Friday, July 1, 2011

مصاحبه با پارازیت

فیلم مصاحبه پارازیت را با من در این جا ببنید و اگر نظری دارید بنویسید برایم

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At July 1, 2011 at 5:46 PM , Anonymous شهاب said...

دیدم در همان زمان پخش . اما الان که رفتم کامنتی در فیس بوکشان بگذارم و تشکر کنم از خواندن کامنت ها گریه ام گرفت. نه برای بی احترامی هائی که به شما می کنند بلکه از نادانی این همه آدم. همسرم کمی تسلایم داد وقتی گفت همه کامنت گذاران از آن سوی آبند. بعد نکته دیگری را متوجه شدم که یک نفر حدود هشتاد کامنت گذاشته بود . بیشترشان هم شاه الهی هستند. خواستم بگم ای [...]

 
At July 1, 2011 at 6:22 PM , Anonymous Anonymous said...

مصاحبه گران برنامه پارازیت دنیا را به دو دسته دوست و دشمن تقسیم کرده اند. در پی‌ هر مصاحبه آنها میخواهند بدانند که آیدا فرد مخاطب متعلّق با رژیم هست یا بر علیه رژیم، آیا سابقه کار با رژیم دارد یا نه. این طرز تفکر سیاسی نشان دهنده عدم توانایی گزارشگر و بدور بودن او از کار حرفه‌ای است. حداقل تجربه ی که انقلاب اسلامی برای ما داشت این بود که جهان را به راحتی‌ به دو فرقه مطلق خوب و بد نمی‌توان تقسیم کرد. من به عنوان یک بیننده متاسف شدم که وقت شما به سوالاتی نظیر این هدر شد. جو این مصاحبه به همراه چند مصاحبه دیگر که من در پارازیت دیدم بیشتر حالت اعتراف گیری و بازجویی دارد. مورد دیگری که برای مجریان این برنامه مهم هست این است که آیا مصاحبه شونده تغییر جهت فکری داده است یا نه. به نظر می‌رسد که آنها هر تغییر فکری را یک گناه بزرگ میدانند.

سخت گیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است

 
At July 1, 2011 at 9:17 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود
مثل همه نوشته ها و گفته ها تون عالی بود.

 
At July 1, 2011 at 10:41 PM , Anonymous Vahid said...

آقا شهاب شما ناراحت نباشین. اگر جناب بهنود به جای ارائه‌ فکر، چند تا فحش به خامنه‌ای میداد, همین کامنت گذران همشون از جنابِ بهنود تعریف و تمجید میکردن. غافل از اینکه اگر انتقادی به امثالِ خامنه‌ای وارد باشه، فاصله گرفتن از اندیشه و تدبیر و افتادن به دام فحاشی و مداحی هستش. همون دامی که خود همین کامنت گذران مخاطب شما گرفتارش هستن. به نظر من، شما اجازه ندین جماعتی تا این حد سخیف خاطر شما رو آزرده کنن... خوش باشین

 
At July 2, 2011 at 12:02 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود ابتدا خبر از مشارکت 60 درصدی دادید، سپس گفتید حداقل 50 درصد، جهت یاد آوری 4 سال پیش میزان مشارکت 51 درصد بود، امسال فکر میکنید بیشتر میشود؟
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C

 
At July 2, 2011 at 12:24 AM , Blogger babak said...

دیشب دوباره به وجود چنین انسان فرهیخته ای افتخار کردم در روزهایی که همه افراد سیاسی کشور ما با شعار مرده باد، زنده باد دنبال پیدا کردن هواخواه هستند اما تو خودت بودی.
تو همان صدای ما جوانان داخل کشور بودی که سالهاست دنبال روزنه ای برای تغییر هستیم.
برای من انتخاب از صندوق رای در این مملکت تمام شده است اما به نظر شما احترام می گذارم چون میدانم همیشه همین گونه بودید و خواهید ماند.
خواسته من از شما این است که از این نظرات لحظه ای دلگیر نشوید متاسفانه تاریخ گواه این بوده است که ما مردم قدر نشناسی هستیم.
برای من جوان نسل سومی شما همچنان نویسنده ای هستید که کتاب هایش در بهترین جای کتابخانه آرام گرفته است.
ارادتمند همیشگی شما
بابک

 
At July 2, 2011 at 1:28 AM , Blogger MHMD Moeini said...

سلام ... خیلی خوب بود، یعنی عالی ... خونسرد بودید مثل همیشه. وقتی توصیه به خواندن تاریخ کردید، با طعنه به اینترنت باز بودن بعضی ها که تاریخ را فقط در گوگل دنبال می کنند، خیلی خوشمان آمد بسی :) ... در مورد انتخابات هم اشاره شما به الزامات انتخابات "مجلس" کاملا به جا بود، مردم قومی و قبیله ای در انتخابات شرکت می کنند و میزان مشارکت بالا می رود ... درود بر شما و متانت تان

 
At July 2, 2011 at 1:38 AM , Anonymous NotSerious said...

آقای بهنود ، چند موضوع رو به عنوان یک دانشجو ایرانی‌ که بیشتر از همه اطرافیانش سعی‌ می‌کنه واقع گرا باشه نه مثل شما و اکثریت مملکت بشینه تو خونش و بی‌ بی‌ سی‌ نگاه کنه و نه مثل تند رو ها طرفدار تشکیلات چریکی و مسلحانه است بهتون گوشزد کنم شاید شما که تقریبا ۲ برابر سن من خبرنگاری کردی یادت رفته !
جمهوری اسلامی از ۸ سال پیش تا الان فقط نشون داده که خوب میتونه تقلب کنه ، نه اینکه مردم رو بکشونه پای صندوق !
شما اگر خبرنگار بیطرف هستی‌ و یاد میدی به شاگردات که بیطرف باشن ، بیجا میکنی‌ میگی‌ من به مردم می‌گفتم از همون موقع که ای مردم از حداقل هاتون بگذارید ، از حقوق ابتدایی خودتون بگذارید همین که میذارن تصنعی رای بدیم دستشون درد نکنه، بریم رای بدیم ، مگه مردم سگ هستند آقای بهنود ؟ شما جای من ، باور می‌کنید که یک خبرنگار بیطرف هم چین حرفی‌ بزنه یا میگید حتما ریگی تو کفشش هست ؟
شما که خبرنگار بیطرف هستید آقای بهنود ، انسان نیستید ؟ چطور بعد از این ۲ سال و چیز هایی‌ که از جمهوری اسلامی دیدی و بیطرفانه گزارش کردی میتونی خودتو توی این ۴ چوب تعریف کنی‌ و بگی‌ من اصلاح طلب هستم ؟ من به این میگم بی‌ شرف بودن !
ببخشید که دارم اینقدر تند صحبت می‌کنم ، شاید دلیلش اینه که من دانشجوی مملکتیم که ۲ سال تو خیابون مردمشو زد و برد و شکنجه کرد و اعدام کرد و شاید این دانشجو ها ناراحت بشن از آدمی‌ که ادعا از بیطرفی می‌کنه و بعد اینطور از پشت خنجر می‌زنه !
آقای بهنود دلیل این حرفا این نبود که ناراحت شدم که اینطور مصاحبه کردی ، فقط فکر کردم اگه اینا رو نشنوی قسر در رفتی‌ وگرنه باور کن پشیزی برای آینده کشوری که سعی‌ می‌کنیم اونطوری که باید باشه ، بشه اهمیت نداری ، منم ندارم ولی‌ سعی‌ نمیکنم تاثیر منفی‌ بذارم روش !

 
At July 2, 2011 at 1:46 AM , Anonymous Anonymous said...

نه من شاه الهی هستم نه سواد گوگلی دارم یکی از این جوونهام که راه مدارا را از مسعود بهنودها یاد گرفتم و نقل کلامم به ادمهای تند مزاج و عصبی پندهای بهنود بود از پاهای ثابت ستاد و انتخابات هم بودم اما اما اما بهنود جان نگاه لجوجانه به انتخابات که فکر کنم از یک برنامه بی بی سی با عنایت خان شروع شد شما را وارد حیطه تفریط کرده . یعنی از بغض معاویه برای علی سینه می زنین. مردو ممکنه برای دلمشغولی های روزمره و محلی در انتخابات مجلس شرکت کنن اما 60% و تاکید موکد دائمی جز به اینه که می خواهین گروهی که از این نظام دلچرکین هستن و عصبی برنجونین؟! من از نسل گوگل هستم بهنود خان اما مطالب تاریخی هم می خوانم با افتخارم می گم ما نسل اینترنت یم و کمی هم فکر کنید که شاید ما احمد کسروی هم بخونیم پای صحبتهای استاد فرج سرکوهی و بهرام مشیری م بنشینیم. کنایه و تحقیر یک نسل از مسعود بهنود؟ باورم نمیشه!!!

 
At July 2, 2011 at 1:48 AM , Anonymous Anonymous said...

من گفتنی هامو گفتم در فیس بوک پارازیت.... اما اینجا فقط میخوام بگم متاسفم و شرمنده.... امیدوارم دلخوری دیشب تون از بیمهری بچه های نسل من نباشه.. میدونم که خیلی بزرگوارید... ببخشید مارو... من هم ناراحتم از نادانی این جماعت... ولی شما بهتر میدونید که این هم ریشه در تاریخ داره...

 
At July 2, 2011 at 4:20 AM , Anonymous پ.م said...

کامنتها هم مغرضانه است و هم از سر ناآگاهی است به دل نگیرید جناب بهنود مردم ما تا بوده عملشان احساسی بوده و نه از عقل گرائی منطقی و تدبیرشان هم لحظه ای بوده و نه با تامل و تفکر قبلی...در کل از این بیشتر انتظار نمی رفت!

 
At July 2, 2011 at 5:51 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام

جناب بهنود، من شما رو حقیقتاً یک روزنامه نگار و نه یک سیاستمدار میدونم.
این یک حقیقت بود که احمدی نژاد رو همین مردم در سال ۸۴ انتخاب کردند، اما کسی‌ نمیخواد اینو بپذیره.
من با شما در این زمینه موافقم که تاریخ ما بیش از اونچیزی است که در ویکی پدیا هست و ما و انتخاباتمون متأثر از این گذشتهٔ هستیم.

کمی‌ به نظر دلگیر می‌آمدید در مصاحبه که علتش رو نمیدونم، هم شما و هم کامبیز هردو خیلی‌ راحت نبودید!

 
At July 2, 2011 at 6:50 AM , Anonymous نرگس said...

اول خشمگین شدم که چرا برنامه این [...] ها را می خواهید تزئین بدهید شما سرمایه این حرفه اید حق ندارید. بعد که برنامه را دیدم یک بار دیگر متوجه شدم شما با تجربه ها خیلی بیشتر از ما می فهمید. واقعا افتخار کردم از میانه اش اشک ریختم که یکی هست از ما خبر دارد. یکی از ته دل ما خبر دارد. ما از همین لمپن ها می ترسیم لمپن های جمهوری اسلامی و لمپن های مدرن
نگاه کنید به کامنت های پارازیت .
من به شما بچه های تهران می گویم چرا نشسته اید و نگاه می کنید که فرض کنند که همه مردم ایران این ها هستند؟ این است مطلوب من و شما؟
به هر حال از دور شما را می بوسم و به بزرگیتان بار دیگر اقرار می آورم

 
At July 2, 2011 at 6:50 AM , Anonymous Anonymous said...

بابا دست مریزاد به خدا شاد شدم شاد باشید همه عمر

 
At July 2, 2011 at 6:59 AM , Anonymous مبین said...

آن کسانی که دو سال پیش به آنها رأی دادیم، الان در حصرخانگی هستند ... دوباره رأی دهیم که چه شود؟

 
At July 2, 2011 at 7:08 AM , Anonymous مجید دلخور said...

آقای بهنود من دفعه دوم است که درباره پارازیت و دوستدارانش یک برداشت می دهم و شما نمی گذارید. شما حذف می کنید . این چه طور بی طرفی است. در منطق شما همه باید پای این حرف ها بنشنند و گوش کنند خب من هم نظرم را درباره آن ها گفتم . جطور آن ها به من جوان ایرانی توهین می کنند آن وقت [...]

 
At July 2, 2011 at 7:09 AM , Anonymous ناهید ب said...

باعث افتخارم هستید.. من به داشتن هموطنی مانند شما افتخار می کنم

 
At July 2, 2011 at 7:13 AM , Anonymous علی ساده said...

آخه لامصب ها چرا این قدر سطحی هستید کی آفای بهنود گفت بروید رای بدهید. کامبیز پرسید صحنه را چطور می بینی ایشان گفت جمهوری اسلامی تا به حال همیشه توانسته پنجاه در صد را پای صندوق ببرد ده در صد هم با ایجاد انگیزه می برد .
این یک گمانه زنی بود چه ربطی دارد به خواست ایشان

 
At July 2, 2011 at 7:16 AM , Anonymous حسین بهمنش said...

من واقعا دارم از دست شما عصبانی می شوم جناب بهنود. بابا یارو مثل همین کسی که این جا فحش داده هنوز فرق خبرنگار و تحلیلگر را نمی فهمد شما به نظر کامبیز هم این اشتباه را کرد که پرسید خبرنگار باید بی طرف باشد شما هم گفتید خب معلوم است. بعد او هی پیله کرد من مطمئن هستم که در ذهنش دنبال تحلیلگر می گشت شما را به اشتباه انداخته بود و بعد... حالا همین کامنت های بالای همین نوشته را نگاه کنید طرف می گوید اگر شما بی طرفید [کی شما گفتید من بی طرفم شما گفتید خبرنگار باید بی طرف باشد] چرا گفته اید برو رای بده . کجاست سند این حرف ها. بابا کمی تامل به قول آقای بهنود کمی شعور کمی سواد یا ابوالفضل

به نظرم گلی به جمال اون حزب الهی ها به خدا

 
At July 2, 2011 at 7:44 AM , Blogger Mohammad said...

سلام آقای بهنود من به اندازه کافی در کامنتهای صفحه این برنامه در فیس بوک جدل کرده ام و واقعاً حرف زدن با این جماعت بدون مطالعه که تازه دو سال است به قول خودشان سیاسی شده اند کاری بیهوده است...جالب است در چند کامنت نوشته اند اصلاً این بهنود چه نویسنده ایست که هیچکس او را نمی شناسد!!
متاسفانه مشکل بزرگ جامعه ی ما در این روزگار بی خردی و بی دانشیست و چه می توان نثارتان کرد جز اظهار شرمساری و تاسف از طرف خودم
مار ا ببخشید استاد
دیروز یکی از دوستان می گفت امیدوارم جناب بهنود از این برخوردها ناخرسند نشود.
در جواب گفتم بهنود ما تاریخ این سرزمین دیده و نوشته است. بی مهری ها و ناسپاسیها از این نا مردمان دیده است.
بهنود ما با این نسیمها سر خم نخواهد کرد.
زنده باشید استاد
محمد

 
At July 2, 2011 at 8:06 AM , Anonymous Anonymous said...

والا چی بگم
خوب بود حرفاتون رو پسندیم
هرچند ژست پختگی یه کم زیاد بود
در کل من اکثرا با نوع نگاه شما موافقم و اینبار هم با 90 درصد حرفهاتون موافق بودم
به خصوص با اون جملات طلایی اصلاح طلبی در هر حکومتی و تاریخ بیرون از اینترنت
در کل آقای بهنود چند وقتی دلمون گرفته انگار حالا حالا هم وا نمی شه من این احساس رو از حرفهای شما هم داشتم شاید غلط

 
At July 2, 2011 at 8:16 AM , Blogger پویانا said...

با درود بر اقای بهنود ،
با توجه به اینکه من فقط قسمت مصاحبه در خود برنامه پارازیت را دیدم برایم چند سوال پیش آمده :
اول اینکه ما عادت داریم وقتی شما را در یک برنامه تلویزیونی ولو جدی می بینیم خنده بر لب داشته باشید و با نکته ها ی که می گید بیننده و شنونده را به خنده وا دارید ، اما دیشب در برنامه پارازیت که یک برنامه طنز است خیلی جدی بودید و البته کمی ناراحت و نگران ، چرا ؟
دوما در پاسخ به سوال اینکه آیا فکر می کنید در انتخابات آینده چقدر شرکت می کنند گفتید چیزی حدود به 60 درصد آنهم به خاطر جمعیت های غیر شهری و شهر های کوچک و رقابت های بین آنها ، ولی آیا به واقع حقیقت چنین است ؟

 
At July 2, 2011 at 8:25 AM , Anonymous Anonymous said...

من هم موافق شرکت در انتخابات هستم. ولی واقعا برام سخته بین احمدی نژاد و مشایی و مصباح و لاریجانی و با هنر و صفار هرندی و ... انتخاب کنم! لااقل قبلا وقتی میخواستیم رای بدیم یه بد بو یه بدتر

 
At July 2, 2011 at 8:28 AM , Anonymous Anonymous said...

Wow. Very good. I watched the short version and then the extended version of the interview, and I think the extended version was much more informative and educational.
I'm surprised that why they chose the least helpful and the most vague question/answers for the short version?
Things like "how a reporter can be realistic or..." What does it mean? How can you expect one to answer that?
I didn't like their edit!
BTW, good job!

 
At July 2, 2011 at 8:48 AM , Blogger alize said...

بسیار از شما سپاس گزارم.مثل همیشه صحبت های به جا و سنجیده. متاسفانه این کسانی که توهین کردند همان کسانی هستند که اگر گوگوش یا علیه دایی هم نامزد انخابات شوند به آنها رای میدهند. ایران به شما و شعور شما افتخار میکند و از شما خواهش میکنم بی فرهنگی این مردم رو به حساب همه نکذارید

 
At July 2, 2011 at 9:07 AM , Anonymous محمود said...

یک‌بار فقط یک‌بار هم که شده به نخبه‌گان‌مان در هر رشته و لباسی که هستند گوش بسپاریم. به حرف‌شان و عمل‌شان اعتماد کنیم. ضرر نمی‌کنیم. راه رستگاری کشورهای اروپایی گوش به حرف نخبه‌گان سیاسی و اجتماعی‌شان است. خودمان را متخصص در هر موردی ندانیم و سریع قضاوت نکنیم. یکی از نخبه‌گان همین جناب بهنود است که اگر در هر مملکتی بودند در صدر بودند و قدرش می‌دانستند.

 
At July 2, 2011 at 9:14 AM , Anonymous Omid said...

آقای بهنود،سوالات از شما زیاد است:

۱- شما چطور عدد ۶۰% شرکت کنند در انتخابت را تحویل مردم میدهید در صورتی که در پر استقبال‌ترین انتخابت حکومتی تنها ۵۱% واجدین شرایط شرکت کردند که تازه آن هم طبق آمار حکومتی می‌باشد و مصداق نیست.

۲- شما که تحلیل اگر سیاسی نیستید ولی‌ ۱۰۰% با مفهوم اصلاح طلبی در ادبیات سیاسی ایران آشنا هستید،شما چی‌ را میخواهی اصلاح کنی‌؟ شاید چیزی هنوز از این ویرانه باقی‌ مانده که بقیه نمی‌‌دانند.

سخن آخر،شما هنوز که هنوز طرفدار شرکت در انتخابت هستید ،پس باشید تا صبح حقتان بدمد.

 
At July 2, 2011 at 10:10 AM , Anonymous amir said...

jenab e behnoud e aziz!
Your worldview, writings and presence have always been so inspiring to me since i was a teenager. In your witty works, from one hand you have profoundly represented civil tolerance, the possibility of dialogue and the art of sociopolitical coexistence -which are exactly our contemporary society's priorities- and from the other hand you have creatively applied the virtue of individuality; which all together make your journalism quite different and so unique. Your brilliant multi-layered insight as well as your intellectual humbleness are so admirable in my view. I have learnt a lot from you and i am grateful for that. Let's not forget: WE HAVE A DREAM!
amir chegini

 
At July 2, 2011 at 10:13 AM , Anonymous morteza morteza said...

اینکه به سرعت خود را به کامپیوتر برسانی تا با شوق در بخش نظرات بنویسی شما یکتایید آقای بهنود، عجولانه است. کمی که تامل کنی این واقعه(کم نظیر بودن جناب ایشان) هیچ شوقی ندارد که هیچ، باعث حسرت است و ترس! باری باید ترسید از جامعه ای که در آن اصلاح طلبان(اصلاح طلبی به قلب و عمل البته) همواره در اقلیت بوده اند و هستند...

 
At July 2, 2011 at 10:22 AM , Anonymous rana_teh2003@yahoo.com said...

جناب بهنود مثل همیشه مسلط و منطقی و عمیق بودید اما به نظر من مدتی است که در برنامه هاتون غمگین شاید هم بشه گفت کمی عصبی هستید، البته قابل حدس است...متن زیر را توی کامنت های فیسبوک گذاشتم که اینجا کپیش می کنم. همیشه پاینده باشید. "وقتی بهنود التماس می کنه که تاریخ بخونیم، تعمیق بیشتر کنیم و از سطحی نگری دست برداریم شاید مخاطبش مایی هم هستیم که که با خوندن دوتا مقاله، مخالف یا موافق یک نفر اونم با سابقه بهنود می شیم . بعضی از کامنت ها این سوال را ایجاد می کنه که اگر چرخ گردون جور دیگری چرخیده بود و آبشخور بعضی از این افراد طرف دیگه بود شاید الان داشتند با سطحی نگری و روحیه انقلابی گریشون نداها و سهراب ها رو محکوم می کردند و شایدم ... کاش حداقل اونقدر سطح فکریمون رو بالا برده بودیم که قادر باشیم چرایی حرف بهنود را دال بر اصلاح طلب بودن در هر رژیم درک کنیم و سریع انگ نزنیم... کامنت های موجود ، قضاوت های سریع و ساده همه مصداقی بر چکیده مصاحبه است که ملتی که به فاصله یک شب از زنده باد مصدق به مرده باد مصدق رسید ، به اضافه همه تعبیرهای ظریفی که بهنود از مشروطه و هرج و مرج و هزینه ها و ارجی که ما در طول تاریخ بر آزادی نهاده ایم ! ارایه داد، شاهد این است که تک تک ما هنوز راه زیادی در مشق آزادی داریم و هیچ انقلابی بدون رسیدن به آن بلوغ کار ساز نخواهد بود و اگر جامعه به آن بلوغ رسید دیگر..."

 
At July 2, 2011 at 10:48 AM , Anonymous Habib said...

بسیار آموزنده بود
خدا حفظتون کنه

 
At July 2, 2011 at 10:54 AM , Blogger Siavash said...

خیلی ممنون آقای بهنود بسیار زیبا سخن گفتید.

 
At July 2, 2011 at 11:08 AM , Blogger hossein said...

جناب بهنود عزیز توصیه کردید به مطالعه خارج از اینترنت ولی تقریبا اکثر منابع قابل اتکای جهت مطالعه یا سالهاست که اجازه تجدید چاپ نگرفتن یا بشدت سانسور و حتی تحریف شدن
ای کاش امکان این وجود داشت که منبع قابل اعتمادی برای بازخوانی تاریخ معاصر معرفی می نمودید
در مورد انتخابات حداقل تو شهرهای کوچک من هم به چشم خودم دیدم که با یک کل کل احمقانه حیدری نعمتی میشه همه رو پای صندوق کشید متاسفانه تو شهرهای کوچکتر اطلاع رسانی ضعیف و سطح فکر اکثر مردم بسیار پائینه

 
At July 2, 2011 at 11:40 AM , Anonymous shahin said...

وقتی شعار مرگ بر .... تو دهن اکثریت آدما مثل نقل و نبات میچرخه، طبیعتن نظر آدمی مثل شما غیر قابل قبول و بقولشون سوپاپ اطمینانه.

دوستون دارم،

 
At July 2, 2011 at 12:10 PM , Anonymous saied said...

همین که فقط کامنت های طرفداران و دوستداران رو تأیید میکنی معلومه که گند زدی جناب بهنود ... گند زدی آقای اصلاح طلب باطرف نون به نرخ روز خور
تو جواب زشتی دادی
شرکت کردن ؟ واقعا که
متأسفم

 
At July 2, 2011 at 12:16 PM , Anonymous Iman said...

درود
امیدوارم همینطور که تا به حال مرعوب جوسازیهای مختلف نشده و راه خود را رفته اید، همچنان پر انرژی به راهی که به آن اعتقاد دارید ادامه دید. توانایی های شما در غلبه بر ارعابها وجوسازیهای مختلف تحسین بر انگیزه. ضمنا به توهین ها و اهانت ها توجه نکن که در طبیعت ملت ماست.
پاینده و برقرار باشی

 
At July 2, 2011 at 1:11 PM , Anonymous Anonymous said...

من شرم دارم از داشتن هموطنانی مانند آقای سعید
ادم البته ادم می تواند با کسی مخالف باشد اما این چه بیانی است آخه [...]

 
At July 2, 2011 at 1:13 PM , Anonymous Anonymous said...

اگر کسانی مایلند راز عقب افتادگی ما ایرانی ها را درک و پیدا کنند لطفا به کامنت های زیر صفحه پارازیت نگاه کنید ببنید یک عده چه اصراری دارند به خرابکاری در اندیشه مردم . واقعا متاسفم . گاهی به خودم می گویم ما لایق همین حکومت استبدادی هستیم .
شخصا از جناب بهنود عذر می خواهم و می دانم که بزرگوارتر از ان هستند که از این حرف ها برنجند . ما بچه های تهران قدر شما را می دانیم و جز شما کسی را به باخردی نمی شناسیم

 
At July 2, 2011 at 1:23 PM , Anonymous بیتا said...

واقعا به شهامتتون تبریک میگم. فحش دادن رو همه بلدن اما صادقانه تحلیل کردن و ابراز عقیده کردن کاریه که هر کسی از عهده اش بر نمیاد و شما همیشه تو این عرضه موفق بودید. من به شخصه بسیار لذت بردم از صحبتهاتون

 
At July 2, 2011 at 1:44 PM , Blogger safary said...

من حرف خاصی که انقدر هجمه نصیب آقای بهنود کرد در حرفهای ایشون ندیدم! منطقی آرام و بدون هیجان کاذب خاصی! خب ایشون هم مثل خیلی ها وامدار یک دوره ی خاص فرهنگی هستند که طبیعتا می طلبد که اینگونه حرف بزنند یا عمل کنند

 
At July 2, 2011 at 3:03 PM , Anonymous Anonymous said...

صداقت، صراحت، شهامت و بی تعصبی شما برای من بسیار آموزنده بود

 
At July 2, 2011 at 3:41 PM , Anonymous فرشاد said...

مودب , متین و منطقی. مثل همیشه.
پایدار باشید.

 
At July 2, 2011 at 4:52 PM , Blogger abiasmani said...

مردونه بگو اگر 60درصد کمتربود چی میگی جون مادرت
چی داری بگی مشتی تو خدای تجربه هستی اصلا نباید
عدد می دادی حتی 10 درصد بده بخدا بده بده اگر حرف
زدن بلد نیستی حرف نزدن را که بلدی

 
At July 2, 2011 at 5:27 PM , Blogger iranshahr said...

جناب بهنود ،در یکی‌ از نظرات در همین پست شما دوستی‌ از شما خواسته تا دیگر در این برنامه‌ها شرکت نکنید،اما من بر عکس فکر می‌کنم خیلی‌ هم سازنده خواهد بود، اگر به نظرات همین فیس بوک پارازیت بروید خواهید دید خیلی‌ از همین جوانها گفته‌اند که از تاریخ کشورشون کم میدونند ،و همین مصاحبه انگیزهی شده برای بیشتر دونستن و آگاه شدن آنها .،سپاس از شما که مثل همیشه بودید

 
At July 2, 2011 at 10:54 PM , Anonymous ezat said...

من هنوز نمی تونم بفهمم فرق شما با پروانه فروهر که معتقد بود "بین ما و جمهوری اسلامی دریایی از خون فاصله انداخته است" چیست ؟ این یک معادله ساده است هفتاد درصد مسئولان فعلی رژیم جمهوری اسلامی در اولین حکومت دمکراتیک ایران به جرم جنایت علیه ملت ایران محاکمه خواهند شد حالا شما چطور می خواهید حکومت را با اصلاحات از اینها بگیرید مگر اینکه به آنها قول بدهید تعقیبی در کار نخواهد بود

 
At July 3, 2011 at 12:04 AM , Anonymous amir said...

آقای بهنود تمام کسانی که در کامنت هاشون چرندوپرند را قاطی کردند دقیقا مصداق همون حرف شما (بچه هائی که تاریخ یک ملت درو در گوگل جستجو می کنند هستند)وقتی می شنوم که شما می گی من در حکومتی اصلاح طلبم واقعا لذت می برم(گویی که خدم اعتقاد دارم این حکومت اصلاح بر نمی داره)وقتی تقریبا دو سال پیش در ندن گفتید((100%هاتون رو بشکنید جوان ها وگرنه به زور می شکنند/فداستان دیو و فرشته نیست که فکر می کنید))اونا نفهمیدن چی می گید و الان هم نمی فهمند.
متاسفانه ظاهرا ما فقط انقلاب کردن یاد گرفتین(که اون رو هم یاد نگرفتیم)دیگه بعد از انقلاب و قبل از انقلاب چه باید کرد خودمون هم نمی دونیم فقط میگیم اینا برن بعدش درست می شه.آخه وقتی زمینه فرهنگیش وجود نداره(که از کامنت های فیسبوک پارازیت معلومه)چی می خواد درست بشه؟
متاسفانه ملتی هستیم که ((به قول خود شما صد در صدی هستیم متلق گرای کامل)درود بر فلان مرگ بر فلان،اگر شما هم همین بودید الان به عرش علا رسونده بودنتون.

 
At July 3, 2011 at 4:29 AM , Anonymous Anonymous said...

حرفی‌ که آقای بهنود زد حرفی‌ هست که کسی‌ که درک واقعی از انسانها و روانشناسی‌ اجتماعی داره می‌زنه با مقداری جاذبه مثل دای و گوگوش یک گروهی از مردم میایند و رای میدهند یارانه و مهره شناسنامه و یک شایعه هدایت شده رو هم بذرید روش ، تعصبات محلی و قومی رو هم اضافه کنید ،حرف عجیبی‌ نزده به نظر من ،ضمن اینکه چند درصد مردم درده آزادی و حقوق بشر دارن ؟ وقتی‌ توی شهر یا روستا یک نفر رو دار میزنن چقد عدم از یون ابراز تنفر می‌کنن؟

آقای بهنود یه جمله گفتید که من تا وقتی‌ انتخاب بهتری نداشته باشم همین‌ها رو که هستن بیرون نمیکنم وقتی‌ حرفای مخالفن شما رو خوندم از خوش شانسی شما جز فحش و ناسزا چیزی ندیدم و این یعنی‌ حداقل کسانی‌ با شما مخالفت می‌کنن انتخاب بهتری نیستن، کاش یک مخالف نظرات آقای بهنود ایشان را به صورت جدی به چالش می‌کشید، چون به نظر من این مهمترین بحث امروز ماست
- با احترام باران

 
At July 3, 2011 at 6:22 AM , Anonymous kave said...

بدون شک آدم توانمندی در عرصه روزنامه نگاری، و البته اینکه گفت ۵۰ تا ۶۰ درصد مردم را با کارهای مختلف می‌تونه نظام بکشه پای صندوق کاملا درسته، همین رفسنجانی‌ که کلّ پایه‌های نظام طی‌ ۲۵ سال رو دوشش بود را به عنوان کاندیدا انتخاب کنند چنین اتفاقی خواهد افتاد، و البته رحیم مشائی و برخی‌ دیگر هم میتوانند شرکت مردمی را به بالای ۶۰% هم برسانند و البته صحبتهای آقای بهنود بر عکس برخی‌ دوستان که میگویند انتقادات زیادی شده واکنش مثبت خیلی‌ زیادی هم داشته، اگر آماری به تعداد لیک‌های زده شده در فیسبوک پارازیت نگاه کنیم، تنها در بخش اضافیی که توسط پارازیت گذشته شده تا این لحظه ۳۰۰۰ نفر لیک زدهاند که به معنای تایید حرفهای آقای بهنود است و حدودا ۴۰۰ کامنت که به تقریب می‌توان گفت نیمی از آنها مجددا به تایید صحبتهأ آقای بهنود پرداخته اند، و البته سایرین منتقدینی هستند که برخی‌ به واقع منتقد و برخی‌ صرفاً فحاش...

به هر روی چه خوشمان بیاید و چه نیاید آقای بهنود از برجسته‌ترین روزنامه نگران ایرانیند.

 
At July 3, 2011 at 10:37 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود برنامه پارازیت رو دیدم و در باب تمام مسائل 2 سال اخیر و تا فصل انتخابات چند نکته ای هست که به عرض می رسونم

متاسفانه جنبش سبز دقیقا از روزهایی شروع به افول کرد که ابتکار عمل رو کاملا در اختیار حکومت قرار داد

واقعا اگه یه همدلی بین تمام مخالفین ایجاد بشه رفتن جمهوری اسلامی راحت تر از حسنی مبارک هست

نمیدونم
مثلا با ایجاد یه فروم و توافق روی حداقل ها (مثل عدم فحاشی به دیگر گروه ها ، داشتن برنامه های هماهنگ ، عدم طرح مسائل وحدت شکن و بحث در مورد راهکارها) توسط طیفهای متفاوت مخالفین

ایجاد خلاقیت و به دست گرفتن ابتکار عمل
(باور کنید با داشتن یه استراتژی مشخص و تبلیغ هماهنگ همین انتخابات و حضور 60 درصدی ناگزیر رو میشه به کابوس نظام تبدیل کرد)
مثلا جنبش میتونه با شعار بومی گرایی روی نامزدهای بومی تر (نه تهران نشین ها) یا توافق روی رای دادن فقط به زنها یا رای ندادن به کاندیداهایی که سابقه حضور تو مجلس رو دارن به صورت کاملا زنده و فعال معادلات نظام رو به هم بزنه و کابوسی بدتر از خرداد 88 (این بار در کل ایران) دوباره تاکید می کنم (در کل ایران ) بوجود بیاره

ازتون خواهش می کنم یه راهکار در بیاندازید و به فکر تک تک جوونهایی باشید که با حمایت از جنبش آینده تحصیلی و کاریشون رو برای همیشه از دست دادن و نظام این روزا با فراغ بال داره شکارشون میکنه

در پایان

واقعا ناراحت کننده هست که یه عده نادان با حرف شنوی شون از یه جلاد سالهاست دارن بر یک ملت دانا و غیر متحد حکومت می کنن

 
At July 3, 2011 at 11:52 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود
مصاحبه شما رو دیدم وتنها یک آرزو کردم که کاش ایران ما آدمهای متین, معقول و بامنطق مثل شما بیشترداشت که به این وضع دچار نمیشد
پیمان

 
At July 3, 2011 at 12:46 PM , Anonymous Anonymous said...

مشکل اصلی جامعه ما علی رغم شعارهایی که داده میشودعدم تحمل مخالف وناتوانی از نقد درست عقایدی است که با ان مخالف هستیم.این مشکل درخارج کشور که فضاانتزاعی واحساسی است بیشتر میباشد.گروه های طرفدارحکومت پیشین ازعوامل اصلی تشدیداین فضاهستند.خدا ایران راازخطردوباره قدرت گرفتن اینها حفظ کندوگرنه بااین بغضی که اینهاازمردم بردل دارند دموکراسی درکارنخواهدبود.ضمنااین رسانه محترم صدای امریکازیر نظر این نیروهااداره میشودوبخصوص دربرخی برنامه هارندانه ازنارضایتی مردم ازاین حکومت برای تبلیغ حکومت پیشین استفاده میشود.

 
At July 3, 2011 at 1:03 PM , Blogger siavash said...

Salam aghaye behnood
Man az sohbat haye shoma ja khordam chera ke man dar khiale khod az jameye iran yek ideal dar zehn dashtam, ama sohbat haye shoma mesle potki bood ke hameye afkare man ro az ham pashid . . .

 
At July 3, 2011 at 1:37 PM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود سلام
حرفهایتان متین بود ومنطقی مثل همیشه اما بگذارید روراست باشم من هم دلم گرفت مثل خیلی دیگر از جوانها حالا یکی وقتی دلش میگیرد درخودش فرو میرود یکی دعا میکند که پیش بینی شصت درصدی اشتباه باشد یکی هم دهانش را باز میکند وفحشهای انچنانی میدهد .اما اصل این است که خیلی ها دلشان گرفت امانفهمیدند که اشاره شما به اینکه تاریخ بخوانید اشاره به این بود که این موجها این احساسات درهمه تاریخ ما بوده است اماده ورفته ومردم کشته شدند و ...اماقصه مردم ما همین بوده که بوده
اما راسستش انچه بود اینکه جوانان ما این روزها خسته اند دلشکسته اند ظلم را میبنید بی عدالتی کچ ذهنی حماقت و همه بی سوادی وکج فکری عدم رشد فرهنگی وهمین به انها فشار میارود دنبال قهرمانانی هستند که این جهل فرهنگی سیاسی واجتماعی را از بین ببرند انهم نه یک ساله که یک ساعته واگر یکی از این فرهیختگان بخواهد به این جهل وعقب افتادگی تاریخی واجتماعی وفرهنگی اعتراف کند وبه واقعیت ان وبه اینکه سالها طول میکشد تا درمان شود ، ناراحت میشوند چون انرا تضعیف کننده مبارزه میدانند
خوشحالم که امثال شما وجوددارند

 
At July 3, 2011 at 3:48 PM , Anonymous شاهین روحی نژاد said...

واقع گرایی معنایش این نیست که فقط شرایط حال رو نگاه کنیم و فکر کنیم خب همینه دیگه! نه واقع گرایی معنایش این هست که پتانسیل ها رو هم ببینیم و یادمان نرود یک ملت حق دارد و باید به انتخاب بین خوب و بد برسد! حق دارد و میتواند رویا ها شیرین داشته باشد. نکته بعد اینکه یک نویسنده و روشنفکر و نخبه پشت سر مردم حرکت نمیکند و هر کار خطایی اونها مرتکب شدند بگوید خب اشکالی ندارد، ایشالا گربه هست و خیری درش هست. بلکه نخبگان جلوی روی مردم حرکت میکنند و با شجاعت حرف خودشون رو میزنند و دلیل میاورند و مسئولیت حرف خودشون رو قبول میکنند. در ضمن خدمت بعضی کامنت گذاران باید گفت، این همه شیفتگی شما نشانه جهل شماست نه اینکه آنها که نظری مخالف نسبت به نظر آقای بهنود دارند، جاهل باشند.

 
At July 3, 2011 at 4:09 PM , Anonymous Sina said...

جهان سوم آنجاست که در انتخابات تو را به خاک و خون می کشند و دوباره از تو می خواهند در انتخابات شرکت کنی

این است سرنوشت کسانی که در آخرین انتخابات ایران شرکت کردند.... آقای خاتمی و بهنود خوب نگاه کنید...کجای این جنایت را می توان اصلاح کرد؟

http://www.khodnevis.org/thumbnail.php?file=News/HASANPOUR_992878005.jpg&size=article_medium

آقای خاتمی و بهنود؛ با قدردانی از زحمات گذشته شما... لطفا" خودتان را بازنشسته اعلام کنید. دوران اصلاح طلبی (از خاتمی تهران تا بهنود لندن) تمام شده است. امروز جوانان غیور و آزادیخواه ایرانزمین تصمیم می گیرند.

 
At July 3, 2011 at 4:12 PM , Anonymous امیرمهدی said...

عارفی میگفت
:
خود را گم کن تا بجویندت
!
گم نکرده جویید و یابنده شد
...

 
At July 3, 2011 at 4:13 PM , Anonymous SIna said...

P.S.
من نه سلطنت طلبم نه هیچ چیز دیگه...

فقط یک زندانی سیاسی گمنام 89 هستم

 
At July 3, 2011 at 4:59 PM , Anonymous Vahid said...

سلام
من این لینک رو در بالاترین فرستادم

http://balatarin.com/permlink/2011/7/2/2600547

 
At July 3, 2011 at 7:07 PM , Blogger Reza said...

سلام . آقای بهنود ، با تشکر از تلاشهای شما برای ارتقا دانش فرهنگی‌ و سیاسی ما ،به نظر من افرادی که شما را متهم به نزدیک شدن به رژیم ایران میکنند به این علت هست که از عمق حرفهای شما بی‌ اطلاع هستند حرفهای شما نتیجه سالها تجربه از نزدیک در جامعه ایران هست و به این علت هست که شما با هر نوع انقلابی مخالف هستید و اصلاح طلبی را بهترین گزینه میدانید .ولی‌ برای من که جوان هستم و تجربه شمارو ندارم هنوز این سوال باقی‌ هست که آیا با وجود فردی مثل خامنه‌ای جائی‌ برای اصلاح باقی‌ میماند که ما به آن روزانه امید دلخوش کنیم یا اینکه باید صبر کنیم تا یک اتفاق مثل مرگ خامنه‌ای یا جنگی خانمانسوز اتفاق بیفتد ، سوال من از شما این است که آیا با وجود فلسفه ولیت فقیه شانسی برای اصلاحات باقی‌ میماند؟ سوال دیگر این است که شما گفتید که جایگزینی برای حکومت کنونی‌ نیست اگر از وجود جریانی که مربوط به آقای موسوی هم صرف نظر کنیم آیا صرف اینکه جایگزین مشخصی‌ نیست می‌توان گفت که انقلاب گزینه خوبی‌ نیست و اگر می‌توان گفت که انقلاب خوب نیست از نظر شما راه حل چیست؟ ممنون از جوابی‌ که می‌دهید همیشه از صحبتهای شما استفاده کردم و آموزش دهنده بودند رضا هستم ۳۵ ساله از شیراز

 
At July 3, 2011 at 9:31 PM , Anonymous Anonymous said...

اگر مرض و غرض را کنار بگذاریم باید گفت آدم باید خیلی خام و تأثیر پذیر باشد که حرفهای کسی که نام کتاب خودش را بیاد نمی آورد را چنان مهم بداند که در مقام مخالفت با آن قلم بزند . این دوستان اسب را گم کرده و بدنبال نعل می گردند.

 
At July 4, 2011 at 2:52 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود. من از این برنامه پارازیت اصلا خوشم نمیاد. ولی صحبتای شما انقدر دلنشینه که نشستم و نگاه کردم. سوالهای اون آقا رو اصلا درک نکردم قصدش چیه و چه جوابی می خواست بگیره! مثلا آدم چه طور بی طرف باشه؟ خوب سعی کنه بی طرف باشه!! اما از صحبتهای شما و پاسخهای شما بسیار لذت بردم. ازتون ممنونم

 
At July 4, 2011 at 3:46 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب البته بیش بینی شما در مورد 60% میتواند درست باشد باتوحه به عملکرد جناب خاتمی وسایر اصلاحطلبان که نشان دادند که اصولامعتقدبه دفاع ازمردم حتی دوستانوحتی همفکرا ن خودنیستندودربی حق مردم نیستند هدفشان فقط حفظ همین حکومت است حتی به بهای جان انسانها ی بیشمارودلیلشان هم اینست که چون درانقلاب57اشتباه کردیم وشاه رابیرون کردیم بس حالاچشمون کوربایدتحمل کنیم) خوب چنین تفکری وچنین استدلالی محکوم به شکست است واگر چنانچه تا انزمان الترناتیودیگری ظهو ر نکند مردم درانتحابات ممکن است شرکت کنند وبه محمود احمدی نزادوی اتیم او رای دو باره بدهند چون به نظرمیرسدکه ایشان کیفیتهای بنهانی دارند که مرتبا درحا ل ظهوراست ودراینچندماهه گذشته نشان داده که باهمه دروغگوئیهاوقلب واقعیتها ئی که دارد ولی یارای ایستاده گی دارد واین کیفتی است که درشما اصلاحطلبان وچود ندارد واوباهمین کیفیت که برای مردم ضروری تراست وبه دردمردم بیشتر از راستگوئی شما فلسفه ای هزارویک من حدیث شما در این واویلای ایران میخورد

 
At July 4, 2011 at 6:13 AM , Blogger Sorenah said...

سلام
مطمئن باشید اگر در ایران بودید
در پیش بینی تان مبنی بر شرکت 60 درصدی مردم ایران در انتخابات تجدید نظر می کردید. آمار واقعی خیلی کمتر خواهد بود
البته اگر بتوانید آمار واقعی را بدست بیاورید

 
At July 4, 2011 at 9:29 AM , Anonymous Anonymous said...

با درود و تحیت
گفتنی بسیاردارم اما ترس از نخوانده شدنش وادار به خلاصه نویسی ام میکند شاید انتظار گزافی هم باشد خواندن همه مطلب من توسط شما بخاطر آنکه من همه کتابهای شما بخصوص مقالات شما را خوانده ام البته که من شاگردم و شما حق استادی دارید مقدمه از متن طولانی تر شد.
با شما با " جامعه" آشنا شدم خواندم، اولش جالب بود بعد جدی شد دیدم نه این یکی خیلی به این خبرنگارها و سرمقاله نویسهای با عمق یکی دو سانتی متری نمیخواند داشتم شیفته میشدم که یکی از دور رسید گفت این بابا فراماسونری است . شاید سومین یا چهارمین باری بود که کلا در طول عمر 20 ساله آنروزهایم این واژه را شنیده بودم هرچه هم از کتابهای تاریخ دوران راهنمائی و دبیرستان خوانده بودم یادم رفته بود اصلا تاریخ موضوع و درد من نبود ما که همه اش میگفتیم انتگرال و جذر و رادیکال این واژه آخری تو بساط شما هم پیدا میشه بماند.
جا خوردم راستش کمی هم ترسیدم نکنه به بیراه برم من فرزند سنت و محیطی مذهبی ام نکنه در دام روشنفکری غرب زده از اونهائی که پدر بزرگ صوفی صفتم ازشان بد میگفت و پدر با نیش خند زیر سبیلهای کلفتش سعی داشت به من بفهماند که اطلاعات حاجی آقا قدیمیست و تو جدی نگیر افتاده باشم ؟ سالها گذشت و بیشتر که خوانم و پیله های اطرافم را دریدم و پوست که انداختم شیفته که نه چرا که باز هم آموخته بودم که نباید شیفته کسی یا اندیشه ای بشم دوستدار نوشته های شما شدم و از شما خیلی جزئیات آموختم که از هر کس دیگری میتوانستم بیاموزم اما کلیتی که از شما آموختم و مهم بود این بود که آموختم تند نروم واقعیتها را با آرمانهایم نزدیک کنم فقط اطراف خودم را نبینم همه را سعی کنم که ببینم آرام باشم جو گیر نشوم ( هرچند که باید اعتراف کنم آموختم ولی همه را نتوانسته ام لااقل تا این پایه عملی کنم ) مثلا همین دوسال اخیر بعضی وقتها که عصبی میشدم و شاید جو گیر به مسعود بهنود شک میکردم : " غلط نکنم این مسعود خان ما عامل جمهوری اسلامیست" اگر روز قیامتی بود امیدوارم این تهمت را بر من ببخشید.
نوشته اید نظر بدهید در رابطه با مصاحبه آن شب اولا در بعضی جاهایش دلم خنک شد خوب گیرتان آورده بود این پسرک خام نا آشنای با دنیای من و شما همه اش یکطرفه آمدید بی بی سی و فقط و فقط ( اصراری که هم لجم را در می آورد و هم قابل تحسینم را بر انگیخت) خبر نگاری کردید و ذره ای از وظیفه خبرنگاری عدول نکردید و هیچ تفصیر و نظری ندادید و حالا این پسرک بولفضول آمریکا رفته گیر داد بشما بد نبود !!!
باز مثل همه مصاحبه های شما خانم با افکار آنطرفی ام ( برادر شهید و به احترام خون برادر شهیدش و احترام پدرش که خوب درک میکنید عشق دخملها به بابا جونشان را سعی میکند خیلی میدان را برای ما اینطرفی ها امن نکند که مبادا زیاده روی کنیم و قلب پدر خانم محترم را بشکنیم ) را صدا زدم - برایش از نوشته هایتان خوانده ام بارها – گفتم ببین این اصلاح طلبی واقعیست ببین بهنود باز شاهکار میکنه گوش کن باز نگو اگه میدان به اصلاح طلبها هم بیافته از اینها بدترند- راستش رو بخواهید دوران اصلاحات با تقلبی که در آزمون دستیاری پزشکی شد خانم قبول نشد چند تائی از اعضای ستاد خاتمی رفتند و شدند متخصص و این خانم درس خون ما همون خانم دکتر عمومی موند – بد نقطه ضعفی شد تو زندگی حرفه ای من به عنوان مدافع اصلاحات!!!!

 
At July 4, 2011 at 9:31 AM , Anonymous Anonymous said...

نوشته ام طولانی شد دو کامت شد سر همش کنید استاد

 
At July 4, 2011 at 10:42 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود
خیلی ممنونم از اینکه به مصاحبه رفتید و مثل همیشه بسیار معتدل و دلسوزانه صحبت کردید. واقعاً مفید بود.
موفق و سربلند باشید
رضا

 
At July 4, 2011 at 10:59 AM , Anonymous Anonymous said...

I have listened and watched the conversation within Mr. Behnoud and the Parazit two times. I have not heard anything which causes people hesitate about Mr. Behonoud's honesty . He was talking very pure and very much with confidence . I think it is us who does not understand what he was talking about!! Doroud bar Mr. Behnoud.

 
At July 4, 2011 at 1:04 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود، هرچند که در کل نسبتاً دیدگاه هایتان را در موازات باورهای شخصی خودم میبینم به نظرم رسید بد نباشد که چند تذکر کوتاه در مورد گفته هایتان ضمیمه کنم. اولاً بر خلاف ادعایتان شما یک آدم سیاسی بوده و هستید. مگر میشود در مورد سیاست صحبت کرد و موضع گرفت، مقاله نوشت و بعد ادعای غیر سیاسی بودن نمود. باورم این است که میخواستید بگویید که عضو و یا طرفدار سازمان و یا حزب مشخصی نبوده اید که این حرف دیگری است. دوماً ادعا نمودید که اصلاُ عوض نشده اید. حواله دادید به مقالاتتان در قبل و بعد از انقلاب. این ادعایتان نیز برایم غیر قابل حضم است. مگر میشود آدمی عمری تجربه زندگی را بر دوش کشد و ادعای عدم تغییر را بر زبان براند؟ به مقالات خودتان رجوع کنید و این تغییر را ببینید و اگر به نظرتان هیچ تغییری در دیدگاه هایتان نیافتید باور بفر مایید که این امر چندان غرورآفرین نمیباشد. شاید اینجا نیز منظورتان دیدگاه های کلی تان بود (هر چند در مورد واقعیت این امر نیز شک و شبه فراوان جایز است) . دلیل تذکر این نکات به شما که سرور من هستید این است که انتظار من از شما ترویج شجاعت است. ترویج شجاعت در باور به تغییر. بله درست گفتید زمانی که فرمودید بنده اصلاح طلب هستم. مگر نه آنکه اصلاح طلبی به معنای باور به لزوم تغییر است. مگر نه آنکه اصلاح طلبی به معنای باور به ناکامل بودن( و نه لزوما نادرست بودن) و عدم قطعیت صد در صدی (ادعای خوب خودتان)نه تنها محیط اطرافمان که عقاید خودمان است. این ادعا شجاعت میخواهد. این ادعا نشانه بصیرت است. و شنیدن این حرفها از دهان شخصی با ثابقه شما تاثیر گذاری دیگری دارد تا از زبان امثال من.

 
At July 4, 2011 at 2:12 PM , Blogger A M said...

سلام آقای بهنود . بنده ایراد خاصی در صحبت های شما ندیدم که بعضی ها را اینقدر به عکس العمل وا داشته . فکر می کنم شما مخاطب خود را قشر اهل تفکر جامعه ( روشنفکران واقعی ) در نظر می گیرید و خود را مجبور به پایین آوردن سطح مصاحبه برای قابل فهم شدن آن برای مردم عادی نمی بینید . مثلا در مدت 1 دقیقه صحبت با دوربین حرفهایتان خیلی عمیق بود ولی درک آن کار هر کسی نیست.بطور خلاصه زبان امثال شما را هرکسی نمی فهمد که ایکاش اینطور نبود

 
At July 4, 2011 at 4:25 PM , Anonymous پوریا طباطبایی said...

استاد آنقدر پیامها زیاد است که نمی توانم همه‌ی آنها را بخوانم و پوزش می خواهم اگر به تکرار حرفی می زنم.
آنچه دستگیرم شد همان ماجرای بازخورهای مطلق نگر و پرخاشخرانه است که از طرف جماعتی خاص روانه شده. حتّی در مورد پارازیت هم دوستانی تند رفته اند؛ پارازیت هم یک فرصت است؛ فرصتی مثل این وبلاگ، مثل آن دگر، مثل بی-بی-سی، مثل حرف های و بحث هایی که گاه میان دو دوست شکل می گیرد و مثل هر فرصت دیگری که خرف و دیدگاهی مطرح می شود و تاریخ یک قدم جلو می رود. یکی از نظرات را بسیار پسندیدم؛ من نسل سومی، نظر خودم هم اگر قطع امید از صندوق رای باشد، و یا اصلن هر نظر دیگری که داشته باشم، همانی هستم که باید باشم در مسیر تاریخ این مملکت؛ و شما هم خودتان هستید؛ مردی که دیده ها و تجربیات تاریخی اش، بسیار سالخورده تر از موتور جستجوی گوگل است!

 
At July 4, 2011 at 8:41 PM , Anonymous Anonymous said...

..........ادامه کامت قبلی
که در آزمون دستیاری پزشکی شد خانم قبول نشد چند تائی از اعضای ستاد خاتمی رفتند و شدند متخصص و این خانم درس خون ما همون خانم دکتر عمومی موند – بد نقطه ضعفی شد تو زندگی حرفه ای من به عنوان مدافع اصلاحات!!!!
بگذریم من آن مصاحبه را کامل نتونستم ببینم چون پهنای باند ما تو ایران لاغره ولی خوب من با فضای شما آشنا هستم حالا که گفتید نظر بدهید خوب من نظرم را در کل میدم.
اون شب وقتی گقتید من نوشته ام و همه نظرات من مکتوب است بعد مصاحبه رفتم اتاقم یه کمی گشتم تا پیدایش کردم " دو حرف" یه کمی کهنه شده بود کاغذ هاش هم رو به کاهی شدن بود
یادش یخیر سال 77 بود به گمانم خواندمش " مثل توپ به دیوار فرودگاه خوردم و برگشتم! ممنوع الخروج " " سکوت" " آوارگی " این مقاله آوارگی من رو از دیدن دنیای غرب محروم کرد تقصیر شما شد که من پیشرفت نکردم ماندم ایران انگلیسی ام هم خوب نشد همه اش فارسی خوندم راستی یک گله اون شب گفتید تاریخ ما فقط اینترنت نیست پس چرا چند سال پیش در همین قسمت کامنتها از شما خواستم چند تا کتاب بی غرض تاریخ معاصر ایران رو بهم معرفی کنید اصلا جواب ندادید؟؟؟؟ من مجبور شدم کلی کتاب چرند بخونم شاید فقط امیر کبیر و ایران بدرد خورد .
استاد اونشب یک اشتباه کردید : مخاطب شناس نیستید مخاطبین شما که مخاطبین پارازیت نیستند مگر سروش و ملکیان و کاتوزیان و نراقی و جهانبگلو و .... برنامه پارازیت میروند که شما رفتید اشتباه کردید اما عیبی نداره مردان بزرگ اشتباهات بزرگ هم میکنند.
این چرت و پرتهائی هم که نوشته اند در کامنتها مال همون اشتباه استراتزیکی است که مرتکب شدید.
میبینید که کل حرف من دو حرف بیشتر نیست 1- نباید میرفتید پارازیت به قول لاتها ی ما کرمانشاهی ها سرمان را پائین انداختی 2- خوب بود دست این بچه فوکولی آمریکا رفته بی سواد کمی رو شد برا بعضی سطحی نگر ها
بی خیال بابا کنج کتابخونه و صدای ورق کتاب دوست بغل دستی و نفهمیدن طلوع غروب آفتاب و کوچه خیابانهای ساکت کوی امیر آباد و ساختمانهی قدیمی اش و بعد کوچه پس کوچه های کاشان و آب آب انبار گذر حاجی و سراب نیلوفر کرمانشاه و شوهر آهو خانم و اخلاق کانت و دیوانگیهای نیچه و ادب کرکگور و محجوبی اسپینوزا و شبهای حافظیه ساعت دوازده به بعدش و قربونی عید قربان و........ عشق است گور پدر ولایت و سیاست و مردم سالاری باید صبر کرد هنوز زنه باکره است ما انتظار داریم پستوناش پر شیر باشه نه تا خون شیر شود راه درازیست من این رو در دوران انتخابات همین 88 وقتی دو طرف سبز و قرمز داشتند به هم دیگه فحشهای جانانه میداند( راستی استاد فحش با ه دوچشمه یا ح جیمی ؟ واقعا نمیدونم ) به عینه دیدم و رسیدم دوست هم ندارم دیگر سر کار بروم خواستید بیشتر در مورد این نظریه غریب المنظرم برایتان مینویسم. شاید گزارش خوبی بشه برا انتشار در وب سایتتان. هومان – کرمانشاه sadihafez@yahoo.com

 
At July 4, 2011 at 11:24 PM , Anonymous Anonymous said...

شما بسیار خطرناک، جاه طلب و بی مرام و ضد مردم هستید. همیشه گفته اند چون دزدی باچراغ آید... بقیه اش را بلدی امید وارم شرتان با آگاهی مردم و بویژه جوانان از سر ایران یک جوری کم شود! و بزودی با افشاگری ها حنایتان برای گروه بیشتری کمرنگ تر و کمرنگتر می شود
اگر واقعا یک ذره وجود داری این نظر رو حذف نمی کنی اگر هم که حذف کردی که کردی دست کم می فهمی که همه نادان نیسنتد

 
At July 5, 2011 at 3:03 AM , Blogger Unknown said...

با کلیت حرف شما در مورد اینکه مردم ما هنوز به آگاهی ازم در مورد حضور یا عدم حضور در انتخابات نرسیده اند و با غوره ای سردیشان می شود و با کشمشی گرمیشان
اما از عزیزانی چون حضرتعالی انتظار می رود در آگاه کردن مردمم بیش از پیش بکوشید که کجا زمان رای دادن است و کجا زمان نرفتن پای صندوقها به نظرم همانقدر که رای دادن در زمانهایی بسیار تاثیرگذار بوده و هست ندادن رای هم می تواند باشد....در ضمن حضورتان و معرفی مجلات در برنامه صفحه دو عنایت فانی بسیار تاثیرگذار است..درود و بدرود

 
At July 5, 2011 at 3:05 AM , Blogger Unknown said...

در اینکه مردم هنوز به آگاهی چگونگی حضور در اتخابات نرسیده اند و با غوره ای سردیشان می شود و به مویزی گرمیشان موافقم اما از شما انتظاری بیش از پیش می رود که مردم را با قدرت رای دادن و رای ندانشان که هر کدام می تواند در موقع مناسبش تاثیرگذار باشد در حد خود آشنا کنید درود و بدرود

 
At July 6, 2011 at 4:37 AM , Anonymous مهرپویا حسن ابراهیمی said...

از طرفی جای تاسف بسیاری است با این همه ادعای دموکراسی که داریم این همه توهین به خاطر ابراز نظر آقای بهنود
از طرف دیگر جای بسی شکر باقی است که هنوز هم سخن و طعنه بر ما اثر میکند از جمله خود من برای (سواد اینترنتی یا گوگلی) فکر کنم شاید با این حرفهای بهنود خیلی از ما به خودمون بیایم
در مورد سواد گوگلی و 60% حقایقی بود که بهنود عنوان کرد
بازم خوبه که حرف بر ما اثر داره
واگر نه
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمیکند

 
At July 6, 2011 at 5:43 AM , Blogger لیلا ح.د said...

درود بر شما آقای بهنود
از دید من گفتگوی شما با پارازیت خیلی آموزنده بود و خیلی هم خوب و به جا سخن گفتید.ا

لیلا از نوشاتل

 
At July 6, 2011 at 5:45 AM , Blogger لیلا ح.د said...

درود بر شما آقای بهنود
امیدوارم که خوب باشید؛ من گفتگوی شما با پارازیت رو دوست داشتم و از دید من خیلی سنجیده، ساده و خوب سخن گفتید. شادم از اینکه این برنامه ی آموزنده رو تماشا کرده ام.ا

 
At July 6, 2011 at 8:55 AM , Anonymous آریا said...

لطفا خیلی روشن توضیح دهید منظور شما از اصلاح طلب بودن چیست؟ در همین مصاحبه در جایی گفتید که من عضو هیچ گروه سیاسی نیستم، پس احتمالا منظور شما از اصلاح طلبی این نیست که هوادار اصلاح طلبانی از جنس محمد خاتمی و دوستان هستید؟
سپس به من بگویید چه چیز را می خواهید اصلاح کنید؟ یعنی جمهوری اسلامی باشد و مثلا قانون اساسی اش اصلاح شود؟ خامنه ای یا ولی فقیه باشد ولی قانون های دیگر تغییر کند؟ قانون همان باشد ولی مثلا به جای احمدی نژاد خاتمی بیاید یا به جای خامنه ای یک آخوند دیگر (آدمهای سیستم جایگزین شوند)؟
حال به من بگویید راهکار شما برای رسیدن به آن چیزی که می خواهید اصلاحش کنید چیست؟ ببینید اگر هدف من براندازی این رژیم باشد، راهکارهای فراوانی در پیش می توان گرفت که باید با توجه به پتانسیل و شرایط مردم به سراغ آنها رفت. اما اگر هدف اصلاح همین رژیم است خیلی خوشحال می شوم به من توضیح دهید که روش شما و تضمینهایی که احتمال موفقیت روش شما را نشان می دهد چیست؟
در پایان از شما می خواهم به من نشان بدهید که که با فرض عملی شدن روش شما و رسیدن به اصلاحات مورد نظر چه چیزی در راستای یک ایران آزاد و آباد به دست خواهیم آورد؟

 
At July 6, 2011 at 9:00 AM , Anonymous Anonymous said...

بادرود بر جناب بهنود ...خواستم که مطلبی را عنوان کنم که شاید باین موضوع حال و امکانا در آینده بکار آید... من فکر میکنم که اگر شما بسیار شفاف در آغاز صحبت ها و نوشته هایتان موضع شخصیتی خود را ادا (هر آنچه تکراری) کنید در شنود سخنان بسیار موئثر خواهد بود. بدین گونه که باور و جایگاه شما چیست از نقطه نظر سیاسی و دبگر (بستگی بموضوع دارد). با تشکر هاب فراوان

جواد

 
At July 7, 2011 at 3:09 AM , Blogger اردوان said...

استاد گرامی‌،جناب بهنود،از طرف نسل خودم از بی‌ احترامی‌های که به شما شده،عذر خواهی‌ میکنم.متاسفانه نسل من و البته قبل از من،هنوز انتقاد و بیان ایده را از اهانت تمیز نمیدهد.لیکن با وجود اینکه شخصاً هم در ابتدا از پیش بینی‌ شما شگفت زده و در ادامه با نظر شما در موردِ پیش بینی‌ آمار شرکت مخالف بودم(نه به جهت بیان نظر،از این جهت که شما شخصی‌ هستید که بسیاری همچون خودِ من در محضرِ مجازی علمِ شما خواندن،نوشتن و اندیشیدن آموختیم،البته به حد ظرفیت و سوادِ خود) و بیان نظری از شما،اگر چه حتا پیش بینی‌،تاثیر زیادی در تحقق آن چه فرمودید در جامعه دارد.جناب بهنود،نسل من اگر به درستی‌ آداب سخن با استادش را نیاموخته،ولی‌ میدانم این را به زور هم شده یادش دادند که هر وقتی‌ نمیتواند هر چه می‌خواهد بگوید،اگر چه حرف حساب باشد و حق مسلم انسانی‌ اش.به ما آموختند،برای اینکه به هدفت برسی‌ و شریف باشی‌،حقیقت را بگو،اما شاید همهٔ حقیقت را نه.جناب بهنود، ارادتمند بی‌ حد عالمی چون شمایم،باری نظر می‌گویم تا بدانید،اگر این چنین که با اطمینان از شرکت فرمودید،از دل و منطق و اعتدال،علم و تجربهٔ بی‌ همتایتان برای آگاه نمودن مردم در جهت تحریم استفاده میفرمودید،شاید خدمتی بزرگ تر و سرعتی‌ بیشتر می‌گرفت،روند خود باوری ایرانیان
http://rendaanezendaan.blogspot.com/2011/07/blog-post_06.html

http://balatarin.com/permlink/2011/7/6/2607163

 
At July 7, 2011 at 11:01 AM , Anonymous Anonymous said...

درود بر آموزگار نکته ها و نوشته ها
بر ما ببخشایید آقای بهنود.من از هم نسلی با این هتاکان خجلم و نمیدانم چی باید گفت
اما توی این یک هفته خیلی درگیرتم..می ترسم از این نسلی که با "برای راحتی تو" از انقلاب به آزادی می روند هر روز و تحسین می کنم اقبال خودم را که در زمانه ی امثال شما می زیم،که حداقل دهانی هست که غیر از ناسزا حرفی بزند و اتفاقا گوشی هم هست هرچند کمتر از نسبت 2 به 1.من واقعا سرم به زیر است از خواندن فیسبوک ویدئوهاتون و از روزی که کامبیز حسینی اعلام کرد که شما مهمان آتی هستید دائما پست سوالاتو چک می کردم ابتدا واکنش نشان می دادم اما کامنت ها از هزار گذشت و چه بد که من ناتوان بودم در ادامه ی مقصودم.من همیشه شما رو می خونم و کتاباتونم خواندم حتی از سیدضیا تا بختیار هم گفتم برام بیارند و رابین هود کویر رو هم کم کم دارم می خونم و اون کاستای معروفتونم یکی دوتا تو اینترنت پیدا کردم...این هارو میگم نه برای شخص شما،برای اینکه آگاه باشید که الکی حرف نمی زنم و دو سال نیست که سیاسی شده باشم و اون هم رادیکالش...من می خوام ثابت کنم که میشه با اسم مستعار پای اینترنت نشست و حقیقت گفت حداقل فیلم بازی نکرد دونست که همین کامنتای فیسبوک و وبلاگ و ... گرچه اسم مستعاره اما اون محتوا چنان ارزشی بش میده یا می گیره که کم از درج هویت واقعی نیست.اتفاقا می خوام بگم شما هم بی مهری نسل ما رو به دل بگیرید.همگی روی نامطمئن-موجی سوارن و اگر به عمقشون بری کوچکترین احترامی برای دیگران قائل نیستند...فقط بلدند که هتاکی رو اینجا تمرین کنند که با آمادگی کامل برند توی جامعه و از خجالت ملت درآیند.خدا شاهده که من چقدر به کامبیز حسینی نوشتم که مبادا ادب رو بزاری کنار حتی اگه همه ی این نیم میلیون هوادارت تشویقت کنند و همون موقع بش گفتم مسعود بهنود بابکــ داد نیست که حرف بزنه و یکــ کامنت مودبانه ی افرادو با این سوال که تو که فلان جا گفتی نباید رفت چرا رفتی و اون هم چرا صدای آمریکا؟ به راحتی آب خوردن تایید نکرد.و از قضای روزگار که همین جناب داد مهمان این هفته ی پارازیت است.بهنود عزیـــز،من مثل همیشه حرفتون رو بدون "پارازیت" دریافت کردم و از شما هم می خوام که بدونید پشت همین اسامی مستعار هم هستند قدرشناسانی که برای آگاه تر شدن می کوشند و اون اسم ازشون محتوا می گیره.خیلی خوب گفتید که تاریخ فقط سرچ گوگل نیست که از قضای ناکار روزگار حرف امثال مصداقی رو بزاره جلوتر.

به جای دشمنان کشتند
و حتی باد هم با ما مخالف بود
بهر راهی که می رفتیم
غبار کینه در چشمانمان می کاشت
و ما هر تپه را تا تپه ای دیگر
به امید سرانجامی
دوان رفتیم
و نادانسته عمری در میان تپه ها گم شد
سراسر ریگزار مرگزاران بود
و تا چشمانمان می دید
افق با تپه ها همرنگ
صدامان در میان تپه ها با خویشتن در جنگ
و روزی روزگاری شد
که همراهانمان بیمار و دلگیر
از سکوت تپه ها سرشار
به عصیانی که باید تن به تن جنگید با دشمن
میان مردگان ، مردند
و آنانی که دیگر نیمه جان بودند
توانتر رفیقان را
به جای دشمنان کشتند
و باید با که گفت اکنون
که حتی انتظار تپه ای هم نیست
که حتی باد هم با ما مخالف نیست

قربون قدمت که حداقل نیم ساعت سیــر شنیدیمتان نه یک ربع بی بی سی.

 
At July 8, 2011 at 5:15 PM , Blogger Negar said...

من با نظرات شما موافقم. هنوز هم بین بد و بدتر حاضرم انتخاب کنم. ولی وقتی باور کردم که همان یک انتخاب بد من شمرده نمیشود، به چه دلیلی رای بدهم؟

 
At July 10, 2011 at 5:06 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام، راستش ماجرای مصاحبه شما با پارازیت و پس لرزه های آن مرا به یاد یک مشکل تکراری در میان ما ایرانیان انداخت: بی ظرفیتی. یک نمونه اخیرش باختن به تیم فوتبال عربستان بود (دولت اول احمدی نژاد): یادتان هست که چقدر گذشت تا علی دایی را برکنار کردند؟ چند روز یا چند ساعت؟! مساله این است. حقیقتی که در میان صحبتهای شما بود تلخ بود ولی برای جلو رفتن باید شهامت مواجهه با آن را داشته باشیم. پیروز باشید

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home