یک سئوال ساده
این مقاله ای است که برای اعتماد نوشتم و دوشنبه گذشته چاپ شد و فراموشم شد برای شما بگذارم
آن چه روز دوشنبه جورج دبلیو بوش رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در آخرین ماه حضورش در کاخ سفید بیان داشت و به خطای سیستم اطلاعاتی دولتش اعتراف کرد و تصمیم گیری برای حمله نظامی به عراق، به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی در آن جا را دردناک ترین تصمیم خود خواند، و عملا از آن عذرخواهی کرد، یک واقعه بزرگ بود.
این واقعه در حد گفتار غم انگیز و تراژیک یک رییس شکست خورده باقی نمی ماند بلکه پی آمدهای حقوقی و سیاسی خواهد داشت. به باورم اعتراف رییس جمهور بوش که تنها در یک جامعه دموکراتیک به این شفافیت عملی است، از چندین زاویه دیدنی است. یکی هم از زاویه ای است که سرنوشت ما ایرانی ها در آن درج است.
واشنگتن پست و چند روزنامه معتبر دیگر، مستند به گفته های یک کارشناس امنيتی بازنشسته، سال قبل نوشتند ایرانی ها با ارسال پالس های غلط برای سیستم اطلاعاتی آمریکا، نظام تصمیم گیری کاخ سفید را منحرف کردند. و پیکانی را که می توانست به سوی آن ها هدف گیری شده باشد، به سوی عراق رهنمون شدند. حتی اگر با این گزارش ها همرای نباشم و آن را نپذیریم و قصد از انتشار آن را ایجاد دشمنی بین ایرانی ها و عراقی ها به حساب آوریم، باز یک نکته قطعی است. و صاحب نظران عالم برآنند. این که بزرگ ترین بهره بردار از حمله نظامی به عراق، ایران است. همان که دشمن خونخوارش به دست دشمن دیگرش ساقط شد.
شبی که صدام حسین از مغاکش بیرون کشیده شد در خانه هزاران ایرانی که هنوز زخم بمب های شیمیائی وی را بر چان دارند جشن و شادمان بود.
اما حالا که دوران جورج بوش رو به پایان است و او بعد از جیمی کارتر دومین رییس جمهور آمریکاست که جمهوری اسلامی را عامل اصلی شکست دوران ریاست خود اعلام می دارد. حالا که به نظر می رسد پرونده این خصومت سی ساله به بسته شدن میل دارد، از یادآوری یک نکته نمی توان گذشت. آن چه برای جورج بوش یک شکست و نشانه ای غم انگیزست برای ما ایرانی ها یک پیروزی و رهیدن از یک مهلکه است. آن چه بر سر عراق آمد می توانست نصیب ما شود که از دیدگاه بیرونی هم سلاح های فراوان داریم و هم سابقه چنگ انداختمان بر روی پدرخوانده نظام سرمایه داری نزدیک ترست و شرح آن بر سر هر کوی و بازاری هست. گرچه چنین خطائی برای آمریکا و صلح جهانی بهای به مراتب سنگین تر داشت اما چه سود که لحاف ما نیز در این مجادله دریده می شد.
پس می توان گفت آن فن سالاران، اهل اتاق های فکر، تصمیم سازان و تصمیم گیران که در یک مجموعه هماهنگ، دور از چشم ها، طرحی را پی ریختند و پیش بردند که حاصلش مصون ماندن ایران شد کاری کردند کارستان. حتی اگر امروز قدرشان دانسته نشود و گاه به ناسزا، تهمت هم نثارشان بشود.
و این اول بار نیست که در دفاع از کشور و منافع ملی، کارگزاران سیاست خارجی، چنین دقیق و درست و وطن خواهانه عمل می کنند. جرات می خواهد، اما باید گفت چنین بوده است از بعد دو دوره جنگ با روس [منتهی به 1828]، یعنی از همان زمان که امیرکبیر در ارز روم برای دفاع از منافع ایران، با عثمانی و روس و انگلیس در هم می پیچید، تا امروز که یکی در آن سوی جهان صحه می گذارد بر تیزی و خردمندی ایرانیان. در این فاصله دو جنگ جهانگیر به ایران رسیده، دو انقلاب در کشور رخ داده، دو سلسله پادشاهی برافتاده، دو کودتا رخ داده. و به دفعات تصمیم گیری های مهم لازم آمده است.
رجال و فن سالاران و دیوانیان ایران که در زمان های دور پایشان برشوره زاری خشگ و بی عاطفه بود، با حکومت هائی ضعیف و دیکتاتورهای نادان، راستی باید گفت به وظیفه خود خوب عمل کرده اند تا این گربه اینک سرش در خزرست و پایش در خلیج فارس و اطرافش امپراتوری ها پریشان شده اند و این تکه روزگاری کوچک ترین بود اینک بزرگ ترین لقمه است. چندان بزرگ که از گلوئی عبور نمی کند.. سئوالی برابر می آید: چگونه است که در تنظیم سیاست خارجی که در اتاق های فکر و گاه به تدبیر یک فرد عملی می شود، ما ایرانیان خبره ایم. اما در آن کارها که در اتاق دربسته گرفتنی و دادنی نیست، مانند سیاست داخلی و اقتصاد، در آن کارها که مردمان نیز دست و حضور دارند چنین ناکارآمد و چنین درمانده می شویم. یک سئوال ساده.
نظرات
این سئوال جوابش چندان ساده نیست. می دانم شما هم قصدتان این نیست که ساده است خواسته ایم ذهن ما را متوحه اهمیت سئوال کنید. بله ما در ورزش هم وقتی کشتی و وزنه برداری و ورزش های شخصی است خوبیم اما وای به ورزش های همگانی و دسته جمعی که افتضاح هستیم. با هم و با مردم کار نمی توانیم. با وجود این گلی به گوشه جمال رجال ایران که دست کم در سیاست خارجی خوب بازی کردند
درود به تحلیلگر همه عصرها مسعود با وفا
پرسیدی در تنهایی موفق و در جمعی با شکست مواجه هستیم. اما جنگ عراق، افغانستان و 11سپتامبر موضوع چیزی دیگری است که به آنجا ختم شد. چون انفجار اوکلاهاما در پرونده داشتیم که آمریکایی ها بدون مدرک ما را متهم کرده بودند.
در این قضیه :
1- دوراندیشی شخص خاتمی در ریاست جمهوری.
2- در کما بودن رژیم پس از 11سپتامبر. وگرنه از حاکمان فعلی نظام چنین عرضه ای بر نمی آید. آمریکایی ها هرچه گفتند ما گفتیم. سمعا و طاعتا. حتما افشای قتل های زنجیره ای و کشتن سعید امامی یادتان می آید. در کما بودن رژیم باعث شد هم وزارت اطلاعات مسئولیت قتلها را بپذیرد و هم از اینکه امامی دست به افشاگری نزند کشته شد. در حالیکه اگر صبر می کردند این کشته ها نیز به کشته های 67و 60 و 61می پیوستند.
3- ما در بازی های گروهی هم موفق هستیم مشروط بر اینکه 1- علمی باشد 2- دخالت های ماورای علمی در کار نباشد
4- فوتبال جام جهانی آلمان را نگاه کنید. علی دایی مدعی است که به یکی از بازیکن ها گفته شده بود به وی پاس ندهد. عزیزی نیز مدتی بعد می گوید آن بازی کن من بودم. از من خواسته شده بود. ولی تا کنون دولت نیامده آن عامل اصلی را افشا و یا مجازات کند.پس شکست ما بی جهت نیست. نمونه پیروزی جمعی ما در بازی های ارحام صدر است. پس ما می توانیم اگر خرد جمعی و مدیریت درست در کار باشد.
آری این چنین است مسعود عزیز
سیاووش
استاد بهنود
شايد شما تحليل شما كمي خوش خيالي باشد و براي اينكه به واقع نمي توان براي آن پاسخي داشت.
سلام جناب بهنود ..با خواندن این نوشته چند نکته به نظرم میرسد ..یک اینکه فکر نمیکنید خیلی زود وشتاب زده در مورد سرنوشت ما وعراقیان به قضاوت نشسته اید ..از کجا معلوم که حال وروز انها در اینده نه چندان دور از ما بهتر نباشد ...دوم اینکه فرمودهاید که اینان سیاست خارجی درستی را دنبال کرده اند وبه انان افرین گفته اید ..فکر نمیکنید خیلی یک بعدی به مسئله نظر افکنده اید ..فقط از این منظر که امریکا نتوانست به خواسته های خود برسد ..ولی به چه قیمتی ..پیداست که پروائی ندارید که در این میان چقدر این بزرگواران برای تحقق این سیاست خارجی زن وکودک ومرد بی دفاع وبی پناه عراقی را به جای سربازان امریکائی کشتند ..ایا هر گز فکر کردهاید که برای داشتن چنین سیاست خارجی ملت ایران چه بهای گزافی باید بپردازد که بهای مالی ان در برابر انچه که ملت در این سالها به صورت معنوی از دست داده است تقریبا هیچ است ..ایا سقوط اخلاق در جامعه و فساد در همه سطوح که لازمه این سیاست خارجی است بهای کمی است که جامعه بایستی پرداخت کند ..که در قبال ان چه چیزی عایدش شود ؟؟ که امریکا نتواند موفق شود ..همین!! ایا فکر نمیکنید که اگر سیاست داخلی درستی داشتیم چه نیاز به اینهمه طراحی وبرنامه ریزی در اتاقهای فکر که شما به ان بالیده اید ..جواب سوال شما اینست ..لازمه چنین سیاست خارجی که در پشت درهای بسته طراحی میشود اتفاقا درست همین سیاست داخلی است
سلام
من فكر مي كنم هر دو انتخاب آگاهانه ست.
سلام آقا بهنود
به نظر می رسد تحلیل شما کنترل از راه دور باشد که برخی اوقات با ضریب اشتباه بالا همراهست.
حکومتی با داشتن انواع و اقسام منابع طبیعی و انسانی نتواند 70 میلیون را اداره کند و با هر بادی احساس سقوط می کند و حتی مانع برگزاری نماز عید قربان 50ساله مهندسین می شود، چگونه می تواند در معادلات قدرت های بزرگ نقش برنده ایفا کند. دوران قوام ها و مصدق، فرمانفرما و امیر کبیرها، قائم مقام ها که سری در حقوق و سیاست داشتند گذشته است. الان کسانی بر ما حکومت می کنند که بردن [...]نوزاد را مباح می دانند. و نخبگان از ترسشان برای پنهان شدن در به در دنبال سوراخی هستند تا مبادا آقا دستور حذف بدهد.
قربانت سیامک
طرف از رییسش میترسه تو خونه زنشو میزنه . آقایون خارج از منزل چاکرم نوکرم میگن تو خونه به خانوم فحش میدن . مشت نمونه خروار است . خبره ایم ولی عقب مانده گی مان را از بیگانگان میدانیم .
"ارسال پالسهای غلط" از سوی ايران به مداخله نظامی آمريکا در عراق انجاميد؟!! کدام پالسها؟ نکند ايران تصاويری را کالين پاول با آنها حماله را برای جهان موجه ساخت را ميگوئيد که صد البته ماهواره های نظامی آمريکا تهيه کرده بودند. سيلوهای متحرک پرتاب موشک و کارخانجات تسليحات غير متعارف که دائم دستخوش تغيير ميشدند.بر اينکه صدام سلاح کشتار جمعی داشت حلبچه و سيراک گواه اما اينکه چرا بعدها پيدايشان نکردند من از درايت ايرانيان نميدانم.مشابه اين بزرگنمايی تسلياتی منجر به تخمين غلط توانايی نظامی طرفين متخاصم قبلأ در دنيا رخ داده ليکن اينبار حريف آنقدر قدرت داشت که ازميزان بزرگی کاذب نترسد و به اطلاعات معطوف به خطر آفرينی وسيع دشمن اتکا و سر افعی را بکوبد.
بهنود جان خیلی زحمت می کشی. می پرسم چرا اعتراف کاذب بوش به منحرف کردن آمریکا از سوی ایران را پذیرفتید؟ بوش برای فرار به جلو باید بهانه ای بیاورد و چه بهانه ای بهتر از ایران که منفور جهان شده است. پیش از این ما شاهد جنگ ویتنام و سومالی هم بوده ایم. آیا فکر می کنید یک کشور جهان سومی مانند ایران باعث انحراف آمریکا شد؟ جنگ ویتنام جنگ میان سرمایه داری و کمونیسم بود و نیاز به تحریک این و آن نبود. جنگ سومالی نیز اکتشاف نفت در این کشور بود. حمله به عراق نیز تسلط بر نفت خلیج فارس بود. در همه این جنگ ها آمریکا شکست خورد آیا آمریکایی ها اینقدر احمقند که دشمنش چندین بار این کشور را به جنگ بکشاند و حتی یکبار از گذشته عبرت نگیرد.
با تمام احترامی که برایتان قائلم این جمله را اضافه کنم که اگر به جای احمدی نژاد یک آدم فهیم حاکم بود، جورج بوش هیچگاه ایران را متهم به انحراف آمریکا در جنگ عراق نمی کرد.
رستگار
برای اطلاع آقای رستگار نه آقای بهنود چنین چیزی نوشته و نه بوش چنین چیزی گفته که ایران آمریکا را منحرف کرد. که حالا شما برایش احتمالات پیدا کنید. این گفته یک روزنامه و یک مامور سابق اطلاعاتی است و آقای بهنود نوشته اند حتی اگر این درست باشد یا نباشد. آن چه آقای بوش اعلام داشت اصلا انداختن به گردن کسی نبود برادر. او فقط گفت اطلاعات مربوط به وجود سلاح های کشتار جمعی غلط بود و من بر اساس اطلاعات غلط این تصمیم را گرفتم و نمی دانستم که آن جا سلاح نیست. همین. بقیه اش را باید به شعور خودمان واگذار کنیم. من برای آقای بهنود متاسفم که چه تلاشی می کند که خوانندگانش را از صد در صدی بودن نجات بدهد و به نشانه این کامنت ها چندان هم موفق نیست . همه سفت چسبیده اند به همان چیزهائی که در ذهنشان ماسیده و خیال ول کردنش را ندارند.
با درود
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که این آقای احمدی نژاد هم یه نعمتی بود برای آمریکا، میپرسید چطور؟ میگویم که اگر این همه هشدارهای احمقانه اش برای جنگ نبود آمریکا چطور می توانیسد میلیاردها دلار سلاح و جنگ افزار به کشورهای خاورمیانه بفروشد !!
نگاه ساده ای بود به قضیه ولی انکار ناپذیره..
ایران سربلند ایرانی سرفراز
آقای عزیز نگران نباش که دقیقا نوشته بهنود عزیز را درک نکردم. شما آنرا به حساب آماتوری ام بگذارید. بالاخره یه روزی ماسیده ها هم براثر گرم شدن تنور نوشتاری ذوب می شوند. رهبرانی که بر ما حکومت می کنند درک درستی از نوشته بهنود ندارند و به موقع میز را ترک نمی کنند ما که آغاز شاگردی بهنود هستیم. خواهش می کنم به بزرگی خودت ببخش و اجازه بده ما هم پنجره ای که بهنود باز کرده استفاده کنیم تا شاید در آینده کمتر اشتباه کنیم.
ارادتمند رستگار
Reading the opening sentence (confession of forgotten ...!) means you are not addressing the public!! We understand that! Whom are you addressing then? Khameneii, Ahmadinejad, khatami, Rafsanjani...Mind you, people including politicians do not look at you as a devil advocate or even not a symbol of a political trend as we do not know what are you standing for; country, people, history, Islam, all of them or none!! (Although arguably you are one of our best contemporary writer and historian). So when you are talking about foreign administration piece of work (I am not sure how much you really believe in it!!) whom do you really want to wake up!! Don’t you think this sort of statement and false admiration hurts a lot, more than your imagination!! Don’t you think your democracy project (which it seems this sort of non sense is part of that) is long time death now!! You are such a master of history but you do not take a lesson yourself, do you!! Imagine this article is published in the first page of Kayhan newspaper, do you think anybody would be surprised!! But if you really believe in what you have written, Mr Behnoud I would not talk about economy, human rights, crimes, corruptions, or country is at the verge of collapse and bankruptcy... I tell you damn this regime and its foreign ministry who imposed us 8 years war, and made us enemy number one in the world for their own profits!! Ye you’re right thank you very much guys that Iran is not ground zero now!! And the answer to your simple question is a simple answer; There is a long time that there is no WE, have you heard about KHODEI , GHEIRE KHODIE...!
خوب می دانم که نظرم را نمی پسندید. می دانم که شما هوادار شفافیت هستید همه شمارگر را برداشته اند شما همین طور گذاشته اید بماند و ابائی ندارید که نشان می دهد گاهی کاربران چقدر کم می شوند. بنابراین پیشنهادم می دانم مزخرف جلوه می کند اما به نظر خودم کاملا منطقی است.
در وبلاگ ها بخش کامنت جای مهمی است چون نوشته های کوتاه و قلم انداز و روزمرگی هاست و این همبستگی با کاربران و انعکاس سخن آن هاست به جاست. اما شما آقای بهنود از وبلاگ استفاده مقاله ای می کنند مانند یک مجله. بالایش هم نوشته اید مجموعه مقالات. حالا سئوالم این است که کدام مجموعه مقاله ای در عالم کامنت خوانندگانش را هم همراه دارد.
گرفتاری این است که ما در حالی که مقاله ای را می خوانیم کامنت ها را هم می خوانیم و برای من یکی حاصلش این است که اصلا لذتی نمی برم از مقاله و نوشته آقای بهنود. در هر جا باشد لذت می برم ولی در این جا نه. چون انقدر کامنت های بی ربط می خوانم که عصبی می شوم و یا به عقب افتادگی مان افسوس می خورم. خیلی معذرت می خواهم که جوری نوشتم که انگار من صدر عالم تفکر هستم. نه من یک خواننده عادیم. ولی استدعا می کنم این کامنت ها را بخوانید و نظر مرا رد کنید یا تائید کنید. آیا این کامت ها چیزی بر شما اضافه می کند. ترا به حدا راستش را بنویسید
این کس که نام خودش را به انگلیسی مشخصات قلابی داده و کامنت بلندی نوشته یک حرف بیشتر ندارد. و آن هم این است که من از این حکومت بدم می آید. و هیچ نمره مثبتی را به آن نمی پذیرم دروغ است. و آقای بهنود هم غلط می پندارد که ایرانی ها در سیاست خارجی با همهه گرفتاری با دیکتاتورها و عقب افتادگی ها خوب عمل کرده اند.
بقیه نوشته هایشان زائد است راستش این که جمهوری اسلامی نمی تواند کار درستی بکند. چون من دوستش ندارم.
خدايا تو رو به هركي دوس داري يه روزي واقعيتو نشون بده.مرديم از بس شنيديم و شك كرديم
دوستان عزیر و خانمی که به انگلیسی نوشتی
آمریکا سال 2003 به عراق حمله کرد ، اون موقع چه کسی دولت دستش بود؟
به هرحال برای به کسی که قلبش از تپش ایستاده ماساژ قلبی ممکنه دو تا دنده اش رو هم بشکنه ولی جونشو نجات بده. به نظر دوستانی که کارکار انگلیساس چیکار باید می کرد؟ همین بوده که وضع ما شده این "جامعه نخبه کش"
امیدی هست؟ آدم وقتی توی یک کشور پیشرفته زندگی می کنه می فهمه که حتی مردم عادیش هم از این روشنفکرهای ما بهتر می فهمند و مفاهیم روشنفکری ما برای اینا نهدینس
سورنا
با ارسال پالسهاي غلط به آمريكا و تدابير بي نظير مسولان سياست خارجه امروز توانستيم تلافي نيرنگ هاي رنگارنگ دول استعماري را طي دهه ها و قرون گذشته در اوريم
آه كه دلممان به سختي خنك شد
به خاك سياه نشانديم ايشان را و خود از بلنداي جهان جان كندن ايشان را نظاره گريم
آري ناله و فغان كنيد و از درد چون مار به خود بپيچيد كه اينك نوبت سروري ماست
اي مردم گرسنه اي اقتصاد ورشكسته اي كشاورز به خاك سياه نشسته اي معلم مسافركش اي فرزند از دست داده ها اي زندانيان سياسي اي خبرنگاران در حال سماق مكيدن بشتابيد و از شهد اين پيروزي شكم گرسنه خود را سير نماييد
First of all, attacking Iraq was on the neo cons agenda before 9/11 and the intelligence failure was just an excuse. Iran played a marginal role if any in this regard. Iran could have been the next target if the Iraq invasion had gone well. Second, the main reason for the U.S. failure in Iraq is not Iran. It's the illegal and unjustified occupation of a country which inevitably leads to resistance and insurrection. Indigenous resistance is always attributed to foreign interference to legitimize occupation and justify failure.
You may be a good student of Iranian history Mr. Behnoud, but you have more to learn about other histories.
جناب بهنود ای کاش این یادداشت هاتان را که به جای دیگر پیوند می دهید این جا هم میگذاشتید تا هم اگر پس فردا سایت اعتماد و ... هوا شد دسترسی بدان باشد و هم در بایگانی نوشته های خودتان بماند. همان پیوند کار ذکر منبع و باقی ماجرا انجام می دهد. همین الان پیوندهای اعتماد باز نمی شد و هیچ کدام از این دو سه یادداشت را نشد که بخوانیم
تندرست، شاد، آزاد و پیروز باشید
دوست عزیزی که این اواخر کامنت به انگلیسی گذاشته اند چرا فکر می کنند هر چه در ذهنشان هست تاریخ مسلم است و لاغیر و همه موظفند همان جور فکر کنند. این که آمریکا قبل از یازده سپتامبر قصد حمله به عراق را داشته برخی روزنامه ها نوشته اند اما قطعی نیست. تازه باشد چه ربطی دارد به آن چه آقای بهنود نوشته تازه اگر هم مربوط باشد آقای بهنود ننوشته که حتما و قطعا ایرانی ها گول زده اند آمریکا را بلکه نوشته "یک کارشناس امنینتی بازنشسته این را گفته " هیچ اظهار نظری هم نویسنده خودش نکرده . بقیه فرمایشاتتان هم شعارهائی است که شب و روز از صدای آمریکا به خورد مردم ایران داده می شود و موثر هم نمی افتد. بهترست کمی هم معتدل باشیم
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home