Thursday, December 4, 2008

اپریم اسحاق


اعتماد امروز مجموعه ای فراهم آورده درباره اپریم اسحاق [که در بیش تر جاها به اشتباه اسحاق آپریم می آید] یکی از ناشناخته مانده های تاریخ معاصر ایران. یک شخصیت درجه یک . کوتاه مدتی در آسمان سیاست و حزب بازی در ایران ظاهر شد و رفت. کسی که قدرش ناشناخته مانده نه برای اهل نظر و آن ها که دیده بودنش، بلکه برای نسلی که تازه به میدان درآمده است.
در مجموعه ای که اعتماد فراهم آورده از جمله نوشته ای هست از ابراهیم گلستان جاندار و خوندار. این نوشته که اصلش به انگلیسی است و هنگام وداع با آقای اپریم اسحاق در گورستان ایراد شده است.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At December 4, 2008 at 10:29 AM , Anonymous Anonymous said...

بسیار سپاسگزارم

 
At December 4, 2008 at 11:31 AM , Anonymous Anonymous said...

به نظر من بزرگ ترین کاری که شما می توانید برای ما انجام دهید، همین است. هر روز یک دریچه ای برای ما بگشایید . اگر وقت ندارید بنویسید مثل همین پست ، نشانی بدهید با دو خط راهنمائی. همین ما را بس است

 
At December 4, 2008 at 11:34 AM , Anonymous Anonymous said...

به اندازه یک دنیا ممنونم که جواب نمی دهید به خزعبلات آدم های شکست خورده ریاکار که هم از توبره [...] خورده اند و هم از آخور جمهوری اسلامی و حالا هم هر روز به بودجه [...] بعد هم دست به سینه جلو [...] می ایستند و ریش می گذارند و تسبیح میاندازند. با وجود همه این ها ادای اوپوزیسیون در می آورند و دیگران را نقد میکنند. چه جوابی باید بدهید شما که ازتان کم نشود.

 
At December 4, 2008 at 3:14 PM , Anonymous Anonymous said...

فکر میکنم که اگر بسیاری از کسانی که علم ، اطلاعات و امکانش را داشته اند بجای پرداختن عبث به سیاست های روز و گرفتار شدن در چنبره ی روزمرگی های مرسوم ویا صد ها مورد ریز و درشت دیگر وبیهوده گویی های روشنفکرانه ،اگر همت می کردند و فارغ از اشتیاق چاه طلبی های کودکانه به آموزش مردم روی می آوردند قطعا حالا وضعیت خیلی بهتری داشتیم و تلاش آقای بهنود در این زمینه ستودنی است .به سهم خودن سپاسگزارم و وامدار ایشان .

صادق

 
At December 4, 2008 at 4:17 PM , Anonymous Anonymous said...

شهسواری
مقاله اعتماد را خواندم دو نکته در این مقاله و شخص آپرام دیدم. 1- در کشور کسی نبود قدر او را بداند تا او بتواند درآینده برای مردم مفید واقع شود.2- متاسفانه دوستانی که در غرب تحصیل می کنند می خواهند ایرانی را یک شبه و در یک چشم به هم زنی با دموکراسی آشنا کند. از یک سو تحملشان کم است و از سوی دیگر مانند روحانیون رگ خواب مردم را بلد نیستند. علت فرار آپرام نیز همین دو نکته بود.

 
At December 4, 2008 at 7:34 PM , Anonymous Anonymous said...

آقا مسعود کاش روشنفکران ما برای جا انداختن فرهنگ آزادیخواهی، اقتصاد علمی و ادب در بین مردم راهی پیدا می کردند. برای برون رفت از این وضعیت فکر می کنم همانطوریکه روحانیت برای گریاندن مردم میلیون ها حدیث و روایت جعل کرد روشنفکران نیز می باید برای رهایی مردم چنین کنند. چون مردم چنین می خواهند. در کشور هزاران مسجد و مدرسه برای گریاندن مردم وجود دارد و شبکه های رادیو و تلویزیون نبز گریاندن را شبانه روزی کرده است. شما ببینید چند تریبون برای رهایی مردم دارید? خدا بیامرز آپرام نیز اگر پیش از جا انداختن فرهنگ صنفی چند حدیث اختراع می کرد قطعا علاوه بر پذیرش آن از سوی مردم مورد احترام مقامات نیز بود

هاشمیان

 
At December 5, 2008 at 12:45 AM , Anonymous Anonymous said...

درود بهنودجان

ایشان را جز نامی در مه چیزی دیگر نمی‌دانستم! همیشه کسانی را که عمر در غربت گذرانده‌اند در یاد هم‌میهنان‌شان چیزی جز نامی آن‌هم در غبار و مه نیست! «اپریم» هم یکی از آن قافله‌ی نام‌ها که در غربت جان سپرد. یادش سبز

شاد زی

 
At December 5, 2008 at 6:25 AM , Anonymous Anonymous said...

بزرگان علم و ادب در هر نقطه جهان که باشند پیش از اینکه ایرانی باشند انسانند و آزاد. خدماتی که این افراد به جامعه بشری کرده اند بسیار بوده است و حتما مردم ما از آن بهره ای غیرمستقیم برده اند. اینکه دولتمردان ما در جذب این سرمایه های گرانسنگ بی عرضه اند ربطی به امثال آپرام و یا بهنود ندارد.


شمسایی

 
At December 5, 2008 at 12:16 PM , Anonymous Anonymous said...

ممنون از لینکی که دادید، ولی از مقاله اول کمی تعجب کردم. والا من نمی فهمم چرا بعضی ها از هر فرصتی برای لگد زدن به آل احمد استفاده می کنند. "آل احمد سواد اپریم را نداشت و بی خود مشهور شد!" مثل این که بگوییم اورول سواد فلان استاد دانشگاه را نداشت. اهمیت هیچ نویسنده و روشنفکری در هیچ کجای دنیا به خاطر سواد دانشگاهی آنها نیست. اهمیت آل احمد به خاطر داستان هایش، به نقدهایش، به سفرنامه هایش، به مقالات پرشمارش است. حالا ما از بعضی حرف های او خوشمان نمی آید نباید چوب به تن مرده بکوبیم. جالب است که رابطه خود اپریم با آل احمد خوب و دوستانه و توام با احترام بوده. شاد باشید، محمد

 
At December 5, 2008 at 11:44 PM , Anonymous Anonymous said...

از سی سال پیش به اینطرف، مدام از حرب و افرادش و خاطرات و نظرات شان میخوانیم و میشنویم، هنوز هم بعضی هاشان را نمیشناسیم...عجیب است

 
At December 6, 2008 at 2:16 AM , Anonymous Anonymous said...

محمد عزیز ناراحت نباشید، هنگامی که آقای ال احمد غرب زدگی را می نوشت می بایست فکر بازخوردش را هم می کرد.شما می دانید که با همین کتاب چقدر زدند بر سر بزرگانی که در غرب تحصیل کرده بودند. انصاف هم چیز خوبی است.
شادمهر

 
At December 6, 2008 at 5:09 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا بهنود شما از بزرگان و ادبا می گویید، اینجا رسانه ها می گردن در نشریات فکاهی و زرد و سکسی تا ببینند تعریفی از احمدی نژاد شده منتقل کنند. را نگاه کنید به مطلب the daily mashو خبرگزاری های ایران. فکر می کنم احمدی نژاد کسانی مثل خودشو در رسانه ها گذاشته که فقط دروغ بخورد مردم بدهند و در این زمینه واقعا فکر نمی کنم تا کنون کسی رو دستش بلند نشده باشد.و این جزو معجزات است که در مدت سه سال این همه آدم مثل خودش تربیت کرده است.

 
At December 6, 2008 at 7:01 AM , Anonymous Anonymous said...

شادمهر عزیز، گناه غربستیزی گروهی یا نسلی را به سر یک نفر خراب کردن، کار خردمندانه ای نیست. باید آن کتاب غربزدگی را هم در متن تاریخی آن دید. اگر ساواک آن را توقیف نکرده بود، اگر جامعه روشنفکری ما توان نقد جدی آن را داشت، اگر غرب خود را با کودتا به نسلی معرفی نکرده بود، و اگرهای بیشمار دیگر را که در نظر بگیریم می بینیم آل احمد نباید تمام گناهان را به دوش بگیرد. آدم کنجکاوی که به همه جا سرک می کشید و شهامت نظر دادن داشت لابد مرتکب خطاهای جدی هم می شود. کاش امثال او در مملکت ما بیشتر می بودند. هر چند که ما دنبال گناهکار می گردیم، نه راه چاره. شاد باشید، محمد

 
At December 6, 2008 at 8:08 AM , Anonymous Anonymous said...

هورا برای محمد. خواهش می کنم به حرف هایش دقت کنید. مهم است به خدا و به هر چه اعتقاد دارید مهم است. کمی فکر کردن خیلی کار خوبی است. آسان گیری نکردن. همیشه راه های ساده نتیجه بخش نیست . بلکه گاهی هم باید از راه های سخت رفت.

 
At December 6, 2008 at 11:32 AM , Anonymous Anonymous said...

غرب زدگی آل احمد چه ربطی به تحمیل کودتای غرب دارد؟ثانیا
براساس شواهد تاریخی و نامه آیت الله العظمی بروجردی به شاه و پناه گرفتن ارتشبد زاهدی در منزل آیت الله کاشانی و اظهارات آیت الله فلسفی "زنبور ملکه دارد چرا مردم ایران شاه نداشته باشند" یک پای کودتا روحانیت معزز بود.
از ماست که بر ماست وگرنه غرب نمی توانست در ایران کودتا کند. اگر وقت کردید حتما به آرشیو روزنامه های آمریکا و کتاب ستاره فرمان فرمامراجعه کنید. نشریات آمریکا به تحریک سفیر انگلیس، دولت مصدق را دولت کمونیست می خواندند و آیات عظام نیز برای از بین بردن کمونیست دولت ملی مصدق را سرنگون کردند. ببینید چقدر هماهنگ؟
خدایا حضور مصدق را در قلب ما مستدام بدار

نیما

 
At December 7, 2008 at 12:48 PM , Anonymous Anonymous said...

خیلی خوب بود. اطلاعاتم بیشتر و کامبتر شد. سپاس از شما

 
At December 7, 2008 at 12:54 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز،
امینه را خواندم و دوست داشتم..کتاب را که تمام کردم و بستم، صندوقچه انگار که به من رسیده بود..و چه به موقع ...فکر می کردم اگر امینه اینجا بود و مرا میدید که سالهاست کمر همت بسته ام به ساختن و گوی سبقت از مردان ربوده ام به دانستن می دانست که تلاشش بیهوده نبوده در امید بستن به دخترکان این مرز و بوم...هر چند که سیاه بپوشانندشان و دیدنشان که دوشادوش مردان چرخهای سنگین این مملکت را می چرخانند به مذاق خیلی ها خوش نیاید...

 
At December 8, 2008 at 8:00 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا بهنود سلام
از مقاله " این یک سئوال ساده " در اعتماد را خواندم.
اگر اجازه دهید مقاله WPو چند روزنامه معتبر دیگر آمریکا پاسخ می دهم.
رزونامه هایی که سگنالهای ایران را باعث انحراف آمریکا می دانند باید بگویم که منبع بیانات کولین پاول در رابطه با بمب های میکروبی عراق سازمان جاسوسی انگلیس دانست و حتما کشته شدن دکتر کلی سر نخ ایت اتهام می تواند باشد. در مورد کیک زرد نیز این روزنامه ها باید به مقاله مطول سیلیوان سفیر سابق آمریکا در گابن بنگرند و آن اینکه کاخ سفید اطلاعات دقیق از دروغین بودن خرید کیک زرد توسط عراق از نیجر داشت. مسئله خلبان عطا نیز بر اساس گزارش FBIیک دروغ محض بود که برای توجیه حمله به عراق طراحی شده بود همین طور ماشین دروغ سازی بخش اطلاعات پنتاگون در باره توانایی های نظامی عراق باعث حمله آمریکا به عراق شد. آنچه که بوش باید می گفت این بود که" ما خواستیم به عراق حمله کنیم ولی توجیه نداشتیم و لذا به خبرسازی رو آوردیم".


سینا

 
At December 8, 2008 at 3:59 PM , Anonymous Anonymous said...

مقاله بسيار جالب و اموزند،ه اِى بود

 
At December 9, 2008 at 1:37 AM , Anonymous Anonymous said...

جلال آل حمد سفری بامریکا داشت که در بوق و کرنا نکرد تا غربزدگان
پهلوی پرست انرا چوبی کنند تا بر سرش بزنند ٬در یادداشتهای بجا مانده
که برادرش اخیرا انها بچاپ رسانده نوشته دانشگاهی ویرا دعوت کرده تا
بعنوان یک روشنفکر مطرح در ایران کمی از تاریخ ایران بگوید .... بطنز
نوشته حتما این دعوت بیشتر برخ کشیدن تمدن غرب است که محسورمان
کنند تا بگویند شما شرقی ها عددی !! نیستید ٬ شما هیچی ندارید و نداشتید
شما برای غرب امروز مثل قبایل افریقا هستید و .....اتفاقا جمع بندیش
درست بود و نوشته که ویرا دعوت کرده بودند تا بچلانندش

بلی آل احمد همه حرفش این بود که درست است این روزها صنعت و ماشین
غول آسای غربی ها نفس برست اما در تمدن اخلاق و اخلاقیات انها هیچ
ارجهیتی ندارند که پست تر از شرقی ها هستند

 
At December 10, 2008 at 12:32 AM , Anonymous Anonymous said...

نقل قول از ناشناس: درست است این روزها صنعت و ماشین
غول آسای غربی ها نفس برست اما در تمدن اخلاق و اخلاقیات انها هیچ
ارجهیتی ندارند که پست تر از شرقی ها هستند

حتي اگر حرف آل احمد اين بود بازهم اشتباه كرده است چون نه تنها در تمدن و اخلاق غرب به ما ارجهيت دارد بلكه ارجهيت آن اتفاقا از صنعت و ماشينشان بيشتر است

 
At December 10, 2008 at 4:18 AM , Anonymous Anonymous said...

سپاس بیکران از شما چنین مجموعه ای را از اعتماد معرفی کردید.
آنچه که از خواندن این مقالات مرا آزار داد ناتوانی دولت دهه 20 و دهه های بعد و قبل در جذب آزاد مردانی چون آپریم است. به نظرم در آن دهه حزب توده قدرتمندتر از دولت حاکم بود چون سران این حزب ثابت کردند که گهر شناس ماهری بوده و آپریم را خیلی سریع قاپیدند و این در حالی بود که دولت وقت دنبال افراد رام و بلی قربان گو بود. نتیجه اش آن شد که الان با ابعاد بیشتری شاهد این فجایع هستیم. تف براین نوع حکومت ها که توان جذب افراد نخبه برای کشور سازی ندارند.
مدعی هستیم 7تا 10هزار سال صاحب تمدن هستیم ولی برای ارائه آثار سازندگی زیر صفر هستیم و اما آمریکا تنها چند صد سال از عمرش می گذرد می بینید حتی اروپاییان آرزوی زندگی در آمریکا دارند. تفاوت ما با آمریکا این است که آنها ساختمان 110 طبقه امیار استیت را در 14ماه و آنهم با تکنولوژی 100 سال پیش می سازند و ما یک پل چند متری را با تکنولوژی مدرن چندین سال می سازیم. آن ساختمان پس از 100سال هنوز قابل سکونت است ولی این پل ما پس از یک باران فرو می ریزد.
به راستی آمریکا شایستگی رهبری جهان را دارد.
گواری وجودش باشد.


ایران من

جا دارد در همین جا پاسخ ایران من را خودم بدهم. ما نخبه نمی خواهیم. چون همه اعمالی که انجام می دهیم برای آخرت است و در ساختن قبر تبحر ویژه داریم. باور کنید گورستان های ما آبادتر از شهرهای ما هستند.
ایران تو

 
At December 10, 2008 at 9:27 AM , Anonymous Anonymous said...

درود بر شما
ناخود آگاه به یاد دانشمند دیگری افتادم. که البته او تا آخرین لحظه عمر در ایران ماند. و در حالی که وضع مالی بدی داشت و چند کتاب مجوز نگرفته هم در طاقچه اش خاک می خورد، بدون سر و صدا درگذشت. اصلاً انگار آب از آب تکان نخورده است. آپریم به غربت رفت و نوشته هایش شاید چنان نبود که هر کسی بتواند بخواند. اما این یکی همین جا بود و به عشق همین مردم نوشت و هر چه نوشت برای همه نوشت. تا به قول خودش "نو آموزان بدانند که در این مرز و بوم همیشه مردمی هوشمند و آزاده خو وجود داشته اند که صاحب اندیشه بلند بوده و به پستی تن در نداده اند." اما دریغا که نوآموزان یا فقط آموختند که سیاسی بازی در آورند و یا اصلا کاری به کار کسی نداشته باشند. وجه تسمیهشان هم این است که هر دو مطالعه و تفکر را از هر چیز دیگری بیش عبث می پندارند.
در مملکتی که وضع این چنین باشد و 70 میلیون دائی جان ناپلئون داشته باشد، هم آپریم باید از یاد رود و هم دیگران.
افسوس

 
At December 11, 2008 at 2:23 AM , Anonymous Anonymous said...

وقتی مطالعه و سواد سیاسی افتصادی اجتماعی کم باشد دیگر
هجویات نوشتن آسان میشود ٬ آقا یا خانمی که مینویسد امریکا
در دویست سال کاری کرده !! که اروپایی ها ارزوی زندگی در
انجا را دارند و ....هموطن ناشناس ایا وقتی دویست سال پیش
آغا محمد خان تهران را پایتخت کرد یک دهات کوره گمنام بود
اما این دویست سال مردم چین یا ژاپنی یا ایتالیایی جمعیت
تهران را درست کردند!؟ از سرتاسر ایران ریختند تهران

آمریکا را انگلیسی ها و فرانسوی ها و آلمانی ها پایه و اساسش
را ریختند و مسلما مجموع این سه غول صنعتی اروپا امریکا
را روانتر و جذابتر و تازه وسعت عظیم زمین های بایرش و
معادن و اب فراوان و ....عزیز مادر همسایه جنوبی امریکا که
مکزیک باشد توسط اسپانیا تسخیر و بنیاد شد چرا مثل امریکا
نشد !؟ چون اسپانیا در قیاس آلمان و انگلیس و فرانسه نبود
چنانچه کانادا همسایه شمالی امریکا دربست همسان
امریکاست چون فرانسه و انگلستان انرا اداره و مرمتش
کردند ....کمی مطالعه بد نیست ناشناس همزاد

 
At December 11, 2008 at 10:36 AM , Anonymous Anonymous said...

دوستان ما متمدن هستیم و می پذیرم برخی از ماها سواد چندانی نداریم ولی دلیلی ندارد به همدیگر توهین کنیم.افتخار می کنم که در توهین نکردن به دیگران را از بهنود آزاده یاد گرفته ام.
من نیز تا حدودی با دوستی که نوشت که انگلیس، آلمان، و فرانسه باعث پیشرفت آمریکا شدند قبول دارم ولی اگر فکر کنیم تنها واژه اروپاییان عامل سازندگی آمریکا شدند یک مقدار بیراهه رفته ایم. زیرا سه کشور یادشده به ویژه انگلیس در آفریقا و شبه قاره حاکمیت مطلق داشتند ولی ما شاهد سازندگی در این دو سرزمین نیستیم. حتما داستان جنگ داخلی آمریکا را خوانده اید.
ما در شرکت نفت خودمان، هم آمریکایی ها بودند و هم انگلیسی ها، آلمانی ها و بلژیکی ها حضور داشتند. برخورد اروپایی ها با ما بسیار تحقیر آمیز بود ولی مهندسین آمریکایی با ما که سواد چندانی نداشتیم بسان دو دوست رفتار داشتند و هرآنچه از نفت و تکنولوژی نفتی داشتند در اختیارمان می گذاشتند. ولی اروپایی ها هیچ به ما نیاموختند.
اروپایی ها برای غارت دیگر ملل پا به کشورهای دیگر می گذاشتند که بدست آوردن ادویه چاشنی سفرهایشان بود. کنگو از نظر وسعت 77برابر بلژیک است این کشور بزرگ به عنوان ملک شخصی پادشاه بلژیک بود و کشتار مردم این کشور به دستور فرماندار بلژیکی لکه ننگی است بر پیشانه اروپا. بخوانید" قلب تاریک آفریقا" .
به تاریخ نگاه کنید چه تعداد از نویسندگان بزرگ انگلیس که ابتدا برای پروپاگاندا به شبه قاره برده شده بودند بعدها به جرم مخالفت با غارتگری انگلیس زندانی و تبعید شدند.
یک داستان زیبا برایتان تعریف کنم.
یکی از مهاراجاهای هند در هنگام مردن فرماندار بمبئی را وکیل اموال خود می کند تا به راهی که می خواهد مصرف کند. این فرماندار نازنین انگلیسی اموال او را برای آموزش در اختیار آخوندهای قم قرار می دهد.

کارگر سابق شرکت نفت ایران

 
At December 12, 2008 at 3:44 AM , Anonymous Anonymous said...

این کارگر شرکت نفت سابق !؟ هم [...]و هم [...]
ماهر که [...]را میداند میفرماید اروپایی ها که
امریکا را ساختند در افریقا هم بودند اما چرا افریقا مثل آمریکا نشد !؟
عزیز برادر مردم افریقا بخصوص میانه و جنوبش تماما سیاهپوست و
تاریخ وجودی ده ها هزار ساله دارند و کنگو را که مثال زدید یکی از
پر قدمت ترین کشورهای زرخیز افریقاست ٬ اما قاره آمریکا سرزمینی
بکر و با جمعیتی اندک بنام سرخپوستان بود که از برکت استعمار و استثمار
اروپاییان بعد از دویست سال هنوز جمعیتش در حد همان دو میلیون
دویست سال پیش است اما در ایالات متحده امریکا از ۳۰۰ میلیون مردمش
سفیدان اروپایی ۲۴۰ میلیون میباشند و۴۰ میلیون سیاهان دوران بردگی هم
بعلاوه ۴۵ میلیون مکزیکی تبار و ....چینی و هندی و ایرانی ...؟

 
At December 13, 2008 at 8:22 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزيز
هرگوشه اي از تاريخ استقلال طلبي و اصلاح طلبي و آزاديخواهي ايران را كه مي خوانيم به نوعي با كارشكني و توطئه و لجن پراكني حزب وابسته و فرمانبردار روسيه (يا شوروي) عليه آزاديخواهان و استقلال طلبان و مصلحين روبرو مي شويم٠ طوري كه هر چه غير روسي است بيرحمانه كوبيده و متهم و منزوي مي شود٠ براي بنده سوالي اساسي هميشه وجود داشته است كه چرا روشنفكران ايراني و روزنامه نگاران و فعالين سياسي با اين رويه خائنانه و مسموم سياست مماشات يا سكوت در پيش مي گيرند و اجازه مي دهند كه حتي هنوز هم پس از فروپاشي شوروي و رسوايي حزب توده آثار زيانبار آنهمه خيانت در پرده باقي بماند٠ آيا اين خود دليل بر سوئ استفاده روسها از جو به ظاهر ضد امپرياليسم غرب جهت غارت منابع ايران نيست ؟

 
At December 14, 2008 at 11:02 AM , Anonymous Anonymous said...

پدیده های ایران بی نظیرند اگرچه در پی قیاس آپریم و تنیس باز جوان ایرانی نیستم ولی باور کنیدعالمیان این جوان 17ساله تنیس باز ایرانی که بدون مربی و همراه به مادرید رفت و نفر اول چهان را از گردنه مسابقات خارج کرد پدیده تاریخی است که رییس فدراسیون جهانی تنیس می گوید برنده اصلی اگرچه مقام هشتم را به دست آورد ولی او پدیده و برنده اصلی ماست.
در ایران توجهی نکردند و حتی رییس فدراسیون تنیس نیز گفت چون عالمیان تنیس باز تک نفره بود مربی همراهش نرفت.
او زبان انگلیسی را کم می دانست و همواره از ایران می گفت.
رسانه ها نیز توجه زیادی به عالمیان نکردند.
در این قضیه فقط شرمندگی برای دولتمردان ایرانی ماند.
آیا این جوان در رشته خود آپریم دیگری نیست که دولتمردان توجهی به او نکردند.

شاد و سربلند باشید
شادمان

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home