Tuesday, September 2, 2008

تصحيح لازم سخنان رييس

توضيح سخنگوي وزارت خارجه در اين باره که دولت ايران در قبال درگيري هاي اخير در منطقه قفقاز موضعي ‏مستقل اتخاذ کرده است و خبرهاي حاکي از جانبداري از روسيه را تکذيب مي کند، در دل خود خبري بد داشت و ‏خبري خوش.‏


خبر خوش از آن رو که به ذهن مي نشاند که نظام هنوز روش و هنر تصحيح مسير، پيش از آنکه دير شود را مي داند، و ‏به قول آقاي باهنر ترمزدستي ها کار مي کند. اين خود با داشتن دولتي چنين که از سه سال پيش در ايران حاکم شده، ‏موجب شادي و آرامش خاطر مي تواند بود، ورنه آشکار نبود که سرانجام همکاسه شدن خرس روسي با گربه ايراني به ‏کجا مي کشيد. و آشکار نبود که اگر دولت چند گام ديگر برمي داشت به دادن کدام تعهد نخواسته ناگزير مي شد و کشور ‏را به کدام دامچاله مي انداخت. ‏

اما خبر بد آن جا نهفته است که بدانيم اين تصحيح چگونه رخ داده است.‏

منطقي ترين وضعيت مفروض آن است که بعد از تندروي هاي آقاي احمدي نژاد که جز اين راهي و روشي نمي داند و ‏از آن جمله کسان است که در سيستم ذهني اش جز صد و صفر جا ندارد، و ظريفه سياست و نازک کاري هاي آن را ‏نمي شناسد، با هشدار کارشناسان و اتاق هاي فکر [مثلا مرکز راهبردی سياست خارجي که سه سال قبل طراحي شد] و ‏به اشاره مقام بالاتر، این تصحیح رخ داده باشد. به ويژه که علاوه بر گفته هاي رييس جمهور در شهر دوشنبه، رسانه هاي ‏دولت و هوادار دولت نيز در اين هفته با سرعت تمام در مسير هماغوشي با کرملين رفتند و از شوق موشک هاي ‏نرسيده به پايکوبي پرداختند.‏

بدترين فرض اين است که نه هشداري که ديروز در مصاحبه صادق خرازي با روزنامه اعتماد بود، نه آن چه ديگر ‏کارشناسان مسائل سياسي گفتند و به اشاره نوشتند، باعث توضیح سخنگوی وزارت خارجه نشده باشد بلکه مثلا يکي از کساني که مشغول تدارک سفر آينده رييس جمهور به نيويورک است، از قول يک شاخ شکسته اي که ‏قرارست اين بار او نقش رييس دانشگاه کلمبيا را بازي کند خبر آورده باشد. مثلا خبر داده باشد که اين اظهار نظر آن ماجرائی را که قرارست این بار در نیویورک رخ دهد و برایش به هر دری زده ایم منتفی می کند. ‏

تفاوت اين دو فرض بر آن است که در فرض دوم خطر باقي می ماند. دلخوش نباید بود قرار نيست که سيستم تصميم گيري از روش هاي ‏عموما بر بنياد تبليغات و جلب نظر دست بردارد. و آن چه مد نظر نيست آينده اين سرزمين است و ‏مردمانش. ‏

نکته ديگر اينکه توضيح سخنگوي وزارت خارجه چنان تنظيم شده است که گويا رسانه هاي جهان و يا تحليلگران ‏مخالف دولت، از سر خود و بي مطالعه چيزي گفته و تحليلي نوشته اند که درست نبوده و توضيح لازم آمده است ؛در ‏حالي که چنين نيست. وقتي تيتر هاي هفته گذشته نشريه دولت و نشريات همراه و همدل دولت – مانند کيهان – نگريسته ‏شود و از آن مهم تر وقتي به سخنان رييس جمهور در جريان سفر به اجلاس سران پيمان شانگهاي دقيق ‏شويم، روشن مي شود که وی عامل اين مغالطه بود و تحليلگران خطا نکرده بودند؛ نه خارجي و نه ايراني. ‏

کارتون روز دوشنبه ديلي تلگراف روزنامه دست راستي لندن خرس را نشان مي داد که يک دست روي لوله ‏هاي انتقال سوخت گذاشته که اشاره به تسلط روسيه بر بخش عمده اي از گاز و نفت جهان است و در دست ديگر يک ‏هديه براي ايران دارد که موشک است، موشک هاي پيشرفته اس 300 است. مضمون این کارتون همان است که تيتر اول روزنامه رسالت ‏بود "تجهيز ايران به پيشرفته ترين موشک ها" و همان است که تيتر روز يکشنبه روزنامه کيهان بود که [گرچه به نقل از ‏منابع غربي] ولي در تيتر اول خود ادعا کرده بود که جريان گرجستان احتمال حمله نظامي به ايران را از جورج بوش ‏گرفت. بنابراين تحليلگران به خطا نرفته بودند.‏

اگر ده ها نمونه از این دست خبرها و هم تحليل هاي پخش شده از صدا و سيما به حساب رسانه ها گذاشته شود که البته ‏‏"آزادند و نظر خود را مي دهند که نظر دولت نيست" اما از گفته هاي همراه با خنده هاي شادکامانه رييس جهور نمي ‏توان گذشت که در شهر دوشنبه از بي تدبيري دولتمردان گرجستان سخن گفت و بحران قفقاز را ناشي از دخالت هاي ‏قدرت هاي خارج از منطقه دانست و گفت: "ما اطلاعاتي داريم که صهيونيست ها در ماجرا خيلي فعال بوده اند".‏‎ ‎‏ ‏

جمله آقاي احمدي نژاد در حالي که تقريبا همه همسايگان روسيه [کوچک تر از ايران ها و بي ادعاترها در استقلال] يا ‏حمله نظامي روسيه را محکوم کرده يا به محکوم کردن دخالت همسايگان قوي اکتفا کرده بودند، هيچ معنائي جز حمايت ‏از حرکت کرملين نداشت. به ویژه وقتی روس ها هم با اعلام فروش موشک ها به ایران واکنش نشان دادند. اما حالا سخنگوي وزارت خارجه – به دستور تازه اي که دريافت داشته – جمله پرخطر و ‏نسنجيده رييس جمهور را که بحران را ناشي از "دخالت قدرت هاي خارج از منطقه" خوانده بود به "دخالت هاي ‏خارجي و فرامنطقه اي در بحران گرجستان" تغيير داد و تصحيح کرد و گفت "اين مداخلات به نفع صلح و ثبات در ‏منطقه نيست"، گرچه از عوامل اين مداخلات نام نبرد‎.‎‏ البته گفتني است که رييس دولت در حاشيه اجلاس سران ‏کشورهاي عضو پيمان شانگهاي "از صهيونيست ها به عنوان مداخله گران در امور قففاز" نام برده بود که به نظر از ‏انواع کلک هاي مرغابي مي رسد که در زبان ديپلوماتيک کارآئي ندارد.‏

تصحيحي که سخنگوي وزارت خارجه بدان مامور شده همان کاري است که علي لاريجاني سال قبل هنگام سفر ولاديمير پوتين ‏به تهران قصد انجامش را داشت اما نتوانست و شغل خود [دبيري شوراي عالي امنيت ملي] را هم از دست داد. از ‏همين روست که نگراني ها باقي است.‏

جمهوري اسلامي بعد از سي سال و با داشتن ديپلومات هائي که بازنشسته مي شوند ديرست که هنوز نداند که با زبان ‏صد درصدي ها و خنده هاي بلاموضوع نمي توان در ميدان سياست جهاني، گردونه کشوري مانند ايران را جلو راند. در ‏حالي که ديگران مجهز به هزار کارشناس، مشاور خردمند و سلول هاي دانشگاهي با سرعتي آرام و مورچه وار ‏طرح هاي صدساله مي ريزند. صدمه هائي که تاهم الان از اثر شتاب و سرهم بندی، هزالي و جلافت در صحنه جهانی به منافع کشور خورده ‏اندک نيست. يکي از اصول مسلم در اين ميدان آن است که حرکات بازيگران غيرقابل پيش بيني باشد. در حالي که ‏تندروان و آن ها که شتاب دارند همه حرکاتشان در دنياي سايبرنتيک قابل محاسبه است. متانتي که در صحنه ديپلوماسي ‏جهاني بر رفتار و حرکات ديپلومات ها و دولتمردان جهاني حاکم است، بيش تر از آن که نمایش و بازیگری باشد نشان از تامل و طمینه ای است که باید بر حرکات حاکم باشد. چرا که باید منافع جامعه ای را نمایندگی و حفظ کنند. و جهانیان می دانند که این چه دشوار کاری است . اما افسوس که ما مانند همه کار، سیاست خارجی را هم سهل گرفته ایم و نخوانده ملایش شده ایم. و بلد شده ایم که به دنیا زرنگی کنیم و بنابراین از هر سفر که برمیگردیم گزارشی بدهیم از دیگران که انگشت به دهان مانده بودند از معجزات ما.

در اجلاس دوشنبه، آن چه رييس جمهور ایران در مورد بحران قففاز گفت و حالا تصحيح شدد، تنها صدمه ای نبو که وارد آمدد، صدمه ‏بزرگ تر به عزت و غرور ایرانی وارد آمد. نفس حضور به اصرار رييس جمهور ايران در جمعي که علاقه ‏چنداني به قبول ايران به عنوان يک عضو ندارند و آويختن به گردن پوتين و ديگران چيزي نيست که بر عزت کشور ‏بيفزايد.‏

اين ابتکارعمل هاي بچگانه مانند جمع شدن سه عضو اجلاس که فارسي صحبت مي کنند و آن را در روزنامه هاي ‏دولتي به عنوان يک حادثه بزرگ جا انداختن، بيش از آنکه ارزشي داشته باشد ضعف و عطش ما به تبليغات را به چشم ‏ديگران مي کشاند و راه يادشان مي دهد. اين همان حکايت است که در مورد طرح موسوم به خط لوله صلح وقتي تبديل ‏به دلار و ريال مي شود قابل شمارش و اندازه گيري است متاسفانه همه جا مجال اندازه گيري امروز نيست. ‏

رفتن در يک اتاق با حامد کارزاي که همه مي دانند از کجا و چگونه بر افغانستان نازل شده است، و همتاي تاجيک آقاي ‏
احمدي نژاد که در هر مناسبت به ايراني ها مي گوید، با صداي بلند که ما ملا نمي ‏خواهيم و اينجا ما ودکا مي خوريم و زياد هم مي خوريم، راست بگوئیم به چه کار می آید جز به درد فریبکاری و ثبت در میان خبرهای خبرگزاري دولتي.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At September 2, 2008 at 2:31 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود انتقاد کردن کار بسیار خوبیست ولی کاشکی دلایل انتقاد انقدر
شفاف باشد که گیرا و برا باشد ٬ شما و اکثرا ملی گرایان غربگرا مثل گربه
مرتضی علی هر طور بهوا پرتابتان کنند باز با چهار دست و پا بزمین بر
میگردید !!! برایتان کمونیسم و کاپیتالیسم بودن روسیه اصلا فرقی نمیکند
یکسره چسبیده اید بتاریخ دویست سال گذشته و قاجاریه و تزارها ....اصلا
برایتان مهم نیست که دیگر روسیه نه هم مرز ایرانست نه بلشویکی در کار
برایتان مطرح نیست آذربایجان و گرجستان که حالا حایل بین ایران و روسیه
هستند در بغل امریکا و انگلیس جا خوش کرده اند .... و مینویسید که گربه
ایران نباید نزدیک خرس روسی شود اما نمینویسید که کفتار انگلیس و
شیر آمریکایی چه دوستی نزدیکی با گربه ایرانی میتوانند داشته باشند؟
اما بشما عرض کنم همینکه دولتیان و مطبوعات غرب مشتاقند بدانند
موضع این گربه با غرور و مستقل در مسایل گرجستان چیست خودش
گویای همه چیز است زیاد دنبال وودکا خوردن تاجیکها نباشید
با تشکر

 
At September 2, 2008 at 5:06 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقاي بهنود در اين كه آقاي احمدي نژاد فاقد حداقل داناييهاي لازم براي كشورداري است و جز افراط و تفريط هنر ديگري ندارد حرفي نيست
اما توجه كنيد كه موضع گيري ايشان در قبال بحران گرجستان به همراه بسياري از تصميمات ابلهانه ديگري كه در عرصه سياست خارجي و داخلي مشاهده مي كنيم بيش از اينكه به صفات فوق الذكر رئيس جمهور ما مربوط شود به شرايط بحراني و شكننده كنوني كشور ما مربوط است
همان شرايطي كه به تعبير شما در مقاله "گفتم و گفت" ناشي از مقاومت يك ملت در برابر زورگو ناميده شد
يا همان پافشاري كه به تعبير شما در همان مقاله قرار بود رشد و توسعه را براي كشور به همراه داشته باشد
جناب بهنود اشكال كار مسيري است كه ما به اشتباه در آن قدم گذاشته ايم و با تعابير حماسي آن را توجيه مي كنيم
اشكال كار مسير غيرقابل بازگشت ما در تقابل با جهان و قوانين نانوشته حاكم بر آن است كه ما را به اينجا رسانده است جايي كه به نظرم اگر آگاه ترين رئيس جمهور دنيا نيز ازآن ما بود بازهم چاره اي جز چيدن بادمجان به دور قاب حضرت مدودوف و پوتين براي او نمي ماند و البته اين تازه اول كار است و سخنان جناب سخنگو به معناي پايان آن نيست

 
At September 2, 2008 at 5:08 AM , Anonymous Anonymous said...

لب حرف آقای بهنود این است که خوب کاری کردید که کمی از تندروی کاستید. اما به نظر می رسد دوست عزیز ناشناس همین را هم تحمل ندارند و لابد معتقدند که ایران باید بدون ملاحطه و بدون توجه به روش ها و عملکردها برود و همه حیثیتش را گرو بگذارد پیش آقای پوتین. خدا رحم کرد که تصمیم گیرندگان جمهوری اسلامی از این کامنت گذار با ملاحظه تر و معقول ترند
حمید شیراز

 
At September 2, 2008 at 7:21 AM , Anonymous Anonymous said...

ممنون استاد منتظر بودم شما درباره این نزدیکی نگران کننده چیزی بنویسید. اما راستش را بگویم توقعم را برآورده نکرد.
شما واقعا فرض کرده اید که این حضرات حساب و کتاب دارند و می فهمند که سیاست چیست. نه بابا این ها برایشان مهم است که کی برایشان هورا می کشد اگر هم تمام منافع ملی را به هدر بدهد عیبی ندارد برایشان

 
At September 2, 2008 at 8:19 AM , Anonymous Anonymous said...

بقول بزرگان حرف را باید هفت بار قورت داد تا یک بار گفت زیرا در دنیایی که حساب به مثقال و دوستی بخروار است هر حرفی که از دهان درآید گرد جهان برآید. ما در موقعیتی نیستیم که سر عروس ببندیم بجای سر خود . به خرچنگ گفتند چرا یه وری راه میری ؟ گفت جوانی است و هزار چم و خم .

 
At September 2, 2008 at 1:49 PM , Anonymous Anonymous said...

خواهش می کنم مطلبی در مورد آمدن یا نیامدن خاتمی بنویسید. درود

 
At September 2, 2008 at 1:51 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود ..باید گفت که خیلی دیر به صرافت افتاده اید تا دولتمردان را نسبت به روسیه هشدار دهید ..خیلی وقت میشود که تمایل شدید مشهود است ولی انچنان جامعه روشنفکری ما که همیشه تمایلات چپی در تقریبا همه گروههای انان کم وبیش دیده میشود ...مشغول امریکا وخطرات ناشی از او بودند وهستند که این خطر را دست کم ویا میتوان گفت نا دیده گرفتند ...غافل از انکه خطر به قدرت رسیدن روسیه ودست در دست دادن انان با افراطیون مسلمان بسیار بسیار بیشتر از زیاده خواهیهای امریکا است ..متاسفانه این برای بار دوم در زندگی ما ایرانیان معاصر است که روشنفکران انان را بدرستی راهنما نبودند ویا بهتر بگویم گمراه کننده بودند ...امیدوارم باز هم وقت باشد ومعجزهای به کمک ایرانیان بیاید تا از این یکی اخری حداقل جان سالم بدر ببرند ..

 
At September 2, 2008 at 1:58 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود جان درود!

باور دارم که دوران آقای «خاتمی» در بعد از انقلاب بهترین و بالنده‌ترین دیپلماسی را در برابر جهان داشت! این نظر حقیر نیست و اگر از عده‌ای محدود به اپوزیسیون بگذریم، همه حرف مرا که بارها و بارها در مطالب شما هم به نوعی بازتاب داشته قبول دارند و بر آن صحه می‌گذارند! سیاست «تساهل و تسامح» که می‌گویند بنیان‌اش را «کورش کبیر» گذارده، در دولت «خاتمی» بازتاب عجیبی در دنیا داشت.

این دولت که ملعبه‌ی دست خود است تا دیگران به گمان‌ام! چند روز پیش گوینده‌ی خبر تلویزیون از قول وزیر نیرو با این مضمون که خاموشی‌ها از شهریور به آن‌سو کمتر و کمتر می‌شود خبر داد! آیا به راستی این خبر مژده‌ی گفتن داشت؟ خب وزیر حسابی بار نیروگاه‌های کشور در فصل پاییز، پایین‌تر آمده یا معجزه‌ی امام غائب است؟
جل‌الخالق

شاد زی

 
At September 2, 2008 at 9:26 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام خدمت بهنود عزيز : از سال 68 مقالات شما رو ميخونم از آدينه تا به امروز ...از تحليل شما در اين مورد خيلي لذت بردم ...البته خردگرايي نزد محمود ما گوهري گم شده است كه در دوم شايد شايد كمي رخ بنمايد ...باز هم تشكر ...دادار پاك نگهدارتان باد

 
At September 2, 2008 at 11:43 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز:
اول اینکه طبق معمول واقعا استفاده کردم و ممنون
دوم اینکه از این "هزالي و جلافت در صحنه جهانی" دیگر کم کم احساس شرمساری می کنم. بله عرض کردم شرمساری. دیگراز عرب و هندی و چینی گذشته : افغان ها هم تحقیرمان می کنند. (اسم اعتماد به نفس را هم لطفا نیارین که چیزی باقی نمانده)
اما یک سوال: آخر من و امثال من از این فراز چه باید بفهمیم:
" مثلا يکي از کساني که مشغول تدارک سفر آينده رييس جمهور به نيويورک است، از قول يک شاخ شکسته اي که ‏قرارست اين بار او نقش رييس دانشگاه کلمبيا را بازي کند خبر آورده باشد. مثلا خبر داده باشد که اين اظهار نظر آن ماجرائی را که قرارست این بار در نیویورک رخ دهد و برایش به هر دری زده ایم منتفی می کند"
اگرمنظور معنی انداختن به دوروبریهای احمدی نژاد است که فکر نمیکنم اهمیتی بدهند. اما اگر قراراست امثال من چیزی بفهمند که مطلب گنگ است و به سبک روزنامه های جمهوری اسلامی نوشته شده

 
At September 3, 2008 at 2:47 AM , Anonymous Anonymous said...

دوست ناشناسی که نوشته آقای بهنود را گنگ دیده اند اگر اجازه داشته باشم به عنوان خواننده قدیمی این سایت توضیح بدهم. استاد ما هیچ وقت چیزی را که مطمئن نیستند واضح نمی کنند و همین قدر محو می نویسند. مقصود این است که اگر تصحیح از سیستم قانونی آمده باشد جای خوشحالی دارد اما اگر یکی مانند مولانا [شارلاتان بزرگ که سی سال زد و بالاخره خودش را به سعد آباد رساند] گفته باشد رییس با فلان شخص صحبت کرده بود که در نیویورک ترا بپذیرد با این حمایت از گرجستان منتفی شد... این جاست که آقای بهنود می گوید پس جای خوشحالی نیست .
به نظرم واضح است نظرشان . نیست؟

 
At September 3, 2008 at 2:48 AM , Anonymous Anonymous said...

من به خدا حقوق بگیر جمهوری اسلامی هستم و مادرم هم به عنوان همسر شهید از بنیاد حقوق و مزایا دارد اما از این احمدی نژاد شرمسارم. این را زبان روزه می نویسم. ترا به خدا اگر می توانید کاری کنید که خاتمی برگردد ما اگر شده می رویم در جماران اعتکاف می کنیم . خدایا بیش از این آبروی ما را نبر

 
At September 3, 2008 at 2:51 AM , Anonymous Anonymous said...

راستش من که از خوانندگان کیهان و به قول شما حزب الهی هستم تازه یک ماه است دارم این سایت را نگاه می کنم اولش گمان داشتم که راست می گوید حسین آقا و مسعود بهنود هم یکی از سرسپردگان شیرمکار انگلیس و یا صهیونیسم است مگر نه او قرارداد کمپ دیوید را امضا کرد و با سادات خائن پالوده می خورد و برای شاه [...] می کرد اما حالا فرصت یافته ام و تمام ارشیو را خوانده ام گمان دارم که حسین آقا خطا می کند شاید دشمنی خاصی دارند یا شاید چیزی می داند که ما نمی دانیم . بهنود پیداست دشمنی با امت اسلام ندارد بلکه لیبرال است. یک لیبرالی که وطنش را نمی فروشد/
زبان روزه شهادت دادم خدایا ما را از خطا دور نگاهدار

 
At September 3, 2008 at 7:49 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام.
1 اول یک اعتراف مضحکانه من تا همین جند دقیقه پیش داشتم فکر می کردم چرا همه کسانی که برای شما کامنت می گذارند سعید هستند البته حالا کاشفم به عمل آمد که آن سید به انگلیسی یعنی گفت یعنی همان قال فلان عرب ها بله ما اینیم!
2 البته حکایت سیاست خارجی ما گاهی شبیه آن بنده خدایی است که می رفت وسط دو نفر آدم مشهور و می گفت ما سه تا حالا چه کار کنیم!
3 مرگ من شما نمی توانید این کامنت دانی تان را یک جوری درست کنید که اولا از چپ به راست ننویسد و دوما وقتی یک جایی را اشتباه تایپ می کنی مجبور نباشی تا آخر متنت را پاک کنی که بفهمی اشتباه از کجا بوده.حالا اگر این مشکل فقط برای من است که هیچ اگر نه یک تذکری بدهید درستش کنند چشممان در آمد این بار چهارم است.
4 به جای این اشکال عجیب و غریب بهتر است حداقل از این شکلکهای تست چشم بگذارید تا هم شماره چشممان را بفهمیم هم وقتمان سر 50 بار تایپ کردن این ها هدر نرود.
5 موفق باشید!

 
At September 3, 2008 at 2:16 PM , Blogger Unknown said...

خدمت دوست همیشه ناشناس( کامنت گزار اول)باید بگویم که " مستقل" را خیلی خوب گفتید.....انصافآ اینکه بدون دعوت به محفلی بروی که فلسفه وجودیش ربطی به تو ندارد و خودت را به زور به کسانی بچسبانی که حوصله ات را ندارند و تنها از سر ادب چیزی نمی گویند، اگر نشانه بزرگی و استقلال نیست پس نشانه چیست!!!.ه

 
At September 4, 2008 at 3:38 AM , Anonymous Anonymous said...

دوست عزیز معنی استقلال یک کشور انهم با دارا بودن ذخائر نفت و گاز عظیم
و در منطقه حساس دنیا بسادگی حلیم خوردن نیست!! که نوشته اید بصراحت
مینویسم و برعکس همه تاریخ نویسان این صد سال اخیر یعنی بعد از انقلاب مشروطه
که در تار عنکبوتی انگلیس گرفتار بودند سلسله قاجاریه کارنامه بسیار درخشانی در
باره ایران و استقلالش در مقابله تزارها و انگلیسی ها داشت اگرچه ضعیف بود
و عجیب هم نیست که برعکس تزارها کشور ایران بصورت فدرالی اداره میشد
مثال خواستید همان برادر ناتنی ناصرالدین شاه که حاکم اصفهان بود از نظر
نظم و نظام لشگری بسیار مجهز تر از مرکز بود انهم با اختیار کامل فرماندهی
در کردستان و خوزستان و خراسان و آذربایجان هم چنین بود ... اما انگلستانی
که باید مدافع چنین فدرالی باشد رضا شاه را با فشار ترغیب بمرکز گرایی مطلق
کرد !؟؟؟ چرایش را از تاریخ نویسان غربزده بپرسید .....پس کی ما بیدار میشویم
که غربی ها بخصوص انگلیس و فرانسه و مولود بدترشان آمریکا هر گز بفکر
حقوق و ازادی مردم جهان سوم نیستند دروغ میگویند مثل سگ !!!و حیا هم نمیکنند
فعلا که تیم غرب بعد از جنگ جهانی دوم یکدست و یکنفس و یک رای و یکهدف دارد دنیا را اداره میکند اگر چین و روسیه و کمی هند دارند تقلا میکنند
بسیار دست بعصا راه میروند و ایران حق دارد برای این استقلالش ببهترین وجه من الوجوه
و اگاهانه و مقتدرانه گام بردارد کاریست بسیار مشکل اما بغرورش میارزد

 
At September 4, 2008 at 4:22 AM , Anonymous Anonymous said...

آقایان خانم ها لطفا یک نام الکی به خودتان بدهید که خطاب معلوم باشد به کیست. چند بار تا به حال نوشته ایم ولی نمی دانم کار به این کوچکی چه زخمتی دارد که پرهیز می کنید. الان هم خطابم به ناشناسی است که در آخر کلام خود آورده "به غرورش می ارزد" جوابشان این است که این مملکت را همین بازی غرور بدبخت کرده است. همین بازی حکام را وامی دارد که حق به جانب باشند و گردن مردم منت هم بگذارند که من غرورت را تامین کردم . هم شاه هم خمینی همین کار را کردند. اما راستش این است که مردم باید انتخاب کنند. هیچ کس رسالت تامین غرور مردم را ندارد. مردم اگر نشان دادند که دوست دارند زندگی آرامی داشته باشند حق آن هاست. معلوم نیست آرامش قبل از انقلاب بی غرور بوده باشد. معلوم نیست مردم شیخ نشین های جنوب ایران مغرورترند که دائم ایرانی ها در مقابل انگشت به دهان حیرانند یا ما که ... چی ما . چی داریم برای غرور. راه افتادن دنبال ارابه غرورفروشی کرملین غرور نمی آورد. البته به درست اشاره کرده اید به غرب که منافع خود را می خواهد. بله درست است . ما هم بهترست منافع خود را بخواهیم غرور منافع نیست. زندگی آرام منافع است. نام من هست خسرو از اهواز اگر خواستید جواب بدهید

 
At September 7, 2008 at 9:20 AM , Anonymous Anonymous said...

به نطر من این ایران نیست که از رقابت بین روسیه و آمریکا در منطقه ی قفقاز در جهت حل مشکلات فعلیش سود می برد، بلکه این روسیه است که در نهایت چنانچه ایران به دام ایجاد یک رابطه ی راهبردی با روسیه بیفتد ایران را قربانی مصالحه با آمریکا خواهد کرد

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home