Thursday, January 1, 2009

صدای آمریکا

روز شنبه به دعوت صدای آمریکا قرارست در برنامه دو روزاول شرکت کنم و درباره مطبوعات و توقیف کارگزاران و فشارهای جدید بر فعالان سیاسی به سئوالات شما جواب بدهم.برای دیدن این برنامه اینجا را کلیک کنید

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At January 1, 2009 at 3:07 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام بهنود عزیز
نکته ای در باره کارگزاران بگویم شاید خالی از لطف نباشد.: مسئله این روزناه شبیه همان داستان قدیمی آن دزده است که از دیوار کسی پرید و پایش شکست و قاضی چوبی برای ماتحت دزد تراشید ولی او پارتی پیدا کرد و قاضی دنبال متهم دیگری گشت که صاحبخانه، معمار ، شاگرد معمار و آجرپز و قالب ساز و درخت تنومند به جرم ساختن دیوار بلند افاقه نکرد. قاضی دستور داد حیوانی را پیدا کنند تا چوب را حواله اش کند. مامورین خرسی را پیدا کردن و حکم قاضی در اسرع وقت اجرا شد.
بیانیه از آن دفتر تحکیم است ولی کارگزاران و آنهم به خاطر حماقت حماس تعطیل می شود عجیب نیست؟ آقا درک این مطلب ساده است و آن اینکه قرار است این انیشتاین زمانه دوباره برای 4سال دیگر رییس جمهور شود. بسته شدن کارگزاران، شهروند و نیم روز و تمام روز برای خالی کردن بازار از انتقاد است تا این شازده به راحتی آب خوردن پله های ترقی را طی کند. خدا به داد مردم برسد. او با نفت بشکه ای 140دلار کشور را به روطه هلاکت رساند حالا زیر 30 دلار خاک آنرا به توبره خواهد کشید؟
آقای کرباسچی و دوستانشان اگر در ایام دوم خرداد به سان جفرسون بزرگ رفتار می کردند و اجازه می دادند منتقدین از هاشمی و بقیه بزرگان قوم انتقاد کنند و از بسته شدن روزنامه ها ممانعت می کردند امروز نوبت خودشان نمی شد. جفرسون این رییس جمهور بزرگ آمریکا در بیش از 200سال پیش ( هنوز در ایران مدارس نظام جدید وجود نداشت و کک در بدن مقامات کشور رژه رفت)گفت" هرچند که می دانم مطبوعات علیه من خواهند نوشت ولی اگر انتخاب میان دفاع از دولت و مطبوعات در میان باشد حتما طرف مطبوعات را می گیرم"دوستانی که گذاشتند داورها، بهنودها، شمس ها ، گنجی ها ،باقی ها قوچانی ها قربانی مصلحت اندیشی شوند فکر نمی کردند روزی خودشان به عنوان حامیان اصلی نظام قربانی شود. من مقصر اصلی را هاشمی می دانم چون او مانع زندانی شدن روزنامه نگاران و بسته شدن روزنامه ها نشد. در حالیکه او توان آن را داشت ولی چنین نکرد. هاشمی همین حالا نیز می تواند. او و تعدادی از مقامات بالا مانند روحانی و خاتمی، یونسی، کروبی، انصاری، بجنوردی، اردبیلی، می توانند با گفتگو و یا تحصن و اعتراض شدید کارگزاران را به صحنه برگردانند.
یعقوبی

 
At January 1, 2009 at 11:21 PM , Anonymous Anonymous said...

صادق

بهنود عزیز
دردفعات گذشته که خیلی از سخنان شما خوششان نمی آمد و ترجیح می دادند جملاتتان را ببرند.این دفعه ببینیم چه می شود .موفق باشید

 
At January 1, 2009 at 11:25 PM , Anonymous Anonymous said...

Dear Masoud, I'm looking forward to watch the program. This is great news... unfortunately not all the guests in VOA have ability to analyse the events professionally and politicaly. Some are just saying same stories every week..
Regards, Navid from Canada

 
At January 2, 2009 at 1:20 AM , Anonymous Anonymous said...

ماجرای تعطیلی کارگزاران مرا به یاد داستانی از زادگاه فرزندانم یعنی کانادا انداخت:
از قوانین عجیب و غریب قدیم که هنوز می توان لابلای کتابها پیدایشان کرد یکی هم اینست که در ساسکاچوان وضع شده: جفتگیری گاو و خوک در مزارع این ایالت اکیدا ممنوع است. و داستان ، داستان قصابی است انگار برنارد نام که دوستی مزرعه دار برایش گوشت نوعی شتر از سرزمینهای شمالی را می آورد که خودش پرورش میداده و حتی از گوشت خوک هم ارزان تر. برای اینکه مردم از این گوشت که طعم و رنگ دیگری داشته نترسند و بخرند ، برنارد به آن نام فرزند خوک و گاو می دهد که از بد روزگار مردم مزه آن را نمی پسندند. پایان کار بدتر از آنی بود که برنارد فکر می کرد. قصابیش را که بستند هیچ قانون هم کردند که این موجود عجیب الخلقه حق وجود ندارد. فارغ از اینکه گاو محترم و خوک مهربان اصلا بچه شان می شود یا نه.

 
At January 2, 2009 at 3:26 AM , Anonymous Anonymous said...

اگر به مشروطه نگاه كنيم مي بينيم كه پشتيبان ديكتاتوري در ايران امپراطوري روسيه بود٠ رضاخان هم اگرچه با كودتاي انگليسي آمد يك قزاق بود و آنها كه حمله كردند به تهران قزاقها بودند٠ انگليسها وقتي از هند بيرون رفتند دموكراسي جايگزين شد٠ روسها و بعدا شوروي ها به هر جا رفتند رد پاي ديكتاتوري از خود به جاي گذاشتند٠ روسيه امروز پشتيبان ج ا و ماجراجويي هاي آن است٠ هيچ رژيم ديكتاتوري بدون حمايت خارجي نمي ماند وقتي پشتيباني اكثريت ملت را از دست داده باشد٠
در ايران حزب توده و چپ هاي روسي مانع روشن شدن اثرات مخرب دخالت روسها در جلوگيري از تشكيل يك دولت ملي و ليبرال نظير تركيه و كره جنوبي هستند٠
روسها بيش از يك دولت اشغالگر از ايران اسلامي نفع ميبرند بدون ملزم بودن به هيچ هزينه و يا قبول مسئوليت و تعهد٠
توده ايها با جوسازي عليه روشنفكران مستقل ايراني مانع از روشنگري در اين زمينه هستند٠ با نفوذ در اركان ج ا دائما به جو خصومت عليه آمريكا دامن ميزنند٠ هركس در ج ا بخواهد به نحوي رابطه با آمريكا را حتي به نفع ج ا بهبود بخشد به او حمله مي كنند٠ در عوض در مورد جريانهاي مخالف آمريكا حتي افراطي ها و امنيتي هاي دست راستي مثل پور محمدي به ديده تسامح مي نگرند٠
نگاهي به سايت [...] ومواضع ضد و نقيض آن در اين زمينه گوياي اين خط مشي است ٠
بر روشنفكران شجاع ملي و روزنامه نگاران مستقل مثل جنابعالي و گنجي و نبوي و ٠٠٠ است كه نور بر اين تاريكخانه اشباح روسي و فراماسونري مخفي آن بيندازند وگرنه هر چه ملت ايران از مشروطه تا مصدق و از مصدق تا بازرگان و از بازرگان تا به امروز براي حاكميت قانون و دموكراسي در ايران رشته اند پنبه خواهد شد و رژيمي مثل بعث سوريه با تم مذهبي توسط پاسداران بر ايران مسلط و با تعهد امنيتي كامل به روسها به منطقه تحميل خواهد شد٠
موفق باشيد٠

 
At January 2, 2009 at 7:13 AM , Anonymous Anonymous said...

dfsr

 
At January 2, 2009 at 5:25 PM , Anonymous Anonymous said...

خدا را شکر که برنامه با آن آقای [...] خبرشان نیست. من به ایشان آلرژی خاصی دارم. به هر حال یک دنیا سپاس که خبر کردید

 
At January 3, 2009 at 12:41 AM , Anonymous Anonymous said...

could you please answer to this question if you can?
'why Mr. Khamene-ee is supporting Ahmadinejad so aggressively?"
I am assuming that he can follow his plans with any other hardliner rather than ahmadinejad too. Why is he gambling on him? Is there anything this especial about ahmadinejad which earges the leader?

Thank you in advance
Soheil

 
At January 3, 2009 at 5:55 AM , Anonymous Anonymous said...

برو خدا پشت و پناهت
برو علي يارت
از ما كه گذشت
مگه شما درس خونده ها بريد و يه همتي كنيد بلكه حل شه مشكلات اين عالم وامونده به حق پنج تن

 
At January 3, 2009 at 10:35 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
اقای بهنود در صدای امریکا ماله بدست دنبال فلسطین و رفسنجانی افتاده اید که چه ؟ تازه برای اقای خامنه ای هم ماله می کشید خجالت بکش اقا جان سر پیری یک لفمه نان در این دنیا به این بزرگی برای شما پیدا می شود اینقدر ابروی خودتان را نبرید

 
At January 3, 2009 at 10:44 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام بهنود عزیز
مصاحبه شما با صدای آمریکا رو دیدم ولی یک نکته رو خوب متوجه نشدم.
شما فرمودید که مردم ایران هم باید بخوان تا آزاد باشن.اگه ممکنه این موضوع رو بیشتر بشکافید.البته با راه حل یا حداقل یه پیشنهاد
متشکرم

 
At January 3, 2009 at 11:44 AM , Blogger Unknown said...

سلام ،
مثل همیشه تعادل و آرامش در گفتار و رفتار داشتید. واقعا از برنامه تان در صدای آمریکا لذت بردم . از معدود کسانی هستید که در تلویزیون های خارج از کشور از روی خیالات و اوهام تحلیل سیاسی نمی کنید .
خیلی عالی بود. موفق باشید.

 
At January 3, 2009 at 12:05 PM , Anonymous Anonymous said...

باسلام
ممکنه فایل صوتی برنامه را برای دوستداران قرار دهید؟

 
At January 3, 2009 at 12:45 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود؛ من به رغم آنكه چندان پيگير برنامه هاي صداي امريكا نيستم اما برنامه امشب را به دليل حضور شما ديدم و اين كامنت صرفا به منزله سپاس ناچيزي است از صداقت و متانت گفتار شما و اخلاق حرفه‌اي كه به عنوان يك روزنامه‌نگار راستين به ما كوچكترها مي‌نمايانيد. به قول ملايان، فيض برديم قربان؛ سرفراز و تندرست باشيد

 
At January 3, 2009 at 2:20 PM , Anonymous Anonymous said...

صدای آمریکا نسبت به صداهای دیگر کمی منصف تر و حرفه ای تر است و طرفدارانی هم در ایران دارد. از آنجاییکه ما عادت به فرهنگ پا منبری داریم و علاقه زیادی به فرهنگ نوشتاری نداریم هر از گاهی نیازمند حضور شما در این رسانه هستیم. چون از یک سو دیدارها تازه می شود و از سوی دیگر با مسائل روز آگاه می شویم. از پاسخ های شما بسیار لذت بردیم. همیشه شاد و سربلند باشید.
حمید.

 
At January 3, 2009 at 4:54 PM , Anonymous Anonymous said...

به عنوان يك جوان ايراني بايد بگم انصافا شما از جامعه كنوني ايران شناخت دارين، بر عكس خيلي ها كه دور از ايران هستند...به نظرم حضورتان در صداي آمريكا باعث اعتبار آن رسانه ميشود و امثال شما بايد بيشتر در آن رسانه باشند و نه ميهمان هايي كه همه چيز از ايران را در حد 30 سال پيش مي دانند

 
At January 3, 2009 at 8:59 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود عزيز
ديشب تصادفي برنامه با حضور شما را ديدم. آفرين كه مثل بعضي ها كه تا پايشان به آن طرف آب و عكسشان به اين رسانه ها مي افتد خود را نباختيد.
به نظر من هيچ مانعي ندارد كه گاهي يك تحليل در مورد يك واقعه به نفع ظاهري يك فرد يا جريان غير مطلوب باشد، بر عكس ، كوبيدن دائمي و به هر دليل يك فرد يا جريان از اعتبار تحليل كننده ميكاهد.
چه مثال خوبي در مورد دخالت سران در هر كار ريز زديد و چه مقايسه خوبي بين كار سيماي دولت با كار صداي آمريكا نموديد و از همه جالب تر چه معنا دار بود آن لبخند شما در مقابل خشم مجري كم سواد برنامه.
كاش حكومت ما ظرفيت شنيدن همه حرفهاي شماها را داشت و كاش شماها ميتوانستيد بمانيد و بگوئيد.
اما افسوس كه تيرا‍ژ روزنامه ها نشان از قلت تعداد درك كنندگان دارد كه علت اين عقب ماندگيها هم شايد همين باشد.
اما مردم ميفهمند
موفق باشيد و سلامت
rezalik@gmail.com

 
At January 3, 2009 at 9:23 PM , Blogger Unknown said...

بهنود عزيز سلام
خيلي دلم مي خواست برنامه ات را ببينم كه ممكن نشد
خواستم امروز از طريق اينترنت صحبتت را بشنوم بعلت حجم بالاي ويدئو و سرعت لاكپشتي اينترنت باز هم ممكن نشد
امروزه اكثر افراد مثل آقاي سازگارا و ... فايل صوتي برنامه هايشان را براي دانلود كردن قرار مي دهند (آنهم بصورت مثلا سه تكه )
ايكاش شما هم چنين كنيد
من منتظر لطف شما هستم
دوستار شما

 
At January 3, 2009 at 10:56 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام بهنود عزیز
دیشب صدای آمریکا را دیدم متاسفانه از شانس بد من نیمه دوم صحبت های شما لامپ تصویر تلویزیون گراندیک قدیمی ما سوخت که فدای سرتون ولی نتونستم بقیه صحبت شما را گوش کنم حیف شد

 
At January 4, 2009 at 2:38 AM , Anonymous Anonymous said...

اهای مردم عزیز ایران همه پیام بهنود در صدای آمریکا در یک جمله خلاصه می شود و آن اینکه هرآنچه اکنون بر سرمان میاد از نخواندن است. بهنود در لندن همه روزنامه های چپ و راست ما را می خواند چرا ما که در تهران هستیم نمب خوانیم؟ چرا تیراژ روزنامه ها ی ما باید زیر 100 هزار باشد ولی در کشورهای غربی که جمعیتی به مراتب کمتر از مادارند میلیون هاست. ما که دم از تمدن چند هزار ساله می زنیم چرا از نظر مدنیت و تعامل با مخالف و مطالعه 500 سال از اروپا عقب تریم؟ اگر روزنامه ها پشتوانه مردمی داشته باشند قطعا هیچ رژیمی توان تعطیلی آنها را ندارد. چون مردم نمی خوانند از اوضاع هم اطلاع ندارند و هر چه بوق های دولتی می گویند باور می کنند گ پس بخوانید.
کسرایی

 
At January 4, 2009 at 4:41 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود عزیز
می خواستم از حضورتون و پاسخ های واقع بینانتون در صدای آمریکا تشکر کنم.
بسیار اندک هیتند تعداد کسانی که چون شما با قطعیت محکوم و قضاوت نمی کنند و در گفته هاشون همیشه نشان واقع گرایی و نسبیت گرایی موجوده.
لطفا بیشتر در این برنامه ها شرکت کنید که ما چقدر به کسانی چون شما نیاز داریم.
یک دنیا ممنون...
خدا قوت.

 
At January 4, 2009 at 5:41 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز
گاهی آدم ها از چیزی لذت می برند بدون آن که منفعتی عایدشان شده باشد.
بقول قدیمی ها آن پاره شدن چرت مجری و لبخند پرمعنای شما در مقابل آن وتلاش مجری برای رهایی و صحبت از کم لطفی شما صدتومان میارزید

 
At January 4, 2009 at 7:45 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود عزیز
حرکت در مسیر پرسنگلاخ حق دشوار است .خصوصا در دنیای فریبای امروز .دستمریزاد

 
At January 4, 2009 at 11:20 AM , Anonymous Anonymous said...

مواردی هست که شاید منفعتی برای کسی نداشته باشد اما عامیانه آن می شود:دل خنک شدن.دست و پازدن مجری و لبخند هوشمندانه شما یکی از این موارد بود.متشکرم

 
At January 4, 2009 at 11:33 AM , Anonymous Anonymous said...

باسلام به استاد گرامی
از ملتی که در معنی کلمه ازادی وامانده وحاضر به پرداخت هیچ هزینه ای
دربرابر ان نیست وارزش رای خودرا نمیداند وبه اسانی انرا در هنگام انتخابات با یک پرس چلوکباب معاوضه میکند چه انتظاری است؟؟

 
At January 4, 2009 at 12:09 PM , Anonymous Anonymous said...

Dear Dr.Behnoud,
I watched your voa tv program.it was great.i am fan of your style of analysis.specially because you use FUZZY LOGIC in your analysis.most of the things in the world is gray,neither white nor black.political issue are relative and i do agree with you.it is wrong to make every thing 100%.
with best regards,
Danial.

 
At January 4, 2009 at 1:01 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود گرامی من نه صحبت شما از رفتار شما آموختم سربلند باشی‌

بهروز

 
At January 4, 2009 at 1:56 PM , Anonymous Anonymous said...

گفتگوی شما در صدای آمریکا بسیار آموزنده هم برای دولتمردان و مردم به ویژه نویسندگان ما و هم برای دست اندرکاران صدای آمریکا بود.
آرزوی بازگشت شما به ایران می کنم.
شاد و سربلند باشید.
شهسواری

 
At January 4, 2009 at 4:41 PM , Anonymous Anonymous said...

چند ساعت
پیش برنامه را دیدم...آمدم اینجا نظرم را بنویسم دیدم همه نظرات دیگر مربوط به "قبل از عمل" است....شاید هم بهتر آن که چیزی ننویسم. چون خیلی خسته ام. خسته تر از همیشه. یک چشمم آلبالو گیلاس میچیند و آن دیگر، باغبان را می پاید

 
At January 4, 2009 at 4:49 PM , Anonymous Anonymous said...

کجا نظر "بعد از مشاهده" مان را بنویسیم؟

 
At January 4, 2009 at 5:15 PM , Anonymous Anonymous said...

من از برخورد خسته پی می برم که برخی از ما چقدر دقت عمل داریم این عجب نیست بلاخره زندگی است و گرفتاری و به قول ایشان چشم خسته آلبالو گیلاس می چیند. اما بدبختی جائی است که به نظراتی که به همین ترتیب به دست می آید چنان وابسته و دلبسته ایم که بابتش حاضر به هر قداکاری و فحاشی هم هستیم . مقصودم خدای ناکرده جناب خسته نبود. صد در صدی ها را می گویم.
جناب خسته اگر دقت می فرمودید بیشتر نظرها مال بعد از برنامه است فقط دو سه تا کامنت اول از کسانی بود که هنوز برنامه را ندیده بودند

 
At January 4, 2009 at 5:18 PM , Anonymous Anonymous said...

من گاهی که کامنت های مطالب شما را نگاه می کنم فکر می کنم مگر ممکن است که کسی این جوری فکر کند به نظرم می رسد که کامنت گذاران دارند شوخی می کنند. اما وقتی دیشب آن آقای ساکن اتریش با جنان حرارتی آن حرف ها را زد و دو سه تنی که با من داشتند برنامه را نگاه می کردند همه شان فریاد کشیدند و یکی شان بی ادبی کرد و فحش جانانه ای داد متوجه شد آن طوری هم هست.
فکر می کنم آقای اتریشی هم از این که من و دوستان دیگرمان در ایران این همه از نظرات درست و صائب بهنود رضایت داریم خیلی تعجب زده و عصبانی است. خب همین طوری که آقای بهنود صد در صدی نباشید. اما دیدید که گوینده برنامه می گوید به تلویزیون جمهوری اسلامی هر چه می خواهید بگویید اما به صدای آمریکا نه.

 
At January 5, 2009 at 1:51 AM , Anonymous Anonymous said...

دوستانی که برنامه صدای آمریکا را می بینند می دانند که اکثر تحلیلگرانی که در آن حرف می زنند پیش پرداخت می شوند و این بدان معنی است که نه تنها چیزی علیه صدای آمریکا نگویند بلکه بین ستون از موضع آن نیز دفاع بکنند وگرنه مهمان بعدی نخواهند بود. از انصاف نگذریم عده ای نیز بدون نیاز مالی دعوت این رسانه را می پذیرند و نظرات مستقل خود و بدون بغض و کینه و براساس واقعیات بیان می کنند. من در باره مسعود عزیز نمی دانم که از کدام دسته است ولی از سخنانش چنین می فهمم که او سعی می کند واقعگرا باشد خواه صدای آمریکا خوشش بیاید و یا نه. اینکه صدای آمریکا از مسعود دعوت می کند حتی اگر هم چندین هزار دلار به ایشان بپردازد به او نیاز دارد چون سخنان مسعود طرفداران بیشماری در ایران و سایر کشورها دارد و به این رسانه اعتبار می دهد. به هیچ وجه قصد مقایسه نیکسون واترگیت را بامسعود بدون گیت و بدون مشکل را ندارم ولی هدفم نیاز است. حزب محافظه کار و مجامع بین المللی حتی پس از افتضاح واتر گیت صدها هزار دلار هزینه می کردند تا نیکسون سخنور را در نشست های آنها سخن بگوید. همین طورصدای آمریکا نیز به مسعود نیاز دارد .

 
At January 5, 2009 at 4:57 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود برنامه رویت شد و مثل همیشه پر محتوا بود. راستی عینک جدید Ray Ban مبارک باشد!!!!

 
At January 5, 2009 at 6:18 AM , Anonymous Anonymous said...

انصاف حکم می کند که بگویم هم سخنان و هم رفتار مسعود عزیز برای من آموزنده بود.
توانگری

 
At January 5, 2009 at 7:37 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام برای آقای بهنود و همه کسانیکه کامنت گذاشتند. من اهل سیاست نیستم و از تحلیل های سیاسی چیز زیادی نمیدانم و در جامعه ای که زندگی میکنم آنرا تا حدودی میشناسم و از نظراتش آگاهم.و آن اینکه فقط دولتی با مردم فلسطین دوست و رفیق هستند و ما ملت ایران در فلسطین هیچگونه منافع ملی ندارم بلکه همانطور که آقای بهنود خودشان گفتند منافع حکومتی داریم.و نه از کشته شدن کودکان فلسطین خوشحالیم و نه اسرائیل و طرفدار هیچکداو هم نیستیم. بقول قدیمی ها رستان تمام میشود و رو سیاهی برای زغال می ماند من فقط از سخنان آقای بهنود در خصوص طرفداری مردم ایران از ملت فلسطین ( غزه ) متعجب شدم.
متشکرم

 
At January 5, 2009 at 7:56 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود گرامی سلام
مدت ها بود که شما را از شبکه های تلویزیونی ندیده بودم. در گفتگ با صدای آمریکا احساس کردم برای مدیریت کلان چیزی کمتر از برلوسکونی ندارید. پرسشی که از شما دارم این است. با توجه به توانایی شما آیا تا کنون رهبران سیاسی کشور از شما برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ایران دعوت نکرده اند؟ در صورت درخواست آیا حاضرید نامزد شوید؟ مطمئن باشید رای شما بیش از رای خاتمی خواهد بود.
ابراهیمی

 
At January 5, 2009 at 8:11 AM , Anonymous Anonymous said...

من در عجبم از دوستانی که یادشان می رود اکثریت مردم ایران همان طور که آقای بهنود گفتند در منازعه فلسطین و اسرائیل هوادار اولی هستند. چرا در این شک می کنید. استدلال محکم آقای بهنود را شنیدید و باز هم خودتان را ضربدر هفتاد میلیون می کنید؟
به گفته درست آقای بهنود اکثریت ایرانیان نسبت به سرنوشت مسلمانان و فلسطینی ها حساس بودند قبل از انقلاب[ به همان نشانی که از مصاحبه های شاه دادند] بعد هم سی سال است تبلیغات می شوند. باز هم شک دارید. اما ما حق داریم بگوییم این علاقه به نفع ما نیست و ما باید در این منازعه مانند بیشتر مسلمانان باشیم نه تندتر از همه.
این حرف درستی است که باید شروع کنیم به گفتن . اول قدمش هم آن است که باز به قول آقای بهنود مخالفت کنیم با سوئ اسفتاده دولت از احساسات مردم. محترم بداریم آزادی بیان اقلیتی را که نظرش جز نظر اکثریت است.
کاشکی ما صدتا مثل بهنود داشتیم

 
At January 5, 2009 at 11:39 AM , Blogger Unknown said...

آقاي بهنود، شما مي گوييد موضعگيري متفاوت جمهوري اسلامي در مورد فلسطين با مواردي مثل چچن نشان مي دهد كه براي حكومت چيزي بنام منافع ملي وجود دارد . بنظر من كم لطفي مي فرمائيد. براي حضرات تنها چيزي كه وجود دارد منافع نظام و حفظ نظام(كه خودش شده اسم رمز رهبر)است.چيزي كه ظاهرآ از فرط تآكيد و تكرار در سخنان مقامات ديگر شنيده نمي شود .و اگر قائل به منطبق بودن اين دو مفهوم (يعني منافع ملي و منافع نظام) باشيم در اين صورت بسياري از انتقادات ما به سياست هاي جمهوري اسلامي از پايه غلط است. زيرا هر كدام از حوادث زيانبار سي سال اخير همچون اشغال سفارت و جنگ و تحريم و... عملآ به نفع نظام بوده و به استحكام ايدئولو‍ژيك آن منجر شده است.

 
At January 6, 2009 at 2:12 AM , Anonymous Anonymous said...

از اینکه با نوشتن مطلب مربوط به پیشنهاد کاندیداتوری شما در انتخابات باعث تکدر خاطر شما شد متاسفم. ولی من احساس وظیفه کردم چون ایران با این شپشوهای مطرح برای ریاست جمهوری به دره سقوط خواهد کرد.

 
At January 6, 2009 at 4:01 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام و ادب برای همه کامنت گذاران: این دومین کامنت بنده در خصوص سخنان آقای بهنود در صداری آمریکا است.سخنم با خود آقای بهنود است و امید وارم که خود ایشان جوابم را بدهند.ایشان در سخنان خود گفتند که مبارزان سیاسی نمیتوانند روزنامه نگار باشند چرا که این شغل آنها است و آنها مجبور هستند این چیزها را در روزنامه هایشان بنویسندت تا امرار معاش کنند. برای امرار معاش کردن راههای راهتر و کم خطرتری نیز وجود دارد.سئوال بنده این است که آیا روزنامه نگاران سیاسی خدای ناکرده مریض هستند؟ ( امیدوارم که به روزنامه نگاران محترم جسارت نشود)آیا روزنامه نگاران جزو مردم ایران بنوده و به آزادی و سرافرازی کشورشان علاقه مند نیستند؟آیا این سخنان شما اهانت به روزنامه نگاران نیست؟جناب آقای بهنود،قصد ندارم بیهوده انرژی خود و خوانندگان عزیز و شما را هدر دهم ولی شما بهتر از همه میدانید که کسیکه شغلی را انتخاب میکند میداند که عواقب ان چیست و چه سرنوشتی در انتظار اوست.وقتی کسی شغل نظامی را انتخاب میکند میداند که این شغل چه خطراتی و امتیازاتی دارد.در دنیاری امروز همه نمیتوانند سیاستمدار و سیاسی شوند پس این شغل افراد سیاسی و روزنامه نگاران سیاسی است که جامعه را از نیات سایتمداران آگاه سازند چه از نوع خوبشان و چه از نوع بدشان.بنظر بنده سخنان شما خوشانید دولتی هامیباشد از جواب بعضی ها که جواب شما رادر مقابل مجری برنامه تمجید کرده اند میتوان فهمید. پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم.

 
At January 6, 2009 at 4:13 AM , Anonymous Anonymous said...

کامنت گذاری که ناشناس مانده و با سلام و ادب برای همه کامنت گذاران شروع کرده اند به نظرم واقعا [...] هستند و نمی دانم چه عاملی آدمی را مجبور می کند که چنین [...] بنویسد. ایشان اصلا حرف آقای بهنود را نفهمیده و اصلا موضوع را عوضی را گرفته . این عجیب نیست بلاخره تلویزیون است و موقع دیدنش تلفن زنگ می زند . در به صدا در می آید آدم را برای شام صدا می کنند و بیننده درست نمی فهمد موضوع را. این همیشگی است چنان که من همین برنامه را در حالی که دیده بودم یک بار هم در اینترنت دوباره دیدم . اما این که آدمی چنان برداشت خود را قطعی بگیرد که فکر کند مچ یکی از قدیمی ترین و [...] ترین روزنامه نگاران [...]را گرفته و کشف کرده که او به روزنامه نگاران [یعنی به خودش] توهین کرده، خیلی جالب است. من با این نکته کار دارم وگرنه فرمایش ایشان به عنوان یک نظر محترم است. جالب تر این که قسمت آخر کامنت ایشان [که گویا نظر خودشان است ] درست همان چیزی است که آقای بهنود گفت در برنامه .
نکته آخر این که دم خروس را کاش قایم می کردند. وگرنه این اشاره آخر کامنت که ایشان کشف کرده اند هر کس ازآقای بهنود برای گفته هایشان تمجید کرده از دولتی هاست، نشان می دهد که دوستمان آن قدر هم سعی کرده [...] نیست. خلاصه [...]

 
At January 6, 2009 at 7:23 AM , Anonymous Anonymous said...

به دوست ناشناسی که تمجید کنندگان بهنود را دولتی خوانده است به نظر یک مقدار سختگیر است . من یکی از ارادتمندان بهنود هستم و سال هاست نوشته ها و کتاب های او را خوانده و خریده ام و هیچگاه از نوشته هاش نشان دولتی بودن ندیدم به ویژه هنگامی که از هاشمی خواست به موقع از پشت میز خارج شود. به نظرم بهنود سفره آموزش ادب، خبرنگاری، گفتاری و تجزیه و تحلیل را به صورت رایگان باز کرده و همه ما به نحوی استفاده می کنیم. آیا می دانید اگر دولتمردان بی سواد ما از ابتدای انقلاب تا کنون یکی دو نفر از امثال بهنود را در کابینه می داشتند امروز ایران بهشت بود؟ البته به نظرم نمی رسد که او چنین پستی را بپذیرد چون پذیرش آن برابری با نفاق می کرد و این تیپ کارها در ذات او نیست.
هیچ می دانید اکثر فرزندان علما و صاحب منصبان شیوه پدرانشان را نمی پسندند؟ چون در خانه یک برخورد می کند و در اداره و وزارت برخورد دیگر. این تضادها فرزندان آنها را نیز بیزار کرده و عموما به راهی رفته اند که اکثریت مردم رفته اند. مثالهای فراوانی دارم که محسن رضایی نمونه بارز آن است.

 
At January 7, 2009 at 6:02 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام برای همه دوستانی که کامنت گذاشته و مسایل را شکافته و دیگران را از نظرات خود نسبت کشورشان آگاه میسازند.راستش نمیخواستم کامنتی گذاشته و وقت گرانبهای شما دوستان را هدر دهم ولی متاسفانه مجبور شدم در جواب یکی از هموطنانم که نسبت به بنده بی احترامی کرده جواب داده باشم.دوست عزیز اگر نمیتوانی انتقاد درست را با انتقاد درست جواب دهی لطفا" کامنت توهین آمیز نگذار ؛ بنده یک جواب ساده شحصا"از جناب آقای یهنود خواستم ؛اگر شما وکیل قانونی ایشان هستید بفرمائید تا ما هم بدانیم واگر ما قدرت درکمان کم است و نمفهمیم شماموضوع را برای ما روشن بفرمائید نه اینکه به شخصی بی احترامی فرمائید.با عرش پوزش از همه کامنت گذاران محترم و جناب آقای بهنود عزیز-جناب آقای بهنود اگر شما را دوست نداشتم هیچوقت از شما انتقاد نمیکردم

 
At January 7, 2009 at 9:54 AM , Anonymous Anonymous said...

به باور من افراد زیادی در ایران هستند که مانند آقای بهنود جهان پیرامونشان را میبینند و تعداد این افراد در ایران 30 سال گذشته بی وقفه بیشتر شده است.به نظر من هنوز ایشان بهترین و کلاسیکترین نمونه این نوع طرز فکر میباشند.به چشم من صدای آمریکا برنامه تزلزل را در ایران دنبال میکند و نوع دیدگاه آقای بهنود هم بل طبع باب مزاجشان حتما نیست و از دوستان دیگر اپوزسیون خارج از کشور ایرانیمان پزیرایی بهتری در برنامه هایشان به عمل میاورند.به باور من دوستان ایرانی که بنا به دلائل اقتصادی و اجتماعی و تعدادی هم سیاسی کشور را ترک کرده اندو اکثریتشان زندکی راحت در غرب را به دردسرهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فقط در صورت گل و بلبل شدن وطن پزیرایند و بعضی هاشان به جای نگاه کردن به شاید اشتباهات 30 سال گذشته شان چه خصوصی چه اجتماعی و چه سیاسی هنوز گناه را در دزدیدن انقلاب بوسیله حاکمان فعلی میدانند و باور ندارند که اکثریت مردم سال 57مثل همین حاکمان فعلی فکر و عمل میکردند یعنی حذف دیگران.من تصور میکنم که چاره ایران نه در انقلابی دیکر مثل انقلاب 57 و نه چریک بازی مثل سیاه کل و مجاهدین و نه هجوم خارجی مثل نمونه عراق قابل فرجام پایدار باشد بلکه یاد گیری این جمله فکر میکنم بازرگان که با امر آقای خمینی آمد با امرشان هم رفت باشد چون طرفداران این نوع تفکر غیر حذفی سال 57 شایدچند درصد بیشتر در میان عموم نبودند .(آزادی نه دادنیست نه گرفتنی بلکه یاد گرفتنی)

 
At January 7, 2009 at 2:59 PM , Anonymous Anonymous said...

عزیزم کامنت شما دو بخش داشت یکی بهنود و دیگری کامنت گذاران بود ولی سرکار تنها خواستید که بهنود پاسخ بگوید. پرسش این است شما که از کامنت ها پی به خوشایند دولتمردان بودن سخنان بهنود بردید چه چیزی را می رساند؟.
دلگیر نشو همه ما کم کم یاد می گیریم که به اندیشه هم احترام بگذاریم.
ما دشمن مشترک ضد آزادی و مردم داریم بنابراین دلگیری شدن شما موجب خوشحالی آن دشمن آزادی می شود.
حمید

 
At January 7, 2009 at 3:12 PM , Anonymous Anonymous said...

این که می فرمایید امثال بهنود زیادند پس چرا ما نمی بینیم تازه در این 30 سال زیادتر هم شده اند.
آقا جان امثال بهنود نه تنها زیاد نیستند بلکه به اندازه انگشتان دست هم نیستند. او 40 سال است که یک نویسنده حرفه ای است آیا می تونی چنین فردی را نشان دهید؟
او از زمره نویسندگانی است که قلمش را مقدس می شمارد و به مستبدین نمی فروشد.

 
At January 7, 2009 at 3:21 PM , Anonymous Anonymous said...

"آزادی نه دادنی ست و نه گرفتنی بلکه ما محکوم به آزادی هستیم
پل سارتر"
بهنود دوستت داریم.
شمسیان

 
At January 7, 2009 at 8:14 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام به همه دوستان خوبم. من معمولا از روزنوشت بهنود جان و کامنت گذاران خوبم فقط درس می گیرم و کمتر چیزی نوشته ام ولی دلم گرفته است و خواستم چیزی قلمی کنم که خیال نکنید فقط بهنود خوب می نویسد. ولی خرده نگیرید که چرا اینطور و آنطور نوشتم. مبتدیم و اشتباه زیاد. به هر حال آن دوستی که می فرماد مسئله فلسطین فقط برای دولته و به ملت ایران ربطی نداره بگم اینطور که شما می گین نیست چونکه عملا این طور نیست؟ خوشبختانه هیچ سنخیتی میان ما و اعراب وجود نداره و تنها چیزی که ما را از دید حکام ایران با اعراب جوش می ده دین اسلامه. در حالیکه دین ما کاملا با دین اعراب متفاوته و یک دین بومی و ایرانیه و نه عربی. مثلا ما علی را در حد خدا می دانیم که اعراب آنرا شرک محض می دانن. ما به خلفای راشدین توهین می کنیم آنها ابوبکر، عمر و عثمان و علی را از صحابه راستین پیامبر می دانن. ما به عایشه توهین می کنیم آنها ام المومنین می دانن. ما می گیم اگر نماز نسا در حج به جا نیاریم زنان مان بر ما حرام می شیند ولی اهل سنت چنین نمازی را به جا نمی آرن پس نتیجه می گیریم که اهل سنت زنازاده ین. حال شما بفرماین چه وجه مشترک بین ما و اعرابه؟ تنها وجه مشترکمان با اعراب پول نفته که ما به بهای تن فروشی زنان مون، در میان فلسطینیان و لبنانی های عزیز بزل و بخشش فراوان می کنیم. نکته ای خواستم عرض کنم که باز بر می گردد به اسلام که نکته کلام از دستم خارج شد. اگر یادتون باشه روزی ما مردم بوسنی رو از اسلام گرایان ناب می دانستیم و همه مردم صرب را کافر حربی ولی بعدها ورق برگشت و نامی از مردم بوسنی نبردیم. چچن نیز بدتر از بوسنی اصلا از ابتدای کشتار نامی از آنها نبردیم. مردم گروزنی هاکذا. اما فلسطین. ما شبانه روز کشته های فلسطینی را در کانال های تلویزیونی نشان می دیم و آنها را با فرزندان امام حسین مقایسه و یک نوع دلبستگی شدیدی به فلسیطنی ها ایجاد می کنیم. اینو داشته باش. وای به آن روزی که فلسطینی ها با اسراییل صلح کنن آن وقت من و شما می بینیم که ما کاسه داغ تر از آش شده ایم و از فلسطینی ها حرام زاده تر خدا نیافریده. دیدین که چه بلایی بر یاسر عرافات آوردیم؟ چرایی آنرا از دولتمردان ام القرای اسلام بپرسین دیه.
خلاصه کلام اینکه ماشین تبلیغاتی ما در 30 سال گذشته فقط سوهان روح و احساسات مردم شده. مردم هم پذیرفته ان که مانند موش آزمایشگاهی برای نظام مقدس باشن.
شریف زاده- تربت جام

 
At January 9, 2009 at 1:43 AM , Anonymous Anonymous said...

حضرت آقا،بسیاری از مردم میهنمان از نظرمالی وجهت گذران زندگیی محترم و آبرومند در فشار هستند . کم نیستند انسانهایی که غرور خود را فدای گذران زندگی خانواده کرده اند.

 
At January 15, 2009 at 2:54 AM , Anonymous Anonymous said...

ین برای من خیلی جالب است که هرگاه از شما برای حضور در برنامه دو روز اول دعوت می شود بعدش در وبلاگ شما این برنامه تبدیل میشود به جریان یک مسابقه بوکس و داوران(نویسندگان به وبلاگ شما) شروع میکنند به دادن امتیاز به شما. من نمیدانم مگر صدای آمریکا برنامه میگذارد برای اسکور دادن به شما یا آقای فرهودی . هدف از دعوت از شما لابد این است که دیدگاههای خودتان را بعنوان یک ژورنالیست برای مردم ایران مطرح کنید همین و بس. به نظر من آقای فرهودی سعی نکرده است برنامه را تبدیل به مسابقه بوکس کند ولی همیشه اینجور استنباط میشود. بهر صورت فقط خواستم مشاهداتم را بیان کرده باشم. آقای فرهودی آقای محترمی است و ما ایشان را خوبی می شناسیم خدا نگهدار

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home