Sunday, February 18, 2007

وقتی دشمن غرور می آفريند

مقاله امروز اعتماد ملی را این جا بخوانید و اگر روزنامه را ندیده اید در دنباله همین مطلب.


اين روزها به بهانه بحران هسته ای ايران، رسانه های جهانی پرست از گزارش و خبرهائی با نام ايران. مخالف و موافق، همه در کار بزرگ نشان دادن ايرانند، بيشترشان به قصد نشان دادن اين که خطرناک است فعاليت های هسته ای ايران. اما حتی رسانه های نزديک به نومحافظه کاران جنگ طلب آمريکائی هم وقتی سعی می کنند ايران را خطر بزرگ منطقه و مانع تحقق مصلحت های جهانی نشان دهند عملا بزرگی کشور را اقرار و حتی گاه در آن اغراق می کنند. هم از اين رو گاه ايرانيان مقيم اروپا و آمريکا در نگاه مردم کشورهای ديگر نشانه ای از خود نشانه ای از احترام می بينند.

از روشنفکران گذشته که در اروپا و آمریکا ذاتا ضد دولت بوش هستند، گاه مردم عادی کوچه و خيابان چون در می يابند با يک ايرانی روبرو هستند ابراز احساساتی می کنند و از اين که ايران برخلاف کشور آن ها در مقابل قدرت واشنگتن ايستاده تقديری هم دارند. اين احترام گرچه در اندازه احترامی نيست که به دوران دولت خاتمی نصيب ايرانيان شده بود که امری همگانی و باورنکردنی بود، اما به هر حال چندان است که ايرانيان را از ديگر شرقی ها متمايز می کند. می توان گفت حتی هواداران اسرائيل هم همين قدر که سعی دارند ايران را خبيثی وحشت برانگيز نشان دهند ناگزيرند در اندازه های قدرتش و توانائی ها و امکاناتش اغراق کنند. حتی ايرانيانی که نگرانند که مبادا از اين ماجرا شعله ای به جان کشور افتد، باز ناگزيرند از قبول اين امر که از ايران مطرح تر در اين روزها کشوری در جهان نيست.

اغراق نيست اگر گفته شود که در کشورهائی اروپائی هفته ای نيست که ايران موضوع اصلی یکی از روزنامه ها و یا مجلات معتبر نباشد. یک روز گزارش رغه عمرست برای ساندی تايمز، یک روز گزارش تلويزيونی سی بی اس است، از راست ترين راست ها تا رسانه های ليبرال. اين گزارش ها همه مثبت نيست شايد بتوان گفت که بيش تر آن ها عليه سياست های تهران است اما حتی در ميان تندترين گزارش ها هم اين نکته مستتر است که ايران کشور بزرگی است و آسان نیست درافتادن با آن کشور.

اما وای به وقتی که خبرهائی از تهران به جهان مخابره می شود. اين خبرها انگار ساخته و پرداخته شده اند تا با آن تصويرهای غرورانگیز مقابله کنند. انگار تهيه می شوند تا بگویند ما را جدی نگیرید.

وقتی خبر می رسد که رييس جمهور ايران در سخنرانی عمومی خود به مردم وعده داده که اگر کاری صورت نگيرد گوش استاندار را خواهد گرفت و ... تجسم کنيد اگر جورج بوش با همه قدرتی که ايالات متحده دارد و با همه قدرتی که در قانون اساسی آن کشور به رييس جمهور داده شده، در يک سخنرانی در حضور مردم و فرماندار يکی از ایالات بگويد که گوش فرماندار را خواهد کشيد، حتی اگر او آرنولد فرماندار کاليفرنيا نباشد و فرماندار تکزاس از خانواده بوش باشد تجسم کنيد چه اتفاقی می افتاد. اين بيشتر متعلق است به تصوير جوامع عقب افتاده قبيله ای که با برکناری ايدی امين و پیر شدن قذافی ديگر نمونه ای از آن ديده نمی شود.

در زمانی که آمار جهانی و هم آمار بانک مرکزی ايران نشان می دهد که سرمايه گذاری خارجی در کشور به وضع نگرانی آوری کاسته شده، و رقم دقيق آن را سازمان های دیده بان اقتصاد جهان اعلام می دارند که کمتر از دویست میلیون دلارست، اما ناگهان رييس جمهور اعلام می دارد که سرمايه گذاری خارجی در کشور پنج برابر شده است و رقم اغراق آميز چندده ميليارد به کار می رود. و اين در زمانی است که همه می دانند در اثر توقف سرمايه گذاری های خارجی چه بر سر عسلویه آمده است. جهان چه نتيجه می گيرد.

بيست هزار نفر در يک روز در سايت یوتیوب فيلم سخنرانی رييس جمهور را درباره دختر دانش آموز یازده [اصلاح می شود شانزده] ساله ديده اند که در خانه با کمک برادر بزرگتر انرژی اتمی کشف [کذا] کرده و به دستور رييس جمهور گروهی از کارشناسان هسته ای کشور [که به گفته آقای احمدی نژاد متوسط سنشان 21 سال است، یعنی در مقابل یکی دو نفر سی ساله، در ميان آن ها نيز چند تائی پانزده شانزده ساله هم هستند]. چه در ذهن بيننده ها شکل می گيرد.

به همين تعداد گفته های آقای احمدی نژاد را درباره شناسائی سلول های بدن انسان توسط دانشمندان کشور شنيده و ديده اند که گویا حالا دیگر می توانند کليه [کذا با تشدید] قلب و معده بسازند.

و مشتاقان تعقيب اخبار داخلی ايران، باز فیلم گزارش سفر اول رييس جمهور را به نيويورک وقتی در محضر آيت الله جوادی آملی، شوق زده با باز کردن دو دست هم شعاع هاله نور را نشان می دهند، راستی آيا موجد بزرگی و جدی بودن کشورست در ذهن بيينده.

برخلاف آن که بعضی تصور می کنند اخبار مربوط به گسترش فحشا و مواد مخدر، اعتراض ها به آب گيری سد سيوند، يا ساخت برج جهان نما در اصفهان، افزايش تعداد مبتلايان به ايدز و حتی افزونی تصادفات هوائی و جاده ای از اهميت کشور نمی کاهد و نشانه ضعف نيست. در همه دنيا به کمابيش از اين گونه اخبار هست که نشانه هائی است بر افزایش جمعيت و ناهنجاری هائی که خاص ايران نیست. حتی وقتی حوادث تروريستی مانند آن چه ماه های اخير در بلوچستان رخ می دهد، برای کشوری که در وسط منطقه ای چنین ملهتب به سر می برد عجب نيست، گرچه وقتی نشانه ضعف و نابسامانی شناخته می شود که مسوولانش اخبار نادرست منتشر کنند، ضد و نقيض گزارش بدهند و فرماندهان نظامی اش کار اصلی خود رها کرده موعظه و تحليل سياست جهانی پيشه کنند، فلسفه ببافند و در مسائل فقهی اظهار نظر کنند.

باری آنان که از دور به تماشای ما مشغولند می توانند شهادت بدهند که وقتی قلم در دست دشمن است انگار بهتر و موثرتر بزرگی و قدرت ايران را تصوير می کنند تا وقتی که فرصت سخن پراکنی در دست دوستان می افتد. بر حسب فرموده سعدی آن جور به، که طاقت مهرت نیاوریم.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At February 19, 2007 at 8:33 AM , Blogger morteza said...

راستش مقصود و منظورتان را نفهمیدم! مطمئنم که زورافزایی رسانه‌ای را که قدرتهای بزرگ و در راسشان آمریکا معمولا برای کشورهای حاشیه‌ای و منزوی در زمان تدارک هجمه نظامی یا سیاسی گسترده تدارک می بینند، مثبت و مفید نمی دانید. این احترام(که به گمانم چیزی است شامل ترس و تعجب ) هیچ برای ایران و ایرانی ارمغان ندارد. نه جذب توریستی می کند و نه جذب سرمایه ای! توجه به ما در این شرایط که شما وصف کرده‌اید، بیشتر شبیه توجهی است که بینندگان نخستین نسخه فیلم گوریل در شهر از خود ابراز داشتند. باری ترس و کنجکاوی است تا احترام!!!هادی

 
At February 19, 2007 at 11:28 PM , Blogger Unknown said...

درود بر استاد عزيز
سفررفته ايد و ما مانده ايم بي بهره آن هم در زماني كه نياز بسيار است به خواندن نظرهاي شما به خصوص در باره خطري كه واقعا بيخ گوشمان است
بگذريم
در جواب دوستمان مرتضي بايد بگويم كه مقصود احترام و ترس نيست ، بحث نشستن در كشتي است و سوراخ كردن آن يا نشستن بر سر شاخه و بريد بن آن . آنچه در اين ميان من نمي فهمم تنها يك چيز است
سوراخ كردن كف قايق و بريدن ته شاخه را مي توان با برخي منطقها توجيه كرد اما اينكه فاعل فعل چه كسي است جاي بحث دارد
وقتي كشتيبان كشتي را سوراخ مي كند چه بايد گفت نمي دانم . اصولا فكر مي كنم براي حكومت كردن بايد مسندي وجود داشته باشد . وقتي ايراني نباشد ،اين و آن رئيس جمهور و يا فلان مقام كدام كشور خواهند بود . آيا آقايان حتي نگران منصب خويش هم نيستند حتي اگر نگران كشور ما نباشند

 
At February 19, 2007 at 11:28 PM , Blogger fari said...

Ba salam, fagat mikhastam begam ke tamami senhaye gofte shodeh dar in gozaresh eshtebah zekr shodeh,
1- 13 sal na 11 sal
2- miyangine seni 25 sal gofte shodeh na 21
3- rasti eykash be in ham eshare mikardid ke ma aslan sazemani be name energiye hasteye dar iran nadarim, wa esme in sazeman ro ham gatat gofte mishawad.
ba ehteram fariborz

 
At February 21, 2007 at 1:15 AM , Blogger کاوه said...

با سلام به بهنود
درست روز قبل انتخابات بود که دیگر سایت بسته شد،بهرحال خوش آمدی به خانه هایمان.
درست میگویی کشور ما بزرگ است،انسانهای بزرگی دارد،منابع بزرگ و....اما چه کسانی این منابع بزرگ را در اختیار دارند؟کسانی که لیاقت در اختیار داشتن یک انباری را هم ندارند.(برای مثال آثار باستانی ایران در داخل بهتر نگهداری میشود یا بیرون)اما دیگران بخوبی این آگاهی را دارند که ایران ما چه جایگاهی دارد.بعضی از سر دلسوزی،بعضی برای منافع مشترک وگروهی هم برای بچنگ آوردن تمامی این خاک تلاش میکنند.با اطمینان میگویم کسانی که در فکر پیچاندن گوش هستند یا باید تغییر رویه بدهند یا منتظر سقوط!و در آخر اگر به ایران وایرانی علاقهمندیم با همفکری وهم یاری راهی پیدا کنیم که خبر در مورد ایران خبری باشدکه ارزش غرور را داشته باشد.
پیروز باشید

 
At February 21, 2007 at 6:57 AM , Anonymous Anonymous said...

BOZORG NESHAN DADANEH IRAN TAVASOTEH DOSHMANAN BARAYEH MASRAFEH DAKHELIEH KHOD VA IJADEH JAVEH MONASEB BARAYEH HAMLEH AST.
INN NABAYAD MOUJEBEH GHOROUREH KAZEB SHAVAD.
NIKOU MARDAN VA ZANANEH IRAN, HOSHYAR BASHID.
DOROUD BAR SHOMA

 
At February 21, 2007 at 7:49 AM , Blogger morteza said...

خدمت دوست گرامی علی عرض کنم که آری من هم مثل شما متحیرم از آنانکه در کار سوراخ کردن کشتی و بریدن بن شاخه اندرند، چه حاکم باشند چه اپوزیسیون!چرا که تاریخ بنیان براندازی قرین خشونت و هرج و مرج و دیکتاتوری است. باری دل نگرانم مثل شما و ناظر این کارزار که چه خواهد شد و شیطان آیا از خر حاکمیت ایران پایین می آید یا خیر؟!!1
اما سخنم ناظر بر این بخش گفته بهنود عزیز بود" ...این احترام اگرچه در اندازه احترامی نیست که به دوران خاتمی نصیب ایرانیان شده بود، اما به هر حال چندان است که ایرانیان را از دیگر شرقی‌ها متمایز می کند" به جسارت خواستم بگویم که این سخنهای بسیار از ایران و ایرانی و تیتر یک اخبار و روزنامه‌ها شدن و توضیح اینکه ایران فلان قدرت را دارد و بهمان موشک را هوا کرده، بیش از آنکه زائده رشد و و شکوفایی داخلی باشد، حاصل ناآگاهی و نگرانی خارجی نسبت به ماست. همین

 
At February 21, 2007 at 11:12 AM , Anonymous Anonymous said...

باز همان داستان همیشگی شما دست به زخمی می گذارید ولی در اذهان صد در صدی دوستان هیچ سئوالی ایچاد نمی شود. همان حرف های قبلی خود را تکرار می کنند انگار با دیوار حرف زده اید. حرف هائی که یا غرغره مزخرفات رسانه های جمهوری اسلامی است و یا پرت و پلاهای تلویزیون های لوس آنجلسی . دریغ از ابتکاری و سخنی. اما به هر حال مدعی فراوان است.
من به تنهائی دست شما را می بوسم که با اين پایداری در گیر مسائل ایران می مانید

 
At February 22, 2007 at 12:42 AM , Blogger Unknown said...

با عرض ادب خدمت دوست عزيز مرتضي و ساير خوانندگان سايت
از كامنت روشنگرتان ممنونم و كاملا با شما هم عقيده ام
در اين مورد معتقدم كه دوستان و اساتيد گرانقدري كه به يمن نام و نشان و عزت خودساخته شان توان روشنگري و قلم زني در عرصه آگاهي عمومي را دارند ، بايد فارغ از هر دسته بندي و گرايشي، سعي بر تنوير اذهان عمومي دنيا، مبني بر جدايي تفكر مردمي و دولتي بنمايد
كه خوشبختانه اخيرا حركتهايي در اين زمينه آغاز شده و به سادگي مي توان نتايج آنرا در تحليلهاي چاپ شده در مجلات و روزنامه هاي معتبر و گزارشهاي شبكه هاي معتبر خبري دنيا ديد

 
At February 22, 2007 at 5:06 AM , Blogger Unknown said...

بسيار موافقم(morteza)با نظر آقاي هادي

 
At March 3, 2007 at 2:25 AM , Anonymous Anonymous said...

به یاد داریم که قبل از حمله نظامی امریکا به عراق این کشور مطرح ترین کشور در عرصه بین المللی بود با این تصور ما چند سالی از عراق عقب تریم

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home