مبارک باد بر زنان ایرانی
دیده اید وسط برف و سرما، وقتی نفس یخ می زند، اگر چشم به گلی افتد روئيده در زمهریر، چه گرمائی به جان آدمی می افتد از دیدن آن گل. دیده اید که چطور و بی اختيار آدمی می ايستد به تماشای آن گل و جزئياتی از گل برایش مهم می شود. و چه لذتی. با شنيدن خبر اهدای جایزه سال 2007 بنیاد اولاف پالمه به پروین اردلان، به چنين حالی دچارم.
پروين را از زمانی که خيلی جوانتر از حالا بود و خبرنگار در آدينه، در خاطر دارم. گاهی از نوشته هايش حظ می بردم قبل از چاپ. رشدش را می ديدم. و زمانی هم که در گردونه خباثت آدم های بد گرفتار افتاد، نگرانش بودم. اما همان تجربه هم رشدش داد. تعارفش را از خودش گرفت. به اندازه اش کرد. و من از روزی، درست ده سال قبل که به چه حالی در فرودگاه تهران بوديم ديگر او را ندیده ام. اما شنيدمش، و خواندمش. وقتی دانستم حاضر نشده در خارج از کشور بماند، دانستم که رشد کرده و چقدر هم. قدر گل و گلخانه خود می داند.
از ميان اين همه تحسين و جايزه و مدال که اين سال ها نصيب ايرانی هائی شده که برای هدف مشخصی مبارزه می کنند، جايزه اولف پالمه بعد از جايزه صلح نوبل معتبرترينشان است. و مانند همه جوايز و عنوان هائی که از اسکانديناوی می آید، شائبه سیاست بازی در آن اندک. خانم شيرين عبادی به خاطر کوشش هایش در جهت حقوق بشر – به ويژه حقوق کودکان که در آن زمينه کارها کرده بود – نوبل صلح سال 2003 را به دست آورد و اينک فعاليت هايش در همین چهار سال ، حتی به مدعيانش هم ثابت کرد که او شايسته اين عنوان بود. و اينک جايزه ای که به پروين اردلان اختصاص یافته معتبرترين است. به خاطر کوشش های اوست در راه حقوق زنان.
پروين به خاطر کوشش هايش در زمينه حقوق زنان و معرفتی که به اين حقوق دارد، به باورم سزاوار این تحسين بود. در عين جوانی عاقل، فروتن، به دور از شعر و شعارست. اين ها جمعی هستند و اگر نشانشان کنیم همان ها هستند که در این دو سال اوين را تجربه کرده اند. همه آن ها که با تعطیل مجله زنان، سنگين مغزان خواستند دفنشان کنند، و نتوانستند. و نمی توانند. الان نامشان در برابر چشمانم رژه می رود که به هدايت خانم شهلا شرکت دارند با وقار و طمانينه کار می کنند، کار مداوم بی ادعا. مانند پروين با پشتکار. اين خيل اندک نیستند . در صف زندان از شادی شروع می شوند و به مريم و دلارام رسیدند که اين اواخر شمه ای از رحمت و احترام نظام به زنان را ديدند. همه شان هم شايسته است که قدر ببينند. اعلامیه هفته گذشته دانشگاهیان جهان در اعتراض به توقیف مجله زنان، خود نشان آن است که آوازه زنان ایران در گوش اهل معرفت جهان هست.
باری حکايت زنان ایرانی که بر سر حقوقشان خود ايستاده اند ديگرست و جای نقلش هم اين جا نیست. حتی جای گلايه اش هم اين جا نيست که چطور جامعه به اندازه ای که بايد اين بچه ها را حمايت نمی کند. نمی نويسم از اين درد چون اگر بپرسند تو خود چه کردی، پاسخ ندارم. پس بسنده می کنم به ابراز شادمانی از اين انتخاب داوران جايزه اولف پالمه. نام پالمه بزرگ باد. او و ویلی برانت سیاستمدار محبوب من، و کرايسکی صدراعظم وقت اتریش، به زمان خود نشان دادند که دولتمردی و سياست، بر خلاف آن که گفته اند الزاما آدمی را در آدمی نمی کشد. آنان عصاره انسان دوستی و انسان خواهی دهه شصت بودند. شرم بر آن جهانی که برانت را آخر کار آزار دادند به نفوذ جاسوسان در ميان معتمدانش و آن مرد بزرگوارانه مسووليت را پذیرفت و کنار رفت، و جهانی که پالمه را هم بدکاری کشت.
بیانیه مطبوعاتی بنیاد پالمه، از پروین اردلان بهعنوان یکی از چهره های شاخص جنبش زنان یاد کرده و از تلاش او در زمینه تبدیل برابری حقوقی زنان و مردان به یک هسته مرکزی مبارزه برای دموکراسی در ایران، تقدیر شده و آمده است: "پروین اردلان با وجود تهدید، آزار و پیگرد، با پشتکار و سرسختی به مبارزه برای دستیابی به آرمان هایش ادامه داده است. او و سایر زنان فعال جنبش، با اتخاذ شیوه هایی مبتکرانه، موجب افزایش حمایت از خواست برابری حقوقی شده اند. کمپین جاری یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز، یکی از این نمونه های موفق است."
این انتخاب به زنان ایران و به پروين اردلان مبارک باد.
نظرات
تعجب کردم که چرا چیزی ننوشتید. مرسی . بله همین است. شاگرد شما مرضیه
The structure of some of your sentences is not correct.
برانت را آخر کار آزار دادند به
نفوذ جاسوسان در ميان معتمدانش
Who harassed him? Which spies?
You write literary-style prose without enough care.
جناب اقای بهنود با تشکر از اینکه در این دنیای مردانه مردانه مردانه از این جنبش یاد کردید، دلم سوخت از اینکه همیشه خواندن کامنت های مطالب شما بیش از خود مطلب زمان میبرد اما در مورد این مورد هیچ کامنتی دیده نمیشد . من خواننده همیشگی مطالب شما هستم اما اینبار فقط برای خالی نبودن بخش کامنت ، نوشتم. بسیار متاسفم که سیاسیون! محترم (نه فقط اقایان که خانم ها) فقط وقتی به برگه تاییده ما نیاز دارند از زنان صحبت میکنند و در دیگر موارد هیچ ردی از زنان در گفته ها و اعمالشان نمی بینیم . در این مورد هم به نظر میرسد دوستان خواننده مطالب شما این موضوع را جنسیتی دیده اند و لابد اینکه این یک مساله جنس دومی است و به ماربطی ندارد ، فراموش میکنند که زنان در مسایل جنس برترها از جان مایه میگذارند.
دورد، من بیش از یک سال همسایه خانم اردلان بوده ام، و از فعالیت های ایشان اطلاع کمی داشتم
هرچندهیچ گاه بیش از صحبت های معمول بین دو همسایه صحبت بیشتری بین ما نبود ولی همواره می توانستم شخصیت مستقلش را در پس چشمان غمزده ولی امیدوار او ببینم.
شخصیتی که از طرف همسایگان که از هر قشری بودند جز با احترام یاد نمی شد.
برای من که حداقل یک بار شاهد برخورد ماموران با او بوده ام و مدت ها شاهد تنهایی او در خانه کوچکش بوده ام، دیدن این خبر در وبلاگ شما مسرورم کرد. به خانم اردلان تبریگ می گم و موفقیتشون را آرزو دارم.
دو روز پیش دو شیر زن ایرانی بجرم اهضا جمع کردن دستگیر شدند و راهی زندانهایی شده اند که بقول سخنگوی قوه قضایه سه جایزه جهت سلامت آنها دریافت شده است . در کشوری که در آن دموکراسی " ظهور " میکند ( سعید جلیلی ) این اتفاقات عجیب نیست .
تبريك
از سوي مرداني كه خود خستهاند از جهلي كه آنان را به زور برتر ميداند و در آرزوي آنند تا روزي شانه به شانة در كنار بانوان سرزمينشان بچشند طعم خوش برابري ميان زن و مرد را.
شهرام
سلام من هم به عنوان يك مرد به تمام شير زنان ايراني تبريك ميگم ونگاه زيباي استاد بهنود رو همچو دستهايشان مي بوسم
سلام
من فکر ميکنم ما کلا آشنايي با اين جوايزي که به بزرگوارانمان اهدا ميشه نداريم ، شايد چون تا به حال کسي از ايرانيان اين جوايز رو نگرفته... اهميت اين جوايز رو در دنياي امروز نميدانيم. ارزششان رو نميدونيم.اما واقعا افتخار آفريني يکي از زنان سرزمينمان مايه مباهات ماست...بر ايشان مبارک باد
خانم ناشناس ٬ خود کرده را تدبیر نیست
داستان حقوق زنان از زمان غار نشینی تا سفر بکره ماه همیشه زنده بوده و باید
با تاسف فراوان بگویم که طرفداران این حقوق ضایع شده اکثرا مردانی بودند
که که بر علیه ظالمان همجنسشان قد علم کرده اند و دریغ و صد افسوس که خود
زنها گویی از بدو تولد وادادگی و تسلیم محض بودن را یک اصل طبیعی پنداشته اند
زنها خودشان را باور نمیکنند اتفاقا در پیشرفته ترین !! کشورها بدترین بهر ه های
اقتصادی را جسما تقدیم میکنند و انرا نشانه برابری میدانند ٬ عجب حیله گریم
ما مردهای بی انصاف
jaiezeh mobarakeshon bashe..
kash in dolatha bejaie jaiezeh kami komak be khanoomha dar jahate residan be azadi mikardand..
من از جایزه اولاف پالمه اطلاع زیادی ندارم ولی از آنجا که نوشته اید "جایزه های کشورهای اسکاندیناوی بدور از جنجال های سیاسی هستند"، باید عرض کنم که تمام کسانی که از دور دستی بر آتشی که "آقای نوبل" افرخته است دارند، میدانند که این مراسم و جایزه مربوطه اش، بشدت متاثر از جریانات سیاسی است. برای مثال، گوینده تلویزیون اتریش زمانی که خبر جایزه گرفتن شیرین عبادی را اعلام میکرد، قبل از همه چیز گفت : "یک بار دیگر اعضای هیئت نوبل آشکارا سیاسی عمل کردند"...و بنظر من درست هم گفت
ارژنگ عزیز این جایزه اصلا به دولت سوئد ربطی ندارد.بعداز ترور اولاف پالمه ، دوستداران او برای تجلیل از خدمات پالمه به صلح و دموکراسی در جهان و رفاه اجتماعی در سوئداز طریق این اهدای این جایزه آرمانهای پالمه را زنده نگهدارند و راهیان راه دموکراسی و صلح را حمایت وتشویق نمایند.در لیست کسانی که تا بحال این جایزاه را برده اند شخصیت های معروف
جهانی دیده میشود. در سوئد بغیر ازجایزه ی نوبل جوائز دیگری از طریق محافل فرهنگی و هنری مستقل برای هنرمندان موسیقی در سحطح جهانی اهدا میشود و همینطور جوائز ادبی برای نویسندگان جهان که در کشورهای تحت فشار برای روشنگری از زندان و مرگ نمی هراسند.تا بحال فرج سرکوهی و ناصر زرافشان از ایران چنین جوائزی را کسب کرده و خانم اردلان هم جایزه اولاف پالمه را به خود تخصیص داد و روز پنجشنبه و جمعه ی گذشته از طریق روزنامه ها به مردم سوئد معرفی شد مردم سوئد خوب می فهمند جنبش زنان در ایران چه دشوار و چه اهمیتی دارد. امادولت سوئد تا دلت بخواهد با این کشور و آن کشور تماس برقرار می کند تا انواع "کالاهای "بخش دولتی و خصوصی را به دیگر کشورها قالب کند تا در امد بیشتر ی کسب شودومردم مرفه باشند.در این زمینه دولت افتضاح ست و خیالت اسوده باشد که اصلا وارد مسائل داخلی مملکت ما نمیشود که اصلا برای این دولت نشده ! درود بر خانم اردلان و یارانش.هموطن
درود بر پروین اردلان
به امید روزی که زن ایرانی بر سریری تکیه زند که شایسته ی مقام اوست
و آن روز بی تردید دور نیست
نمي دانم كسي هست كه قبل من گفته باشد يا عنواني بهتر به شما داده باشند ولي من شما را پدر روزنامه نگاري نوين ايران مي دانم.
Aaghayeh Behnoud-e Aziz,
Bayad begouyam keh Farsi-yeh shoma kami pasraft kardeh ast. Aan jomleh hayeh salees-eh gozashteh koo?
Baa Ehteraam,
Raha
مبارک باشه. از اینکه چنین حرکتهایی انجام میشه خیلی خوشحالم. نمیدونم این حرکتها کی جواب میده ولی همین که شروع شده خیلی ارزشمنده.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home