Friday, January 11, 2008

متن آن مقاله

برای آن هائی که خواسته بودند متن مقاله ای را که آغازگر انقلاب بود ببینند، در این جا می گذارم. مقاله ای که با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، 17 دی سی سال قبل [1356] چاپ شد.

ایران و استعمار سرخ و سیاه

این روزها به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسینی بار دیگر اذهان متوجه استعمار سیاه و سرخ یا به تعبیر دیگری اتحاد استعمار کهن و نو شده است.استعمار سرخ و سیاهش ، کهنه و نویش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اینکه خصوصیت ذاتی آنان همانند است، خیلی کم اتفاق افتاده است که این دو استعمار شناخته شده تاریخ با یکدیگر همکاری نمایند، مگر در موارد خاصی ، که یکی از آن ها همکاری نزدیک و صمیمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ایران بخصوص برنامه مترقی اصلاحات ارضی در ایران است.

سرآعاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهی استعمار سرخ و سیاه ایران را که ظاهرا هر کدام در کشور ما برنامه و نقشه خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت، که مظهر این همکاری صمیمانه در بلوای روزهای 15 و 16 خرداد ماه 2522(1342) در تهران آشکار شد.

پس از بلوای شوم 15 خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پایه ریزی شده بود ، ابتدا کسانی که واقعه را مطالعه می کردند دچار یک نوع سرگیجی عجیبی شده بودند، زیرا در یک جا رد پای استعمار سیاه و در جای دیگر اثر انگشت استعمار سرخ در این غائله به وضوح دیده می شد. از یک سو عوامل توده ای که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی همه امیدهای خود را برای فریفتن دهقانان و ساختن انجمن های دهقانی نقش بر آب میدیدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوی دیگر مالکان بزرگ که سالیان دراز میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند و به امید شکستن این برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل توده ای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند و جالب اینکه این دسته از کسانی که باور داشتند میتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضی واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند ، دست به دامن عالم روحانیت زدند زیرا میپنداشتند که مخالف عالم روحانیت که در جامعه ایران از احترام خاصی برخوردار است، میتواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همانطور که یکی از مالکان بزرگ تصور کرده بود( "دهقانان زمین ها را به عنوان زمین غصبی پس بدهند!" )ولی عالم روحانیت هوشیارتر از آن بود که علیه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول وتعالیم اسلامی و به منظور ایجاد عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ایران طراحی شده بود برخیزد.

مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضه خوان تا چاقوکش را در اختیار داشتند، وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و درنتیجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته حاضر به همکاری با آنها نشدند، در صدد یافتن یک"روحانی" برآمدند که مردی ماجراجو و بی اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آن ها را تامین نماید و چنین مردی را آسان یافتند. مردی که سابقه اش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور با همه خمایت های خاص موقعیتی بدست نیاورده بود در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند.

روح الله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین 15 خرداد شناخته شد.

روح الله خمینی معروف به "سید هندی" بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتی نزدیکترین کسانش توضیحی ندارند، به قولی او مدتی در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به نام سید هندی معروف شده است. قول دیگر این بود که او در جوانی اشعار عاشقانه می سروده و به نام هندی تخلص می کرده است و به همین جهت به نام هندی معروف شده است و عده ای هم عقیده دارند که چون تعلیمات او در هندوستان بوده فامیل هندی را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکی تحت تعلیمات یک معلم بوده است. آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله ساز 15 خرداد به خاطر همگان مانده است، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه کمر بست و بدست عوامل خاص و شناخته شده علیه تقسیم املاک ، آزادی زنان، ملی شدن جنگل ها وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد، هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه گران و عناصر ضدملی بگذارند.

برای ریشه یابی از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود:" درآمد دولت انگلیس از نفت ایران چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران می شد."

چند روز قبل از غائله اعلامیه ای در تهران فاش شد که یک ماجراجوی عرب به نام محمد توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار اشخاص معینی گذارده شود. چند روز پس از غائله نخست وزیر وقت، در یک مصاحبه مطبوعاتی فاش کرد:"برما روشن است که پولی از خارج می آمده و بدست اشخاص میرسیده و در راه اجرای نقشه های پلید بین دستجات مختلف تقسیم میشده است".

خوشبختانه انقلاب ایران پیروز شد. آخرین مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده ای در هم شکسته شد و راه برای پیشرفت وتعالی و اجرای اصول عدالت اجتماعی هموار شد. در تاریخ ایران روز 15 خرداد به عنوان خاطره ای دردناک از دشمنان ملت ایران باقی خواهد ماند و میلیونها مسلمان ایرانی به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان هر وقت منافعشان اقتضا کند با یکدیگر همدست میشوند حتی در لباس مقدس و محترم روحانی.

Labels:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At January 11, 2008 at 6:36 AM , Anonymous Anonymous said...

چقدر انشائ اين مقاله با انشايي كه اينروزها بكار ميرود شبيه اند گويي وقتي از انقلاب حرف ميزند گويي منظور انقلاب اسلامي است.ياد جرج اورول وكتابش قلعه حيوانات ميافتم.
عباس از مشهد

 
At January 11, 2008 at 8:08 AM , Blogger خیابان شماره 11 said...

مثل اینکه ما این قصه پرغصه چمدان پول را باید هر چند سالی یک بار از اول بشنویم. آنو موقع ۱۰ میلیون ریال بود حالا شده ۵۰ میلیون دلار.

 
At January 11, 2008 at 8:18 AM , Anonymous Anonymous said...

هم نظرم با عباس و توجه دوستانی را که به خشم آمده بودند از بازنمايی برخی وجوه استبداد رژيم سابق در نوشته قبلی جلب می کنم به واقعیتهای تاریخی.باید بپذيريم که موضوع و مساله ما استبداد است و لباس مستبد در ماهيت استبداد تحولی ايجاد نمی کند

 
At January 11, 2008 at 9:08 AM , Anonymous Anonymous said...

Behnoude aziz salam

NEMIDONAM KEY HAMO BEBINIM??????????? MAN MOHAMMAD HASTAM, KHILI AZ U DOOOR NISTAM, COMMENTE GHABLIYE MANO DAR MORDE MARHOME BAZARGHAN KE MAN FEKR MIKONAM, MESLE OON AZIZI KE BEHTAR AZ MAN COMMENT GOZADHTE BOOD ( GOOLE SHARIATE KHOMEINI RO KHORD), YAZDI HAM KHORD, KHILIHA IN ZARBARO KHORDAND NAGHOZASHTI, MARDE MOMEM, MAN YE ESHTEBAH DAR MORDE KETABE MARHOOME BAZARGHAN KARDAM, KETABE OON SIYRE NOZOILI AYATE QOORAN BOOD. VALI TO CHEKAR MIKONI MARD, IN MAGHALE KHILI CHIZARO MIRESONEEEEEEE, VAY BE MA KE NAFAHMIDIM..............

ERADFATMAND

MOHAMMAD

 
At January 11, 2008 at 9:51 AM , Anonymous Anonymous said...

ملت ستمدیده ما از روی ناچاری به هر سرابی امید می بندد و از تاریخ خود هرگز درس عبرت نمی گیرد . ادبیات اینان مانند دوقلوهای سیامی میماند زیرا حضرات از یک قماشند . فقط تهران و قم جایش عوض گشته . اینان همچون دو سنگ آسیاب همواره آرزوها و آرمانهای ملت ما را بیرحمانه خرد کرده اند . هین مگو فردا که فرداها گذشت تا بکلی نگذرد ایام گشت

 
At January 11, 2008 at 9:57 AM , Blogger MAHMOOD said...

جناب بهنود با درود

از مقاله هاتان در چند پُست گذشته استفاده بردم ، خاصه " سی سال پس از ان مقاله " که بسیار جالب و خواندنی بود و طبیعتن برای نسل من راهگشاست

همواره قلمت استوار و خوش باد

 
At January 11, 2008 at 12:09 PM , Anonymous Anonymous said...

مسعود عزيز سايت خواندنيها را نگاه كنيد مطلبي در مورد شما نوشته كه البته من يك كامنت گذاشتم ولي گفتم شما هم نگاهي بكنيد ..دون شان شماست انرا جواب دهيد.راه ديگري براي تماس با شما نداشتم .عباس از مشهد

 
At January 11, 2008 at 12:31 PM , Anonymous Anonymous said...

البته آقای بهنود خیلی خوبه که شما این مقاله رو تو وبلاگتون بار دیگه منتشر کردین، ولی بهتره بگین که مقاله رو از کجا ورداشتین . منبعش رو ذکر میکردین. حدود 7 ماه پیش اینجا منتشر شده بود
http://www.ettelaat.net/07-juni/news.asp?id=21657
که خوب الان شما عین همون متن رو اینجا کپی کردید.

 
At January 11, 2008 at 1:10 PM , Anonymous Anonymous said...

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه جایی نرسد فریاد است...

بسیار زیبا و خواندنی بود.
به کلبه درویشی ما هم قدمی بگذارید و شادمان کنید.


سپاس
دستانتان پر توان

 
At January 11, 2008 at 2:22 PM , Anonymous Anonymous said...

agha behnood ,khandane in neveshte baad az 30 sal khandeh dar ast ,vali agar 30 sale pish mikhandi dar ERTEJAI boodan khomeini shak mikardi,hadeaghal dar in mored nevisandeh kamelan dorost midid . ali

 
At January 11, 2008 at 3:20 PM , Anonymous Anonymous said...

سخنگوی حزب اعتماد ملی خبر داد: «چو ايران نباشد تن من مباد، تداوم راه امام، تداوم اصلاحات با اعتماد ملی» به عنوان شعار انتخاباتی اين حزب برگزيده شده است agha behnood man pish-nahadi behtar daram anham az ferdosi ast-basi ranj bordam dar in saal30-arab zendeh kardam bedin parsi.ali

 
At January 11, 2008 at 11:40 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام
راستي اين احمد رشيدي مطلق اسم مستعار حسين شريعتمداري كيهان امروز نيست؟

 
At January 12, 2008 at 1:32 PM , Anonymous Anonymous said...

استبداد, افراط می آورد و افراط به استبداد می انجامد. چرخه باطل صد سال گذشته ایران.
پاینده باشید.

 
At January 12, 2008 at 4:43 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود...بانهاییکه مینالند که چرا انقلاب کردید !؟ مگر مرگتان بود که رژیم
نازنین را عوض کردید !؟

همین مقاله نوشته شده که توسط مقامات راس هرم دستور چاپش صادر شده
بود میرساند چه عمقی داشت استبداد چه یکطرفه بود جاده قدرت و چه خشن
بود اگر کسی جوابی مینوشت ... تازه گوش چسباندن برادیو مسکو و باکو با
هزار من پارازیت و تازه مطالب تکراری و بی بی سی که تنها رسانه غربی بود
انهم بزور چند مطلبی قرایت میکرد ... اینگونه روزگاری داشتند مبارزان
و پر بود زندانها و....؟

مقایسه کنید با امروز که صد رسانه فقط توسط امریکا و انگلیس اداره میشود و
هزاران وبلاگ و .....چه بنویسم که انوقت دویست تا مبارز هم در میدان نیست

 
At January 13, 2008 at 11:50 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود گرامی، در نوشته ی پیشینتان "سی سال پس از آن مقاله"، در نقل بخشی از یادداشت های علم اشتباهی روی داده. نوشته اید "...زمانی که وی از فراوانی تعداد دختران محجبه دانشگاه تهران گزارش می دهد..."، در حالی که در یادداشت های علم سخن از دانشگاه پهلوی ست (دانشگاه پهلوی شیراز). در میانه ی جمله های علم و پس از "فرهنگ مهر" قلابی باز کرده اید و او را رییس وقت دانشگاه تهران دانسته اید، در صورتی که فرهنگ مهر رییس دانشگاه پهلوی شیراز بوده است. موضوع ساده تر از این هاست زیرا وقتی علم می گوید: "در زمانی که غلام رییس دانشگاه بودم..." معلوم است که سخن از دانشگاه پهلوی شیراز است نه دانشگاه تهران. در ضمن امیدوارم کامنت گذاران [...] شما هم به جای اهانت به محمدرضاشاه و پنجه انداختن به زمین و زمان، و به جای [...] گشتن به دنبال شخصیت بزرگ و شخصیت کوچک در تاریخ، کمی به خود آیند و دریابند که چنین رفتارهایی بیش از هرچیز نمایشگر فرهنگ [...[است

 
At January 13, 2008 at 11:51 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود گرامی، در نوشته ی پیشینتان "سی سال پس از آن مقاله"، در نقل بخشی از یادداشت های علم اشتباهی روی داده. نوشته اید "...زمانی که وی از فراوانی تعداد دختران محجبه دانشگاه تهران گزارش می دهد..."، در حالی که در یادداشت های علم سخن از دانشگاه پهلوی ست (دانشگاه پهلوی شیراز). در میانه ی جمله های علم و پس از "فرهنگ مهر" قلابی باز کرده اید و او را رییس وقت دانشگاه تهران دانسته اید، در صورتی که فرهنگ مهر رییس دانشگاه پهلوی شیراز بوده است. موضوع ساده تر از این هاست زیرا وقتی علم می گوید: "در زمانی که غلام رییس دانشگاه بودم..." معلوم است که سخن از دانشگاه پهلوی شیراز است نه دانشگاه تهران. در ضمن امیدوارم کامنت گذاران [...] شما هم به جای اهانت به محمدرضاشاه و پنجه انداختن به زمین و زمان، و به جای [...] گشتن به دنبال شخصیت بزرگ و شخصیت کوچک در تاریخ، کمی به خود آیند و دریابند که چنین رفتارهایی بیش از هرچیز نمایشگر فرهنگ [...[است

 
At January 13, 2008 at 11:53 AM , Anonymous Anonymous said...

مثل این که لازم است گفته اید که اگر جائی ، سرسوزن جائی برای بازگشت پادشاهی کثافت پهلوی بود با اطلاعاتی که در این سی امین سال فاش شده و به دست آمده آن سر سوزن هم از بین رفت. ملت ایران در عین تلاش برای رهائی از حکومت آخوندی متوجه و کاملا متوجه است که آن چه را با ان فشار بالا آورد دوباره به خوردش ندهند. این را برای اطلاع [...] نوشتم

 
At January 13, 2008 at 11:55 AM , Anonymous Anonymous said...

واقعا آدم چقدر باید سنگ سر باشد که بعد از همه این حرف ها باز هم از سلطنت دفاع کند. همه این ها جواب کسانی است که هنوز طوطی وار معتقدند که خارجی ها و یا روشنکفران انقلاب کردند. نه خیر ملت ایران انقلاب کرد و از انقلاب خود هم راضی است . اگر این انقلاب دست نداده بود هنوز تصور ما این بود که کسانی مانند احمدی نژاد وجود ندارند. افرادی مانند مصباح را نمی شناختیم. کسانی مثل خلخالی را کشف نکرده بودیم. الحمدلله امروز این همه را می دانیم و می دانیم که هر چه هست به دست خود ماست.

 
At January 14, 2008 at 3:58 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود گرامی، تبریک و تاسف. گویا کیفیت و کمیت فعالیت قیچی سانسور جنابعلی دارد پیشرفت های دشمن شکنی پیدا می کند. مثل اینکه در این دنیای مجازی آدم ها را از کامنت گذارانشان هم می توان شناخت. کامنت گذاران دست به نقدی که هنوز کامنتی را نخوانده پاسخش را می نویسند و البته آقای بهنود هم "پادشاهی «کثافت» پهلوی" گفتنشان را توهین نمی داند، ولی عبارت های "...مخالف پادشاهی و آزادیخواه(!) و پر از کینه..."، "...بی مزگی های کهنه ای..." و "...پوسیده ی قهرمان سازی و مقصر تراشی، سخن گفتن در عین میانمایگی و کم سوادی و بیگانگی با تفکر منطقی..." را اهانت می داند و محکوم به نقطه چین! بسیار برایتان متاسفم آقا، سه عبارت حذف شده ی من توهین و افترا به کدام شخص خاص بود که جمله ی بی ادبانه ی کامنت گذارتان نبود؟ پاسخی هم به کارشناس، که گویا نام دیگرش «ملت ایران» است و از انقلابش هم راضی ست. عزیزم پس همچنان راضی باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است.

 
At January 15, 2008 at 6:28 AM , Blogger Unknown said...

آقای کارشناس، از انقلاب راضی هستید؟ مبارکتان باشد، گوارای وجود. ولی لطف کنید و سمت سخنگویی ملت ایران را رها کنید. بنا به آمار 70 درصد ملت فعلی ایران یا بعد از انقلاب دنیا آمده اند یا در آن دوران خردسال بوده اند .پس این عده قاعدتاً انقلاب نکرده اند که حالا از " انقلابشان " راضی باشند یا نباشند.

 
At January 22, 2008 at 4:36 AM , Anonymous Anonymous said...

منظور كارشناس اين است كه ناكامي هاي ناشي از انقلاب به ما درس تاريخي داده است و ما را با ماهيت خود آشنا ساخته است و از اين جهت از انقلاب راضي هستيم

 
At February 1, 2008 at 5:28 AM , Anonymous Anonymous said...

چه خوب بود بعضی از ما از تاریخ درس بگیریم بجای انقلاب کردن دست از مدح و ثنا و یا تکفیر بهتان بر داریم .فکر میکنم اینجوری همهچی آروم آروم درست میشه .مرسی آقای بهنود بابت مقاله

 
At February 16, 2008 at 5:53 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود شما خود یکی از انگشتان کوچک استعمار انگلیس بودید که مدتهاست لو رفته و حال دوران بازنشستگی را سپری میکند ... خوب بخوابید

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home