Monday, December 31, 2007

سی سال بعد از آن شب


امشب سی سال از شبی می گذرد که رییس جمهور آمریکا در تهران میهمان بود. گزارشی در همین باره را در سایت فارسی بی بی سی بخوانید

سی سال از آخرين دیدار یک رييس جمهور آمریکا از ايران می گذرد. این روز یادآور زمانی است که ايران بزرگ ترين متحد آمريکا در منطقه بود و شاه سابق ایران با داشتن ارتشی نیرومند، "ژاندارم خليج فارس" خوانده می شد.

سی سال قبل، در آخرین روز سال 1977 جيمی کارتر رییس جمهور آمریکا به ایران سفر کرد و در حالی که قاهره شاهد تظاهرات اسلام گرایان ضد آمریکائی بود در ایران با استقبال مردمی روبرو شد که با برنامه ریزی حکومت به استقبال از وی آمده بودند.

درگیری های ساواک با دانشجویان مخالف و دستگیری تعدادی از آنان، از چشم همراهان رييس جمهور آمریکا و از جمله چندین روزنامه نگاری که آنها را همراهی می کردند، نهان ماند.

قبل از آقای کارتر روسای جمهور دیگر آمریکا از جمله فرانکلین روزولت، دوآيت آیزنهاور، جان کندی، ليندون جانسون، ريچارد نیکسون و جرالد فورد به ايران سفر کرده بودند و بعد از جنگ جهانی دوم، همه روسای جمهور آمریکا [به جز روزولت] از شاه ایران در کاخ سفید واشنگتن استقبال کرده بودند.

جیمی کارتر فرماندار سابق جورجیا که در سال 1977 بر خلاف علاقه و پیش بينی شاه ایران بر جرالد فورد نامزد جمهوری خواهان پیروز شد و به ریاست جمهوری آمریکا رسيد، از دوران مبارزات انتخاباتی اش بر حقوق بشر تاکيد داشت و در دو مورد به طور خاص از چند کشور از جمله ایران به عنوان دیکتاتوری های هوادار آمریکا نام برد و تاکید کرد که در صورت انتخاب تلاش خواهد کرد تا این حکومت ها در عین برخورداری از اتحاد با آمريکا، به مسائل حقوق بشر بی اعتنا نباشند.

چریک های قهرمان

آنچه باعث شده بود که در آن زمان نام ايران به عنوان یکی از نقض کنندگان بزرگ حقوق بشر بر سر زبان ها افتد، تغییر سیاست اطلاعاتی حکومت بود که بر خلاف همه سال ها که اخبار مربوط به چریک ها و مخالفان از مردم پنهان داشته می شد، از ابتدای سال 1355 گفته می شود به دستور شاه، روزنامه های کشور گزارش های مربوط به درگیری های ماموران ساواک با چریک های مسلح را، هر روز با آب و تاب چاپ کردند.

جوانان چریک که در گزارش های تبلیغاتی رژيم "خرابکار" نام داشتند و خبر کشته شدنشان با آب و تاب به مردم داده می شد، در نگاه بخشی از مردم، جوانان از جان گذشته و فداکاری بودند که برای آزادی وطنشان مبارزه می کردند.

گزارش هائی که با نظارت ساواک و به دستور شاه، در آن سالها مدام در روزنامه ها چاپ شد تا قدرت نظام را نشان دهد، خوراک عمده سازمان های مدافع حقوق بشر، و هزاران دانشجوی ایرانی بود که برای تحصیل به آمریکا و اروپا رفته و فرصت یافته بودند تا با برگرفتن الگو از چین، روسیه، کوبا، ویتنام و حتی آلبانی، بلندگوی مخالفان حکومت باشند. حتی در آن زمان گفته می شد که گروهی از آنان در آمریکا توانسته بودند با ستاد انتخاباتی جیمی کارتر ارتباط پیدا کنند و نظر وی را نسبت به وقايع داخل ایران جلب کنند.

از دل اطلاعات و هشدارهائی که از اطراف به دولت تازه آمریکا می رسيد، سایروس ونس وزیر خارجه وقت مامور شد که در اولین سفر مهم خارجی خود، به تهران سفر کند و گزارش دست اولی از اوضاع ایران تدارک ببیند.

به نوشته سایروس ونس، او و دولت جیمی کارتر آماده بودند همان گونه عمل کنند که شاه می خواهد اما با تعجب بسیار ملاحظه کردند که شاه خود باب گفتگو درباره مسائل حقوق بشر را گشود و اظهار داشت که از پیش برنامه ای آماده کرده تا با ایجاد فضای باز سیاسی، مردم را برای به عهده گرفتن مسووليت های خود آماده کند.

به اعتقاد تحلیلگران مسایل ایران، همین پاسخ شاه که شاید به گفته آنها بیش تر غرور وی را بیان می کرد که آماده نبود تا حتی از متحد بزرگش آمریکا کمک طلب کند، بیش ترین اثر را در گمراه کردن آمریکا گذاشت. در یک سال بعد بزرگ ترین حربه دموکرات ها همین پاسخها بود که در مقابل هشدار دوستان با نفوذ شاه در آمریکا، تحلیل شاه را در مقابلشان می گذاشتند و به توصيه های کسانی مانند هنری کیسينجر، راکفلرها، انورسادات، و اردشیر زاهدی، آخرین سفیر دوران پادشاهی در آمريکا، بی توجه می ماندند.

سابقه کار با دمکرات ها

شاه یک بار نیز در آغاز دهه چهل شمسی با روی کار آمدن جان اف کندی دموکرات در آمريکا، با فشار آن دولت برای فضای بازتر سیاسی و انجام تحولات دموکراتيک روبرو شده بود، که خاطره خوشی از آن نداشت.

این بار زمانی که دوباره خود را با يک دموکرات در کاخ سفید روبرو می دید اولين واکنشش را در مصاحبه ای با مجله تایم نشان داد که گفت "ما قبلا هم با دموکرات ها کار کرده ایم" اما اسناد و بازگفته های رجال آن زمان نشان می دهد که همزمان با گفتن اين سخنان شاه که در عین حال با خبر سرطان جانکاه خود نیز روبرو شده بود، اعتماد به نفس خود را از دست داده بود.

اولين تصميم های شاه پس از انتخاب جیمی کارتر دموکرات به رياست جمهوری آمريکا، چندی بعد از سفر آقای ونس آشکار شد.

جای اميرعباس هويدا که سیزده سال آرام را در ریاست دولت گذرانده بود، به جمشيد آموزگار داده شد.

جای اسدالله علم وزير دربار که عملا پانزده سال نقش دومين قدرت کشور را بازی می کرد به هويدا واگذار شد، و با مرگ دکتر منوچهر اقبال رییس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت نفت، سومين شغل پراهمیت کشور هم خالی ماند که آن را به هوشنگ انصاری چهره صاحب نام اقتصاد و بازرگانی واگذار کرد.

اما از دید هواداران حقوق بشر مهم تر از همه تغییر ارتشبد نعمت الله نصيری رييس ساواک [سازمان اطلاعات و امنيت کشور] بود که بيش از هر کس نامش بر سر زبان مخالفان رژيم و رسانه های جهانی می گشت و جای خود را به سپهبد ناصر مقدم داد که از وی به عنوان یک افسر اطلاعاتی صاحب فکر و ابتکار و نرم خو ياد می شد.

شرايط اقتصادی کشور رو به سختی گذاشته بود.

با گسترده شدن خاموشی های سراسری برق، تورم و گرانی سرسام آور، آثار بیماری هلندی (کاهش فعالیت بخش صنعتی در اثر افزایش در آمد حاصل از استخراج منابع طبیعی) که اقتصاددانان هشدار داده بودند نیز پیدا شده بود.

پنج سال بعد از فوران بهای نفت که کشورهای تولید کننده نفت را به ثروتی بادآور رساند و از جمله ایران به بسیاری از کشورهای بزرگ جهان وام داده بود، اینک کشور با کسری بودجه روبرو شده بود، گرچه هنوز انبارهای گسترده گمرکات جنوب مملو از کالاهائی بود که آفتاب می خوردند، کامیون هائی که هنوز ترخیص نشده بودند، و صدها هزار پزشک و راننده و خدمتکار خارجی که با فراوانی پول به ایران جذب شده بودند اینک باید می رفتند و جای خود را به جوانان بی کار ایرانی می سپردند.

گازهای اشک آور

تصميم به سفر رییس جمهور آمریکا به تهران در شب سال نو، یک و ماه و نیم قبل از زمانی گرفته شد که شاه سابق ايران برای هفدهمین بار در طول سلطنت خود به آمريکا رفت و هنگام ورود وی به کاخ سفيد مخالفان رژيم سلطنتی که گروهی از نیروهای آزادی خواه آمریکائی هم همراهی شان می کردند، با پلیس واشنگتن درگیر شدند و حاصل اين درگیری، صحنه های مهيجی بود که تمامی شبکه های تلويزيونی آمريکا آن را پخش کردند.

شليک گاز اشک آور توسط پلیس ضد شورش، محیط اطراف کاخ سفید را آشفته کرد و درست در زمانی که میهمانان و میزبانان در محل گارد احترام در باغچه گل سرخ مراسم استقبال را اجرا می کردند، باد، گاز اشک آور را به سوی محل مراسم راند و در نتيجه عکس هائی که شاه و ملکه ایران و رییس جمهور آمریکا و همسرش را اشک ریزان نشان می داد که دستمال هائی در برابر چشم و بینی خود گرفته بودند، روز بعد در صفحه اول بیش تر روزنامه های جهان چاپ شد.

در ایران به فاصله یک هفته، به تصميم دربار و برای نشان دادن آزادی بیان در کشور، فیلمی از زدوخورد پلیس و مخالفان در برابر کاخ سفید از تلویزیون ملی ایران پخش شد و این شاید نخستين باری بود که مردم ایران در رسانه داخلی چنین صحنه هائی را می دیدند.

آن ديدار برای آب کردن یخ های روابط بین جیمی کارتر رییس جمهور دموکرات آمریکا با شاه ایران تدارک دیده شده بود و از گزارش ها چنین برمی آید که بسیار بیش تر از آن که انتظار می رفت اثر کرد، به طوری که در ابتدای آن از نظر کارکنان کاخ سفید، شاه ایران یک دیکتاتور مخالف حقوق بشر بود اما در پايانش به نوشته هامیلتون جردن مشاور رييس جمهور کارتر "از ميان بيش از چهل تن سران کشورها که در سال اول ریاست جمهوری کارتر با آن ها دیدار کرد شاه تاثیرگذارترین بود."

به نوشته جیمز بیل نویسنده کتاب شیر و عقاب [روابط بدفرجام ايران و آمريکا]، شاه و کارتر، در اولین دیدارشان چنان برهم اثر نهادند که سخنرانی شاه در کاخ سفید را، هامیلتون جردن فراتر از یک سخنرانی، "یک نمايش عالی" توصیف کرد و کارتر تمام موانعی که برای فروش اسلحه به کشورهائی مانند ایران ايجاد و تبلیغ کرده بود، برداشت و با کنگره بر سر پیشنهاد فروش آواکس به شاه درگیر شد.

در پايان همين ديدار "اثربخش" بود که به پيشنهاد اردشیر زاهدی، سفیر پرکار و با نفوذ ایران در واشنگتن، سفر یک ماه و نیم بعد کارتر به تهران تدارک دیده شد.

مطبوعات آمریکا نوشتند که جيمی کارتر اولين رییس جمهور آمريکاست که شب اول سال مسيحی را دور از کاخ سفيد می گذراند. او امشب در تهران است.

دیدار تهران

در ميهمانی مفصلی که شاه و ملکه ایران در شب اول سال، به افتخار میهمانان عاليقدر خود برپا داشتند علاوه بر همراهان رييس جمهور آمریکا، ملک حسین پادشاه اردن هم حضور داشت، اين موقعيتی بود که پادشاه ایران در اختيار وی قرار داده بود تا مشکلات خود را با رييس دولت ابرقدرت مطرح کند.

سر ميز شام ، جيمی کارتر که آشکارا از مشاهده "پيشرفت های" ايران و اقتدار حکومت پادشاهی شگفت زده شده بود، گفت: " ايران به دليل رهبری بزرگ شاهنشاه، جزيره ثبات در يکی از آشوب زده ترين نقاط جهان است."

وی سپس خطاب خطاب به پادشاه ایران گفت "اعلیحضرتا. اين به دليل تکريم بسيار نسبت به شما، رهبری شما، و احترام و ستايش و عشقی است که ملت به شما دارد."

در بخش دیگری از این سخنرانی جیمی کارتر گفت: که هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه ريزی امنيت مشترک از ايران به ما نزديک تر نيست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقه ای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست، ارتباط نزديکتری از ايران با ما ندارد. و هیچ رهبر ديگری نزد من احترامی عميق تر و رابطه ای دوستانه تر ندارد.

با چنین سخنرانی هائی، جيمی کارتر در حضور دولتمردان ايرانی که با روی کار آمدن دمکرات ها در آمریکا، اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند، چنان به تحسين از شاه سابق ايران و ثبات و استقرار نظام پرداخت که کسی گمان نداشت سال بعدش، شاه در ميانه يک انقلاب کلاسيک و شايد آخرين نوع از اين دست انقلاب ها در جهان، گرفتار خواهد بود.

انتشار سخنان رییس جمهور آمریکا، مخالفان رژيم پادشاهی را به شدت خشمگين کرد. گروهی از اعضای فعال کنفدراسیون دانشجويان ایران مقيم خارج از کشور، در تحليل های مشترکی که در اروپا و آمریکا منتشر شد هشدار دادند که با اين تائيدها نظام پادشاهی دست به سرکوب نيروهای مخالف خواهد زد.

اين تحليل ها در زمانی منتشر می شد که – به تصديق اسنادی که در سی سال گذشته منتشر شده – با اصرار شاه، دولتمردان ايرانی بدون آن که سابقه و تجربه ای در استقلال و تصميم گیری های اجتماعی داشته باشند، در جست و جوی راه هائی برای گستردن فضای باز سياسی برآمده بودند که تغيير وضعيت زندانيان و محاکمات سياسی از آن جمله بود.

سفر جیمی کارتر و سخنرانی باورنکردنی وی در هنگام تحویل سال 1978، قوت قلبی به شاه و نظام وی داد که تنها شاید فقط یک هفته دوام آورد و بعد از دل آن واقعیت هائی بیرون زد.

هویدا که سه سال پیشتر کشور را همچون هواپیمای آماده ای لب باند پرواز دیده بود، در اين روزها در اتاق وزارت دربار با پرسش طنزنویسی مواجه شد که گفت: "به نظر می رسد هواپیما ديگر پرواز نمی کند."

هویدا جوابش داد: "هنوز خبری نیست، فقط از برج مراقبت دستور رسیده که هوا بد است، منتظر بمانید. همین."

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At December 31, 2007 at 12:59 PM , Anonymous Anonymous said...

With all due respect Mr Behnood, if you believe hosting the United State's president in Tehran and having a fascist as a leader and bragging about military might bought by petro dollars were accomplishments, then I'd have to say you really need to examine your lack of skill in critical thinking and analytical thought processes.

I'd consider suing the school you went to.

 
At December 31, 2007 at 5:49 PM , Blogger masoudbehnoud said...

ببخشید که ما بی سوادیم اما ممکن است گذارنده کامنت اول که اسمی هم به خود نداده اند به ما بگویند از نوشته آقای بهنود چه برداشت کردند که به نظرشان انتقادپذیر آمد. شاید واقعا معلوم شود که ما ایرانیان به علت دور ماندن از وطن سوادمان نم کشیده و دیگر فارسی نمی فهمیم و در عین نفهمیدن به خودمان حق می دهیم که اظهار نظر هم بکنیم.

 
At December 31, 2007 at 5:50 PM , Anonymous Anonymous said...

چرا برای گذاشتن کامنت از اسم آقای بهنود استفاده می کنیم. چرا مانند نفر اول اسم مستعار نمی گذاریم . به هر حال من با نظر کسی که به اسم آقای بهنود کامنت گذاشته موافقم

 
At December 31, 2007 at 10:00 PM , Blogger Opus 125 Arts said...

آقای بهنود، تئودور روزولت یا فرانکلین دلنور روزولت؟

 
At January 1, 2008 at 12:26 AM , Anonymous Anonymous said...

...
وآن هواپيما نه تنها هرگز پرواز نكرد بلكه در اثر انفجاري قوي كه مسوليت آن را تا كنون هيچ شخص و يا گروهي به عهده نگرفته بر روي زمين متلاشي شد. باز ماندگان اين حادثه درد و تالم زيادي را متحمل شدند اما در عوض دريافتند كه پرواز به اين ساده گي ها نيست هرچند كه معدودي در اين جمع هنوز فكر مي كنند پرواز امري است سهل و ساده و به همين دليل تدارك پروازي ديگر مي بينند

 
At January 1, 2008 at 1:55 AM , Anonymous Anonymous said...

البته انچه جناب بهنود ننوشتند !! همان جهان دوقطبی انروزگار بود که امریکا و روسیه
شوروی شده دو راس ان بودند اینطرف شوروی و تنها حزبش و انطرف امریکا و دو حزب
دایم الحکومتش ٬ که در بعد مسایل خارجی کمترین اختلاف را داشتند فقط دمکراتها کمی
بمسئله حقوق بشر در جوامع دیگر میپرداختند در عوض جمهوری خواهان تمام همشان
پشتیبانی از همه دیکتاتورهای طرفدار غرب بود چه سرهنگهای یونان چه سالازار ها و ژنرال
فرانکوها در قلب اروپای غربی چه پینوشه وده ها ژنرال در امریکای جنوبی ... شاه ایران
ملک فهد و میک حسین و ملک حسن و و ....پر بودند خب روسها هم صدام و بومدین وطلاح
و اسد و قذافی و ... را داشتند اصلا کشوری روی زمین نبود که بیطرف باشد حتی هند
و یوگسلاوی وبرزیل اسما بیطرف بودند .... امروز جهان دیگری دارد پا میگیرد و عجیب
هم نیست که ایران پایه گزار این حرکت استقلال طلبانه در دنیا لقب گرفته و در نبود
جهان کمونیسم این طیف کشورهای غربی بریاست امریکا و انگلیس تمام هدفشان هم
ایرانست و ول کن !! هم نیستند ٬ اما ایا بهدفشان خواهند رسید ؟ گمانه زنی سخت مشکلست
اما تاریخ ایران میگوید نه

 
At January 1, 2008 at 4:31 AM , Anonymous Anonymous said...

یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد .چطور مرد با این نوشتن ها به جانمان آتش می زنی بدون آن که جهت گیری کنی

 
At January 1, 2008 at 4:32 AM , Anonymous Anonymous said...

یاد بگیرند شاگردانتان که هر گزارشی که می دهند جهتدارانه است . چرا این را بهشان یاد ندادی . نفیس

 
At January 1, 2008 at 4:40 AM , Anonymous Anonymous said...

Dear Anonymous,I'd consider suing the school you went to learn English as well.

 
At January 1, 2008 at 8:01 AM , Anonymous Anonymous said...

به نظرم کسی که به اسم آقای بهنود کامنت گذاشته اصلا متوجه مقصود کامنت ناشناس نشده اند. به هر حال همین که آقای بهنود فرصت می دهند که نظرهای مخالف منعکس شود تمرین خوبی است برای ما . به ویزه این مقاله که یادآوری تکان دهنده ای بود برای ما که سه چهار سال بیشتر نداشتیم .
ممنون

 
At January 1, 2008 at 8:03 AM , Blogger masoudbehnoud said...

ای وای من در همان روزها به دنیا آمدم. و چه بی خبر بودم. شما مردم که خبر داشتید چرا ما را آگاه نمی کنید. مثلا همه کسانی که در آن روزها نقشه کشیدند که رییس جمهور آمریکا را محکوم کنند حالا کجا هستند. بعضی ها را می شناسم که در آن زمان ها می گویند که در زندان بوده اند اما همین حالا عقیده دارند که جمهوری اسلایم بدست و رژيم شاه خوب بود. یکی بپرسد از کجا که نظر امروزتان درست باشد

 
At January 1, 2008 at 10:40 AM , Anonymous Anonymous said...

with all the respect, this comment is for the gentleman who has posted his/her comment in English at the top of the page. It seems to me that your respond to the article is due to your lack of understanding the Farsi language especially, the elegant and delicate style that Mr. Behnoud uses in his writings.
It would be beneficial for you to read it again.

 
At January 1, 2008 at 11:00 AM , Anonymous Anonymous said...

سی سال گذشت وامروز نیز فرزندان سی ساله مان دربندند.تو گویی که تحقیر وتوهین به مردم تمامی ندارد به این ملک که روزی جزیره ثبات آمریکایی خوانده شودو روز دگر ام القرای اسلامی.

 
At January 2, 2008 at 12:59 AM , Anonymous Anonymous said...

در طولاني ترين كامنت بالا كه توسط يك ناشناس نوشته شده به پايه گذاري حركتهاي استقلال طلبانه اشاره شده بود
سوال من از اين شخص ناشناس اين است كه به طور كلي در تعريف شما چه كشورهايي را مستقل و چه كشورهايي را نامستقل مي توان شمرد

آيا ملاك استقلال يك كشور لزوما تمرد و ناهماهنگي با كشورهاي دنياست و اگر كشوري به صورت كاملا مستقل تصميم به همكاري با كانون هاي قدرت در دنيا بگيرد تا از همراهي با اين كانون هاي قدرت كشور خود را بهره مند سازد مانند عربستان سعودي يا تركيه يا حتي رژيم سابق ايران آيا به نظر شما اين استقلال نيست؟ به عبارت ديگر آيا كشور مستقل فقط بايد به صورت مستقل در مورد رودررويي با قدرتهاي جهاني تصميم بگيرد و اگر به صورت مستقل در مورد همكاري تصميم گرفت ديگر مستقل نيست؟ لطفا پاسخ دهيد

 
At January 2, 2008 at 1:32 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
اين شيطان بزرگ امريكا هر موقع در ظاهر با كسي دوستي ميكنه و حرفهاي اميدوار كننده ميزنه همچين بلاهائي هم سرش مي اره ولي مدتهاست داره عليه جمهوري اسلامي موضع گيري مي كنه ولي دو طرف هم جمهوري اسلامي و هم امريكا اعمالشون به نفع هم بوده جديدا" به اين نتيجه رسيدم كه اصلا" وجود ادمي مثل احمدي نژاد در ايران خيلي به نفع امريكاست تا وجود كسي مثل خاتمي و اين جنگ زرگري هم براي فريب ملت صورت ميگيره .كمي به سياستها ي دو طرف با دقت نگاه كنيد .

 
At January 2, 2008 at 2:11 AM , Anonymous Anonymous said...

آنهائیکه مثل کبک سر در برف یا شن میکنند و هی تکرار مکررات میکنند که بععععله
ان روشنفکران خود فروخته ایکه !! امروز از این رژیم بیزارند چرا نمینویسند که مبارزه
با شاه اشتباه بود و بدتر شد و .... عزیز دل خواهر شما از ریشه شاهنشاهی بودید و برای
شما درک مبارزه روشنفکران با شاه سختست و از همه مهمتر ان مبارزان راه خودشان را
میرفتند اما از بخت خوششان !!؟ بهمنی بنام خمینی امد و همه چیز را درو کرد .... گفته
مرحوم بازرگان لپ کلام است که در کتاب انقلاب در دو حرکتش نوشت از خدا طلب
باران ( ازادی و دمکراسی ) کردیم اما لطفشان زیاد شد و سیل !! فرستادند

 
At January 2, 2008 at 3:04 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد درد بزرگ آن که ما باید این طبقه بندی اسناد را در بی بی سی مرور کنیم و سخنگوی قوه قضائیه از نگهداری اسناد تاریخی کشور در گونی هایی در میدان حسن آباد خبر دهد! و ما باید هم گذشته را در سیاهی به حجم یک گونی ببینیم. با یک نوشته در این باره چه نظری دارید؟

 
At January 2, 2008 at 12:09 PM , Blogger Nushin said...

آقای بهنود عزیز. نخست آنکه خوب است که آب در خوابگه مورچگان می ریزید و ما را به هم. این را نمی دانم که گزارش باید خواند یا تحلیل. چرا که به رغم جنبه گزارش گونه آن ، قلم زیرک شما تحلیل هم در دل آن نهاده است. نظر شما در آن ناپیدا بود. چرا؟

 
At January 3, 2008 at 3:51 AM , Blogger Unknown said...

آقای یاری، تئودور روزولت اول قرن بیستم رئیس جمهور آمریکا بود. اینجا منظور همان فرانکلین روزولت است

 
At January 3, 2008 at 1:16 PM , Anonymous Anonymous said...

اگر اونوقت ایران ژاندارم منطقه بود و کشورهای اطراف از اقتدار ایران حساب می بردند ولی الان از خطر ترور و ترویسیم که می ترسن با این حال انقدر جسور شده اند که همه چیز رو به نفع خودشون میخوان (جزایر سه گانه ؛ دریای مازندران و حالا اروند رود یا شط العرب)

 
At January 5, 2008 at 7:34 AM , Blogger Opus 125 Arts said...

ارژنگ عزیز،
آقای بهنود اول نوشته بودند تئودور روزولت و بعد آن را تصحیح کردند ولی اشاره ای به این اشتباه نکردند. از این رو است که نوشته من در بالا وارونه به نظر میرسد.

 
At January 18, 2008 at 5:14 PM , Anonymous Anonymous said...

چرا نوشتن (تایپ) در این وبلاگ اینقدر

سخت است؟

در وبلاگ قبلیتان راحت مشد تایپ کرد. مشگل چیست؟

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home