Saturday, August 18, 2007

سخنان مهم

به نظرم سخنان دیروز آقای خاتمی اهميت درجه اولی دارد. باور دارم بهترست همه اين سخنان را بخوانند. هشداری است که همه بايد بشنوند

متن کامل اين سخنراني بدين شرح است:

«شايد از من پرسش شود که چه لزومي دارد بنده به بعضي سفرها مي روم و بعضي دعوت ها را اجابت مي کنم؟

من نمي خواهم موقعيت فوق العاده حساس که تاريخ بشر در اين لحظه از زمان دارد وموقعيت وي‍ژه اي كه جامعه اسلامي و امت و سرزمين هاي اسلامي در آن قرار دارد و مشکلاتي که براي اين بخش دنيا بيشتر و خطرناک تر است را تشريح کنم .

دنياي اسلام به جهات مختلف مورد توجه است، يکي از اين جهت که اين جهان( خاور ميانه را به طور خاص مي گويم. البته جهان اسلام بزرگتر از خاورميانه است، ولي به طور خاص مشکلي که وجود دارد متعلق به خاور ميانه است.)حساس ترين نقطه عالم است. از تنگه هرمز تا کانال سوئز به جهات استراتژيک و ژئواستراتژيک و ژئو پولتيک مهمترين نقطه عالم است که خداوند آن را به مردم اين منطقه عنايت کرده است. طبيعي است که اين نقطه مهم استراتژيک مورد توجه همه قدرت‌ها باشد. به خصوص قدرت‌هايي که داعيه جهان داري و جهان خواري دارند و دلشان مي خواهد بر اين منطقه حاکم باشند و بالاخره کسانيکه در سرشان روياي ابرقدرتي را مي پرورانند، احساس مي کنند که در دست نداشتن اين منطقه لطمه بزرگي به قدرت جهاني آنهاست.

دوم اينکه بازار بسيار خوبي براي همه توليد کنندگان و قدرت هاي جهاني است و تسلط بر اين بازار برايشان مهم است ؛ اين دو انگيزه اقتصادي ، سياسي سبب شده است خاورميانه مورد توجه باشد.

از جهت ديگر خاورميانه روي هم رفته با اينکه پيروان اديان ديگري هم در آن هستند، داراي هويت اسلامي است و اين هويت در طول تاريخ شکل گرفته است.

اسلام در اين منطقه بوجود آمده و اسلام منشاء ايجاد يک نظام شده است. دولت‌هاي اسلامي در اين منطقه عالم شکل گرفته و از زمان ظهور اسلام تا امروز مردم اين منطقه تحت تاثير اسلام داراي هويتي شده‌اند که ايشان را از ديگران متمايز مي كند و نوع مردم كشورهاي اين منطقه داراي فرهنگ، آداب ، رفتارها و شيوه هاي مشابه و پاي بند به ارزش‌هاي اسلامي هستند.

مسلمانان و حتي غير مسلماناني که در اين منطقه زندگي مي کنند به نحوي تحت تأثير اين هويت قرار دارند.

اين هويت در دوران اخير سبب شده است يک نوع مقاومتي در اين دنيا عليه سلطه اجانب و تجاوز به اين سرزمين ها، پيدا شود که اين امر مثبت و مهمي است و نيز در اين قسمت دنيا گرايش‌ها و جنبش‌هايي ناظر به تأمين زندگي اجتماعي و ايجاد نظام اجتماعي به نام اسلام و به نام دين وجود داشته و دارد.

اين هويت، هويتي است که براي دنياي امروز مهم است ، شما مي دانيد که از سه ، چهار قرن پيش در دنياي غرب يک جريان بسيار گسترده با دستاوردهاي شگفت انگيز پديد آمده است. و به غربي به خصوص در قرن 18 و19 غروري بخشيده است و او را دچار اين پندار كرده است که به هر حال جهان بايد تحت سلطه معنوي و مادي و سياسي غرب قرار گيرد. اين غرور را در آثار و رفتار سياستمداران و نيز آثار انديشمندان بزرگ غرب مي بينيم. وقتي صحبت از پايان تاريخ مي شود اين در واقع بازتاب دهنده يک نوع ذهنيتي است که طي 3-4 قرن در غرب رخ داده است واين پندار غلط را پديد آورده است كه تاريخ در غرب به کمال رسيده است و غرب در ليبرال دموکراسي کمال يافته است و ليبرال دموکراسي در آمريکاي مرکزي اوج كمال خود را تجربه مي كند، بنابراين از اين پس تاريخي نيست که بشر به سوي آن برود و آنچه در غرب مشخص شده است ، اين الگويي است که همه بشر بايد آن را بپذيرد، اگر چه اظهار کننده اين نظر اخيرأ از نظر خود برگشته يا در آن ترديد کرده است، ولي اين حرف حرفي است که نشان دهنده ذهنيتي است که در تاريخ وجود داشته و دارد.

پيشرفت‌هاي عظيم و شگفت انگيز و غول آسايي که غرب در همه عرصه‌ها به خصوص علم و تکنولوژي داشته است بر اين غرور افزوده است. انصافاً هم دستاوردهاي غرب، دستاوردهاي بزرگي بوده است و اين زمينه را درست مي کرده که چنين غروري پيدا شود.

غرب مي خواسته و مي خواهد بر جهان استيلاء يابد و اين امر بخصوص در چهره سياسي آن همان استعمار چه به صورت تاريخي و چه جديد آن است، ولي استعمار بخصوص در اين منطقه با ديواري به نام هويت اسلامي روبرو شده است که داراي بنايي فلسفي، ذهني و ارزشي ديگري است و ناظر به زندگي عيني- اجتماعي هم هست، بر اساس آن بنا مي تواند اين زندگي را بسازد، گرچه اين هويت مي تواند با بسياري از جنبه هاي مثبتي که تمدن غرب دارد. تضاد و تعارض نداشته باشد، ولي خودخواهي و غرور آن طرف و به خصوص سياستمداران هيچگونه تعارض و اختلافي را نمي پذيرد و يكسره خواستار تضعيف ديگران است و بخصوص اگر آن اختلاف به منافع آنان كه با منافع ديگران تضاد دارد لطمه بزند.

من در مذاکراتي که در غرب دارم مي گويم که بياييد دمي از ديد من شرقي به غرب نگاه کنيد، من درشرق از غرب، دموکراسي آن را نديده‌ام ، من در شرق، از غرب حاکميت مردم بر سرنوشت خودش را نديده‌ام، من در شرق از غرب سيستم مدرن مديريت به نفع کل جامعه را کمتر ديده ام. من در شرق از غرب احترام به افکار و آزادي هاي مطلوب را نديده‌ام، من از شرق شاهد حکومت هايي بوده‌ام که بر استخوان هاي من و هم نوعان من کاخ هاي خودشان را بنا کرده‌اند، من شاهد حکومت هايي بودم که به جاي انديشيدن به منافع ملت و سرزمين خود به منافع ديگران انديشيده‌اند و اين حكومت هاي فاسد و مستبد مورد حمايت سياست هاي غربي بوده‌اند.

من شاهد فقر، تبعيض، عقب ماندگي کشور خود بوده‌ام و شاهد اين بوده‌ام که فاسدترين حکومت هاي خودكامه و وابسته ترين حکومت هاي مستبد مورد حمايت قدرت‌هايي بوده‌اند که از غرب به اين سو مي آمدند.

من اينگونه غرب را مي بينم. طبيعي است، که اين ديد، يعني ديد نسبت به وجه استعماري غرب به صورت طبيعي و عاطفي و عکس العملي به ذات تمدن غرب سرايت پيدا کند و يک نوع بدبيني به تمدن غرب پيدا شود. و باز اعمال معيارهاي دو گانه و رفتارهاي غير عادلانه هم سبب مي شود يک حرکت هايي اينجا پيدا شود که فکر بکند براي حفظ حرمت و منافع خود راهي جز توسل به زور در برابر غرب ندارد و اين تقابل از اين ذهنيت حاصل و يا تشديد مي شود در حاليکه اگر غرب از غرور خود مي كاست و از دستاوردهايي که بدست آورده است در خدمت رشد همه بشريت قرار مي داد، اوضاع ديگري را شاهد بوديم.

وقتي در اسکندريه يک خبرنگار از من پرسيد پيامي داريد که به ملت امريکا بدهيد؟ گفتم به ملت امريکا زياد پيام داده‌ام، ولي اگر شما مي خواهيد پيامي از سوي من به آنها بدهيد بگوييد: امريکا کشور بزرگي است، ملت امريکا ، ملت بزرگي است و به حق داراي برخورداري‌ها و دستاوردهاي عظيم است . جهان انتظار دارد که اين دستاوردها و اين امکانات و اين مکانتي که امريکا پيدا کرده است، در خدمت رشد و پيشرفت همه بشريت قرار بگيرد و نه اينکه از اين قدرتِ آمريکا براي سرکوب، اشغال و پايمال کردن حقوق ملت هاي ديگر سوء استفاده شود ،اين ملت امريکا است که بايد آن را احساس کند، ملت امريکا مي تواند با همه وجود به سوي جهاني برود و کمک کند که در جهان عدل، برخورداري از امنيت و صلح برقرار باشد. مشکلات ما اين است که سياستمداران آمريکا از اين امکانات براي تحميل جنگ و تبعيض و اعمال معيارهاي دو گانه سوء استفاده کرده اند و اين ملت امريکاست که نبايد بگذارد از آن حيثيت و دستاوردهايي که دارد چنين سوء استفاده هايي شود و به سوء ظن هاي تاريخي دامن زده شود.

در اين وضعيت که جهان اسلام داراي هويت است، ثروتمند است، به لحاظ استراتژيک مهم است و مورد توجه قرار دارد در چنين وضعيتي ما با دو پديده روبرو هستيم که هم براي دنياي اسلام و هم براي کل دنيا بسيار خطرناک است.

يک پديده اسلام وفوبيا يعني اسلام هراسي است که همه امکانات گسترده علمي، رواني، تبليغاتي، امنيتي قدرتهايي در غرب پشت اين قضيه است تا بگويد دشمن بزرگي براي غرب به نام اسلام وجود دارد و قصد آن نابودي کل غرب است.

بنابراين منِ سياستمدار نماينده غرب حق دارم، هر گونه رفتاري با اسلام و پيروان دين اسلام انجام بدهم، براي توجيه اشغال ها، کودتاها، سرکوب ها و مشکلات ديگري که وجود دارد.

از سوي ديگر به خاطر ناکامي هايي که جنبش هاي ملي و سوسياليستي و ايسم‌ها و غيره در اين دنيا داشته‌اند، هم گرايش به سوي اسلام بيشتر شده است .هم بخش‌هايي از نيروها وقتي مي بينند نمي توان مشکلات را بصورت عادلانه و منطقي حل کرد روز به روز شاهد يک نوع حرکت تند، افراطي هستيم که با کمال تاسف به جاي تکيه بر عمق اسلام که پيامش پيام انسانيت و محبت است به ظواهر و قشرها پيدا مي شود و به اين نتيجه مي رسد که در مقابل خشونت غرب، خشونت استعمار و در مقابل خشونت حكومت‌هاي وابسته، فاسد و غير مردمي راهي جز توسل به خشونت نيست. حرکت هايي با صداهايي خشن پيدا مي شود و متاسفانه اين صدا به اسلام نسبت داده مي شود. يعني امروز دنياي اسلام در ميان موج اسلام هراسي و خشونت گرايي متحجّر دست و پا مي زند.

با امکانات وسيعي که غرب و اخيراً صهيونيسم دارد . صداي آن دو پديده بزرگ مي شود ( منظور از غرب کل غرب نيست، يعني سياست هاي حاکم بر غرب) و در اين ميان اسلام لطمه مي بيند.

کدام اسلام؟ اسلامي که به نظر من مي تواند و بايد خلاء بسيار عميق دنياي مدرن غرب را پركند، که خوشبختانه خود غرب هم متوجه اين خلاء شده است و خوشبختانه متفکران و تحليل گران غرب لااقل در اين دو سه دهه اخيرا غرور اجدادشان را ندارند و آمادگي بيشتري براي شنيدن صداي ديگران را دارند و خودشان را نقد مي کنند. و بخصوص حکمت معنوي اسلام و ارزش‌هاي والاي اسلام قادر است آن خلا را پر كند، يعني مي تواند تمدن غرب را از يک مشکل بزرگي نجات دهد و در عين حال خودش مي تواند منشاء تمدني باشد که در آن اخلاق و معنويت همراه با حرمت انسان ، آزادي انسان و پيشرفت و ترقي انسان توام باشد.

من اسلام را اينچنين مي بينم و پيشوايان بزرگ ما هم اينچنين مي ديده‌اند و مي بينند . ما در ايران هم تجربه اش را داريم، دشمنان وقتي از اسلام مي گويند، روي عمل تروريستي دست مي گذارند که معلوم نيست همه آنها متعلق به مسلمانان باشد شايد خود قدرت‌ها هم برنامه ريزي کرده باشند، تابگويند مسلمانان خشونت گرا هستند . شما ببينيد در همين دوران در ايران با سابقه درخشان به نام اسلام انقلاب شد و از دل اسلام جمهوري اسلامي در آمده است.

جمهوري اسلامي که بعضي از خشونت گرايان و تندروها آن را بدعت مي دانستند و امام(ر) روي اين مسأله اصرار داشتند که جمهوري معنا دارد، و حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان و علم و پيشرفت مورد نظر اسلامي است كه امام (ره)آن را بيان مي كردند.

مي گويم بيائيد حتي با معيارهاي خودتان بسنجيد که تحولاتي که در ايران رخ مي دهد ، ميزان بودن راي مردم، وجود پارلمان، اينکه حکومت ها با راي مي آيند و با راي مي روند نگاهي که نسبت به زن، جوان و مسايل مختلف وجود دارد با خيلي از جاهاي ديگر که مسلمان هستند يا نيستند مقايسه کنيد.

اسلام داراي يک بينش، منش وروشي است و غرض آن هم نجات انسان است و نه تنها خود مسلمانان، بلكه همه بشريت، البته غرب هم مباني فلسفي و ارزشي خود را دارد؛ و در يك فضاي عاري از سوء ظن اين دو مي توانند با هم گفت‌وگو و تبادل انديشه کنند. همچنان که در تاريخ رخ داده است. غرب توانسته از اسلام بگيرد، اسلام هم توانسته از غرب بگيرد. امروز هم مي شود اين مساله را انجام داد، اگر جنبه‌هاي سياسي استعماري و جنبه هاي سياسي و خشونت گرا از متن و روح غرب و اسلام جدا كنيم.

در اين دنيا متاسفانه و يا خوشبختانه با اين صدا هاي بلندي که هست صداي من با همه ناتواني كه دارم ، شنيده مي شود. البته شنيده مي شود، معلوم نيست که قبول شود، ولي با احترام شنيده مي شود؛ به هر حال شرايط طوري شده است که به من هم در ايران، که کوچکتر از همه شما و همه ملت ايران هستم و هم در عرصه‌هاي جهاني به عنوان يک روحاني مسلمان يک نوع توجهي بشود، البته من از اسلامي دفاع مي کنم که طرفدار حقوق انسان است. من از اسلامي دفاع مي کنم، که براي آزادي احترام قايل است، من از اسلامي دفاع مي کنم که در قانون اساسي آن آمده است. حاکميت بر جهان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعي خود حاکم گردانيده است و هيچکس حق ندارد که اين مساله را از انسان بگيرد و من از اين اسلام دفاع مي کنم. و معتقدم خيلي از اين خشونت گرايي ها با روح اسلام بيگانه است. اما از معنويت اسلام، از اصول اسلام، از اسلامي که خواستار استقرار يک نظام اجتماعي، سياسي ، فرهنگي و اقتصاديِ پيشرو هست دفاع مي کنم.

من به غرب نقدهاي بزرگي دارم و به هر حال وظيفه ديني، شرعي، انقلابي و ملي و انساني خود مي دانم که از اين موقعيت استفاده کنم، اگر مي خواستم به همه دعوت ها پاسخ بدهم قاعدتاً هيچ وقت نبايست در ايران باشم. تحملش هم نداشتم و جاهايي را انتخاب مي کنم که موقعيت بهتري دارد و نيز از طريق گفت وگوي تمدن‌ها که به لطف خدا در حال شکل گيري است به ياري خداوند با هدف دفاع از اسلام و صلح و عدالت در عرصه جهاني، مقابله با افراط گرايي و خشونت در دنيا ، ايجاد امنيت جهاني تلاش خواهم كرد.

بايد کوشيد که افکار عمومي در دنياي اسلام و غرب را از قشري هاي ظاهر پرست و خشونت گرا گرفت و در اختيار منطق و عقل و معنويت و اخلاق قرار داد.

اين رسالتي است که در خودم احساس مي کنم و فکر مي کنم اين زمينه را نبايد از دست داد. اما اين به هيچ وجه به اين معنا نيست که به ايران توجه نداشته باشم . و حتي اعلام مي کنم براي آرامش دل خيلي ها که قدرت را خيلي دوست دارند. من عطاي قدرت رسمي را به لقاي آن بخشيدم . تا قدرتمندان احساس نکنند کسان ديگري مدعي هستند و مزاحم آنها هستند، اما مطمئن باشند که بنده به سرنوشت ملت، انقلاب، اسلام، هيچ وقت پشت نخواهم کرد و از همه کساني که داراي تفکر درست، دلسوز انقلاب، و شايستگي هستند، دعوت حضور مي کنم و کمک و مساعدت مي کنم تا در عرصه حضور داشته باشند و بيايند خدمت خودشان را به ملت انجام دهند . البته ما و کسانيکه داراي تفکر ما هستند نمي خواهند جا را براي کسي تنگ کنند، اما انتظار داريم و اعلام مي کنيم که نمي خواهيم جا براي ما تنگ شود. فضا را سالم و آزاد بگذارند.

جاها را ملت بايد تعيين بکند و ملت در صورتي جاها را تعيين مي کند که در يک فضاي آزاد ، آرام و امن امکان تصميم گيري و اعلام تصميمش وجود داشته اشد. انتخاب بکند و همه بايد براي اين کار تلاش كنيم و يقينا در همه انتخابات‌ها در همه عرصه ها بايد حضور داشت و همه دوستانم را دعوت مي کنم که در همه عرصه ها حضور داشته باشند و همه براي خدمت به انقلاب و ملت تلاش خواهيم کرد.»

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At August 18, 2007 at 9:21 PM , Anonymous Anonymous said...

استاد عزيز واقعا همانطور كه فرموده ايد سخنان بسيار وزين و خواندني است ولي افسوس و هزاران افسوس كه افرادي مثل شما و جناب خاتمي در ايران در قدرت نيستيد و درعوض قدرت در دست افرادي مثل احمدي نژادو كابينه اش است و به جاي شمع كافوري......

 
At August 18, 2007 at 10:49 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
لینک مربوط به (این سخنان ) فیلتر شده است لطفا حتی الامکان مطالب را در سایت خودتان بگذارید زیرا اکثر لینکها در داخل ایران فیلتر شده است

 
At August 19, 2007 at 12:02 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود
میشه عین سخنان را توی وبلاگتون بگذارید؟
آخه سایتش در ایران فیلتر شده

 
At August 19, 2007 at 1:45 AM , Anonymous Anonymous said...

مسعود بهنود عزیز

به چشم هر چند سایت بازتاب در ایران فیلتر شده ولی بنا به توصیه شما حتما سخنان آقای خاتمی را می خوانیم ولی چیز دیگری که هست امروز تولد شماست
امید که سالیان سال زنده باشید.
جالبه بنا به روایت خودتون و گفته فروغ فرخزاد خیلی مسخره است که تو یک روز سن آدم یکسال بالاتر میره البته کاریش نمیشه کرد
تولدتون مبارک

 
At August 19, 2007 at 4:17 AM , Anonymous Anonymous said...

وقتی فرهنگ کلامی باشد بازی با الفاظ ورزش ملی میشود. متأسفانه تاریخ مصرف کسانیکه حقیقت را براحتی فدای مصلحت میکنندسالهاست بپایان رسیده وحرفهایشان متناقض ،بی محتوی، غیر علمی و تکراری واز سر استیصال میباشد. پیش چشمت داشتی شیشه کبود زان کبودت جمله عالم می نمود

 
At August 19, 2007 at 4:58 AM , Anonymous Anonymous said...

ممنون عالی بود. ممنون از شما برای روشنگری ها

 
At August 19, 2007 at 4:59 AM , Anonymous Anonymous said...

عالی بود هم سخنان اقای خاتمی و هم فرصت برای تبریک تولد شما
از دید من که سی ساله می نمایید

 
At August 19, 2007 at 6:43 AM , Anonymous Anonymous said...

يك ذهن زيبای صبور هميشه توی بحران تو يادمون می آد ...
اينجا همه داريم نهايت تلاش مون رو برای حفظ سنگرآخرمون به كار می گيريم اما آيا واقعاً موضوع اينقدر بی اهميته كه شما در بارش حرفی نزنيد ؟؟؟؟
گمونم از آخرين باری كه در بارش حرفی زديد خيلی مي گذرد ؛ روز قدردانی از شما در انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران.
اما باز بگيد .... مخصوصاً كه شمارش معكوس برای نابوديش و يا اگه شما و ما بخوايم برای " بود"ِ ميشه گيش شروع شده

http://www.radiozamaneh.org/special/2007/08/post_271.html

 
At August 19, 2007 at 1:49 PM , Blogger Unknown said...

با سلام به بهنود
به نظر من سخنان آقای خاتمی اهمیت داشت،ولی برای که؟چرا از دید ما شرقی ها غرب را نمی توان خوب دید؟اشکال از دید ماست نه از غرب.مشکل ما جهان اسلام است و خاورمیانه وغیره...اما واقعا به این چیزها چسبیدن در قرن 21دردهکده جهانی برایمان نون وآب می شود؟آقای خاتمی باید به دنبال اتحاد باشد در این خاورمیانه ای که ایرانی تک در آن افتاده وگالیور با چماقی در دست بالای سرش.اگر فکرمان را باز کنیم(تورابه خدا ول کنید جهان اسلام وشرق وغرب را)با آگاهی می شود با گالیور هم معامله کرد بدون ضرر.(کار را به دست کاردان باید سپرد)کمی زحمت دارد،سخت نیست
پیروز باشید

 
At August 19, 2007 at 11:22 PM , Anonymous Anonymous said...

من شاهد فقر، تبعيض، عقب ماندگي کشور خود بوده‌ام و شاهد اين بوده‌ام که فاسدترين حکومت هاي خودكامه و وابسته ترين حکومت هاي مستبد مورد حمايت قدرت‌هايي بوده‌اند که از غرب به اين سو مي آمدندAlbatte yadetan bashad ke in jomle na tanha be 8sale ghodrateshan dar JE balke 30sal hokomate JE shameleshan nemishavad, nemidanam SHAMLOO in ra be che kesi gofte:ablaha marda man adoye to niistam , man enkaare toam -ali

 
At August 20, 2007 at 12:13 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود اول كه تبريك به مناسبت تولدتان
ودوم گذاشتن متن سخنراني آنهم بدون شرحي ديگر عالي بود بخصوص كه اين به معناي موضع موافق خودتان هم هست
به عنوان آخرين نكته حيف كه در اين مملكت گل وبلبل شمار نخبگاني كه قادر به تفكيك منافع ملي از منافع شخصي باشند و بتوانند به آن يعني منافع ملي اولويت دهند مثل شما كم است. به انتقادهايي كه از رئيس جمهور فعلي در سايتهاي خارج از كشور مي شود مي شود نگاه كنيد با اينكه اورا ابدا دوست ندارم و طرفدار خط و ربطش هم نيستم ولي عمدتا تحقير كننده و از منظر نظم جهاني مورد توافق غرب مي باشد. حمايتها هم سرنوشت مخالفتها را دارند و آنچه اين وسط قرباني مي شود منافع ايران است. اما شما آقاي بهنود شعوري بيش و بسيار بيش از آنهايي داريد كه گفتم. با وجود مخالفت با برخي مسائل برايتان ايران و تفوق آن از هرچيز ديگر مهمتر است اين بلوغ و شعور سياسي و ملي را به شما تبريك مي گويم
سعيد آباداني

 
At August 20, 2007 at 12:24 AM , Blogger vahid e lakani said...

سلام عرض ميكنم خدمات آقاي بهنود

تولدتان مبارك باد

ميخاستم بگم هيچ سايت ديگه اي كه فيلتر نباشه نيست كه حرفاي خاتمي درش موجود باشه.اگه نيست خودتون اين مطالبو رو سايتتون بذارين.
بعدشم ميخاستم بگم اين اهالي حكومت چقدر رو دارن بابا.همه جاي دنيا وقتي ميبينن يه هموطنشون داراي بار و قدرت شده روش كار ميكنن كه قدرتمندتر بشه تا در راستاي منافع مردم ازش سود ببرن.اما اينجا تو اين مقوله هم برعكس عمل ميكنن.خوب اينا سايت خاتمي آن لاين رو با چه رويي فيلتر ميكنن.اين آدمي رو كه در تاريخ ايران كسي رو معتبر تر و سر شناس تر از ون تو دنيا نداشته.

با تشكر

 
At August 20, 2007 at 1:15 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای خاتمی که در داخل صراحت و جرات اظهار نظر راجع به ساده ترین مسایل را ندارند ظاهرا راه ارضای خویش را صحنه ازاد جهان یافته و خود را منجی اسلام فرض کرده وچنان از عمق محبت و معنویت ان می گویند گویا کسی در این مملکت از تاریخ اسلام هیچ نمی داند واز دنیای امروز وانچه درمیان کثیری از ملل مسلمان با برداشتهایی از دین که بسیاری از علما هم قبول دارند میگذرد همه بی خبرند.حضرت محمد برای صلح میان اوس و خزرج رفت ولی 72 غزووه در ده سال به اهل یثرب تحمیل شد که شروعش با بدر و حمله به یک کاروان تجاری واب بستن برانها و اخرینش که مجال نشد تبوک تهاجمی به فرسنگها دور از مدینه.امروز نیز هرروزه مسلمانان با خویش چه مصایبی می افرینند بیگانه ÷یشکش
کاش تنها کمی وفقط کمی از گاندی می اموختیم

 
At August 20, 2007 at 1:25 AM , Blogger vahid e lakani said...

با سلام
من نميدانم چه حرف نا بخردانه اي در اين سخنان بود كه بعضي ناراحت ميشوند.حرف از تعامل با غرب زدن همان معامله ي بدون ضرر با گاليور نيست؟

اينو بگم كه در مورد حسن نيت و انسانيت آقاي خاتمي نبايد حتي شك هم كرد.يادمان نرود همو بود كه بعد از مدتها با كمك مردم دوباره باعث شد تا طعم آزادي از يادمان نرود.

 
At August 20, 2007 at 2:22 AM , Anonymous Anonymous said...

یعنی آقای خاتمی داره جانب احتیاط رو به نفع جانب اعتدال ترک می کنه؟

چقدر دلم میخواست یه کورسوی امید از این حرفا به ذهنم بتابه

فعلا فقط منتظرم ناامید نیستم اما خوش بین هم نیستم و این برای من که جزو خوشبین ترین هام خیلی دردناکه

 
At August 20, 2007 at 3:29 AM , Anonymous Anonymous said...

بزرگ مردا که تو باشی گاه تلنگری می زنی به این دنیای دلزده و به مردمی که دلمرده اند. و خوشا به تو. که این مردم و این ملک را نمی فروشی و از دست نمی نهی. دوستت داریم مرد تولدت مبارک

 
At August 20, 2007 at 3:30 AM , Anonymous Anonymous said...

عالی مرسی چرا در روزنامه های داخل ندیدم این گفته ها را. عجب

 
At August 20, 2007 at 11:06 AM , Blogger vahid e lakani said...

با عرض ارادت



اي دوست كه از تاريخ اسلام فرمده ايد

بعضي ها حتي تكليفشان با خودشان معلوم نيست.با دلشان هم رودربايسي دارند.نمي دانند كه به فلاني محبت دارند يا از او بدشان ميايد و اينكه به او حسادت ميورزند.
برادر منصف تو اگر به محمد احترام نميگذاري و كارهاي او را بد مي داني چرا پيش از نامش ميگوويي"حضرت".اگر فكر ميكني اگر بجاي حضرت محمد "ص" ،عيسي "ع" در مقابل كساني كه به قصد جانش ميامدند مقابله و ايتادگي نميكرد،سخت در ضلالت هستي.اگر محمد نه براي صلح رفته بود مانند تمام فاتحان، مكيان را از دم تيغ ميگذرانيد.از حملات آنها ميگويي از اين هم بگو.او با اين عمل خويش(عدم آزار مكيان)،در حاليكه بارها و بارها مكيان در دوره هاي زماني مختلف فقط براي عقيده اش قصد جان او را كردند وبا اينكه هميشه هرگاه در جدال با مسلماناني كه از جان و عقيده شان(كه همانا آزادي بود)دفاع ميكردند خوني ريخته شد،آنها(مكيان) پيشقدم بودند، فرهنگي را عرضه كرد كه همانا بخشش بود.
از علي كه محمد او را پروراند بگو كه با آنهمه جنگاوري اش كه همه ميدانيم،مهربايني و دلرحمي اش به ميزاني است كه وقتي ميبيند در پاي يك پيرزن يهودي خلخالي رفته است ميگويد"سزاوار است كه مسلماني از اين غصه بميرد" و آنقدر اشك ميريزد كه حسابش نتوان كرد.

حتي اگر محمد را قبول نداشته باشيد،اگر خدا را در قلبتان احساس ميكنيد،حتما ميدانيد تنها محمد است كه خدا به جان او قسم خورده است.

 
At August 20, 2007 at 9:22 PM , Blogger homayon said...

واقعا من نمی دانم خاتمی عجب روئی دارد و بیشتر از او شما ، در این یک سال اخیر در ایران چقدر اتفاق ها افتاد که شما و خاتمی چیزی از آن نگفتید آقا جون شما و خاتمی ها و ... فقط یک درد دارید آن هم اسلام نه ایران و مردم

 
At August 23, 2007 at 2:12 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام! چند تا سوال راجع به کتاب خانوم داشتم. ای میلتون رو پیدا نکردم . خواهش می کنم کمک کنین!

 
At August 26, 2007 at 10:55 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب اقای خاتمی شما تنها نیستید. اریامهرهم در حق مردم پدری وقیمومیت می کردمثل اقای خمینی مثل صدام حسین میدانید چرا؟ برای اینکه بیشتر میفهمیدند.شما هم وقتی از نجات بشریت سخن میرانید به همین دلیل است. انشاالله شما و هم قطارانتان ملت را از این موهبت روشن ضمیری (که ذات حق بقیه نفوس را بدلایلی نامعلوم از ان محروم نموده) بی نصیب نگذاشته بشریت را به سر منزل مقصود برسانید ولو به زور
می فرمایید من از اسلامی دفاع میکنم که طرفدار حقوق انسان است بنظر میرسد بقیه انواع دین هم همین ادعا را داشته باشند(در ضمن بپذیرید عذر ملت را اگر فرصت نمی کنند تمام انواع را مطا لعه کنند و سپس با روشن ضمیری شما را متابعت کنند گر چه خوشبختانه در شرایط فعلی چاره دیگری ندارند. و همچنین ببخشایید مردم دنیا را اگر به سخننان شما گوش میکنند ولی معلوم نیست که قبول کنند ولی حداقل با احترام شنیده میشود. ) . اگر میشود لطف کنید حقوق انسان را تعریف کنید. میدانم که کار سختی است.
جناب اقای خاتمی کسی که سنگ امت را به سینه می زند نمی تواند حافظ حقوق یک ملت باشد. جناب اقای خاتمی وقتی بالاترین مرجع تصمیم گیری به هیچ کس پاسخگو نیست پیشوند جمهوری جز یک جوک بی مزه چیز دیگری نیست. از حکومتهای فاسد و مستبد سخن میرانید لطفا بزرگواری نموده این صفات را توصیف کنید. نمیدانم در این سفرهایتان چه هدفی را دنبال می کنید دنبال چه مصلحتی هستید. میدانید جناب اقای خاتمی مصلحتی که برای حفظ ان استخوانهای باطبی خرد میشود بوی تعفن میدهد و متفعن تر سکوت بعضی مدافعان حقوق انسان است. رئیس جمهوری که مرگ فجیع یک زن خبرنگاررا در زندان میبیند و فریاد برنمیاورد نه لیاقت ریاست جمهوری دارد نه قابل اعتماد است. اقای خاتمی تا زمانی که برای ملت ایران شخصیت حقوقی مستقل از اسلام و امت اسلامی قائل نشوید اگر هم بخواهید نمی توانید از حقوق و مصالح ملت دفاع کنید.

 
At August 27, 2007 at 8:34 PM , Anonymous Anonymous said...

Dear Mr. Behnoud,

Happy birthday and wish you a happy long life.

As for Mr. Khatami’s speech, I should say I couldn’t see the importance of his speech.
It was the same old song that everybody knew. I think he and the likes live in the past.
And don’t have a good grasp of the new world. The current generation whether Iranian or Western sees things differently than that of Mr. Khatami.
One may read Mr. Khatami’s speeches and talks over and over and still not know where
He stands or what he wants to say, in contrast to your own worthwhile commentaries that Make most visitors of this site ponder for a long time.

Take care,
Keyvan

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home