Sunday, May 6, 2007

طرح جلوه هویچ

مقاله امروز روز را می توانید در دنباله همین صفحه هم بخوانید

طرح جلوه حجاب، آخرين تدبير دولتمردان فعلي است براي حل مساله اي که پنهان کردنش ديگر ممکن نيست. دو هفته پيش چماق در بدحجابان بود و اينکا هويج آمده است. حال آن که حجاب زنان جزء کوچکي از مساله بزرگ تري است به اسم جابه جائي فرهنگي با تغيير هويت فرهنگي. به زبان روشن اکثريتي از مردم ايران با حجاب مساله اي ندارند، اما اقليتي دارند و بايد قانع شوند به قبول آن. از قضا اکثريت نزديک به تمامي اين اقليت، زاده جمهوري اسلامي اند. حال بحث بر سر اين است که با اين اقليت چه بايد کرد. دولت قبلي مي گفت با فرهنگ سازي و دولت فعلي معتقدست بايدشان به زور آژان به راه راست هدايت کرد.

گروهي هستند که خود را قائل به هر نوع دستکاري در زندگي و طبع بشري مي بينند. تاريخ هم نمي خوانند، از گذشته هم درسي نمي گيرند. هر چه نشانشان بدهي که بعد از کشف حجاب تاريخي رضاشاه که با روند طبيعي سياست جهاني هم همراه بود و مانعي در مقابل نمي ديد به جز عادت ها و سنت ها، ساليان گذشت. اما زماني که متفقين ريختند به کشور، و درست همان روزي که ارتش متفقين به تهران رسيد و رضاشاه از در ديگر گريخت. عکسش هست که در ميدان توپخانه چطور هر چه مي بيني زن چادري است.

سئوال ساده آيا تصور مي کنيد که اگر روزي دولت فعلي نباشد و به هر شکل برداشته شود همان اندازه 25 شهريور زن چادري در تهران ديده مي شود. اگر پاسخ منفي است – که بي ترديد چنين است – بايدمان پرسيد که پس چرا آژان را وارد اين دايره کرده ايد. چرا قبول نمي کنيد که طبع بشري محتاج زماني است براي اقناع. اما موضوع اين مقاله اثبات بي اثري مبارزه کنوني با بدحجابي نيست. موضوعش طرح جلوه حجاب است

بر اساس اين طرح که از دو سه ماه پيش نمي دانم کدام يک از اعضاي دولت احمدي نژاد اول بار از آن سخن گفت قرار شده است مبارزه با بدحجابي از توليد شروع شود. بگو نقره داغ، بگو هويج و چماق. يعني که قرارشده است لباس هاي خاص توليد شده در کارگاه هاي خاص در پانصد واحد صنفي عرضه شود و اين کالاها مارک و کد داشته باشد. از اول تيرماه هم قرارشده فروشگاه هائي که لباس هاي زنانه بدون مارک و کد عرضه کنند به عنوان قاچاق فروش جريمه شوند. رييس اتحاديه فرموده است "طبيعتا لباس هايي که مغاير با شئونات اسلامي و اجتماعي باشند، به هيچ وجه از سوي اتحاديه کد داده نمي شود و به اين ترتيب فروش اين کالاها متوقف خواهد شد. اين طرح به معناي محدوديت انواع مد لباس و حرکت به سوي يکسان سازي شکل و طرح و رنگ انواع لباس هاست".

هر چه رييس اصناف اصرار کند که طرح داوطلبانه است، هم ما و هم صاحبان آن پانصد فروشگاه مي دانيم که "داوطلبانه" امري ديگري است. اما اصرار بر استفاده از صفت "داوطلبانه" برای کاری پشت آن هم هویج دارد و هم چماق، بدان معناست که طراحان طرح هم جرات و اعتماد به نفس لازم براي جا انداختن آن ندارند. مانند همان مبارزه با بدحجابي است که سخنگوي دولت با گفتن اين که مبارزه ربطي به دولت ندارد، نشان داد که خود مي دانند حرکتي ضد مردم صورت مي گيرد که با موازين مردمداري نمي خواند. اين جا هم معلوم است.

اما در اين طرح چيزهاي ديگري هم معلوم است. آن پانصد "داوطلب" چطور انتخاب شده اند که هم قرارست جايزه بگيرند و هم معافيت مالياتي. اين حرکت يعني ماهي چند ميليون سود، به نسبت اندازه و فروش. دولت از کجا اين همه ابراهيم ادهم و فضيل پيدا کرد که کاري چنين چسبناک را به دستشان بسپارد. آيا اينان همان کارمندان قديمي دولت هستند يا تازگي با موعظه هاي رييس جمهور [ مثل جمله ما مملکت امام زماني بايد بسازيم] تحولي در درونشان رخ داده است.

سئوال دوم اين که تشخیص آن ده ها هزار فروشگاه ديگر که "داوطلب" نشده اند، از اول تيرماه که قاچاقچي محسوب خواهند شد، با کي است. کدام مرجع. تجسم اين که کارمند دون پايه و جوان فرمانداري فلان شهرک دور [ اصلا نه بگو تهران ام القرا] مطابق آئين نامه مشغول تشخيص شئون اجتماعي بانوان جوان و تعيين حد و اندازه دامن ها بر حسب شئون اجتماعي هستند، فقط به کار فيلم هاي ناتوراليستي دهه شصت ايتاليا مي خورد با بازي البرتو سوردي و ويتوريا دسيکا.

دولت محترم روشن کند که آيا اين ميزان دخالت – که به راستي بیش تراز اين ممکن نيست – هنوز در راستاي اهداف کاستن از تصدي گري دولت و ميدان دادن به بخش خصوصي است، يا مي پذيرند که به هر بهانه و به هر حيله روز به روز بر حوزه دخالت دولت در زندگي عمومي مردم مي افزايند.

من مرده شما زنده، باشيد و ببنيد پايان اين طرح را. ببينيد که آیا جز تبديل شدن به سوژه کاريکاتوريست ها چيزي از آن مي ماند. ببنيد که چطور خواهند کشيد که فروشنده ای صدا می کند "بيکني برانددار"، و آن يکي مي گويد "چادر قاچاق". چرا که اولي خر حاکم را نعل کرده و دومي سهم تشخيص شئون اجتماعي را نپرداخته است. بنشینید و ببنيد که در کارتوني يکي به يکي مي گويد براندي روس دارم اما براند اتحاديه ندارم چون کامپيوتر تشخيص "شئون اجتماعي" از کار افتاده است.

ايران سرزمين اسراف و دورريزهاي بي رحمانه است. دولتمردان معمولا از دور ريز نان و انرژي توسط مردم سخن مي گويند و آن را نکوهش مي کنند اما کسي نمي گويد مثلا از هزاران پارکومتر کنار خيابان هاي تهران، اين ميليون ها وسيله اي که هر سال توسط دولتي ها خريداري مي شود و بعد با تغيير هر مديري به انبار مي رود و فراموش مي شود. کسي سخن از ريخت و پاش عظيم و غيرقابل تصوري نمي گوید که در شرکت هاي دولتي مي شود. کسي نمي گويد هزينه اين همسايه ها و دوستان و مشاوران جوان که دولت ها مي آورند بر دوش مردم تا چه حدست. کسي نمي گويد طرح جلوه حجاب، چقدر از کيسه ملت بيرون می برد [هم مستقيم و هم از طريق بخشودگي مالياتي]. کسی نمی گويد آيا دولت محترم معتقدست تمام تاريخ اسلام و شیعه، مردم با اين روش ها مسلمان مانده اند. آيا روحانيت و مبلغان شريعت با همه امکاناتی که داشتند نتوانستند به وظيفه خود عمل کنند و اين رسالت به عهده دولتی ها افتاده که با طرح نان و آبدار ابتکاری جلوه حجاب مشکل قانع کردن جوانان را به عهده بگیرند. حاج عزالممالک اردلان نقل کرده است که وقتی صحبت کشف حجاب شد کسانی رفتند تا رضاشاه را قانع کنند که آژان وارد صحنه نکند. اما جوابش اين بود مردم تا با چماق در سرشان نزنی نمی فهمند کدام کار به نفعشان هست. من هم عمر و حوصله ندارم که شصت سال صبر کنم. حالا از آن زمان هفتاد سال گذشته است. ملاحظه بفرمائید حاصل نداشتن عمر و حوصله را.

جامعه شناسي درباره جامعه ايراني مي گفت ايراني ها در رفتار شخصي خود بسيار محتاط و حسابگرند [ مثال آورد خريد خانه، داماد يا عروس کردن یا به مدرسه فرستادن فرزند، خريد سهام، سفرسياحتي و زيارتي که همه اطراف آن بررسي و سنجيده مي شود] اما در رفتار اجتماعي بسيار شلخته و بي محاسبه اند[مثال مي آورد حرکت هاي جمعي ايرانيان مثل شرکت در مجامع عمومي، راي دادن که در لحظه آخر و پاي صندوق تصميم بدان گرفته مي شود] خلاصه اين جا ديگر قهر و شورست و از آن حسابگري ها که در رفتار شخصي هست خبري نيست.

اين گفته جامعه شناسانه را مي توان تعميم داد و گفت همان کسان که در هزينه کردن ثروت خود بسيار حسابگرند. حساب صورت حساب آب و برق را مراقبند. به اندک تغييري در مخارج خانه، دنبال علت آن مي گردند، به قول قديمي ها از شدت احتياط آب شب مانده نمي خورند، نه دستي در مفاسد دارند و نه احتمال خلاف شرع و قانون در موردشان مي رود. همين ها چون به صرف بيت المال مي رسد هيچ يک از آن احتياط ها در کار نمي آورند. به راحتي سيستم هاي نظارتي را دور مي زنند. گزارش خلاف دادن برايشان نه که گناهي نيست بلکه مکروه هم شمرده نمي شود. کسي نمي گويد وقتي کساني را که کاري را بلد نيستند در مقامي مي نشانيم که بدان آگاه نيستند، امکان تصميم غلط و هزينه سازچقدرست و اين برگردن کيست. انگار همين قدر که هزينه اي بين احاد مردم تقسيم شد ديگرکراهت ندارد. باري کسي را نگراني براي سرنوشت و آينده جامعه نيست.چه باک که اين مطالبات انباشته به کجا مي رسد.

روشن بگويم، طرح جلوه حجاب، نمونه تقلبي همان مبارزه نيروي انتظامي با بدحجابي است، با اين تفاوت که اگر آن طرح ميليارد ها تومان به بودجه نيروي انتظامي پمپ کرد و هيچ اثر نداشت، اين يکي ميلياردها در جاهاي دوست و آشنا خرج مي کند، چند اداره و مديرکل و بازرس هم به مجموعه دايناسوري دولت اضافه مي کند و هيچ.

همان حکايت است که مقني به حاج ميرزا آقاسي غر زد که ميرزا اين جا آب نيست که ما را مامور فرموده اي به کندن در اين گرما. حاجي فرمود اگر من به آب نرسم باري تو که به نان مي رسي. بکن. حالا ما نيز در نقش حاجي خطاب به پانصد "داوطلب" خوش اقبال حرفمان اين است که بکن نازنين که فعلا از سفره مردمي که دوازده ميليونشان زير خط فقر مي زينند نان و بوقلموني رسيده است. بکن جانم. اين همان چاهي است که از بي خردي خودمان را در آن انداختيم. بکن.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At May 6, 2007 at 8:13 AM , Blogger Unknown said...

با سلام به بهنود
واقعااين همان چاهي است که از بي خردي،خودمان را در آن انداختيم.
جناب بهنود چیزی که در کشور ما زیاد است چاه است وچاه کن(جدیدااز برکات دولت دارای چاه زنانه مردانه هم شدیم،به این می گویند عمق فاجعه)به اعتقاد من از چند جنبه به این دکانی که چند هفته ای از بازشدنش می گذردمی توان نگاه کرد:1-زهره چشمی از زنان گرفته می شود که دیگر فکر تجمع و جمع امضاءنکنند(بی خیال حقوق مساوی)2-با دستگیری مردم برای ناجا درامدی کسب می شود(تامین بودجه برای حسن نصر الله)3-پیش زمینه ای برای باز کردن دکان فروش لباس اسلامی(فکرش را بکنید ما هم بشویم مثل کره شمالی)باقی جنبه هاراهم شما بخوبی گفتی.من هم معتقدم این هم مثل خود،وکارهای ج اسلامی دوامی نخواهد داشت.این_____این هم نشان.حرف چاه شد از قدیم می گویند:عاقبت چاه کن،ته چاهاست
ببخش اگه از 150تابیشتر نوشتم
پیروز باشید
کاوه از ایران

 
At May 6, 2007 at 2:17 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود، چه كسی، بر اساس كدام آمار گفته "...اکثريتي از مردم ايران با حجاب مساله اي ندارند"؟ به‌راستی گاهی چيزهايی می‌گوييد و می‌نويسيد كه آدمی برای پاسخ دادنش درمی‌ماند. به نظر می‌رسد جنابعالی هرگز، چه پيش و چه پس از فاجعه‌ی انقلاب، در خيابان‌های تهران و ديگر شهرهای ايران حتا قدم هم نزده‌ايد. آيا با چنين پيشينه‌ای كه نشان دهنده‌ی آگاهی در حد صفر يك تحليلگر از وضع يك جامعه است، اصراری بر مقاله‌نويسی و نظرپراكنی درباره‌ی كشوری‌ست كه حتا يك بار هم در خيابان‌هايش قدم نزده‌ايم؟

 
At May 6, 2007 at 4:08 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقاي بهنود عزيز مثل هميشه زيبا نوشتيد و موضوع همان ناني است كه عده اي ميبرند البته به قول آقاي عبدي اين داستان حجاب بهانه اي است براي داغ كردن تنور انتخابات مجلس ولي آيا...؟!

 
At May 6, 2007 at 11:11 PM , Anonymous Anonymous said...

پلی تکنیک را دریابید!

 
At May 7, 2007 at 5:38 AM , Blogger Ahmad said...

در این هنگامه شاید خواندن مقاله داریوش همایون که در اسفند 1384 نگاشت آموزنده باشد دوستان می توانند در صورت تمایل تمامی این مقاله را از سایت ایشان یا سایت راه آینده مطالعه کنند.
...هر يادآوری اين سه دهه گذشته با چنين حکومتی و با جامعه‌ای که در بينوائی و فساد و دروغ، در اعتياد و روسپيگری و خرافات دست و پا می‌زند و والاترين آرمان مردمانش بدر بردن رخت خود به اروپا و امريکاست روان انسان را تيره می‌کند. مردمی‌که به روايتی ده هزار امامزاده را می‌پرستند، و چاه زنانه و مردانه جمکران برايشان بس نيست، و به هر نئون سبزرنگی که در جائی به نامی ‌روشن باشد نماز می‌برند؛ و در انتخاباتی که به وعده صريح ماهی نيم ميليون ريال بهر ايرانی، يا شعار مبهم‌تر آوردن پول نفت به سفره مردم، و توسل به يک زنده پنهان هزار و چند صد ساله رای می‌دهند، آيا بنا به اصل مشهور، شايسته چنين حکومتی نيستند و آنچه در باره آينده می‌گوئيم «خيالاتی نيست که دل‌های ما می‌پزند؟»
امروز به دنبال انتخابات رياست جمهوری و پس از همه دگرگونی‌ها، جای دلسردی بيش از هر زمان است. نظام سياسی تازه‌ترين پوست خود را انداخته است، و ايران را حکومتی اداره می‌کند که در حوزه‌های مذهبی نيز سر‌ها را از جمود و واپسماندگی‌اش به تاسف تکان می‌دهند. نوميدی از اوضاع مرزی نمی‌شناسد و در اين چاه بی بن هنوز می‌توان پائين‌تر رفت.
ما می‌توانيم در شمردن کاستی‌های اخلاقی و فرهنگی هم‌ميهنان خود بيش از اين‌ها برويم و برای بی حرکتی بهانه‌های فراوانتر بدست آوريم. ولی اتومبيل جامعه را موتور پيشروترين لايه‌های اجتماعی به جلو می‌راند نه آشغال‌های انباشته در صندوق پشت آن. ...

 
At May 8, 2007 at 2:05 AM , Anonymous Anonymous said...

مسعود بهنود عزیز دل سنگ میخواهد که این مقالات را بخواند و درش اثر نکند خیلی دوست دارم بدانم که مثلا فلان و بهمان آقا در ایران این مقالات سراسر تجربه شما را هم می خوانند و یا واقعا اصلا نمی خوانند چون بعیدست که تجربه به این مجانی باشد وباز هم کسی پذیرایش نباشد من که هر وقت مقالات شما را میخوانم دعا میکنم که عمرت زیاد باشد تا خداوند این لذت را از مانگیرد.
در ضمن ممنون که ما را با علی خان اوحدی آشنا کردی

 
At May 8, 2007 at 4:28 AM , Anonymous Anonymous said...

کسیکه انقلاب ۵۷ را فاجعه میداند!!؟حتما ارا و ارقامش هم فاجعه است نیست ؟؟اقا و خانم
کامنت گزار اگر در ایران دوره شاه بیست در صد فقط بیست درصد بیحجاب بودند
بعد از انقلاب هیچ قدرتی قادر بتحمیل حجاب نبود ...متاسفم که ما ایرانی ها افکار
خودمان را محور کائنات میدانیم ٬ احترام بعقاید دیگران را یاد نمیگیریم ٬یک فعال
چپ ۹۹ در صد مردم را با افکار خود همراه میخواهد و اگر نه پس با تفنگ انرا
لازم الاجرا میداند !!و دیگر مبارزان هم همینطور ...دوست من همین فرانسه متمدن را
دیدید مجموعه افکار در فینالش بدو پنجاه در صد چپ و راست ختم شد!!!و مشکل
برنده یعنی سرکوزی دعوت و همراهی ان پنجاه در صد مخالفست...کمی یاد بگیریم
و بسنده کنیم. با تشکر ساعدی از کانادا

 
At May 9, 2007 at 4:43 AM , Anonymous Anonymous said...

كسی كه ارا(؟) و ارقام انقلاب 57 را فاجعه نمی‌داند، آيا اين عدد دقيق بيست‌ درصد بر پايه‌ی سندی و آماری ثبت شده بر جايی‌ست؟ آقا يا خانم ساعدی، همين بی هيچ سندی آمار دقيق دادنتان، نشان می‌دهد چه كسی خود را محور كائنات می‌داند. اگر پيش از انقلاب نبوده‌ايد يا نديده‌ايد، بپرسيد يا بسيار فيلم‌های مستندی كه از آن زمان به جا مانده را ببينيد. دوست عزيز، حجاب در آن روزهای پيش از انقلاب برای بسياری از زنان به‌اصطلاح روشنفكر كه اعتقادی هم به هيچ دين و مذهبی نداشتند، تنها شكلی از اعتراض بود. ربط انتخابات فرانسه به اين موضوع را هم درنيافتم. تقسيم شدن گروه‌های اجتماعی به دو پنجاه درصد يا سه سی‌وسه درصد يا بيست پنج درصد، به سخن ديگر برقراری دموكراسی در يك جامعه، از نظر شما اشكالی دارد؟

 
At May 9, 2007 at 12:19 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام استاد. مثل هميشه زيبا ... فقط با يك نقص كوچك: مطمئنيد كه اكثريت مشكلي با حجاب ندارند؟ حداقل مي شود منطقه بندي كرد. و مي شود اين حجابي را كه مي فرماييد تفكيكي فرم كرد. بله. در خيلي مناطق با يك نوع خاصي از حجاب مشكلي ندارند. اما در خيلي جاها هم با حجاب مشكل دارند. اصلاً اين مساله بيشتر از آنكه اجتماعي باشد شخصي است. اقليت و اكثريت در آن بي تاثير است. اما چيزي كه در كل شما به آن توجه كرديد فكر مي كنم كمتر كسي ديده باشد كه اين نان و آب چه در پس خود دارد

 
At May 9, 2007 at 1:29 PM , Blogger Unknown said...

قلمتان جادو می کند، با واژه ها کیمیا می کنید آقای بهنود. نه اینکه مسحورتان شده باشم، نه، واقعیت را می گویم. وقتی نوشته هاتان را می خوانم دلم پر می کشد برای نوشتن، خواندن
وقتی مصاحبه نبوی با شما را خواندم خجالت کشیدم که خودم را خبرنگار بدانم.
امیدوارم روزی شاگردتان باشم

 
At May 9, 2007 at 6:18 PM , Anonymous Anonymous said...

اقا / خانم حامد ....شما میتوانید هر چه دلتان میخواهد آمار و ارقام گوناگون
سر هم کنید ...اما اگر استناد بر نوشته شما که احیانا به بیست درصد بیحجاب در کل
ایران انروز نه فقط شهرک غرب !!و گیشا !!ونارمک و...چند دانشگاه تحت نظر گارد
و ساواک....در بافق !!در سرخس !!در یاسوج و ده ها هزار شهر و شهرک و بخش
حتی اصفهان و تبریز و مشهد و ....رقم بیست درصدم بسیار زیاد تر از حد بچشم
میخورد ...شاهد و سند خواستید !؟ نمیدانم از کدام طبقه اجتماعی ایران هستید

اما گیرم اهل فامیل شما بیحجاب و کم حجاب (غیر از مادر بزرگ سر سجاده !!) اما
اگر مثل دانمارک و سوئیس بود بنظر شما !!!هنگام دیدن فیلم گربه روی شیروانی دا غ !!!در
جمع خانه در مقابل بوسه آتشین سوفیا خانم چرا مرد و زن خانه بدنبال ندیدن
ان صحنه سکسی به بهانه هایی متوسل میشدند که نگو و نپرس
ان بیحجابی غرب در ان فرهنگ مخصوصش حدیده شده و کسی اصرار بدوران
ماری آنتوانت و پوشش زنان ندارد اما ایران تاریخ و سنن خاص خودرا دارد
بخواست اکثریت احترام بگزارید و اگر مشکل دارید مثل بنده !!راهی غرب شوید
نه اینکه با ضرب چماق و تانگ بر بقیق تحمیل کنید با تشکر از بهنود عزیز رحمان - ساعدی از کانادا

 
At May 9, 2007 at 10:32 PM , Blogger S. BAHRAMI said...

جناب بهنود ، اگر شما این سخنان را 1000 بار بلکه 100000 بار نیز تکرار کنید ، گوش شنوائی نخواهید یافت ، همانطور که رضا خان گوش نکرد و کار خود را انجام داد و دیکتاتوری را ادامه داد و خیال باطل کرد که با چماق می توان ملتی را آدم و یا الاغ نمود !!! بقیه ایشان هم همین تصور را می نمایند !! گوش ها بسته است و چماق ها از نیام بیرون کشیده ! عاقبت ما ملت مشخص است به کجا می رود : اگر کسی هنوز نمی داند من می گویم : حکومتی 100 % آمریکائی و با معیار های آنان و با دموکراسی آنها ولی نفت در جیب ایشان که تعداد سگ هایشان را زیاد تر و نژاد شان را اصلاح تر نمایند .
بقول دوستمان : این ------ و این هم × !!!

 
At May 10, 2007 at 3:59 PM , Anonymous Anonymous said...

نمی‌خواستم اين بحث را ادامه دهم، بهنود گرامی می‌تواند اين كامنت را ثبت نكند. ولی عزيز جان «گربه روی شيروانی داغ» در برابر سريال «دايی جان ناپلئون» يك شوخی‌ست. شب‌هايی كه اين سريال پخش می‌شد، دستكم خيابان‌های تهران چهار ميليونی از آدم خالی می‌شد. از اكثريت سخن گفتيد. آه چه اكثريتی‌ست اين «اكثريت». بگذاريد يك انتخابات آزاد در اين كشور برگزار شود، احتمالا نظرتان در مورد اكثريت هم عوض می‌شود. نمی‌دانم چقدر با فرهنگ و سنت‌های ايرانی آشناييد(شايد كمی كمتر از كمی! چون در غير اين‌صورت می‌دانستيد در برابر «حامد»، آقا بگذاريد يا خانم). ولی اگر به پايبندی ايرانيان به سنت‌های آنچنانی دلخوشيد، بايد بگويم كه ايران را با مصر اشتباه گرفته‌ايد و البته در اين مسير چه بسا از تركستان هم سر در بياوريد.

 
At May 11, 2007 at 2:24 AM , Blogger Unknown said...

جناب ساعدي؛ اولاً كه فعلاً چماق دست ديگران است. بنابر اين هوادار بي حجابي اگر هم بخواهد نميتواند عقيده خود را به ديگران تحميل كند!. ثانياً قبل از انقلاب هرچه بوده به امروز ربطي ندارد. امروز در هر شهر بزرگ ايران قدم بزنيد اكثر خانم ها را در مانتو و روسري هاي نه چندان سفت وسخت خواهيد ديد.يعني بيشترشان اگر آزاد باشند اين نوع پوشش را برنمي گزينند.و اتفاقاً درد حكومت همين است!. ثالثاً اصلاً بحث باحجابي يا بي حجابي نيست،بحث بر سر آزادي انتخاب است. چه كسي گفته همه با حجابان موافق تحميل روش خود بر ديگرانند؟ آيا مادربزرگ هاي سر سجاده(بقول شما) اينگونه مي انديشند؟من ادعا ندارم كه امروز اكثريت مردم طرفدار بي حجابي اند ولي مدعي ام كه اكثريت با طرفداران آزادي انتخاب است

 
At May 11, 2007 at 3:09 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام به همگي
من كه در ايران هستم و همين چند روز اخير در خيابان هاي شلوغ آن قدم زده ام، ديده ام كه زياد گير نمي دهند به قول شما آژان ها.تنها به اوضاع وخيم گير مي دهند آن هم در حد تذكر.(البته دو سه بار اول). طرحشان اين بوده ولي شنيده ام از برخي برخوردهاي تند، كه مطمئنا درست نيست.تعداد كمي هم ديده ام كه ناراضي باشند. وضعيت فروشگاه هاي لباس هم تفاوت چنداني نكرده اند.تنها لباس هاي جديدي اضافه شده اند.
من هم با زور مخالفم. ولي نتيجه ي آزادي بيش از حد هم وضعيت غرب است كه دوستم ساعدي به آن اشاره كرده اند.

 
At May 12, 2007 at 7:18 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
ما ایرانی ها در دین داری هم همینطوریم.
فردیت دین را حسابی چسبیده ایم . اگر نماز نخوانیم یا روزه نگیریم ، کرام الکاتبین فردا صبح الاطلوع در در خانه با دستبندی آتشین ایستاده تا ما را در آتش خویش افکند.
به همین خاطر ریزه کاری های احکام فردی را هم حفظ می کنیم .
اما از رفتار اجتماعی اسلامی هیچ نمی دانیم. امر به معروف و نهی از منکر را که می شنویم به یاد به قول شما آژان می افتیم بجای اینکه به یاد حسن حسین بیافتیم که به پیری وضو گرفتن یاد دادند بدون بی احترامی.
ما شعور اجتماعی نداریم و نمی دانم باید چند بار به الف نون ها رای بدهیم تا این شعور را بدست آوریم !

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home