حمار بد عهد
مقاله امروز روز را در دنباله همین مطلب می توانید بخوانید
روزنامه کيهان در سرمقاله روز يکشنبه خود سازي غريب نواخته که براي کساني که در هفته هاي اخير ادعاها و مقالات و سرمقاله هاي اين روزنامه را دنبال مي کنند باعث تعجب و کمي نگراني است. آن جا که با نقل دو بخش از گزارش هاي نيويورک تايمز و واشنگتن پست که در آن ها نوشته شده فشارها باعث شد که سرانجام جمهوري اسلامي بر سر ميز مذاکره نشست، نويسنده سرمقاله ادعا کرده که عده اي در داخل براي تسويه حساب با دولت حرف هائي زده اند که غربي ها را به اين نقطه رسانده که جمهوري اسلامي ترسيده است.
تعجب و نگراني از آن رو رواست که در هفته هاي اخير، و اصولا بنا به شيوه اين روزنامه که معمولا تندترين روش ها را بر مي گزيند و وقتي هم به سنگ خورد اصلا ناديده مي گيرد و سازي تازه کوک مي کند، همه نوشته ها و مقالات با سرمشق مدير اين روزنامه چنين بود که غرب شکست خورد و ما پيروز کامل شده ايم [ نگاه کنيد به سرمقاله دو روز قبل] و اصولا در کل ماجراهاي خاورميانه از کناره ارس تا آفريقا همه ذرات دارد گرد وجود جمهوري اسلامي مي گردد، در مقابل آمريکا موجود شکست خورده اي است که اميدش به مذاکرات با ايران است. اين شيوه تقريبا همه هفته ها و ماه هاي گذشته بود. اما حالا بايد پرسيد چه شد که کشتي با آن بزرگي با اظهار نظر پر از اما و اگر چند منقد دولت که با رعايت تمام مصالح ملي و خط قرمزها ابراز شده به گل نشست. آن هم چنان که باز ديد نويسنده سرمقاله روز يکشنبه منقدان مرتکب خيانت بزرگ شده اند، مگر چه اتفاقي افتاده که ما نمي دانيم.
اما پاسخ اتهام و ادعاي سرمقاله کيهان.
هفکران کيهان مدت هاست که همان را مي گويند که کيهان نوشت "عامل بسيار مهمي كه غرب براي توقف پيشرفت ايران به آن اميد بسته افزايش اختلاف هاي داخلي در ايران است. در واقع اين چيزي است كه امريكايي ها مدت هاست روي آن كار مي كنند. امريكايي ها اين عقيده خود را كه «مسئله ايران فقط راه حل داخلي دارد» هيچ وقت پنهان نكرده اند. از ديد امريكا مسئله ايران تنها زماني حل خواهد شد كه نظام و ملت ايران يا گروه هاي مختلف درون نظام، روبروي هم بايستند و يكديگر را متهم به تندروي و بحراني كردن اوضاع كشور بكنند. در اين صورت برنامه ايران پشتوانه اصلي خود را كه همان خواست ملي و اجماع گروه هاي داخلي است، از دست خواهد داد و از داخل مهار خواهد شد. " اما در کنار اين گفته ها نشاني نمي دهند که رييس دولت کارش ايجاد اختلاف و برانيگيختن دشمني هاست. جناب احمدي نژادست که وقتي از سر اکراه و اجبار به قم رفت پاسخ سرد شنيد چرا که امواج رحماتش به قم متحمل هم رسيده است.
به تاکيد و با استناد به آرشيو گفته هاي رييس جمهور و نزديکانش، در نزديک دو سال گذشته هيچ عامل عمده اي براي ايجاد خط کشي و اختلاف در داخل کشور به جز همين ها وجود ندارد. غربي ها هم اگر به وجود اختلاف نظر در داخل پي برده اند نه از چند بيانيه و مصاحبه منقدان دولت است که از اين بيش ترش در خود آمريکا وجود دارد. بلکه از گفته هاي دولتمردان به اين نتيجه رسيده اند. در همه دنيا جز اين نيست. هزاري روزنامه ها و نمايندگان مجلس آمريکا عليه سياست هاي بوش بنويسند موجب نمي شود که کسي از اين ها استنباط به وجود اختلاف در حکومت آن کشور کند اما به محض آن که سخن تندي از رييس جمهور و يا وزيران و مشاورانش صادر شد فورا همه رسانه ها و از جمله کيهان دست به قلم مي شوند که چه نشسته ايد در حکومت آمريکا شکاف افتاد.
اما يافتن علت اين که چرا دولت موجود چنين مي کند پيچيده نيست و آشکارتر از آن است که نياز به تبليغ داشته باشد. شکست در انجام وعده ها، دو راه بيش تر پيش پا نمي گذارد اول عذرخواهي از مردم [ که اين کار در فرهنگ صد در صدي ها نيست] و ديگر همين کاري که مي کنند و به اصطلاح فرافکني براي توجيه شکست ها. اين روش باعث شده که مدام تخم کينه و نفرت در کشور پاشيده شود و تا باتجربه هائي که رييس دولت فعلي هنوز از آن ها حرف شنوي دارد نتوانند اين را در گوش آقاي احمدي نژاد و کساني که ذوب در وي هستند، بخوانند همين روال ادامه خواهد داشت. و هر چه امثال کيهان بگويند بومرنگي است که به منظور و مقصود خودشان اصابت مي کند.
اما اصل حکايتي که در بغداد مي گذرد، که ظاهرا بهانه سرمقاله کيهان است. چرا چنين شده است که بعض روزنامه نگاران آمريکائي از حضور ايران در اجلاس بغداد به اين نتيجه رسيده اند که فشارها موثر شد و ايران تن به مذاکره داد. مگر ايران در کنفرانس برپائي دولت فعلي افغانستان حاضر و فعال نبود. چرا در آن زمان چنين گفته نشد.
مهم ترين دليل مي تواند تنها دليل باشد. واقعيت همين است که جمهوري اسلامي جز آن که در سياست خارجي تحت فشار قرار گرفته و قصد دارد آن فشارها را به نوعي خنثي کند، علتي ديگري ندارد که به اجلاس بغداد رفته تا به آمريکائي ها کمک کند براي استقرار امنيت در عراق. چه علتي جز اين مي تواند داشته باشد که دولت جمهوري اسلامي حلقه نجات براي دولت جورج بوش بفرستد. چه حقيقتي جز اين که آن ها ما را در شوراي امنيت گير انداخته اند. جز اين که در ايجاد اجماع جهاني عليه جمهوري اسلامي موفق بوده اند. اين ها حقيقت است. منتها حقيقت به همين روشني براي تندروهاي صد در صدي مشکل بزرگي ايجاد مي کند. آن ها مدام نوشته و گفته اند که هم در بحران هسته اي و هم در مقابله با آمريکا در طرح خاورميانه بزرگ، هم در لبنان، عراق و فلسطين بلکه در همه زمينه ها ايران به طور قاطع برنده شده است. مدام از شکست اتحاد بر سر تحريم ايران خبر داده اند. در چنين فضاي برساخته اي البته که تن دادن به مذاکره با آمريکا در قالب اجلاس عراق ماجرائي سخت است که پاسخ براي آن پيدا نمي شود.
در عالم واقع چنين نيست. تصميم به شرکت در اجلاس بغداد تصميم درستي بود که اي کاش قبل از آن که آمريکائي ها به منطقه ناوهواپيمابر بياورند گرفته مي شد که به معناي ترس نباشد. گفتگو کردن با کشور بزرگي مانند آمريکا که براي اثبات ابرقدرتي اش منتظر راي مدير کيهان نيست، و دنيائي به آن اذعان دارند، از عاقلانه ترين کارها و اصلا نشانه ضعف و تسليم حکومت ايران نيست. گفتگوئي برابر و مانند دو کشور مستقل. اصلا چرا بايد منت حجت الاسلام عبدالعزير حکيم را کشيد که از موقعيت خود در عراق استفاده کند و توجيهي براي اين کار درست کند. اين بدهي براي چه ايجاد مي شود. حکومت چرا نمي تواند به وضوح به مردمش بگويد بر اساس منافع ملي تصميم به مذاکره با آمريکا گرفتم . هنوز ايران در شرايط ليبي قذافي نيست که سياست جديدش جز تسليم معنا ندارد. و در عين حال نمي تواند و نبايد از الگوي کره شمالي پيروي کند. منتهي داشتن مشاوران و دوستاني از نحله فکري کيهانيان، باعث مي شود که به سوداي سود بيش تر هميشه فرصت نيکو از دست برود. و اين چون وحدت رويه شد، براي ديگران هم خواندن اين بازي و کمين کردن براي مقابله با آن دشوار نيست.
شما هر روز بنويس که دوستان ايران نمي گذارند اتحادي عليه جمهوري اسلامي در مجامع بين المللي شکل گيرد. وقتي مردم در خبرها مي خوانند که قطعنامه شکل گرفت و به اتفاق آرا هم تصويب شد. وقتي مي شنوند که روسيه [يکي از آن ها که قرارست به نفع ايران کار کند] در ماجراي همين تعهد داده شده خود پابرجا نيست و هر روز بابي جديد در کار نيروگاه بوشهر مي گشايد و در اين آخري روشي استالينستي پيش گرفته و بر اساس گفته هاي سعيدي معاون سازمان انرژي اتمي ايستاده که خير اصلا هيچ قراري نمي گذاريم و اگر پول ندهيد نيروگاه خبري نيست. خب بالاخره مردم عقل دارند و مي گويند اگر با اين تازي قصد شکار داري، بهتر آن که در خانه بماني.
اما قصه اي که کيهان برساخته لايه پنهان ديگري هم دارد. فقط اشتباه محاسبه نيست. در حقيقت سناريوئي در ذهن بخشي از مشاوران امنيتي نظام مي گذرد که گويا هنوز آن را به تصميم سازان نفروخته اند اما مقدمه فروشش فراهم است.
بر اساس اين پروژه، به بهانه اين که دولت مشغول مبارزه اي سخت است، و انتقاد از اين دولت فقط کار ستون پنجم دشمن، مي توان دهان ها را بست و قلم ها را شکست. جلوگيري از هر اعتراض و گلايه اي. روزنامه ها، سايت هاي اينترنتي، و هر روزنه ديگر. با تنگ کردن فضا اينان گمان دارند که از سرنوشت مقدر مي رهند. و گمان دارند که اگر در مردم نسبت به روزهاي اول دولت، برگشته اند، به دليل وسعت انتقادهاست. و در عين حال گمان دارند که اگر راه آب را در همين نقطه نبندند ديگر نمي توان بستنش به پيل.
البته اين پروژه از حق نبايد گذشت که براي عقب انداختن علني شدن شکست دولت کارآمدست و يک چند اعلام رسمي شکست را به عقب مي اندازد، اما درمان کامل نيست بلکه به عکس، هزينه را بالا مي برد.
اين که دولتي آمده و موفق نشده باشد اصلا ماجرائي نيست که نظامي از آن صدمه ببيند. دولت جورج بوش هم موفق نيست، مردم در نيمه راه به حزب مخالف راي دادند و تا اين جا قطعي است که دوره آينده دموکرات ها در کاخ سفيد خواهند بود. اما اگر دولت ناموفق، براي پنهان نگاه داشتن شکست خود، مردم را زير فشار بگذارد و از خزانه نظام خرج کند، در آن صورت مي توان گفت که اين تجربه معمولي براي نظام بسيار گران تمام شده است.
نکته سوم اين که اگر انتقاد و بدگوئي از دولتي که در حال مبارزه با دشمن خارجي است چنان است که کيهانيان در نظر دارند، دولت هاي شانزده ساله قبل از احمدي نژاد مگر در تحريم و زير فشار نبودند چرا انتقاد از آن ها هنر بود و عين دينداري و وطن پرستي. اين کدام متر و ميزان است که هي به مناسبت سرما و گرما کش مي ايد يا جمع مي شود.
اگر نوشته هاي يک دو روزنامه آمريکائي از اثر مجادلات داخلي است، نگاهي به آرشيو نشان مي دهد که در دوران دولت خاتمي حجم نوشته هاي همين روزنامه هاي آمريکائي درباره ايران و مجادلات داخلي اش ده ها برابر بود. در آن زمان چه، آيا باز هم به دليل خرده حساب هاي داخلي بود که براي دشمن چنين پيامي فرستاده مي شد. تا تنها اين قبا و اين استدلال براي دولت و دوران حاضر ساخته شده است.
باري تعجب و نگراني اهل نظر از تغيير شيوه استدلال کيهان باقي است گرچه بار اول نيست.
به نظر مي رسد که خرانه کشور [صندوق ذخيره ارزي] که براي خريد محبوبيت در داخل و خارج مصرف شد، به ته رسيده و مانده است صرف کردن از صندوق ذخيره نظام [بهره گرفتن از قهر و داغ و درفش] براي پياده نشدن از حمار شيطان که الحق موذي حماري است. لگد زن و بدلگام و بدعهد.
نظرات
بهنود عزیز
کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیک دال بر این بود که ایران ما در چه عقب ماندگی فجیعی گرفتار امده در ان کتاب وقتی ابراهیم بیک از دانش اموزان مکتبی می خواهد بنویسند 1255 به این صورت مینویسند 1000200705
مدیر کیهان ملای ان مکتب است و خیل عظیم فرهیختگان ابراهیم بیگ دوران
جناب بهنود داره اتفاق می افته از چیزی که میترسیدیم خود کامگان بی دانش ایران عزیزمان را به پرتگاه نزدیک کردند طبق معمول از خدا مدد می طلبیم
یا حق
آقاي بهنود عزيز ، خوش به حالت كه هنوز اينقدر اعصاب داري كه بازهم كيهان بخواني و چرندياتش را تجزيه و تحليل كني . براي كدام گوش مينويسي؟ بقول خودت تير دست آقاست ، پس حسين آقا هم بايد هواي آقا را داشته باشد. ديگر نيازي به قصه هاي من و شما ندارد.
آقای بهنود عزیز، دو - سه سالی است که از آشنایی من با شما و نوشته های الحق منصفانه و دلسوزانه تان می گذرد. در این مدت از شما مطلبی نخوانده ام جز به انصاف، رعایت اعتدال و دلسوزی برای ایران عزیز؛ و از بابت یافتن عزیزی چون شما بسیار به خود می بالم... ای کاش که قدری از این درایت و شرف شما در مسئولان کشور وجود می داشت. مدت هاست حسرت این را می خورم که چه می شد اگر مسئولین مملکتی امثال شما، احمد زیدآبادی و ... را بعنوان مشاوران خویش بر می گزیدند؟؟ کسانی که تحت هیچ شرایطی چشم خود را بر روی حقایق نمی بندند
با سلام خدمت آقای بهنود عزیز. از بعد از 2 خرداد با نثر زیبای شما آشنا شدم و خیلی از آن لذت می برم. امیدوارم که روزی شما را دوباره در ایران آزاد ببینم. درباره پاسخ به کیهانیان هم باید بگویم که جواب عالی و پر از متانتی به آنها دادید که شاید شایستگی این جواب متین را نداسته باشند. از شما خواهش می کنم که در جواب آنها از مثالهای تاریخی صریحتر و گزنده تری استفاده کنید و کمی محافظه کاری را در این مورد کنار بگذارید.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home