Sunday, March 11, 2007

روابط پرتنش ایران و آمریکا

مقاله ای به مناسبت حضور نمايندگان ايران و عراق در اجلاس بغداد را در بی بی سی فارسی و یا دنباله همین مطلب بخوانید

چه زلمی خلیلزاده در مقام سفیر آمریکا در عراق و عباس عراقچی نماینده ایران در مذاکرات بغداد، و یا سفیر ایران در بغداد رو در رو و با هم گفتگو کرده باشند؛ چه اولین گفتگوهای رسمی ایران و آمریکا بعد از بیست و هشت سال چنان که در بعضی گزارش ها آمده رو در رو و مستقیم صورت گرفته باشد و یا از دو سوی میز انجام شده باشد به گفته مقامات دو کشور "سازنده و کاری" بوده است و گام مهمی در روابط ایران و آمریکا برداشته شد.

گامی که می تواند آغازی بر پایان قهر بیست و هفت ساله دو دولت باشد گرچه هنوز فاصله زیادی وجود دارد تا بتوان از این ماجرا به عنوان آغازی بر دوستی دوباره دو دولت سخن گفت.

بهترین دوران روابط ایران و آمریکا که باعث شده بود تمامی هشت رییس جمهور آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به تهران سفری بکنند و آخرین پادشاه ایران که بزرگ ترین متحد آمریکا در منطقه خوانده می شد بیست و هشت بار در طول سلطنت خود به آن کشور سفر کند، با سقوط رژیم پادشاهی پایان گرفت؛ اگرچه روابط آمریکا با جمهوری اسلامی تا قطع کامل این روابط دست کم هشت ماه دیگر ادامه داشت.

اولین قربانی بزرگ روابط ایران و آمریکا، اولین دولت بعد از انقلاب بود.

مهندس بازرگان و دو وزیر وی مصطفی چمران و ابراهیم یزدی زمانی که از اولین سفر خارجی دولتمردان جمهوری اسلامی بازآمدند که در آن جا با زبینگو برژینسکی، مشاور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، دیداری که گفته شد انتقادی و تند بود، داشتند.

اما جو داخلی به شدت علیه آنها و با اتهام "گفتگو با دشمن" تحریک شد. در چنین فضايی روز سیزده آبان جوانان دانشجو از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و دیپلمات های آمریکایی را چشم بستند. دولت در حال استعفای آقای بازرگان برای میانجیگری هیچکس را نفرستاد و با سقوط دولت ماجرا ۴۴۴ روز به طول انجامید و بزرگ ترین حادثه ربع آخر قرن بیستم لقب گرفت و روابط دو کشور خصمانه شد.

اولین باری که کسی هوس کرد بعد از اشغال سفارت و منع هر نوع مذاکره با آمریکا توسط آیت الله خمینی، یخ را بشکند و به دیدار مشاور خصوصی آقای کارتر برود، صادق قطب زاده وزیر خارجه وقت ایران بود که به صورت پنهانی در پاریس به دیدار هامیلتون جردن، مشاور رییس جمهور آمریکا.

در آن زمان گفته شد که آقای قطب زاده به آقای جردن گفته بود که در صورت افشای این دیدار، تنها خطری که آن آمریکا را تهدید می کند یک جنجال مطبوعاتی است که ممکن است بابتش شغل خود را از دست بدهد، اما برای وزیر ایرانی افشای این ملاقات پنهانی بهای ببسیار بیشتری خواهد داشت.

کم نیستند کسانی مانند پیر سالینجر، روزنامه نگار برجسته آمریکائی، که هیچ یک از حوادث سی سال گذشته را به اندازه شکست نظامیان آمریکائی در طبس و در عملیات نجات گروگان هایشان در سفارت آمریکا موثر نمی دانند.

در این حادثه که در پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹رخ داد، و عملا تیر خلاصی بود بر پیکر دولت جیمی کارتر، تیمی از کماندوهای آمریکایی که با هلی کوپترها و هواپیماهای نظامی در کویر مرکزی ایران فرود آمده بودند، با دادن هشت کشته، و پذیرش شکست به عرصه ناو هواپیمابری برگشتند که در خلیج فارس در انتظارشان بود.

هفت سال بعد ملاقات پنهانی دیگری به میان آمد که در اوج جنگ ایران و عراق بود. ایران به قصد تامین مقداری قطعات یدکی هواپیما هائی که در صحنه جنگ به آن ها نیاز شدید داشت در پروژه ای با که عنوان "ایران - کنترا" را برخود گرفت درگیر شد.

تقریبا همزمان با انجام این پروژه یک هیات آمریکائی به ریاست ژنرال مک فارلین که انجیلی با امضای رونالد ریگان برای اکبر هاشمی رفسنجانی فرمانده وقت جبهه های جنگ، و یک کیک که به صورت کلیدی طراحی شده بود و یک طپانچه همراه داشتند به تهران رسیدند.

افشای این ماجرا موجب شد که آمریکائی ها بیست و چهارساعتی را محترمانه در تهران پذیرائی شوند اما کار بزرگی که به دنبالش بودند، که دیدار با مقامات عالی جمهوری اسلامی بود را نتوانستند انجام دهند.

بعد از مرگ آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، و پایان جنگ هشت ساله با عراق، در دولت آقای رفسنجانی کوشش ها برای نزدیکی دو کشور در حد از میان رفتن منع رفت و آمد اتباع ایران و آمریکا، سفر خبرنگاران و جهانگردان آمریکايی به ایران جلو رفت. اما کسانی که خود را پیروان راستین آیت الله خمینی می دانستند هر بار مانع از آن شدند که گامی جلوتر برداشته شود.

کوشش بیشتر و نتیجه بخش تر برای بهبود روابط دو کشور، به بعد از دوم خرداد 1376 و انتخاب محمد خاتمی به عنوان پنجمین رییس جمهور موکول شد. آقای خاتمی در اولین گام در مصاحبه ای با کریستین امان پور، فرستاده شبکه خبری تلویزیونی آمريکايی سی ان ان، به صراحت گفت که سیاست تنش زدائی از روابط خارجی را با شدت پی گیری می کند و برای مردم آمریکا به عنوان مردمانی صلح دوست احترام دارد.

اما بار دیگر همان نیروهایی که مانع از آب شدن یخ های روابط دو کشور در هشت سال دولت هاشمی شده بودند، به کار افتادند و این بار تندتر و با صدور احکام زندان برای نویسندگانی که مقالاتی درباره لزوم برقراری روابط ایران و آمریکا نوشته بودند و همچنین تبلیغات وسیع، نشان دادند که پایان داستان به سادگی امکان پذیر نیست.

در چنین فضايی بود که گام های بلندی از سوی اولین دولت از حزب دموکرات بعد از جیمی کارتر، یعنی دولت بیل کلینتون برداشته شد و تا جايی رفت که خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وی، با قرائت متنی که از دید روزنامه نگاران عذرخواهی تاریخی آمریکا برای شرکت در کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت دکتر مصدق عنوان گرفت، گام بلندی برای نشان دادن علاقه مندی واشنگتن به تجدید روابط برداشت.

اما مانع بلندتر بود و چنان که رییس جمهور پیشین آمریکا در کتاب خود نوشته روزی که او در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، و بعد از آن که برای سخنرانی صلح جویانه رییس جمهور ایران ابراز احساسات کرد، در انتظار ماند که دست در دست محمد خاتمی بگذارد اما این اتفاق نیافتاد. حادثه ای که هم اصلاح طلبان و هم رقیبان آن ها از آن به عنوان فرصت بزرگی که از دست رفت یاد کرده اند.

در چنان فضايی دیدار بری روزن، آخرین وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران، با عباس عبدی، چهره شناخته شده از میان دانشجویان گروگان گیر، در سالنی در محل یونسکو پاریس، گرچه دیداری رسمی و دولتی نبود اما از جانب رسانه های جهانی به عنوان واکنشی از سوی جامعه مدنی ایران نسبت به یک زخم قدیمی تلقی شد.

عباس عبدی، که از چهره های سرشناس جبهه اصلاحات بود، در اولین سالگرد اشغال سفارت بعد از دیدار با باری روزن، در حالی به زندان انفرادی انداخته شد که یکی از اتهامات وی داشتن ارتباطات با بیگانگان و انتقال اطلاعات به آنان خوانده شده بود.

زخم پنجاه و سه ساله

فهرست طولانی قربانیان و زیان دیدگان روابط ایران و آمریکا، و کسانی که هزینه هايی برای کوشش در راه پایان دادن به آن پرداخته اند، نمی تواند بدون در نظر آوردن علل و دلایلی که چنین خصومتی دیرپايی را موجب شده بررسی شود. زخمی پنجاه و سه ساله بر تاریخ ایران که آمریکائیان از همان ابتدا خود مسوولیت وارد آوردن آن را به عهده گرفتند.

بعد ازشکست تلاش های دوران خاتمی و کلینتون، بسیاری از ناظران سیاسی غربی نوشتند محافظه کاران ایرانی معتقدند رقیبانشان [که زمانی چپ خوانده می شدند و زمانی اصلاح طلب و همان دانشجویان پیرو خط امام گروگان گیر و اشغال کننده سفارت آمریکا هستند] حق نیست در حالی که موجب قهر ربع قرنی دو کشور شده اند، به مقتضای شرایط سیاسی، قهرمان بازگشايی سفارت ها و تجدید روابط ایران و آمریکا شوند.

به نوشته آنان واشنگتن برای بازگشايی سفارت در ایران باز منتظر می ماند تا یکی از جناح محافظه کار ریاست دولت را به عهده گیرد. تجدید روابط کاری است که از عهده وی بر می آید.

در زمان ریاست جمهوری بیل کلنتون و در حالی که ناظران سیاسی امیدوار شده بودند که یخ روابط دو کشور آب شود تحلیگران سیاسی به نتایج مشابهی رسیدند که مبادا در آمریکا هم، جمهوری خواهان که دولت دموکرات جیمی کارتر را عامل سقوط رژیم هوادار آمریکا در ایران و سیاست های آن دولت را موجب اصلی اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری آمریکايی ها می دانند، نمی پذیرند که اولین دموکراتی که بعد از کارتر وارد کاخ سفید شده است، قهرمان صلح با ایران جلوه کند.

رسانه های نزدیک به جمهوری خواهان در همین فواصل یادآوری کرده اند که ماجرای تحقیرآمیز گروگان گیری هم سرانجام با روی کارآمدن یک جمهوری خواه [رونالد ریگان] و با تهدید پیش هنگام وی تمام شد و گروگان های آمریکايی درست روزی آزاد شدند که رونالد ریگان وارد کاخ سفید شد.

با این تحلیل ها کم نبودند آگاهان سیاسی که حتی قبل از روی کار آمدن یک جمهوری خواه [جورج بوش] برای پایان گرفتن خصومت ایران و آمریکا منتظر چنین حادثه ای بودند، اما در عالم واقعه یازده سپتامبر و پی آمدهای آن بیش از همه موثر شد گرچه سرانجام در زمانی آقای خلیلزاد با هم به طور آشکار و بدون نگرانی از مخالفت ها با هم گفتگو کردند که در ایران هم محمود احمدی نژاد بر ریاست جمهوری تکیه زده که بسیاری از ناظران دولت وی را دولت نومحافظه کاران می دانند.

آقای احمدی نژاد در دوبار سفر به نیویورک همزمان با اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل صورت گرفته، و سخنرانی خود در شورای سیاست خارجی آمریکا، چنان که در نامه ای به رییس جمهور آمریکا کوشید به سبک خود دیوار بی اعتمادی را فروریزد، کارهائی که بی پاسخ ماند.

بعد از یازده سپتامبر، ماه هايی به نظر رسید که یخ روابط دو کشور در حال آب شدن است، اوج این روزها زمانی بود که کنفرانس احیای افغانستان در بن برپا شد و در آن جا گروه های مختلف مبارز افغان بر سر آینده آن کشور مذاکره کردند و هیات های ایران و آمریکا همسو با هم موثرترین هیات ها بودند که چنان که نوشته شده بدون همکاری کامل آنها، تشکیل حکومت بعد از طالبان ممکن نبود.

این همان همکاری است که در مورد دومین حمله نظامی نیروهای تحت رهبری آمریکا سه سال به طول انجامید، سه سالی که بدترین زمان ها برای دولت جورج بوش بود که اینک با انتقادهای وسیع روبروست و شکست طرح ها و برنامه هایش قطعی شده است.

آیا اجلاس امنیتی عراق که با تاخیری دو ساله و بعد از تغییر چند فرمانده آمریکايی و سقوط دو دولت عراقی برپا شده به معنای تائیدی بر اهمیت و نقش ایران در منطقه است؟ آیا موفقیت این اجلاس به معنای آن خواهد بود که واشنگتن با به رسمیت شناختن قدرت و اهمیت ایران خواهد توانست زمینه پایان خصومت ها را فراهم آورد؟

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At March 12, 2007 at 3:10 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام-چندين سال پيش كه دانشجو بودم -به مناسبتي در مسجد دانشگاه مراسم سخنراني بر گذار بود كه در آن يك روحاني مدعو در باب خيانت هاي دكتر مصدق و از جمله اينكه او مسلم نبوده و... به تندي صحبت مي كرد-آنچنان نا منصفانه داد بيان داشت كه من بي تفاوت بر خواستم و گفتم شما چگونه فردي همچون فيدل كاسترو كه صراحتا حكومتي بر پايه نفي خدا بر پا نموده را به ايران دعوت نموده و در دانشگاه تهران مورد تجليل قرار مي دهيد و تمام مقامات مملكت آرزوي ملاقات با او را دارند پس چگونه يك هموطن كه وجود خويش را فداي اسقلال و آزادي ميهن نمود و چه بسا دين خود را براي خوش آمد ديگران آشكار نمي نمود مورد لعن و نفرين قرار مدهيد....آنچه خود داشت ز بيگانه تمننا مي كرد.

 
At March 15, 2007 at 4:36 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام من فکر میکنم باید به یک ارتباط مستقیم بین دوام حکومت فعلی ایران ونوعی پشتیبانی کشورهای اروپایی مثل المان ایتالیا بلزیک و تا حدودی فرانسه و انگلیس باید بیشتر پرداخت اینطور که پیداست اروپاییها میخواهند ایران به نحوی با همین شکل فعلی حکومت پابرجا بماند یا لااقل این چیزیست که از تبلیغات رسانه ای آنها بر میایدحالا چرا این حکومتهای ظریف چنین دولت قلچماقی را حمایت میکنند شاید یکی از دلایلش این است که فشار سیاستهای امریکا بر خود را به این طریق تعدیل شده میبینند.و این همان دلیلی میتواند باشد که چین و روسیه بخاطر منافع مالی خود و نگهداری منافع مالی نفتی ایران برای خود این لات عربده کش مست را مسلح به چاقو میکنند که نیمه شب بر در داروغه رفته فریاد نفس کش سر دهد.

 
At March 18, 2007 at 4:07 AM , Anonymous Anonymous said...

نمیدانم کجا، چه مقدار و به چه صورت ولی میدانم که در مطلب شما جایگاه و تاثیرات اسرائیل و لابی ایپک و دنباله های آن خالی است.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home