Monday, March 5, 2007

تیر دست کیست

مقاله امروز اعتماد ملی را اگر در روزنامه نخوانده اید به دنبال همین مطلب بخوانید.

هنوز نيروهاي نظامي متفقين در ايران بودند، رضاشاه رفته، آزادي حاصل آمده، دو سه دولت آمده و رفته بودند. گردش اخبار و شايعات بيشتر بر اساس رسانه‌هاي مردمي بود. در چنين زماني شجرالواعظين رفته بود طبق معمول خود بالا‌ي درخت باب همايون و از صبح زود دم گرفته بود مردم مراقب جيبها‌تان باشيد قوام سگ]...[ دارد مي‌آيد [جهال قوام‌السطنه را چنين مي‌خواندند.

شجر فغان برداشته بود كه آقا سهيلي همين ديروز بهم گفت: شجر، دارند زير پاي ما را خالي مي‌كنند، در حالي كه داريم خارجي‌ها را بيرون مي‌كنيم و عزت مسلمانان را اعلا‌م مي‌داريم. حالا‌ قوام سگ... كه آمد خارجي شب‌ها ميره پاگير ميشه تو الهيه.‌

شجرالواعظین این ها می گفت و مردم هم كه دسته دسته مي‌رفتند به بازار و سركار، اين حرف‌ها را مي‌شنيدند و بر زبان‌ها مي‌چرخيد. ظهري پيش نايب چلويي در بازار نشسته بود چلوكباب مي‌خورد كه نايب به او گفت آقا شجر حيا نكردي از قوام كه آن همه بهت رسيده بود، تازه اين سهيلي [نخست‌وزير وقت] چه داره كه اين همه هواش را داري. ‌ شجرالواعظين همان طور كه لقمه در دهان مي‌گذاشت گفت تير... داداش تير دست اونه... ‌

در آن زمان برق چنداني توليد نمي‌شد و هر كس برق مي‌خواست بايد نخست‌وزير بنويسد به شهرداري و بيايند تير بزنند و سيم بكشند تا به خانه‌اي برق برسد. شجرالواعظين با گفتن اين حرف داشت نشاني مي‌داد كه فعلا‌ دستور تير برق با سهيلي است و بايد دم اين را داشت و اگر قبلا‌ قوام مرد خدا و سردار اعصار بود براي اين بود كه تير در دست او بود. ‌

اين حكايت را نوحه تازه [يك مداح معروف] به ياد آورد. او چند سالي است، حرف‌هاي بزرگ بين نوحه‌ها مي‌زند و ظاهرا حتي در ميان عزاداري هم نمي‌تواند خود را از تالمات سياسي به دور نگاه دارد. چندي پيش هم به دنبال تذكر علما نسبت به ترويج خرافات توسط نوحه‌خوانان، باز بين نوحه تهديد كرده بود كه عظمت و قدرت و نفوذ نوحه‌خوانان را به رخ خواهد كشيد اگر لا‌زم شد.

در اين گونه برداشت‌ها فرض بر اين است كه هر چه نوحه‌خوان بين نوحه و زاري براي ائمه مظلوم بيان كند مردم به همان ميزان كه بر امام مظلوم و فرزندان وي مي‌گريند، با آن سخن احتمالا‌ سياسي هم همدلي نشان مي‌دهند. به قرون و اعصار گذشته گاه چنين هم بوده است اما چنين پيداست كه هفت هشت سالي گرده افشاني عليه اصلا‌ح‌طلبان اثري نداشته است در نظر مردم به آنه. اگر جاي آقاي خاتمي به كسي جز از اصلا‌ح‌طلبان داده شد، علتش چيزي ديگري است كه از ديد اهل نظر پنهان نيست.

اما چرا گلا‌يه كنيم. و چرا نگوئيم كه اين هم از مواهب دنياي امروزست. چه در ماجراي سوالا‌ت امتحاني معلمان و چه در اين ماجرا، مردم ساده و آسان در مي‌يابند كه ميزان تقيد و پايبندي اين‌ها به مسلماني چقدر است. و به قول مرحوم حسن صدر <اين اشك‌ها چقدرش بر آل رسول است و چقدرش از دود تنور.> برخوردهاي چند گونه هفته گذشته در ماجراي سوالا‌ت موهن درسي، يقين تا سال‌ها در گوش مردم زنگ خواهد زد. مردم خواهند پرسيد چطور براي جوانان ساده و بي‌تجربه كه در نشريه دانشجويي موج نمايشنامه نوشته بودند كه با هزار رمل و اسطرلا‌ب گمان شوخي با مقدسات به آن مي‌رفت، همه بايد كباب مي‌شدند از وزيران و شخص رئيس‌جمهور. تازه دبير فعلي ستاد مبارزه با قاچاق چندان به غيرت آمده بود كه اگر رهبر معظم جلوي او را نگرفته بودند مي‌خواست در صورتی که قوه قضاييه هم كار چناني نكرد، دانشجويان جوان را به دست خود مجازات فرمايد.

داخل پرانتز بگويم كه چندي پيش جواني را ديدم كه به اروپا پناه برده،اهل نمايش است و استعدادهاي هنري و ذوق خود را در درگيري با جامعه‌اي غريبه تبه می بیند. معلومم شد يكي از عاملا‌ن نشريه موج و آن نمايشنامه است كه بعد از آن كه از زندان - كه در آن جا چند روزي سخن از اعدامشان بود بچه‌هاي معصوم - به در آمده تازه از هراس انتقام‌هايي كه از اثر تبليغاتي مخالفان دولت كرده بودند، جرات نداشته بماند و از كشور گريخته است. اما اين بار چه خبر خوبي است كه جناب مديركل طراح سوالا‌ت موهن - در حالي كه اين سوالا‌ت اصلا‌ ربطي به آن نمايشنامه گنگ و مبهم ندارد هر چند در مورد نمايشنامه كسي گمان نبرد كه تعمدي در كار باشد اما در اين مورد كم نبودند كه مانند آقاي عسگراولا‌دي اصرار داشتند كه تعمد به كارست - بدون نگراني و بدون آن كه عذرخواهی صریح را لا‌زم بداند، به روزنامه كيهان نامه مي‌نويسد. از متن نامه پيداست كه بنده خدا كمي هم مغبون است و طلبكار، بابت سروصداهايي كه شده است. اين تفاوت است بين بچه‌ها كه دستشان به تير نمي‌رسيد و گروه جديد. وگرنه اگر آنها دستشان به جايي بند بود و يا در دوران حاضر دست به آن كار زده بودند، آن جناب مداح و روزنامه كيهان و همه به دادشان مي‌رسيدند و لا‌زم نبود كه آواره دنيا شوند.‌

حالا‌، چرا بايد با يادآوري اين برخورد دوگانه با اموري كه تصور مي‌رود جناح و باند و بچه محلي برنمي‌دارد، كاري كرد كه ناكرده خدا صاحب كرم پشيمان شود. كار مهم‌تر درك اين موقعيت استثنائي است كه چون اين مدارا در ذهن‌ها مي‌ماند و مردم فراموشكار نيستند، اگر دوباره دستمالي گم شد نمي‌توان قيصريه را به آتش كشيد و خاك واسلا‌ما بر سر ريخت. در بقيه جهان همين طور شد كه باب سوء استفاده از احساسات پاك مردم بسته شد. هي به مقتضاي مورد غيرت‌فروشان جا عوض كردند. كردند و كردند تا ناگهان برگشتند و ديدند ديگر كسي به فرمايشات بين نوحه گريه نمي‌كند. و مردم رفته‌اند به جايي كه اگر زاري هست بر امام كربلا‌ و از سر شورست نه به هواي تير هاله نور.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At March 5, 2007 at 4:23 AM , Anonymous Anonymous said...

تا باد چنین بادا....
چقدر زیباست که نسل من به داشتن پدری مهربان و سرد و گرم چشیده آرام می گیرید ؛اندکی، در پس سایه مهر پدری که در لابه لای سطورت
موج می زند
مسعود عزیز
سایه این درخت کهن و زنده از ما کم مباد

 
At March 5, 2007 at 7:52 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
وجد آدمهای مثل شما به آدم قوت قلب میده
پیروز وسر بلند باشی
بدرود

 
At March 5, 2007 at 4:15 PM , Anonymous Anonymous said...

به نام او
با عرض سلام
حکومتهای دینی یا به عبارت بهتر حکومتهایی که منشاء خود را دین و مشروعیت خود را برای حاکمیت از اعتقادات الهی وام می گیرند همیشه محتاج منادیان و یا به قول حضرتعالی شجر الواعظینی هستند که با استفاده( یا به عبارت بهتر سوء استفاده ) از منابر مذهبی به ترویج عقاید سیاسی خود بپردازند و این بزرگترین ایرادی است که می توان به اینگونه حکومتها گرفت که مقاصد پست سیاسی را در لوای مقدسات و امور رفیع مذهبی ترویج می دهند در هرحال این مورد، مورد بکر و تازه ای نیست که بتوان بر روی تازگی آن بحث نمود اما آن چیزی که بسیار زشت و زننده است آنست که امروز کسانی منادیان اسلام و مذهب شده اند( بخوانید مداحان ) که حتی واجد کمترین صلاحیت اخلاقی و اعتقادی برای این امور نیستند و این آن دردی است که می تواند هر مسلمان معتقدی را آزار دهد و انسان را به دوران حیات حافظ یاد آور می نماید و به درستی امروز می توان به تعبیرات و اشارات زیبا ی آن بزرگوار پی برد که گویی حافظ در همین عصر و در همین روزها دیوان خود را به جهنیان عرضه نموده است
این رجعت به تاریخ سخت غم انگیز است
یا علی

 
At March 5, 2007 at 11:13 PM , Anonymous Anonymous said...

متشكرم آقاي بهنود عزيز

 
At March 6, 2007 at 12:53 AM , Blogger Unknown said...

س. مبنا
با سلامل،هرگونه برخوردبا مسايلي اينچنيني مي تواندزمينه ساز توجيه بخوردهاي ديگر باشد اگرچه سخن درست است كه اگر اين مساله در زمان خاتمي رخ ميداد پدر صاحب بچه را درمي آوردند اما نكته اساسي در سوالات اين آزمون اين است كه پرسش ها از كتابي از علامه طباطبايي طرح شده است حال پرسش اساسي اين است كه اگر علامه به اين مسايل اعتقاد داشت و كتابش در سطح وسيعي نيز منتشرشده است چرا بايدسر طراح را كه به اين كتاب و مسايل مورد اشاره در سوالات باوردارد بريد

 
At March 9, 2007 at 2:37 PM , Anonymous Anonymous said...

خوانده بودم در روزنامه... خواندم و یادم افتاد یک ماهی هست سر نزدم به وبلاگ استاد بزرگوارم. آمده ام همه آنچه نوشتید در این مدت را بخوانم.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home