Monday, February 14, 2011

در رویای مصر

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At February 14, 2011 at 3:26 AM , Anonymous نفیسه said...

می دانم در چه حالی. جدال عقل و عشق. دلت با ماست اما تجربه نگرانت می کنم. نگران نباش استادم ما آن قدر هم بی عقل نیستیم. درس هایت را خوانده ایم و دل پاکت می دانیم با ماست

 
At February 14, 2011 at 3:29 PM , Blogger انسان سکولار said...

براستی که این منطقه را آینده خطرناکی در پیش روست

ای کاش مردم مصر به بختیار قناعت کنند و بی خمینی به سمت وضعیتی نروند که ما بگوئیم خدا را شکر رهبری قاطع داشتیم اگر عقلمان نرسید با تساهل و درایت مشکلاتمان را حل کنیم

 
At February 15, 2011 at 9:32 AM , Anonymous Anonymous said...

Agar mardom e Iran be hamin shekl:ahesteh ama ba tadbir,pish beravand,bi hich tardidi az tamaam e mardom e khaavarmiaaneh,jelotar khaahand bud.faraamushi ancheh bar ma gozashteh ast,eshtebaah e gheyr ghabel e bakhsheshi ast ke faghat naabudi be hamraah khaahad avard.

 
At February 15, 2011 at 9:42 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا بهنود 25ام بهمن نشان داد این مردم دیگه قابل کنترل نیست و آنها برای آزادی تمام قد وارد صحنه شده اند.
نظام نیز بدون درنظر گرفتن مصالخ خویش بی مهابا و دیوانه وار مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و یا مود هدف گلوله قرار می دهد بعدش می گوید یک بسیجی به ضرب گلوله کشته شد. این کدام بسیجی بود که در سال 87 با آیت الله منتظری دیدار کرده است این بسیجی درست مثل دکتر علیمحمدی توسط موساد کشته شد. دکتر علیمحمدی نیز از حامیان موسوی بود.
من از نزدیک شاهد ددمنشی بسیجیان و سپاهیان بودم که چگونه دخترکان معصوم را به خاک و خون کشیدند و چندین سر و کله و دست و پا شکستند. از انقلاب به سوی آزادی جنایات رژیم بسیار شدید بود..
طهماسبی

 
At February 15, 2011 at 10:45 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد بهنود

لطفا در مقاله بعدي به اين موضوع بپردازيد كه چرا ما سبزهاي الاغ در هر راهپيمايي تنها يك گلوله باخودم مي بريم و آنهم مي زنيم به مردم !
يا ما خيلي خريم يا آنها كه اين روايت مي كنند در فالس نيوز و دجال نيوز !
:-))

 
At February 15, 2011 at 1:02 PM , Anonymous saeed said...

Dear Mr.Behnood

Our dream will come true too
be sure...

 
At February 15, 2011 at 9:17 PM , Anonymous Anonymous said...

تو گویی از خاکستر سبز برآمدیم تا دوباره به سیاه و سفید خودمان برسیم. تو گویی آنچه گذشت هشدار بازرگان بود که ما آخرین نسل گفتمان خواهیم بود و بعد از ما قداره ها از رو بسته می شود. این بار نه حرف از رأی بود ونه از مشنگ گرمساری و اصحابش که دیو آفریدند در غیبت فرشته.

 
At February 15, 2011 at 9:18 PM , Blogger Mostafa said...

جناب بهنود، فریاد های مرگ بر موسوی و خاتمی را که می شنوم از به اصطلاح وکلای ملت، دلم می لرزد. یادم می آید نوشنه تان را که باختیم مال اهل تساهل و تسامح. می خواستم اگر می شود بنویسید راجع به شرایط پس از بیست و پنج بهمن

 
At February 16, 2011 at 4:46 AM , Anonymous Anonymous said...

آفتاب آمد دليل آفتاب. استفاده از نماد سبز در كشورهاي عربي آنقدر رواج پيدا كرده كه شبكه العالم جمهوري اسلامي هم نمي تواند آن را پنهان كند. امروز در اين شبكه ديدم كه جوانان بحريني دستبند سبز دارند. همان جواناني كه جمهوري اسلامي مدعي است كه به دليل داشتن فرهنگ شيعي به جمهوري اسلامي علاقه مندند.

 
At February 16, 2011 at 6:51 AM , Anonymous korosh said...

بیست و پنج بهمن یک پیام مشخص داشت
بخش عمده ای از مردم دیگر دیکتاتوری ولایت فقیه را نمی خواهند
خود خمینی گفت هر نسلی سرنوشتش دست خودش است
خامنه ای و ولایت فقیه باید بروند
ما می دانیم چه می خواهیم
دمکراسی پارلمانی ،انتخابات واقعا آزاد و قوه قضاییه مستقل و سالم و اقتصاد توام با رفاه
و اشتغال

 
At February 16, 2011 at 10:46 AM , Anonymous امیرمهدی said...

یارب این آرزو مرا چه خوش است...

 
At February 16, 2011 at 10:48 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود عزیز خوبی بابا ,منتظر مقاله شما هستیما خیلی کم کار شدین

 
At February 17, 2011 at 5:33 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود، سرکوب تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟

 
At February 17, 2011 at 9:05 AM , Anonymous Anonymous said...

نكته مهم اعتراضات 25 بهمن، قرار گرفتن بركناري خامنه اي بهد عنوان اولين خواسته مردم معترض ايران است. بي شك نفطه بعدي، نظام جمهوري اسلامي خواهد بود اگر اين قاتلان به خواسته مردم تن ندهند. تاريخ نشان داده است كه خواسته مردم بيشتر مي شود اما به عقب بر نمي گردد.

 
At February 17, 2011 at 9:52 AM , Anonymous Raha said...

ما بچه های جنگیم
بجنگ تا بجنگیم

 
At February 17, 2011 at 10:40 AM , Anonymous رها said...

آقای بهنود
این زمان حرف زدن است، به چه مصلحت خاموشی ؟ رها

 
At February 18, 2011 at 5:20 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود، همیشه مقاله های شما یکی از منابع آرامش من بوده و هست.
بیان قوی، تسلط به تاریخ معاصر و ادبیات دلچسب، خواندن نوشته های شما را تبدیل به یکی از اولویت های اولیه در دنیای مجازی من کرده.
در این چند روز که از هر طرف خبری و از هر رسانه ای پروپاگاندایی پخش می شود، بی تابانه منتظر خواندن مقاله ای آرام و زیبا از شما هستم.
لطفا قلمتان را دریغ ندارید‍
با تشکر

 
At February 19, 2011 at 12:40 AM , Anonymous Anonymous said...

تا به حال نگران شکستن مرزهای توحش و ددمنشی از طرف حکومتیان بودیم حالا نگرانی از یکته تازی و درهم شکستن مرزهای وقاحت و بی شرمی نیز به آن افزوده شد! مردم را در خیابان میکشند و خودشان مراسم به خاکسپاریشان را برگزار میکنند! این کار ها ممکن است روز پایان خودشان را کمی عقب بیاندازد ولی به همان نسبت آنرا خونین تر خواهد کرد. و این به نفع هیچ کس نخواهد بود.

 
At February 20, 2011 at 8:58 AM , Anonymous Anonymous said...

با درود بر شما،

دوستان آزادی انتظار دارند که نویسندگان و روشنفکران در این روزها سخت با نوشتن مقالات روشنگر وقایع و آینده باشند. بسیار کار اسانی‌ است پس از یک اتفاق راه کارها را که باید اتفاق میافتد توضیح داد.

شما هم با قلم شیرینتان وارد کار شوید، لطفا.

 
At February 20, 2011 at 12:59 PM , Anonymous محسن said...

چرا نمی نویسی استاد در این روزهای بارانی؟ باور کن داریم از غصه میترکیم. یه چیزی بگو ...

 
At February 20, 2011 at 1:27 PM , Anonymous Anonymous said...

چهار روزه هی میام ببینم درباره چند روز اخیر چی مینویسین اما خبری نیست! الان بعد از بیشتر از ۱ سال جرقه های امید برام زنده شده به خصوص که برداشتن یارانه ها به زودی اثراتش معلوم میشه و طبقه کارگر هم اضافه میشن. آرزو میکنم حاکمیت عقل کنه و کوتاه بیاد. انقلاب به نفع هیج کس نیست وای به اینکه تنها راه حل باشه. بعید میدونم البته سر عقل بیان چون عقلی در کار نیست! اگر بود کار تا اینجا نمیرسید. باید دید البته. مرسی

 
At February 20, 2011 at 11:12 PM , Blogger Unknown said...

سلام
من معترضم
من معترضم به شما آقای بهنود
من معترضم به همه اونایی که میدونن و چیزی نمیگن
من معترضم به بی بی سی به و او ای
من معترضم
بهنود جان با کتابهای تو بزرگ شدم با 275 روزت تاریخ بازرگان رو آموختم با سید ضیا تا بختیار ناجوانمردی تاریخ ایران رو به دل گرفتیم
چرا نمیگی بازم میخوایی بعد از اتفاق بنویسی؟
نکن کاری رو که با 11 سپتامبر کردی روایت ننویس تحلیل بنویس
اگر شما ها این کار رو نکنید بازهم نسل بعدی این نسل رو به محاکمه میکشه که چرا اینطور نکردید پرا اونطور نکردید
بهنود بنویس تحلیل تحلیل امکان ها رو بنویس بنویس

 
At February 21, 2011 at 12:04 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود سکوت شما برای من هم مثل بقیه عجیب شاید به مثابه تاریخ دانان می خواهید یک پدیده را فرا از تب و تاب بررسی کنید اما ما در این دوران به جامعه شناس بیشتر نیاز داریم تغییر این نوع نظام ناگذیر است حالا با کنی زمان این طرف و آن طرف اما من این وسیله را نمی پسندم هرچند حماقت دیکتاتور ها همیشه به آخرین و بدترین راه منهی می شود . من نمی خواهم فرزندانم نیز نسل انقلاب نامیده شوند و ما به فرزندانمان بگوییم که ما نبودیم انقلاب کردیم ما چیز دیگر می خواستیم چیز دیگر شد . حالا دیگر آن جنبش عدم خشونت هم کم کم محو می شد از سبوعیت دیکتاتور که با هر فریادی که بر سر ما می کشد با هر ضربه ای که می زند هزار تخم نفرت می کارد و من نگران روزی هستم که وقت درو باشد چگونه باید کرد ما می دانیم چه می خواهیم اما من این چگونه می خواهیم را نمی پسندم و نگرانم که این راه برای ما تنها راه باشد

 
At February 21, 2011 at 12:26 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود عزیز, پکیدیم از بس اومدیم تو بلاگ شما تا نظرتونو بدونیم ولی هیچ خبری نبود

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home