Wednesday, December 22, 2010

جراحی حذف هاشمی

به عملیات شبه هدفمند کردن یارانه ها می گویند جراحی بزرگ، و هفته پیش زمانی که سرانجام با تاخیری نه ماهه ، دولت اعلام داشت که اجرای قانون را آغاز می کند، نوشتند روز تاریخی، روز بزرگ، و احمدی نژاد خودش را مانند همیشه به قدیسان گره زد و گفت پولی که دولت به حساب مردم ریخته پول امام زمان است، تا از مردم خواسته باشد برای دریافت هشتاد و یک هزار تومان ها به بانک هائی را که دچار کمبود شدید منابع مالی هستند، هجوم نبرند. اما روز بزرگ و جراحی بزرگ در پیش است. و این دیگر سیاسی است، سیاسی صرف.

به گمانم از روی شواهد می توان گفت که کلید پروژه حذف هاشمی در شب یلدا از دست کلیددارانش افتاد. و برخلاف آن ها که تصور می کنند هاشمی هم یکی است مانند دیگر همراهان بزرگ جمهوری اسلامی که تا به حال حذف و هضم شده اند، باید گفت ماجرای حذف هاشمی بزرگ تر از حادثه حذف آیت الله شریعتمداری و هم حذف آیت الله منتظری است. اول و مهم این که گرچه آقای منتظری زمان حذف، قائم مقام رهبر بود که شغلی است به هر حال سیاسی، اما پایه و اهمیت او و آیت الله شریعتمداری فقط به پایگاه مذهبی شان بود. در مورد هاشمی چنین نیست. او مدعی پایگاه مذهبی نیست و اگر اهمیتی دارد برای این است که فردی اجرائی است و از میان بازماندگان گارد اول انقلاب اسلامی، کس به اندازه او در خوب و بد حکومتی که بعد از انقلاب بنیان نهاده شد سهم ندارد.

هاشمی رفسنجانی نزدیک ترین فرد به آیت الله خمینی بود و تمامی شواهد حاکی است که گوش بینان گذار جمهوری اسلامی به کس به اندازه وی بدهکار نبود. از همین رو تا زمانی که خود را برای سومین بار نامزد ریاست جمهوری نکرده بود ، مدت مدیدی نفر اول و بعد از آن هم شریک اول حکومت بود. وقتی این را از کف داد که نامزد انتخاباتی شد که حالا کشف شده است برایش نقشه های بزرگ توسط آدم های بزرگ کشیده شده بود.

شواهد بسیار حاکی است که از دید آیت الله خمینی، هاشمی مغز متفکر نظامی بود که بنیان نهاد و قبای ریاست شورای تشخیص مصلحت نظام برای او دوخته شد، آن شورائی که باید خلاف شرع و قانون اساسی [ با تصویب شورای نگهبان] را هم برای ماندن و مصلحت نظام مجال عبور می داد.
حالا کشتی هاشمی رفسنجانی نزدیک کوه یخی شده است که سرش از مقاله کیهان [نوشته نماینده و مشاور رسانه ای رهبر جمهوری اسلامی] در روز چهارشنبه اول زمستان سی و دومین سال انقلاب بیرون زد. یا هاضمه جمهوری اسلامی که تا بینان گذار جمهوری زنده بود، چنان کارآ و قدرتمند بود، این سنگ بزرگ را هم می بلعد و یا در گلویش گیر می کند. برای درک این زمان زیادی نمانده است. در هر دو حالت ماجرا بدون عارضه نمی ماند. چرا که الان هاشمی دیگر آن نیست که از نظرسنجی دستگاه اجرائی شورای نگهبان [به ریاست سید محمد جهرمی و معاونت محمود احمدی نژاد] بیرون آمد که مدعی بود او بیش از هر کس در بین جمعیت کشور مخالف و بدگو دارد. در این فاصله هشت ساله اتفاقات مهمی افتاده و از جمله این که نهضتی بزرگ، رییس مجلس خبرگان را بالامقام ترین مدافع خود دیده است.

از جمله دیگر حواشی و عوارض حذف هاشمی، بیت آیت الله خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی است، که در ده دوازده سال اخیر که با تهاجم پنهان و آشکار یک جناح مورد حمایت روبرو شد، هاشمی را کنار خود داشت. این که احمد خمینی و حتی همسر آیت الله درگذشته اند چندان تغییری در صورت مساله نمی دهد. آنان که وفاداری به نظام را در وفاداری به بینان گذارش می بینند، راحت نیست که مانند احمدی نژاد به آن جا پشت کنند.

می توان با مفسران همصدا شد و باور کرد که بعد از سه چهار سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم و ملاقات ها با مراجع و اساتید آن شهر، دیگر رمقی در بزرگان دین نمانده که با آن از یار قدیمی و اشنای خود دفاع کنند. اما اصلاح طلبان و فرزندان خلفشان سبزها اینک باور دارند که طناب دار با حذف هاشمی به گردن آن ها نزدیک می شود.

به نظر می رسد آن پیام که پشت خشونت های جاری بر محترمان اصلاح طلب بود، آن سخت گیری هائی که در این یک سال علیه هر مخالفی به کار برده شده، آن بی حرمتی که در مناظرات تلویزیونی مبارزات انتخاباتی ظاهر شد و هر احترامی را از میان برد، آن احکام بی منطق که از دادگاه ها به در آمد، و آن چشم بستن بر ظهور نوعی پوپولیزم خطرناک فاشیستی، همه دارای مبنائی بود.

کار بزرگی در پیش دارد حکومت که با حذف هاشمی تمام نمی شود.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At December 22, 2010 at 12:50 AM , Anonymous Anonymous said...

چند ساعت پیش خواندم و حس کردم خبرهائی هست که شما هم بعد از مدت درازی سکوت را کنار گذاشته اید. همین که موقع انتخاب نزدیک است خبر خوشی است چون زیر فشار داریم خفه می شویم. م. ح

 
At December 22, 2010 at 12:50 AM , Anonymous علی said...

وااااااااااااااااای

 
At December 22, 2010 at 2:18 AM , Anonymous Anonymous said...

مسعود جان می دانم تحلیلهایت بی بدیلند ولی یک چیز را نمی شود نادیده گرفت و آن دست طبیعت است.
شاید این شعر " ای کشته که را کشتی /تا کشته شوی زار"در باره هاشمی زیاد باشد ولی او در جنایات 30 سال گدشته بی تقصیر نبود.
او برای ماندن نظام کشته شدن نزدیکترین دوستانش را نادیده گرفت.
اگر در زمان زمامداری اش 134نویسنده را دستگیر نمی کردند قطعا آن 134تا هم اکنون 134000نفر بودند که از او حمایت می کردن.
همانطوری که گفتی من نیز سرانجام سثوط هاشمی را درک می کنم ولی از فهوای کلام اخیر هاشمی چنین بر می آید او از گذشته اش پشیمان است همانطوریکه امثال من پشیمانیم.
پس باید برای زمین گیر شدن فاشیستها دست در دست هم دهیم و در کنار هاشمی بمانیم
ارادتمند شما
طهماسبی

 
At December 22, 2010 at 3:41 AM , Blogger انسان سکولار said...

استاد

مگر اینجا هم کار حرفه‌ای می‌کنید؟

گویا باید کلاس را عوض کنم بیایم در شب‌نوشته‌ها

 
At December 22, 2010 at 3:43 AM , Blogger انسان سکولار said...

البته استاد

کار حرفه‌ای‌تان هم حرف ندارد و تحسین برانگیز است

 
At December 22, 2010 at 6:46 AM , Anonymous mohammad said...

سلام آقای بهنود،

سرمقاله چهارشنبه کیهان به قلم آقای شریعتمداری به نظر بیشتر در مورد مراجع بود تا آقای هاشمی‌. اگر شد لینک مقاله‌ای که منظورتان بود را بگذارید اینجا لطفا.

ممنون

 
At December 22, 2010 at 8:16 AM , Anonymous د. ابادان said...

ذوست گرامی محمود آقا فراز پایانی مقاله را نگاه کن مونتاژ کرده اند انگار . به نظرم جناب بهنود آن بخش را می گویند و درست هم دیده اند این جا منظور آقای هاشمی است . اما به هر جال حسین شریعتمداری که ارزش ندارد. اصل سخن را متوجه باشید. حقیقتاش من ده باری خواندم مقاله را . به نظر یک نوشته تاریخی است.
دکتر د. آبادان

 
At December 22, 2010 at 8:17 AM , Anonymous از تهران said...

به نظرم مهم ترین مقاله ای است که تاکنون نوشته اید. همین پریروز به دوستان می گفتم این سکوت مسعود بهنود معنا دارد. انگاری درست گفته بودم
از تهران

 
At December 22, 2010 at 9:22 AM , Anonymous nahid from colon said...

در فیس بوک خواندم که یکی از دوستان خواستار رفع ابهام و از جمله نشان دادن رابطه به یین هدفمند کردن یارانه ها و کلید شب یلدا و دیگر اشارات این مقاله شده بود. من با اجازه استاد متاسفم که ما این قدر آسانگیر شده و عادت کرده ایم به شعارهای واضح و روشن ، نه دیگر صنایع نوشتاری حالیمان می شود نه [...] با عرض معذرت قصد اسائه ادب به کسی ندارم. اما گاهی به خصوص بین ما ایرانی های خارج از کشور به چنین ایرادهائی بر می خورم. خلاصه کم کم همه چیز را باید آماده و پخته تحویل ما داد وگرنه اشاره را متوجه نمی شویم حوصله نداریم.

 
At December 22, 2010 at 5:08 PM , Anonymous Anonymous said...

چقدر دلمان برای یک حرف حساب با نثر خوب تنگ شده بود

 
At December 23, 2010 at 4:37 AM , Anonymous امیرمهدی said...

قاعده ای دارند این فقها
شاید شنیده باشید
به نام الزام ملتزم
و چیست معنای این نکته؟
یعنی خصم را با همان مبانی که خود به آن پای بند بوده و است مجبور و ملزم ساختن
واژگون کردن و خفیف نمودن
طوعا و کرها
...
حال این خصم نباید حذف هضم و یا بلع شود؟
قانون استحقاق می گوید :
شاید مستحق باشد
خود خصم می گوید:
مستوجب این و بیش از اینم

 
At December 23, 2010 at 6:33 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام و تشکر از مقالات حرفه ای شما
آقای بهنود پادکست دوم لینک مدیا فایر پاک دشه

 
At December 23, 2010 at 12:19 PM , Anonymous بابک said...

کاشکی در ایران بودی کاشکی درس می دادی کاشکی می توانستیم بیئیم و از شما راه نوشتن درست را بیاموزیم
من دیده ام کسانی کاملا با نظر شما مخالف بوده اند اما با لذت خوانده اند نوشته هایتان را و مهم تر این که به آن توجه کرده اند و از آن آموخته اند. این خیلی مهم است هیچ کدام از دوستانتان این هنر را ندارند

 
At December 23, 2010 at 1:07 PM , Anonymous Anonymous said...

استاد عزیز،
البته به نوعی هم میتوانیم بگوییم هاشمی تنها برنده ی حوادث بعد از انتخابات بود
از آنجا که حداقل توانست با مهندسی اعتراضات حذف خود را که قریب ال وقوع بنظر میرسید به تعویق اندازد.
پس با توجه به اینکه سران جنبش سبز شانس خود را برای اجازه ی شرکت در دور بعدی انتخابات از دست دادهاند.
میتوانیم نتیجه بگیریم که هاشمی اینبار هم با زیرکی مثل زدنی اش قوچی را به جای پسر خود قربانی کرد، البته
فعلا !
برزو

 
At December 23, 2010 at 2:23 PM , Anonymous اشکان said...

‫من که این روزها دل و دماغ خواندن خبرها و تحلیل‌ها رو ندارم. چیز زیادی هم از این نوشته نفهمیدم. ولی خوب خوندن نوشته‌های آقای بهنود همیشه خوبه.
من گرچه آقای خامنه‌ای رو آدم بسیار باهوشی می‌دونیم، اما باور ندارم که برای همه‌ی این اتفاق‌ها برنامه‌ریزی کرده باشه. به نظرم بیشتر فرار به جلو یا یه هم‌چین چیزیه. از قدیم گاهی فکر می‌کردم اگر یه آدمی می‌تونه چنین دقیق برنامه‌ریزی و اجرا بکنه، خوب وضع کشور رو خوب کنه، دیگه چرا لقمه رو دور سرش میچرخونه تا از این طریق رو قدرت بمونه.

 
At December 23, 2010 at 2:50 PM , Anonymous Anonymous said...

منفعل بودن هاشمی رفسنجانی لزوما دلیلی بر بزدلی و ترس او نیست. وی همچنان یکی از سازشکارترین سیاستمداران معاصر ایران است که گاهی به حق میتوان آنرا ریاکارانه دانست. اگر وی به این رفتار سیاسی خود ادامه دهد بزودی و نیمه محترمانه از صحنه سیاست حذف خواهد شد! این آخرین فرصت ها برای وی جهت اقدامی اساسی برای بهسازی وجهه سیاسی اش میباشد. گمان میکنم که محافظه کاران حکومتی ولی بهترین گزینه را همان ادامه سکوت ایشان و حذف تدریجی و بدون کشمکش میدانند.

 
At December 23, 2010 at 4:22 PM , Blogger انسان سکولار said...

آقای طهماسبی عزیز

این فاشیست‌ها دقیقا چه کسانی هستند؟

آیا بطور کلی این کلمه را از عبارت " نوعی پوپولیزم خطرناک فاشیستی" متن استاد استخراج کرده‌اید یا دقیقا اشاره به اشخاص مشخصی می‌کنید

بابک جان اگر استا ایران بود که وضع ما این نبود

آنها که استاد را رنجاندند با آنها که آغوش گرم خود را برای استاد گشودند هر دو منافع خود را با هم گره زده‌اند

 
At December 24, 2010 at 10:01 AM , Anonymous Anonymous said...

كامنت هاي من هميشه در راستاي پست هاي منتشر شده استاد بهنود بوده است .
به جز اين يكي كه در تاييد جمله آخر " انسان سكولار" مي نويسم.
آنها که استاد را رنجاندند با آنها که "آغوش گرم خود را برای استاد گشودند هر دو منافع خود را با هم گره زده‌اند"

 
At December 24, 2010 at 11:45 PM , Anonymous mohammad said...

آقای بهنود قبلا ه گفتم. پادکست دوم پاک شده از سرور مدیافایر. لطفا دوباره آپ کنید

 
At December 25, 2010 at 7:53 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد گرامی،
این حقیر یک پیشنهاد کاملا جدی برای جنبش سبز دارم که نه تنها نجات دهنده است بلکه ما را نیز به اغلب خواسته هایمان میرسند.
پیشنهاد من این است که بیایید همگی احمدی نژاد را به رهبری جنبش سبز انتخاب کنیم.
سپس خواستهای معقول خود را به گوش ایشان برسانیم
وی تا به امروز تقریبا به تمام اهدافی که خواسته دست یافته است
مثلا میبینیم طرح هدفمند با چه مهندسی قابل تحسینی آغاز شد،
حتا آنها که متضرر میشوند امیدوار شدهاند
تصادف و فقر کم میشود و امنیت رشد میابد
و از همه مهمتر

صد میلیارد دلار صرفه جویی میشود

قسمتی از آن به جامعه پمپ میشود ، قدرت خرید را بالا میبرد و فروش بازار زیاد میشود
قسمتی دیگر صرف سازندگی کشور میشود (با توجه به اینکه بودجه ی عمران کشور فقط بیست میلیارد دلار است)
قسمت کوچکتری هم صرف جلوگیری از آسیبهای صنعتی و کشاورزی میشود

استاد عزیز لطفا تاملی به پیشنهاد خیلی خیلی جدی این (نزدیک به سی سال) شاگرد مکتب تان داشته باشید.
وقت تنگ است
ارادت بسیار
برزو

 
At December 25, 2010 at 11:35 AM , Anonymous Anonymous said...

گفتی "نقشه بزرگ توسط آدم های بزرگ"!!!
هر چه گشتم آدم بزرگی ندیدم!
چند سال پیش -درکوران تحلیل های مختلف در توجیه جگونگی پیروزی احمدی نژاد- وقتی به سادگی نوشتی اتفاق خاصی نیفتاده فقط جامه ریاست جمهوری به کوچکی قامت او شده، به نظرم درست تر امد.
بهنود عزیز، مرا می ترسانی! چه اتفاقی افتاده که او و حامیانش را بزرگ می بینی؟!!!

 
At December 25, 2010 at 11:42 AM , Blogger Atousa said...

گفتی "نقشه بزرگ توسط آدم های بزرگ"!!!
هر چه گشتم آدم بزرگی ندیدم!
چند سال پیش -درکوران تحلیل های مختلف در توجیه جگونگی پیروزی احمدی نژاد- وقتی به سادگی نوشتی اتفاق خاصی نیفتاده فقط جامه ریاست جمهوری به کوچکی قامت او شده، به نظرم درست تر امد.
بهنود عزیز، مرا می ترسانی! چه اتفاقی افتاده که او و حامیانش را بزرگ می بینی؟

 
At December 25, 2010 at 5:07 PM , Anonymous Anonymous said...

من معنای مخالف را می فهمم. کیهان با شما مخالف است بسیار خوب . عیبی هم ندارد. اما معنای بی شعوری و [...] را نمی فهمم. معنای [...] را نمی فهمم. در ستون ویژه روز یکشنبه خود نوشته است شما از هاشمی تعریف کرده اید بعد هم اسم آقای کدیور و داور نبوی را آورده . کاری ندارم که آقای کدیور هم جائی به وضوح از آقای هاشمی حمایت نکرده اما تاسفم از این است که نویسنده [...] کیهان یک بار زحمت فهم این مقاله را به خود نداده . واقعا متاسفم[...]

 
At December 25, 2010 at 5:08 PM , Anonymous ما همه با هم said...

خاک بر سر کیهان و هر کس [...]

 
At December 25, 2010 at 6:18 PM , Blogger انسان سکولار said...

برزوی عزیز

اجازه بدهید آنچیزی که من تصور می‌کنم شما می‌خواهید به طرز دیپلماتیک‌ بیان کنید صزیح بگویم

به نظر من باید با جمهوری اسلامی آشتی کرد و او را بخشید

فراموش نکنیم که همه‌ی ما اگر همین راه را می‌خواستیم طی کنیم کمتر از آنهائی که سکان جمهوری اسلامی را بدست گرفتند خطا و اشتباه نمی‌کردیم

حال ممکن بود آنها که می‌کشتیم و آنها که صدمه می‌خوردند و شعارهائی که می‌دادیم کمی فرق می‌کرد ولی در کل نه آنها که ایران را قدرتمند و مردم را عقلانی نمی‌خواستند ما را راحت می‌گذاشتند و نه مردم احساسی و غیر قابل پیشبینی از خدمات ما راضی می‌بودند.

باور کنید اگر در ایران ولایت فقیه نبود ایران ویران می‌شد چنان که در طرح داشتند

خوشبختانه که تصوری از درایت سیاسی امام و قدرت روحانیت داشتند کمتر از آنچه بود که عملا ظاهر شد و گرنه اگر تمام برنامه‌های آنها اجرا می‌شد الان ایران چند تکه بود

اعتقادات مذهبی بسیاری از ملت باعث شد که حکومتی که داعیه‌ی رهبری مذهبی نیز داشت یک وجه مشترک قوی با توده‌ی مردم پیدا کند و این قدرتی به حکومت داد که هیچ کدام از گروه‌های سیاسی حتی هنوز هم درک درستی از آن ندارند

اینکه انسانی که مذهبی نیست بتواند درک درستی از نوع نگاه انسان‌های مذهبی و یا انسانی که در رفاه نسبی بوده با انسانی که در فقر و گرفتاری بزرگ شده داشته باشد امر بعیدی است

پس بیائیم دست از لجاجت برداریم و موفقیت جمهوری اسلامی را حال که این‌همه هزینه هم بابت آن پرداخت شده با سوار شدن خودمان در این کشتی تکمیل کنیم

سوار نشویم این کشتی بدون ما می‌رود

سپاس از برزوی عزیز که کینه و بغض و لجاجت را در سرنوشت ملت و آیندگان موثر نمی‌خواهد

 
At December 25, 2010 at 7:46 PM , Anonymous Anonymous said...

از روزی که زیر آب عالیجناب خاکستری و سید خندان را زدند تکلیف جامعه بمراتب روشنتر از گذشته شده است . جامعۀ صد درصدی با ذهن در بند ایرانی بیشتر همخوانی دارد. عشق و نفرت در یک پیاله از مشخصه های فرهنگی ماست . نماد این ذهن در بند سر دبیر کیهان است.

 
At December 26, 2010 at 6:07 AM , Anonymous Anonymous said...

آنچه که من از فاشیست می فهمم این است" حاکمیت من و اندیشه گروه من و از میان بردن و نادیده گرفتن بقیه "
طهماسبی

 
At December 26, 2010 at 10:35 PM , Anonymous Anonymous said...

چند روز پیش به خبر زیر در جرس برخوردم:
http://greentimeline.blogspot.com/2010/12/blog-post_22.html
پیش خود گفتم سه امکان وجود دارد:
۱- خبر از بیخ و بن دروغ است
۲- رفسنجانی دارد میمیرد و ازاینجهت بی‌پروا حرف زده است.
۳- نتایج دیدارهای خامنه‌ای با سران مذهبی در قم به آنجا رسیده که جبهه‌ی مخالف او را وادار به توافقهای پشت پرده کرده است و ازآنرو رفسنجانی قمه را از رو بسته است و به صراحت به خامنه‌ای نسبت فاسد داده است (جمله‌ی پایانی بند اول خبر).

پس از آن این نوشته‌ی شما و سپس دو نوشته‌ در بی‌بی‌سی یکی با عنوان «آخرین مناقشات میان بی بی سی و دولت شاهنشاهی ایران»:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/12/101221_l41_bbc_70th_anniversary.shtml
و دیگری با عنوان «کمبودها و نقاط ضعف دیپلماسی بریتانیا در جریان انقلاب» در سه بخش:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/12/101221_l13_britan_politic_iran_revolution.shtml
را دیدم. آیا ایران آبستن حوادثی است؟
بهروز از تورنتو

 
At December 30, 2010 at 10:00 AM , Anonymous Anonymous said...

چرا سخنان به این بزرگی در بین رسانه ها و مثلا روشنفکران بازتاب نمی یابد ؟

http://www.youtube.com/watch?v=nu8Rrqml3kM

این فرد دیگر می داند زنده نیست
من او را اصلا نمی شناختم ولی بعد از دیدن این کلیپ تاسف خوردم چقدر روح بزرگ می خواهد
سازمان تروریستی مجاهدین خلق هم خودش را به این فرد عاشق ملت نچسباند لطفا او مجاهد زمان خودش بود

 
At January 1, 2011 at 1:09 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود در کل مقاله شما هیچ توضیحی درباره ارتباط طرح یارانه ها با حذف هاشمی رفسنجانی ندیدم

 
At January 4, 2011 at 7:22 AM , Blogger Unknown said...

سلام/الان که مقاله رو خوندم 14 دی هست.هاشمی برگ برنده ی احمدی نژاد بود.موسوی قربانی هاشمی شد.کی فکر می کرد 1.5 میلیون نفر پشت سر اکبرشاه نماز بخونند؟
صفارهرندی گفته:"هاشمی تکیه گاه فتنه بود یا هاشمی فتنه رو مدیریت کرد"
چند ماه پیش عده ای به دیدار هاشمی رفته بودند خبری که از آن جلسه منتشر شد همین حرف های معمولی او بود. ولی اشخاصی که آنجا بودند از مواضع تند هاشمی صحبت می کردند مواضعی که جرس از دیدار هاشمی با جمعی از طلبه ها منتشر کرده بود که دفتر رفسنجانی رو مجبور به تکذیب کرد.
راستی اسفند انتخابات هیت رئیسه ی مجلس خبرگان است !باید دید که هاشمی رئیس می ماند یا نه؟نتیجه هر چه باشد درای پیام مهمی است هم به مردم هم به رهبری هم به دولتیان
نکته ی دیگر هم حکم مدیرمسئول روزنامه ی ایران بود که می شه دید که هاشمی هنوز قدرت داره.نمی دونم شاید بازی "استقلال قوه قضاییه " هست که به نمایش می ذارن.
اصلا نمی دونم مسئله مهدی هاشمی رو می شه از خود هاشمی جدا کرد یا نه؟
خلاصه رفسنجانی چه قدرتمند چه ضعیف پله ی ترقی احمدی نژاد شد.قبلا هم مطرح شد ه که به قضیه مهدی هاشمی قرار نیست رسیدگی بشه تا همیشه سوژه ی داغی واسه متوسل شدن دولتیان وجود داشته باشه.
موفق باشید
یاحسین میرحسین

 
At January 5, 2011 at 12:17 PM , Anonymous Anonymous said...

don't you want to talk about the Pahlavi's tragic fate? It's time Mr Behnoud

 
At January 5, 2011 at 1:33 PM , Anonymous Anonymous said...

منتظر مقاله ای از شما درباره سخنان سید محمد خاتمی در مورد شرایط حضور در انتخابات میمانم

 
At January 5, 2011 at 2:19 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود لطفا یک مطلب درباره اعدام قاتل حادثه میدان کاج در تهران بنویسید همانطور که دیدید در ساعت 6:30 صبح سرد زمستانی این همه ادم انجا رفتند مردم تهران در حقیقت هم صحنه ی قتل را به تماشا نشستند و هم صحنه ی اعدام قاتل مردم پایتخت ان هم در مکانی که ادعای وضع اجتماعی مطلوب در تهران را دارد شاهد یا بدبینانه تر اشتیاق دیدن دو صحنه جان دادن را کشیدند و اگر بلیط فروشی هم می کردند من می گویم هزینه بلیط را هم می دادند فقط می خواهم از زبان یک کارشناسی مانند شما بدانم چرا ؟

 
At February 22, 2011 at 9:53 PM , Anonymous Anonymous said...

باغ درود به اقا مسعود
بعد از همه متفکران نوبت ایت الله جوادی است که امیدوارم این مرجع بزرگ اسیب نبیند. امیدوارم کشور به روال عادی بر گردد

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home