Saturday, May 16, 2009

اعتباری که رهروان می بخشند


این مقاله روز یکشنبه اعتماد است

يک نامه در صندوق پستي دنياي مجازي افتاد عنوانش بود «پيش بيني بحران، از 142 سال قبل». مقصود بحران همه گير اقتصاد غرب است، بحران اعتباري، بحراني که پايه پول و اقتصاد و ليبراليسم و مبناي تفکر کينزي را لرزانده است. بحراني که ابعاد وحشتناکش مي گويند هنوز ظاهر نشده، اما خواب از مردم غرب ربوده است.

مردمي که تا به حال خود را سرزنش مي کردند که چرا دو سال قبل به هشدار نوريل روبيني - مشهور به دکتر دووم - بزرگ شده تهران و درس خوانده در معتبرترين دانشگاه هاي اقتصاد و يکي از چهار اقتصاددان بزرگ امروز جهان عنايت نکردند. و ندانستند که خانه سست و بي بنيان است و هر آن فروريختني. خانه عنکبوت است.

اي ميل خبر مي دهد 142 سال قبل هم يکي ديگر پيش بيني کرده بود بحران را. کارل مارکس. و جمله يي نقل شده از کتاب کاپيتال مارکس.

«سرمايه داران بزرگ تا طبقه کارگر را به خريد کالاهاي مصرفي گران قيمت، خانه و تجهيزات تکنولوژيک معتاد کنند، به آنها فشار مي آورند تا از بانک ها وام و اعتبار بگيرند و بدهکار شوند. تا جايي که اين بدهي ها ديگر پرداختني نخواهد بود. آنگاه اعتبارهاي سوخت شده بانک ها را به سوي ورشکستگي مي برد و چاره يي نمي ماند جز ملي کردن آنها.»

خواندن جمله يي چنين آه از نهاد هر کس برمي آورد. پس مرد بزرگ کارل مارکس گفته بود. 142 سال پيش گفته بود و ديده بود پايان کار را. اما چندان که اين نامه الکترونيکي در فضاي مجازي مي چرخد حيرت ها چندان نمي پايد و ندا درمي آيد کلمات و تعبيراتي مانند «کالاهاي مصرفي گران قيمت» يا «تکنولوژي» متعلق به نيمه دوم قرن بيستم است نه از قرن نوزدهم که مارکس در آن زيست. کشف مي شود اين ترجمه ساختگي کار کساني در سيبري 2008 است نه لندن سال 1867. پس مجله هفتگي تايمز لندن هم خوشمزگي مي کند که «بحران را نه نوسترا داموس نه کارل مارکس و نه گرچو مارکس و نه هارپو و نه حتي چيکو پيش نديده بودند». ديگري نظر مي دهد که «مرد ريشو اگر پيشگويي مي دانست چرا فروپاشي بلوک شرق و ممالکي با نظام هاي مارکسيستي را نديده بود.»

در اين ميانه يک ايراني هم نظري داد. نوشت؛ حتي اگر آن کلمات بديع قرن بيستمي حذف شود به گفته کساني به بزرگي کينز غپيام آور اقتصاد آزادف باز هم مارکس آدم بزرگي است و کاپيتال اولين اثر برجسته در اقتصاد مدرن. حتي اگر گولاک و اردوگاه هاي سيبري و قره قوم صدها برابر از اينکه هستند بزرگ تر شوند و هولوکاست به فراموشي سپرده شود. حتي اگر بنويسند و ثابت کنند استالين چند برابر کشتار هيتلر و چنگيز و مغول آدم کشته است.

جهان را مردان تفکر ساخته اند و مارکس تنها متفکري نيست که دستاورد تفکراتش وسيله قدرت طلبان شده است. آنقدر شده است که بازي استاليني چيزي از بزرگي مرداني که انديشيدند و انديشيدن را ياد نسل ها دادند، نمي کاهد. حتي مي توان از زبان مارکس و انگلس گفت گرم يادآوري يا نه، من از يادت نمي کاهم. چنان که تاکنون جهان سرمايه داري بارها و بارها خبر از دفن مارکس داده است. هميشه رونق اقتصادي غرب مصادف بوده است با برگزاري مراسم تشييع جنازه مارکس. اما چندي نگذشته خواب شان پريشان شده است چون به صدايي دريافته اند از پشت شمشادهاي براندنبورگ مرد ريشويي با دست هاي کوچک و مغز بزرگ دارد راه مي رود.

به نوشته آن ايراني مردان بزرگ جهان، آنها که تمدن ها را ساخته اند کمتر بخت آن داشته اند در به اجرا درآمدن پندارهايشان دخالت کنند. بيشترين حاصل انديشه شان فرصت قدرت مداري کساني شده که درک و فهم درستي از آنها نداشته اند. ميراث بيشتر مردان تمدن ساز روزگاراني در دستان کوچک آدم هايي قرار گرفته است با زبان هاي دراز. تنها ميراث شاه اسماعيل نابغه نبود که به دست شاه سلطان حسين تاجي شد و بر موهاي فرفري و خاک گرفته محمود قلزائي گذاشته شد.

اگر پوستين مارکس تن پوش اروپاي صنعتي شده بود و لنين آن را بر دوش نمي انداخت به قلب موژيک ها در يخبندان دهقاني روسيه نمي برد، اگر ميراث آن مغز بزرگ در ملي گرايي آن گرجي قدرت مدار ضرب نمي شد و از آن سلطنت مطلقه يي به نام ديکتاتوري پرولتاريا به وجود نمي آمد. و اگر چنان ها نمي شد چه بسا جهان امروز جهاني ديگر بود. آرمانخواهان امروز بي الگو نبودند. و دريغ و درد روزان و شبان شان نبود.

نور ببارد بر آرامجايش - نورعلي خان برومند - مي گفت "ابوالحسن خان ساز خوش نمي زد، شتاب داشت انگار پشت سرش گذاشته بودند، اما تا بخواهي پرويز و مهدي و حبيب و حسين پنجه شيرين دارند و آرشه خوش مي کشند، پس نام ابوالحسن خان جاودان مي ماند، چون پيروانند که به رهروان نام و اعتبار مي بخشند".

به اعتبار اين سخن چه بسا از رهروان تفکر جهاني که نام شان نماند و نمي ماند، چون رهرواني نداشتند خردمند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At May 16, 2009 at 7:09 PM , Anonymous Anonymous said...

ostad, man be bozorgiash ehteram migozaram, vali harf hayash ra dost nadaram, shoma ham hamin tor. begozarid deleman ra be vadeh hay navid bakhsh, har chand zaeef, khosh darim...darman hanooz an jast...believe me.

 
At May 16, 2009 at 9:57 PM , Anonymous Anonymous said...

در یکی از برنامه های تلویزیون فارسی بی بی سی (بغل گوش شما آقای بهنود عزیز) به نام خبرنگاران که چند هفته قبل پخش شد، آقای صادق صبا با یک ایرانی که گویا عضو هئیت مدیره کتابخانه ملی انگلستان هستند (متاسفانه نام ایشان را به یاد نمی آورم) مصاحبه کوتاهی داشت که در مورد همین پیشگویی کارل مارکس بود.
ایشان به آقای صبا گفتند که در جلد سوم کتاب کاپیتال مارکس گفته در آینده بانکها و موسسات اعتباری چنان قدرتمند خواهند شد که از طریق دادن وام و اعتبارات مالی نظام تولید و سیستم سرمایه داری دچار بحران و خطر می کنند و متوجه باشید که این پیشگویی در حدود 140 سال قبل انجام شده است.
همچنین این آقا از قول مارکس گفتند از آنجا می فهمیم هر دوره ای به پایان خودش نزدیک می شود که سیستم آن دوره ای که حاکم است برای بیرون آمدن از بحران از مناسبات و راه حل های متعلق به دوره آینده بعد از خودش استفاده می کند و البته به علت ماهیتش کاملاً نمی تواند آن را به اجرا بگذارد و به نتیجه برسد و به همین دلیل بعد از مدتی دوباره دچار بحران جدیدی خواهد شد. در اینجا آقای صبا گفتند که مثل الان که مثلاً دولت آمریکا مجبور به دخالت در امور اقتصادی شده که کپی یک اقدام سوسیالیستی است و می دانیم که طبق اصول سرمایه داری لیبرال دولت باید تا آنجایی که می شود از دخالت در اقتصاد برحذر بماند.
بهر حال این خلاصه بحثی بود که در آن برنامه مطرح شد و آقای بهنود برای اطلاعات بیشتر می توانند با آقای صادق صبا و تهیه کنندگان آن برنامه تماس بگیرند و اگر مایل بودند ما را هم در جریان بگذارند.
با سپاس

 
At May 17, 2009 at 2:00 AM , Blogger Unknown said...

درود به شما و قلام شما جناب بهنود.اگر اجازه بدهید ، باتذکر این نکته که زبانم قاصر است از تشکر اهل قلام ، منجمله عزیزی مانند شما؛نکته ای که من در مقاله شما دیدم و برایم جالب بود تهرانی بودن استاد نوریل روبینی و در نهایت با مقداری اغماض ایرانی بودن ایشان است.اما در منابعی که من توانستم جستجو کنم فقط ذکر شده ایشان از خانواده ای یهودی و متولد استانبول است ( ویکی پدیا)و حتی گذری از ایشان از بالای آسمان تهران هم ذکر نشده بود.خواهش میکنم بنده را روشن کنید که در این برهوت اسم هر ایرانی که به عزت برده می شود دلمان را از شوق می لرزاندو. ممنونم

 
At May 17, 2009 at 2:10 AM , Anonymous علی said...

استاد بهنود عزیز

اول اینکه چند روزیست که سایت شما از فیلتر خارج شده و جای خوشوقتیست.
دوم اینکه لطفا هر وقت لینک مطالب نوشته شده در سایت های دیگر را میگذارید از لینک html استفاده کنید تا نیازی به دانلود فایل PDF نباشد مثلا لینک همین مطلبتان

http://www.etemaad.ir/Released/88-02-27/260.htm#145115
است

 
At May 17, 2009 at 7:16 AM , Anonymous Anonymous said...

Ostad behnoud, "Dictatorie poroltaria" che dar Russia va che dar Germany & England haman yek natijeh ra dasht o bas. Man be aghayede shoma alaghmandam vali bazi az tahlilhayetan bishtar nostalgiaie 1960's & 1970's ra darad ta mantegh 2000's.

ba eradat besyar

 
At May 19, 2009 at 5:34 PM , Anonymous Anonymous said...

توده اي ها و متحدين مذهبي اسلام ناب محمدي شان چه بچه گانه مردم را مي ترسانند كه اگر موسوي بي خاصيت تر از خاتمي آبدارچي نشود واي به حال شما٠ البته منظورشان منافع روسيه است ٠ همين ديروز و پريروز بود كه دولت آبادي به كمك شريعتمداري آمد با دروغپردازي كودكانه به سروش پريد چون از كروبي كه خوشگل تر وعده مي دهد دفاع كرده بود٠ موسوي كه براي طنز نبوي عليه فاطي خانم الهام برآشفته بود اما از تهمت و پريشان گويي هوادار توده اي خود به رفيق سابقش لام تا كلام سخن نگفت٠ اما از شركت (تقلب )بسيج در انتخابات به هيجان آمد٠ همه دعوا بر سر منافع روسيه است وگرنه همه اين كانديداها در نابود كردن حقوق ملت و دفاع از كيان خامنه اي سر سوزني با هم فرق ندارند٠ اما در سياست خارجي تا آنجا كه به خودشان مربوط مي شود اگر عرضه داشته باشند و از خامنه اي نترسند كروبي به سمت عادي سازي روابط با غرب و موسوي به سمت تخاصم با غرب و باج به روسيه نزديكتر است٠ اما جرات را همان بني صدر داشت كه جلوي خميني ايستاد وقتي توده ايها و برخي چپهاي ديگر مجيز او را مي گفتند٠
منافع روسيه و حزب توده و همسويي دولت آبادي و شريعتمداري
باز يك چپ روسي گاف بزرگ داد و چپ هاي ديگر به هذيان گويي و اخبار روز دستپاچه به سانسور افتاد
يكي نيست به اين خائنين چپ روسي بگويد چرا راي ندادن به موسوي حمايت از احمدي نژادست ولي پريدن به سروش و دستكاري تاريخ به سبك شريعتمداري همدستي با طالبان ايران نيست٠

همه دعوا بر سر حفظ منافع روسيه است و شهبازي توده اي تواب كه معاون ساواما بود و احمدي نژاد را پيشنهاد كرده بود در سايت توده اي ها پيك نت (كه اين روزها به كمك چهره هاي ماركدار توده اي ستاد انتخاباتي موسوي شده )موسوي را پيشنهاد كرد٠ حزب توده و شريعتمداري در يك سنگر به مخالفين موسوي مثل سروش و زيد آبادي و تحكيم وحدت مي پرند تا نهضت آزادي و جبهه ملي و ملي مذهبي ها جرات نكنند به كروبي راي دهند٠ مافياي روسي دارد اين انتخابات را مهندسي مي كند٠

با وجود چپ روسي در ايران هيچ تغييري امكان پذير نيست
وقاحت چپ روسي را در حمله دولت آبادي و عمويي ببينيد


فراموش نكنيد كه دولت آبادي فقط به دليل حمايت سروش از كروبي به او پريد٠ انقلاب فرهنگي بهانه است ٠ توده اي ها از آن حمايت مي كردند

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home