Tuesday, March 11, 2008

بتوارگی صندوق رای

سالگرد ترور حجاریان است که روز ضدخشونت نام گرفته، قصدم این بود که عذر تقصیر این پنج سال را جبران کنم و چیزی بنویسم که مقاله خود او رسید. مقاله بتوارگی صندوق رای، در این شرايط دلمردگی سرخطی می تواند بود.

مدت ها بود قصد داشتم این را بازگویم که سعید حجاریان که از بخت خوش همه ما، از مرگ نجات یافت، که به قول حافظ قتل او تقدیر نبود ورنه از دل بی رحم یاران سعید دیگر هیچ تقصیر نبود، بعد که کم کمک به کار افتاد، یک تغيير هم به او تحمیل شد، و آن کوتاه نويسی و بی پیرایه نویسی است. که فوق العاده است. در این عصر که اينترنت از قضا همه جهان را به این گونه نوشتن واداشته، موهبتی است خلاصه و چکیده نوشتن. همه آن ها که همزمان با اینترنت به عالم نوشتن درآمده اند همین گونه شده اند، اما قدیمی ها مانده اند. مانند خود من که به عادت سالیان هنوز آن چنان خلاصه نمی نویسم، یعنی مفاهیم در ذهنمان چنین خلاصه خلق نمی شود.

حجاریان از آن که خسته می شود زود، سخن گفتنش به دشواری است، می گوید و کسی می نویسد، پس لب و لباب سخن را تقریر می کند، مانند نویسنده ای که جوهرش زود خشک می شود، پس صرفه جوئی می کند. سه پادشاه نثر فارسی: سعدی، قائم مقام فراهانی و مخبرالسطنه هدايت که به نظرم اگر تاريخ بيهقی را هم کنارش گلستان و منشات و خاطرات و خطرات بگذاریم می شوند هشتاد در صد موجودیت نثر فارسی، همه شان به اجبار، به کوتاه گوئی و پرهیز از تعارف رسیده اند. حالا نه مانند حجاریان به خاطر پریشان شدن مغزشان به تیر تحجر، بلکه هر کدام به دلیلی دیگر.

بتوارگی صندوق رای
چون امسال سالروزِ ترورِ من مصادف با انتخابات شده است، به نظرم می رسد که می توان به تبیین رابطه ی بین خشونت و انتخابات پرداخت.
آیا صندوق رأی همان جعبه‌ی پاندوراست که جز مار و مور و لعنت و مصیبت در آن نیست یا، برعکس، صندوق رأی تابوتِ خشونت (coffin of violence) است که دفنِ آن باعثِ ایجادِ سکینه و طمأنینه در جامعه می‌شود؟

1) صندوق رأی و، به‌طور کلّی، انتخابات، قانون اساسی، پارلمان، احزاب، و حتّی نهادهای مدنی، برساخته‌های تجربه‌ی بشری هستند و باید این ابداعات را ارج نهاد، امّا نباید آن‌ها را تقدیس نمود و تبدیل به بت کرد؛ چرا که بت‌واره‌شدنِ هر یک از این‌ها می‌تواند ما را از مضمون و محتوای آن‌ها غافل نماید. در عالمِ مقدّسات، می‌توان به ضریحی متوسّل شد و بدان دخیل بست؛ امّا، در عالمِ عرفیّات، جایگزینیِ صندوقِ رأی با ضریح شرک‌آلود است و می‌توان آن را، به اصطلاح، «بت‌پرستی سیاسی» نام نهاد؛ کما این‌که در عالم اقتصاد نیز با پدیده‌ای به نام «بت‌وارگیِ کالایی» روبه‌رو هستیم که انسان را در خدمت کالا قرار می‌دهد، نه بر عکس.

مولوی در خلال یک داستان نکته‌ای ژرف را متذکّر می‌شود و آن این‌که برای برون‌رفت از افسونِ صندوق، آن هم صندوقی که کمابیش مشابهِ جعبه‌ی پاندوراست، باید به قدرت و نیرو مجهّز شد:
تا ببیند مؤمن و گبر و جهود
که در این صندوق جز لعنت نبود
صورتِ صندوق بس زیباست لیک
از عروض و سیم و زر خالی‌ست نیک
چون تن زرّاق خوب و باوقار
اندر آن سَلّه نیابی غیرِ مار
خلق را از بندِ صندوق و فسون
کی خَرَد جز انبیاء و مرسلون
در نبی ان استطعتم فانفذوا
این سخن با جنّ و انس آمد ز هو
گفت منفذ نیست از گردونتان
جز به سلطان و به وحیِ آسمان
ملاحظه می شود که مولوی با استفاده از این آیه (یا معشر الجنّ و الانس ان استطعتم أن تنفذوا مِن أقطار السّماواتِ و الارض فانفذوا و لاتنفذون الاّ بسلطان) می خواهد نشان دهد که هر صندوقی استعداد تبدیل شدن به فیتیش یا افسون‌گر را دارد و می تواند آدمی را دچار سودازدگی کند. و تنها راهِ برون‌رفت از سودای صندوقِ بی‌محتوا تجهیز به قدرت است.
2) چرا، در انتخابات، لای و لجنِ رسوب‌کرده در اعماقِ ساختارِ سیاسی به سطح سیاست کشیده می‌شود و صحنه‌های ناهنجاری را در مقابل چشم مردم به نمایش می‌گذارد؟ مثلاً در انتخابات اخیرِ کنیا که باعث کشتار جمع کثیری از مردم شد یا وقایعی که در پاکستان روی داد و به ترور خانم بوتو منجر شد. و چرا راه دور برویم. در همین ایران خودمان، در این چند ماهه، بی‌اخلاقی‌های فراوانی را شاهد بوده‌ایم. و حتّی یک قربانی، که مرحوم آیت‌اللّه توسّلی باشد، را هم از ما گرفته است.
برای پاسخ به این سؤال، لازم می‌دانم که، تا حدودی، رابطه‌ی خشونت و توانِ جامعه‌ی مدنی را تبیین کنم.
اوّلاً: در نقطه‌ی صفر ما جامعه‌ی مدنیِ منحل شده ای را داریم. در این جا کلّیّه‌ی صورِ دموکراسی، بدون محتوا و بدون خشونت، مشاهده می‌شود. مثلاً در زمان شاه، بعد از کودتای 28 مرداد، که جامعه‌ي مدنی ضعیف شده بود، احزابی وجود داشتند، پارلمانی بود، انتخاباتی بود؛ امّا، بدون خشونت، یک نوع دموکراسیِ صوری، نمایشی، و توخالی برپا بود. از 28 مرداد به بعد، گمان ندارم که خشونتی در انتخاباتی رخ داده باشد.
ثانیاً: در نقطه‌ی ثبات، همان‌طور که در نمودار دیده می‌شود، خشونت پایین است، امّا جامعه‌ی مدنی قوی‌ست؛ یعنی نیروهای اجتماعی به خود سازمان داده‌اند و مشتقِ آن‌ها، که نیروهای سیاسی باشند، در فضای سیاسی (polity) به رقابتِ قانون‌مند مشغول‌اند و نوعی فرهنگِ دموکراتیک ایجاد شده است که مردم با آن خو گرفته‌اند. و این‌گونه است که این دیگِ سیاست را هر چه هم بزنیم، لای و لجنِ چندانی بالا نمی‌آید. مثلاً نمونه‌ی خوبش اروپای شمالی‌ست و نمونه‌ی اسلامی‌اش را می‌توان در انتخابات اخیر مالزی دید که حزبِ طرفدار آقای انور ابراهیم رقابت قانون مندی را با حزب طرف دار آقای احمد بداوی پیش بردند؛ در حالی که در همین مالزی، ده سال پیش، آن قصّه‌های عجیب و غریب را برای آقای انور ابراهیم علم کرده بودند.
ثالثاً: در نقطه‌ی اوج، که می توان به آن نقطه‌ی بحرانی (Critical point) هم گفت، وضعیّت طوری است که نوعی مهار و موازنه بین نیروهای سیاسی به وجود آمده است، امّا، به علّتِ ضعفِ جامعه‌ی مدنی، هر آن امکان دارد که از سمتِ چپ منحنی به پایین سقوط کنیم. لذا، وظیفه‌ی نیروهای دموکرات آن است که این نقطه‌ی بحرانی را، با تقویتِ نهادهای مدنی، پشت سر گذاشته و فرایندِ دموکراسی را بازگشت‌ناپذیر نمایند.
3) امّا ایران در وضعیّت فعلی جایش کجاست؟
ایران نه آن چنان در وضعیّت خشونت بار قرار دارد، مثل کنیا (یعنی در نقطه‌ی اوج) و نه مثل زمان شاه در وضعیّت آرامشِ قبرستانی و دموکراسی صوری قرار دارد (یعنی نقطه‌ی صفر). نقطه‌ای بین این دو وضعیّت، وصفِ حالِ ماست؛ چون، بالاخره، در این چند ساله بسیاری از نهادهای مدنی تخریب شده‌اند و نهادهای حلّ منازعه ناکارکرد شده‌اند، احزاب بی‌رمق گردیده‌اند، و حتّی بوروکراسی تضعیف شده است. امّا، به هر حال، ما چاره‌ای نداریم جز این که این گردنه را پشت سر بگذاریم و به نیروهای اجتماعیِ واقعاً موجود تکیه کنیم. برای گذار از این گردنه، خیلی تدارک لازم است و نمی‌توان، مثلاً نزدیک انتخابات، با بسیجِ پوپولیستی گمان کرد که می‌توان این کتل را رد کرد. ضرب المثل قدیمی‌ای داریم که می گوید: «جویِ پایِ کتل فایده‌ای ندارد». در قدیم بعضی چاپاردارها به قاطرهایی که بار یا مثلاً هودجی بر پشتشان بود، در پای کتل، جو می‌دادند که بخورند و آن سربالایی را بالا بروند. امّا، اغلب، بی‌فایده بود و به آن‌ها می گفتند که شما باید این جو را از سال‌ها قبل، آهسته آهسته، به قاطر می‌دادید تا امروز بتواند این کتل و گردنه را بالا برود.
در پایان، لازم است چند نکته‌ای هم درباره‌ی منحنیِ مورد اشاره توضیح دهم.
اوّلاً: باید دقّت کرد که ممکن است که گاهی جامعه‌ی مدنیِ نامرئی‌ای وجود داشته باشد که به چشم سیاست‌گزاران و محقّقین نیاید؛ مثلاً فرض کنید که، در زمان انقلاب، شاه جامعه‌ی مدنی‌ای را که پشتوانه‌ی انقلاب بود نمی‌دید: شبکه‌ی عظیمی از روحانیان، مساجد، و سازمان‌دهیِ توده‌ای و «خرده قدرت» که، به قول فوکو، یک‌مرتبه تجمیع شد و بنیان سلطنت شاه را برافکند به چشم نمی آمد. نمونه‌ی دیگر اخوان المسلمین در مصر است که دولت، با زور، مانع از بروز عینی آن‌ها شده است، امّا اگر کوچک‌ترین روزنی پیدا کنند در سراسر کشور سازمان خود را تشکیل خواهند داد. و جالب است بدانید که آن قدر اخوان المسلمین در جهان اسلام گستردگی دارد که من اخیراً جایی خواندم که شاخه‌ی ایرانی آن هم تشکیل شده است.
ثانیاً: دقّت در مورد جامعه‌ی مدنیِ الجزایر، قبل از سرکوب آن توسّط ارتش، نشان می‌دهد که در خاورمیانه این امکان وجود دارد که نیروهای ضدّدموکراسی، از طرق دموکراتیک، به خود سازمان بدهند و قدرت را به دست گیرند و به تخریب نهادهای دموکراتیک و مدنی دست یازند. پس، گاهی ممکن است جامعه‌ی مدنی ضدّدموکراتیک عمل کند.
به عنوان نتیجه گیری برای صندوق سه حالت را می‌توان تصوّر کرد:
در حالت اوّل، صندوق، در نقطه‌ی صفر، بی‌محتوا و صوری می‌شود.
در حالت دوّم، صندوق، در نقطه‌ی اوج، تبدیل به جعبه‌ی پاندورا می‌شود.
و در حالت سوّم، صندوق به صندوقِ سکینه و طمأنینه تبدیل می‌شود

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At March 11, 2008 at 12:58 PM , Anonymous Anonymous said...

Parto e Neekaan Nageerad Aan keh bonyadash badast,
Tarbiat e naa ahl raa chon gardekaan bar gonbad ast!

 
At March 11, 2008 at 1:08 PM , Anonymous Anonymous said...

این دو پست آخر چهل سال قبل با آیدا و شاملو و این نوشته درباره حجاریان ، از بهترین نوشته هاست. من همه پست های شما را می خوانم و کپی می گیرم و برای دوستان هم می برم و لذت می بریم . این اولین بارست که کامنت می گذارم تعریف هم بلد نیستم

 
At March 11, 2008 at 2:10 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود عزیز
من نگاه کردن و اندیشیدن و نوشتن را از شما آموخته ام.بابت همه ی اینها و بابت نگاه نرمخوی مخملین تان سپاس گزارم
در ضمن گمان می کنم بیت مورد اشاره از حافظ باشد
قتل این خسته به فرمان تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود
سلامت و پیروز باشید

 
At March 11, 2008 at 6:35 PM , Anonymous Anonymous said...

please give us a comment for election.what should we do? Nabavi said to participate,Ganji didn't

Vahid

 
At March 11, 2008 at 7:03 PM , Anonymous Anonymous said...

شنیدم که مثل دفعات قبل از شما دعوت شده که پنجشنبه شب در صدای آمریکا باشید در برنامه آقای احمد بهارلو. خیلی خوشحال شدم و به همه خبر دادم .منتظرم جوابمان را آن جا بگیریم

 
At March 11, 2008 at 7:12 PM , Anonymous Anonymous said...

نازنین نکند از تیر اعدا دلت گرفته است. تو که همیشه در بزنگاه ها درست ترین حرف هارا گفته ای حالا موقع انتخاباتی به این حساسیت چرا ساکت مانده ای . دلم پوسید از بس نگاه کردیم به این صفحه . چرا یک کلام نمی نویسی که چه باید کرد

 
At March 11, 2008 at 9:51 PM , Blogger MAHMOOD said...

نازنین بهنود درود

از این صریح تر و گویاتر برای آنان که به شما می گویند چرا چیزی را قلمی نمی کنید، به گمان ام نیست!! حالا هر کس باید از ظن خود یار قافله شود!! یا این سو یا آن سو. ضمن این که، اگر خبر حضور سبزتان در میزگردی با شما راست باشد که دیگر ختم کلام اید شما

شادزی

 
At March 12, 2008 at 5:11 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود ...فکر کنم منظور اقای حجاریان با انکه در لفافه گفته بودند که دل اصلاح طلبان را نرنجانند این بود که فقط تمرکز بر صندوق بیهوده است وباید عوامل انرا از پیش مهیا کرد تا صندوق , صندوق شود ...بسیار سخن بجائی گفتند من از شما هم متشکرم که معلوم است به این معنی واقفید ..

 
At March 12, 2008 at 5:29 AM , Anonymous Anonymous said...

آرش
يكي از تحليل هاي بسيار آبكي كه به خصوص در بين اصلاح طلبان رواج دارد اين است كه ما چون به براندازي و دخالت قدرتهاي خارجي اعتقاد نداريم لذا انتخابات را تحريم نمي كنيم

معلوم نيست با چه استدلالي تحريم انتخابات در حكم يك اقدام براندازانه تلقي مي شود اما ناديده گرفتن تخلفات حكومت در برگزاري صحيح انتخابات كه از كل پروسه انتخابات و نظام موجودي مضحك ساخته به عنوان اقدامي رفرميستي و هوشمندانه ياد مي شود

به نظرم اتفاقا شركت در انتخاباتي اينچنين خواسته يا ناخواسته اقدامي است در جهت سوق دادن نظام به سمت براندازي كامل
چه اين نوع از انتخابات و بدعت هاي نوآورانه اي كه در هر دوره به آن اضافه شده به تدريج نظام را به موجودي ناقص الخلقه و لاعلاج تبديل مي كند كه براي درمان آن هيچ پزشك حاذقي حاضر نخواهد شد

تحريم انتخابات را حتي به سختي ميتوان يك نافرماني مدني قلمداد كرد چرا كه عموما در يك نافرماني مدني ممكن است قانون يا قسمتي از آن توسط جمعيت نافرمان دچار خدشه شود اما تحريم انتخابات از بديهي ترين حقوق ملت است
ملتي كه حق دارد حتي در صورت لزوم براي اعتراض به چنين نحوه برگزاري انتخابات اقدام به اعتصاب، تظاهرات، يا هر اقدامي بنمايد و اين لزوما به معني براندازي نيست بلكه به معناي تقاظا براي اصلاح يك اشتباه بزرگ در جهت اصلاح نظام است رهبران گروه اصلاح طلب نيز اگز واقعا ادعاي رفرميست بودن دارند بهتر است به جاي كمك به سوق دادن نظام به ورطه فنا، در مقابل تخلفات قاطعانه ايستادگي كنند و تمام تلاش خود را به صورت مقالات، سخنراني ها، كمپين، رايزني ها، شكايات بين المللي و غيره را از هم اكنون تا انتخابات بعدي براي اصلاح روند انتخابات متمركز كنند و بدانند كه كوچكترين پيشرفتي در مسير دموكراسي اهداف اقتصادي، سياسي، و ملي ديگر را تحت تاثير خود قرار خواهد داد

 
At March 12, 2008 at 7:29 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود لطفا نظر خود را در مورد شرکت در انتخابات بنویسید ما جوانان با جمع بندی تحلیلهای افرادی چون شما تصمیم کیری خواهند کرد

 
At March 12, 2008 at 12:52 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقاي بهنود عزيز بنده 40 ساله ام و حداقل 20 سال با افكارمنطقي و معتدل ومقالات شيرين ات زندگي وبه آنها افتخار كرده ام .تقريبا تمام كتابهايت را خوانده ام.5تاي آنها مزين به امضاي خودتاندر نمايشگاه كتاب شده است .بنابراين به من حق دهيد كه جوياي نظرتان در مورد انتخابات اخير باشم(هر چند كه با زندگي در خارج براي تحصيل خودم نمي توانم راي دهم).شما به من ياد داديد كه صفر ويك فكرنكنيم.سكوت از شما بعيد بوده است .يادم مياددر مجلس پنجم بر خلاف اثر قهر كنندگان پيشنهاد كرديدكه شركت كنيم وبه همان چند كانديداي معتدل و مناسب راي دهيم.شوراهاي سوم هم چنان كرديد.نمي دانم حال چتان شده است .اصلا باور نميكنم قهركرده باشيدكه به مسعودخان نيامده.چس خواهش ميكنم نظر و تحليلت را بگو.هرچند از فهميدنش ميترسم كه نكند تحريمي باشيد.زيراخود بنده عليرغم اشراف به همه ضعف ها ومشكلات و همه محروميت هايي كه امثال بنده كشيده ايم باز نمي توانم خاتمي را تنها بگذارم.آخه يقين دارم كه اومارا تنها نگذاشت مگر جايي كه نتوانست يا ندانست (چون انسان بود). من براي خودم ده دليل در شباهت شخصيت شما و خاتمي دارم كه در آينده برات ارسال خواهم كرد .خواهش ميكنم يه بار هم شما حرف مرا گوش بده.تا كنون هر گاه در توصيه به خوش بيني واعتدال دوستان جوانم كم مي آورده ام به مقاله واستدلال شما پناه مي برده ام .باور كن اين سكوتت خيلي جنجال راه انداخته است.اين شما بوديد كه در دوم انتخابات رياست جمهوري خواستيد بياييم به هاشمي راي دهيم وداديم.خود بهتر ميداني كه نظرت موثر خواهد بود. پس اين بار نيز همراه شو مسعود عزيز.سليمي -مالزي

 
At March 13, 2008 at 12:03 AM , Anonymous Anonymous said...

درود
آقای حجاريان انسان والايی با بينشی پيشرو و ديدی متعالی هستند، ايشان را به حق می توان يک تئوريسين موثر در حرکت های اجتماعی پيش آمده در جريان دوم خرداد دانست، که نقشی بی بديل ايفا کردند. آری ايشان زود خسته می شوند، برايشان سخن گفتن دشوار است و ... اما از شما يک سوال دارم
من گمان می کنم که آنچه ما امروز هستيم، نتيجه و ماحصل تمامی انديشه ها و باورها و فعاليت هايی است که در گذشته داشته ايم و برای من اين درک اين رابطه در مورد ايشان و بسياری ديگر از عزيزان و متفکرانی که در جريان دوم خرداد ظهور کردند، قدری مشکل است
آیا شما تا حالا با خودتان انديشيده ايد که مسئوليت شما (افرادی نظير شما) که با تاريخ معاصر بسيار آشناييد در قبال مردم و انديشه های عمومی بسيار گران است. آيا انديشيده ايد که مردم در کنار نياز به دانستن نام شير زنی که در مقابل تانک قرار می گيرد و از پيش روی آن جلوگيری می کند، و يا دانستن اينکه فلان پادشاه به فرح ديبا نظری داشت و ... نياز هم دارند که همی جلوتر (فقط مقداری) افرادی را که امروز پيشرو و تاثير گذار بر اجتماع و حرکت های اجتماعی هستند را کمی بيشتر بشناسند، از افکاری داشتند و آنچه که انجام دادند. از تاسيس وزارت اطلاعات و ... تا امروزی که هستند . شما انديشيده ايد که اين هم جزو تاريخ معاصر است و نياز مبرم کسی که در حامعه زندگی می کند.
شما که از ديدگاه من يک ديد فرا جناح داريد و بذون تعصب می نويسيد، بهتر است از انانکه انديشه های مردم را به نام دوره تاريخ آلوده می کنند.

 
At March 13, 2008 at 2:02 AM , Anonymous Anonymous said...

هدف آنها خارج ساختن ما از دايره قدرت است. اما ما بازي آنها را به هم مي زنيم
.............
چشم اوستا! چنون بازيشونو به هم بزنيم كه مرغاي آسمون به حالشون زار زار گريه كنن! شق
صداي لنگ بود
اوستاي ما رو دست كم گرفتن! شق
صدا از همون جا بود
راستي اوستا قربونت برم شما لب تر كن! نكنه يه وفت واسه موندن تو قدرت رودروايسي كني و ملاحظه كني و خدا نكرده چيزي به ما نگيا؟!! خوب
تو فقط جون بخواه! كيه كه بده! شق!! شق!! شق
اين دفعه ديگه صداي لنگ نبود
آرش

 
At March 13, 2008 at 1:32 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب اقای بهنود مصاحبه شما را دیدم والبته استفاده بردم ..در انتها گفتید که اگر حتی یک سوم رقابتی باشد باید شرکت کرد ....البته میتواند حرف درستی باشد در صورتیکه اقایان اصلاح طلب که وارد مجلس میشدند اندک تاثیری داشتند ویا به اصطلاح بخاری داشتند ..در انصورت یکسوم که سهل است حتی کمتر ازان ویا حتی یک نفر هم اگر میشد بفرستی به داخل چنین مجلسی ..طبیعتا میبایستی شرکت میکردیم ..ایا واقعا فکر میکنید جز اینکه نامی از اصلاح طلبی دارند اثری اصلاح گرایانه ای از خود نشان میدهند ..؟؟هم اکنون ایا در همین مجلس هفتم میزان تاثیر انها قابل مشاهده نیست؟توضیح در این مورد موجب تشکر میشود ..

 
At March 14, 2008 at 3:36 AM , Blogger Unknown said...

سلام آقاي بهنود
ديروز در برنامه ميز گرد صداي امريكا شركت داشتيد، صحبت هائي كرديد كه سؤالاتي براي من مطرح شد. متاسفانه فرصت طرح سؤالات نبود. ممنون ميشوم اگر به آن ها جواب بدهيد.
1- فرموديد كه 29 سال است كه مردم انتخابات را تحريم مي كنند و اين كار جواب نداده است، لذا لازم است كه تاكتيك خود را عوض كنند.
اين 29 سال تحريم را از كجا آورده ايد؟ آيا اكثريت مردم در بيشتر انتخابات به اميد انتخاب بد در مقابل بدتر رآي نداده اند؟ من فكر مي كنم متاسفانه يا خوشبختانه مردم از روشنفكران در طي اين 29 سال بسيار جلوتر بوده اند و هر زمان هر كاري را كه لازم بوده ( كه لزوما تحريم نبوده) براي كمي بهتر شدن وضعيت انجام داده اند.
2- فرموديد اينطور مي فهمم كه بيشتر گروه هاي اپوزيسيون براي از بين بردن اين حكومت تحريم انتخابات را پيشنهاد مي كنند، در حاليكه تا به حال هيچ حكومتي با انتخابات از بين نرفته است.
نمي دانم چطور فكرمي كنيد بقيه آنقدر نمي فهمند كه اگر انتخابات را تحريم مي كنند، هدفشان براندازي اين حاكميت صرفا با تحريم آن است؟ مسلما همه مي دانند كه با تحريم يا هر شيوه اي در يك انتخابات، حكومت ساقط نخواهد شد.
با توجه به تجربه اين 29 سال افرادي كه اين انتخابات ( 24 اسفند) را تحريم مي كنند، كوچكترين مزيتي در شركت در انتخابات نمي بينند. آيا نمايندگان، نماينده مردم هستند؟ آيا تقلب صورت نمي گيرد؟ آيا اگر در صد كوچكي از اصلاح طلبان ( كه تائيد صلاحيت شده ها از بي بو و بي خاصيت ترين آن ها هستند) وارد مجلس شوند، كاري مي توانند انجام دهند؟ آيا اساسا فقط همين اصلاح طلب ها و اصولگراهاي معتقد به نظام نمايدة كل قشر هاي جامعه هستند؟ اگر نه چند درصد از مردم را نمايندگي مي كنند؟ بنابراين آيا اين نيست كه شركت مردم در اين انتخابات تنها براي تبليغات حكومت مفيد خواهد بود؟
مي پرسيد خوب تحريم چه مشكلي را حل خواهد كرد؟
1- عدم امكان حكومت براي سؤ استفاده بيشتر از راي مردم.
2- روشن شدن تعداد واقعي طرفداران اين حكومت براي مردم، حكومت و دنيا ( البته اگر تحريم گسترده باشد و افرادي مثل همفكران شما تعدادي از مخالفان حكومت را تحت تاثير قرار نداده و تشويق به رآي دادن نكنند).
3- اما مشكلي كه هست بعد از تحريم گسترده، لازم است تحريم هاي ديگر ( اعتراضات مدني ديگر) صورت بگيرد، كه آن مستلزم وجود يك تشكيلات مورد پذيرش از طرف مردم است كه اين اعتراضات را بتواند هماهنگ كند. اين چيزي است كه در شرايط فعلي كمبود آن به شدت در ايران حس مي شود. تنها جملة قابل قبولي كه در بحث ميزگرد ديروز فرموديد اين بود كه روشنفكران ما متاسفانه هيچ پايگاهي در بين مردم ندارند.
با احترام
سارا

 
At March 14, 2008 at 3:52 AM , Anonymous Anonymous said...

من دانشجوی کرج هستم الان از سر صندوق آمدم که کامنت های این پست را خواندم. واقعا فکر نمی کردم بعد از دیدن برنامه دیشب صدای آمریکا کسی هنوز نظری مانند سارا ابراز کند. آقا مثل این که بعضی ها از کره ماه آمده اند. من نمی دانم ایشان از داخل ایران است یا خارج. تصور نمی کنم از داخل باشند. به هر حال بعد از خواندن کامنت ایشان نزدیک بود آن شادمانی که از دیشب به من و عده کثیری از دوستانم دست داده از دست برود که حمید دوستم گفت بابا این ها یا [...] هستند یا [...] در هر دو حال ایران را نمی شناسند. به هر حال خواستم بگویم
و حالا چند تا نشانه. آقای بهنود به خارج از کشوری ها گفتند 29 سال تحریم کرده اید حالا تاکتیک را عوض کنید خانم یا آقای سارا شنیده اند تمام مردم ایران . گیرم این را عوضی متوجه شدید چه می کنید با سخن آقای بهنود که گفتند همیشه به هر حال پنجاه در صد این حکومت و هر حکومت دیگری رای دارد. پس تحریم بی فایده است. ده بیست نکته کلیدی بود در سخن آقای بهنود . گفتند مجلس قرارست یک قدم یک سانتی متر وضع ما را بهتر کند چرا ازش بگذریم. کسی مانند خانم یا آقای سارا نمی داند که ما امروز چه می کشیم. نمی داند بر سر کتاب تئاتر سینما زن ها روزنامه های ایران چه آمده دراین دو سال . نمی دانند بیکاری چه می کند تورم چه می کند. بله خانم عزیز دوران مجلس ششم و همان دولت کم کار به نسبت امروز برایمان بهشت بود چرا ازش بگذریم . فقط برای این که عده ای در خارج نشسته صد در صد را می خواهند؟ نمی دانم چرا احساس شرم کردم .

 
At March 14, 2008 at 4:10 AM , Anonymous Anonymous said...

من قصد اتهام زدن ندارم اما ممکن است از آن آقائی که اول برنامه آورده شد مسعود سلامتی بپرسند که شما چند نفرید. او در جواب می گفت نمی توانیم فعالیت کنیم چون یا در زندان هستیم یا .. پس شما کی هستید. کجا هستید. من شک دارم این آقا در داخل ایران باشد.

 
At March 14, 2008 at 4:19 AM , Anonymous Anonymous said...

خیلی دلم می خواهد بدانم کسی که سارا امضا کرده است آیا اهل ایران هستند. یا عضو همان جامعه دموکراتیک که طبرزدی در آن هست و هشت نفر هم عضو ندارد همه طبرزدی را می شناسند
جالب است که آقای بهارلو که من نسبت به بقیه همکارانش او را محترم تر می بینم می گوید من هر چه نامه و اعلامیه دارم همه گفته اند شرکت نمی کنند. عجب پس به این ترتیب دست صدای رادیو رو می شود که فقط کدام افراد برایش نامه می نویسند

 
At March 14, 2008 at 5:42 AM , Blogger Unknown said...

salam
rooz entekhabati shoma bekheir
emroz rai dadam
man ba khodam ahd baste bodam ke be hich vajh dar entekhabat sherkat nakonam
chon hich dalili nemididam ke 3 bar eshtebahe mejlese 6 va 2 dore riasat jomhori ke be piroozie Mr.khatami monjar shod tekrar konam
aghaye khatami aghe marde amal bood kami risk mikard na enghadr tasamoh va tasahol
ba vojode in vaghty matn haye shoma ro khondam bekhatare alaghe va ehterami ke baraton ghael mishodam tasmim gereftam 1bar dighe rai be hokomati ke az bon o rishe daraye systemist ke ba manteghe man hich goone vajhe tashabohi nadarad rai bedam
emroz rai dadam
vali paye har sandoghi ke miraftam jooz mardom chadoori va hezbolahi ke liste ossol gara dar dast dashtan chizi nemididam
halate afsoredeghi behem dast dad ke chera dobare ghoole hokomate diktatori ro khordam ke ba chehreye ziba mardome khod ro baname shahrvande daraje 1 , 2 va 3 taghsim mikonad
rasty shoma liste afradi ke joze pishnahadeton baraye rai dadan bood ro khondin
vaghean in adama aghe hamashon entekhab ham beshan tafavot besiar kami ba jenahe tamamiat khah az nazare ideoloxi darand

 
At March 14, 2008 at 5:43 AM , Blogger Unknown said...

salam
rooz entekhabati shoma bekheir
emroz rai dadam
man ba khodam ahd baste bodam ke be hich vajh dar entekhabat sherkat nakonam
chon hich dalili nemididam ke 3 bar eshtebahe mejlese 6 va 2 dore riasat jomhori ke be piroozie Mr.khatami monjar shod tekrar konam
aghaye khatami aghe marde amal bood kami risk mikard na enghadr tasamoh va tasahol
ba vojode in vaghty matn haye shoma ro khondam bekhatare alaghe va ehterami ke baraton ghael mishodam tasmim gereftam 1bar dighe rai be hokomati ke az bon o rishe daraye systemist ke ba manteghe man hich goone vajhe tashabohi nadarad rai bedam
emroz rai dadam
vali paye har sandoghi ke miraftam jooz mardom chadoori va hezbolahi ke liste ossol gara dar dast dashtan chizi nemididam
halate afsoredeghi behem dast dad ke chera dobare ghoole hokomate diktatori ro khordam ke ba chehreye ziba mardome khod ro baname shahrvande daraje 1 , 2 va 3 taghsim mikonad
rasty shoma liste afradi ke joze pishnahadeton baraye rai dadan bood ro khondin
vaghean in adama aghe hamashon entekhab ham beshan tafavot besiar kami ba jenahe tamamiat khah az nazare ideoloxi darand

 
At March 14, 2008 at 7:27 AM , Anonymous Anonymous said...

لعنت به من با خودم عهد کرده بود که هیچ وقت به این جمهوری اسلامی لعنتی رای ندهم . دلم نمی آید بگویم لعنت به تو. لعنت به خودم که وقتی دیشب حرف هایت را شنیدم نه که خود رفتم و رای دادم بلکه همسرم و چهار نفر دیگر را هم بردم . خون همه به گردن تو که وقتی حرف می زنی دلم می لرزد چون به تو اطمینان دارم. مواظب خودت باش
سیروس

 
At March 15, 2008 at 10:56 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود...
بنده از دست همه به اصطلاح روشنفکران و اصلاح طلبان عصبانی هستم.
کاش طرز فکرم طوری بود که این حکام را قبول می داشتم. انصافاً هیچگاه از ایده های خودشان عقب نشینی نمی کنند. هیچوقت طرفدارانشان از انتخابشان پشیمان نمی شوند. حالا بیا اینطرف آقایان اصلاح طلب و روشنفکر را ببین. همیشه آمادگی عقب نشینی را دارند و جالب اینکه این عقب نشینی هیچ حد و مرزی هم ندارد. با هر حمله جناح مقتدر اینها به اندازه چندین برابر انتظار جناح مقابل عقب نشینی می کنند. در هر شرایطی یک حداقلی برای خودشان می سازند و با شتاب به سمت اجرای انتخابات نمایشی می روند و هیپگاه فکر نمی کنند که در مقابل جایگاه اجتماعی که از دست می دهند قرار است چه چیزی را بدست آورند.
البته در گوشی میگم(شاید اینها با اونها هماهنگ هستند).

 
At March 16, 2008 at 9:52 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام حمید یا حمیده دانشجوی کرجی
من آقای سارا هستم
از کره ماه آمده ام تا انتخابات را تحریم و عیش تو را منقص کنم
به تو و آقای بهنود که هر دو در ایران زندگی میکنید حسودیم میشود
از اینکه از آن پنجاه در صد کلیدی عقب نیفتادی خوشحالم
اما باور کن دوم خرداد را آن پنجاه در صد غیر کلیدی رقم زدند
به هر حال چند روز از انتخابات گذشت
و تو بهمراه آقای بهنود و عمه محترمشان
نتیجه حضور پر شکوهتان راجشن بگیرید

 
At March 17, 2008 at 12:25 PM , Anonymous Anonymous said...

با درود
چند مامور به من گفته اند که ما هر جنایت و هر کار [...] که دلمان بخواهد می کنیم خیالمان هم راحت است چون حتی اگر نظام هم برود و عوض شود در فضای دموکراسی و حقوق بشری بعد از فروریختن رژیم کسی با ما کاری نخواهد داشت و مجازاتی در کار نخواهد بود؛ فقط شاید با سران نظام کار داشته باشند که آنها هم با ثروت فراوان در خارج کسی نمی تواند با ایشان کاری داشته باشد

آیا دموکراسی و حقوق بشر یعنی مجازات نکردن شکنجه گران و آدمکشان ؛ جانیان و غارتگران و آنها که برای منافع خود و مال یا مقام یا هر دو آنها به هر جنایت و خیانت و هر عمل [...]ی دست می زنند؟
نظر شما چیست؛ لطفا در مورد خطر وجود چنین تفکری در بین [...] رژیم؛ روشنگری نمائید.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home