Sunday, December 9, 2007

کیهان و سعیدالملک

گفتند یک زندانی را از انفرادی به بند عمومی بردند، غمزده و دلمرده نشسته بود در راهرو به بازجوئی ها و شکنجه هایش فکر می کرد که یک زندانی جیب بر آمد و از سر همدردی پهلویش نشست و گفت غم نخور داداش همیشه همین طورست، یک بار بدبیاری می آری و گیر می افتی، حالا مالی هم در جیبش بود. زندانی نگاهی به او انداخت و سرش را گرداند.

فردا روز باز آن زندانی آمد و چون تازه وارد را مغموم دید، از سر دلداری گفت گاهی اتفاق می افتد که بغل دستی چنان جیغ و داد راه می اندازد که همه را با خبر می کند، دستت تو جیب بود گیر افتادی هان؟ مرد زندانی نگاهی به او انداخت و شانه بالا انداخت. حوصله نداشت.

فردایش داشت زخم های مانده از شکنجه و بازجوئی را مرهم می نهاد که باز زندانی رسید و دید و گفت اوخ اوخ چه کتکی بهت زدند، نکنه عوضی جیب کنده لات ها را زدی. عجب بدشانسی بابا، خوب بود نگاهی به قد و بالایش می کردی. زندانی بی حوصله گفت ول کن بابا. گفت هان اژان بود و قاه قاه به خنده افتاد.

دو سه روز دیگر همین داستان تکرار شد و زندانی هر روز بر این فرض پافشاری می کرد که تازه وارد جیب کسی را زده که جز این دلیلی برای زندان کس نمی شناخت، تا بالاخره زندانی که حوصله اش سر رفته بود گفت بابا من سیاسی هستم. ناگهان طرف فریاد برداشت که ای پس جيب رييس الوزرا را زدی ؟

حالا حکايت ماست با اين آدم های ذاتا در دادستانی و اطلاعات کار کرده که تصور می کنند هر کس بايد الزاما به یک سازمان اطلاعاتی وابستگی داشته و جیب کسی را زده باشد. کيهان در اين مورد خبری نوشته درباره من.

روزنامه شریفه در اين مورد ید طولائی دارد، یه نظر می رسد که نوعی بیماری انتقام از خود، یا احیانا عذاب وجدان گریبانش گرفته، چون با هر کس مخالفتی دارد او را به همکاری خود متصف می کند، از جمله دوست نازنين از دست رفته اش سعید امامی را. فردای خودکشی وی عامل سیا و همسر وی را مامور اف بی آی[کذا] خواند. و به اين ترتيب به همکاران دیگرش گرا داد که با فهیمه گورانی همسر سعید امامی همان کار را بکنند که در فیلم رسوائی که در همه جهان پخش شده بخشی از آن دیده می شود. این فیلم تنها مستند از شکنجه در همه جهان است، چنان یادگار مهوع و فجیعی که آقای شریعتمداری و بازجویان حاضر درآن فیلم هرگز از تیغ نفرین و سئوال ها خلاصی نخواهند داشت. پیش از اين در پرونده پربرگ شکنجه در شیلی و اسپانیای فرانکو و پرتغال سالازار و ایران پنجاه سال گذشته جز چند تا عکس از بدن های زخم خورده چیزی نبود. حالا هست.
مقاله علی افشاری را اینجا بخوانید
نگرانی
اما نکته ای که نگرانم می کند این ها نیست، که از این دست یاوه های بی سر وته کیهان بسیار می نویسد. به نظرم می رسد که باز کسی که شنود های تلفنی را پیاده می کند، خطا کرده تا کی گند آن در آید. امیدوارم بی گناهی گرفتار نشود. معلومم نیست تلفن چه کسی را به جای تلفن من، و کدام مخاطب را سردبیر یکی از سایت های اصلاح طلب گرفته اند. خدا عالم است. و معمولا هم برای این قبیل اشتباهات کسی همکاران آقای شریعتمداری را تعقیب و پی گیری نمی کنند، آن ها مصونیت آهنين دارند.

هر کس اندک آشنائی با نوشته های من داشته باشد می داند که من در عین احترامی که برای علی افشاری قائلم با نظرات وی موافقتی ندارم چه رسد که به کسی و یا سایتی اصرار کنم که آن را منتشر کنند. با گفته های آقای عطری هم مطلقا موافق نیستم. از سوی دیگر کدام سایت اصلاح طلب برای انتشار نوشته این دو نماينده پیشين جنبش دانشجوئی منتظر یک پارتی مانند من می ماند. اصلا هیچ یک از سردبیران و مسوولان دو تا سايتی که به عنوان سایت های نزديک به اصلاح طلبان هر روز بهشان سر می زنم، نمی شناسم.

کل این نوشته کیهان که دیگر به وضوح بولتن شنودها و بازجویان شده خنده آورتر از آن است که توضیحی لازم داشته باشد. طنزنويسمان باید دست به کار شوند و بپرسند کجا مسعود بهنود چنین اعترافی کرده است و کی آن را به گوش آقای شريعتمداری رسانده، مگر بازجوها خواب دیده باشند که مرا به انفرادی انداخته اند و آن جا وادار به اعتراف شده ام. احتمال دیگر این که فرض کنیم من تلفن کرده باشم به کسی در تهران، که تلفنش هم به شنود وصل بوده، و با اصرار و قید قسم به او اعتراف کرده باشم که عضو سازمان اطلاعاتی شده ام[کذا]. سردبیری سایت معتبر "روز" را هم روزنامه از اعتبار افتاده کیهان هر چند وقت به یکی نسبت می دهد و جای خندیدن هم ندارد. قرار نیست خوانندگان این روزنامه سئوالی کنند.

اما می ماند اين که کیهان تصور می کند با اين گونه خبرسازی های تهدید آمیز می تواند مخالفان دولت احمدی نژاد را ساکت کند.

گرفتاری بزرگی است که از حالا به بعد کیهان را هر روز عصبانی تر و پرونده سازتر خواهید دید. اسباب خنده مهیا خواهد بود. یک عمر این روزنامه تحت رهبری مهدی نصیری و حسین شريعتمداری به دولت ها بند کرد و انتقاد کرد و مچ گیری ها کرد و از آن جا که مردم همیشه دلشان خنک می شود از انتقاد از صاحب مقام های بی درایت، روزنامه مچ بگیر خواننده ای و تیراژی داشت، تا رسید به جائی که احمدی نژاد را مناسب تشخیص داده، آراستند و به حجله فرستادند و خودشان شدند روزنامه دولت. عروسی که دولت احمدی نژاد باشد، چیزی نشده هزار عیب عرفی و شرعی اش آشکار شد و روسیاهی به کسانی ماند که در مقابل یک پست وزارت و یک گواهینامه منقد [ که در عالم طنز مارکزی به ناسزا شبیه است] همه حيثیت خود را خرج کرده اند. کیهانی ها با آشکار شدن عیب و علت های عروس، راه افتاده اند به سروصدا و دهل زدن و از هر حادثه ای به ضرب بزرگ ترین حروف سربی پیروزی ساختن و همزمان هر کس را که عیب و علت عروس را فاش کند به دشنامی به خیال خود از دور خارج کردن. گیرم همه این کارها با موفقیت صورت گرفت. به قول کریم شیره ای صد شب که نمیشود سعیدالملک را خواب کرد. به خصوص که در این جا سعیدالملک، هفتاد و پنج میلیون جفت چشم بیناست و هفتاد و پنج میلیون دهان گشوده که هر روز سیرکردنشان سخت تر می شود.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At December 9, 2007 at 9:44 PM , Anonymous Anonymous said...

قلم زن کیهان هرچه تیر در ترکش داشت انداخت وتهی شد.کدخدای شهر مرغابیان یادش بیاید گذشته هارا،انبان بدوش وخوشه هارا.

 
At December 9, 2007 at 9:52 PM , Anonymous Anonymous said...

به نظرت آقای شریعتمداری نوشته های شمارا میبیند اگر آری !فکر میکنی پیش وجدان خودش یه ذره از این همه تهمت و افترا شرمنده میشود

 
At December 9, 2007 at 10:56 PM , Anonymous Anonymous said...

خود شما هم مثل همان کیهانی ها حرف می زنید. آنها به شما می گویند جاسوس و وطن فروش، شما به آنها می گویی بازجو و شکنجه گر. اصلاً گویی ما ناسزا و اتهام عادتمان شده. هر طرف که باشیم. نمی توانیم یک کلمه حرف حساب را بدون بد خلقی بزنیم.

 
At December 9, 2007 at 11:30 PM , Anonymous Anonymous said...

این نظر شماست، به نظر ما که این عروس از قبلی ها خیلی هم بهتر است. حالا درست است که خیلی خوشگل نیست ولی آشپزی و خانه داری اش حرف ندارد. افاده قبلی ها را هم ندارد. فقط گاهی دست پختش یک کم شور می شه!

 
At December 10, 2007 at 1:24 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد فکر نکنید فراموشتان کردم که کامنت نمیگذارم نه متاسفانه isp که من استفاده میکنم سایت شما را فیلتر کرده و کامنت گذاشتن دردسری دارد با این سرعت کم که باید 20 بار سعی کنی تا یکبار ارسال شود

 
At December 10, 2007 at 1:41 AM , Anonymous Anonymous said...

واقعاً از سرنوشت یک شخص خیالی اینقدر نگرانید؟ پس در لندن چه کار می کنید؟ آیا راست است که دوری و دوستی؟ آیا نگرانی یعنی عافیت طلبی؟ بیایید و با این دوستان فرضی و رؤیایی همدرد و همبند شوید.اگرچه شما هرجا که باشید زندانی و در زنجیر هستید. زندانی اوهام خویش، در زنجیر توهمات خود.

 
At December 10, 2007 at 2:38 AM , Anonymous Anonymous said...

والله چه عرض کنم بهنود خان ٬ حتما که شما کوچکترین توافق فکری با
کیهانی ها نداری البته با امیر طاهری که در رژیم قبلی کیهان را میچرخاند
هم خوانایی نداشتید .این عین چندگراییست که ماحصلش همان تحمل و تعقل
که باسم دمکراسی در غرب شهره است و شما هم عاشق ان . فقط فرقش اینستکه
شما ازاد هستید هر چه میخواهید بنویسید اما نه داخل ایران !! انجا موافقان و
مخالفان قابل تحمل با هم کلنجار میروند اما سکولار خلصی مثل شما فعلا قابل
تحمل نیست ٬ شاید روزی دیگر

 
At December 10, 2007 at 3:18 AM , Blogger MAHMOOD said...

بهنود عزیز درود

همیشه استخوانهایی هست برای لای زخم گذاشتن و این از نادانان عجب نیست !! ضمنن از دو مقاله ی پیشت هم بسا استفاده بردم

این دوستان بانمک ِ ناشناس که با کامنتهای سرتاپا ... چرا می خواهند ثابت کنند ، من نمی دانم !!ا

خدا روزی شان را جای دیگر حواله کند و به قول آن دوست به اسم " نازنین" که نوشته بود :

چون این سایت مال ماست که آقای بهنود نسبی گرایمان بار آورده است. ما به هیچ چیز از جمله نظرات آقای بهنود به طور مطلق که بدم می آید یا خوشم می آید نگاه نمی کنیم. آزاد آزاد هستیم و این را خودشان به ما آموخته اند

***

باری حکایت غریبی است دنیای امروز ما ایرانیان چه در ینگه ی دنیا چه در ایران ِآباد


شادزی

 
At December 10, 2007 at 3:48 AM , Anonymous Anonymous said...

خانم ها آقایان لطفا یک اسم و شماره ای به خودتان بدهید که بشود بهتان جواب داد. ایشان که نوشته همین عروس را دوست دارد به نظرم حق دارد و هر کس لایق آن چیزی است که انتخاب می کند بدون آن که قصد توهین داشته باشم. یکی هاشمی یکی رجوی و یکی هم احمدی نژاد. ما از این گروه نیستیم. در ضمن تصور نمی کنم که آقای بهنود هم گمان داشته باشند که احمدی نژاد و شریعتمداری مدافع و آفریننده وی هیچ طرفداری ندارند.

 
At December 10, 2007 at 3:50 AM , Anonymous Anonymous said...

عالی بود خواهش می کنم حالا که عنایتی به کیهان کرده اید و خیلی هم به موقع و تمیز ، نگاهی هم به ساخته کیهانی ها که [...] باشد هم بیندازید و او را هم برای ما روشن کنید که کیست و چه می گوید.

 
At December 10, 2007 at 3:52 AM , Anonymous Anonymous said...

من هر بار که کیهان به آقای بهنود ناسزائی می گوید در چهره پدرم نگاه می کنم که از آقای بهنود انتقاد دارد چون زمانی حزبی بوده است پدرم. و فقط در این مواقع است که می بینم با خواندن مطلب کیهان یک حرف بی ترتبتی می زند. به نظرم بیشتر مردم اگر کیهان را برای [...] نحواهند دست کم برای خندیدن می خرند یا می بینند.آقای شریعتمداری منقد مشفق. افسوس که آقای بهنود نیست که ببنید هر شب آقای شریعتمداری را که دیگر دماغش را نمی تواند بالا بکشد می آورد تا تفسیر خبر بدهد خیر سرش.

 
At December 10, 2007 at 3:57 AM , Anonymous Anonymous said...

استدلال عموناشناس را نگاه کنید می گوید اگر شما نگران یک کسی هستی در لندن چه کار می کنی. چرا نماندنی که ما به حرفت در بیاوریم. یا چرا وقتی رفتی مانند [...]و [...] نشدی. این همان نظر کیهان است. حسنعلی

 
At December 10, 2007 at 4:01 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود با همه هوشی که در شما سراغ دارم به اصل این دوره از دشمنی کیهان با خودتان پی نبردید یا پی بردید و نخواستید به ما بگوئید. به هر حال به نظرم از این مصاحبه آخر شما با تلویزیون صدای آمریکا بود. آن جا شما به وضوح خط کشی کردید و تفاوت خودتان را با دوستان نشان دادید. نشان دادید که محسن سازگارا که در تورنتو از شما شنیدم که گفتید خیلی دوستش دارم اما به نظراتشان اعتقادی ندارم، نیستید. نشان دادید که با همه دفاعی که موقع زندانش از علی افشاری کرده بودید روش او را نمی پسندید. نشان دادید که نه خارج از کشوری شده اید و نه خیالش را. این دارد دوستان را می کشد. این ها دو تا فایل بیشتر ندارند. یا دوست یا دشمن. و اگر کسی بگوید من با احمدی نژاد مخالفم اما وقتی او را به عنوان نماینده ایران دعوت به سخنرانی می کنند و به او فحش می دهند توهین به من ایرانی است. یعنی شرف یعنی استقلال، یعنی چیزی فراتر از فهم آن که نوشته در حصارید شما. این تفکر یعنی مرگ کیهانی ها و کیهانی گری

 
At December 10, 2007 at 4:02 AM , Anonymous Anonymous said...

زنده باد کیهان که دست شما را رو کرد. اگر 007 نیستی از کجا زندگی می کنی در لندن

 
At December 10, 2007 at 4:26 AM , Anonymous Anonymous said...

زنده باد کیهان و زنده باد احمدی نژاد.

 
At December 10, 2007 at 5:51 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام بهنود عزیز,
از این موریانه ها و حقوق بگیر ها ی رژیم حالا چه جمهوری اسلامی باشدو چه
همه جا پیدا می شود ...
به خصوص که کنده ی درخت چند هزار ساله باشد

 
At December 10, 2007 at 5:52 AM , Anonymous Anonymous said...

از نظر آقاي شريعتمداري خلايق بر پنج گونه اند

بسيار بسيار بد: عضو موساد
بسيار بد: عضو سيا
بد: عضو اينتليجنت سرويس
ساير: عضو ساواك
تبصره: اعضا و همكاران سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي داخلي از اين قاعده مستثنا هستند.

نتيجه: اگر هستي پس يا جاسوس مايي يا جاسوس دشمن

 
At December 10, 2007 at 6:01 AM , Anonymous Anonymous said...

من خطاب به این دوست ناشناس آخری عرض می کنم درست است که ماها در این سایت با آقای بهنود مخالف و شاید دشمن ایشان هم باشیم ولی از جاده انصاف نباید خارج شد. هر کس که در خارج زندگی می کند و با انقلاب دشمن است، مثل آقای بهنود، لزوماً 007 یعنی جاسوس نیست. نباید بی دلیل به افراد تهمت زد حتی اگر لندن نشین و مخالف خوان باشند. دوستان مخالف با بهنود بیایید مثل همیشه مخالفت خود را با ایشان به صورت منطقی و منصفانه بیان کنیم. ما افتخار می کنیم که در این سایت یک فحش به کسی نمی دهیم ولی نگاه کنید به طرفداران آقای بهنود، کامنتهایشان پر است از بددهنی و ناسزاگویی
که بنده خدا بهنود مجبور است دائماً بین کلمات طرفدارانش سه نقطه بگذارد. پس فرق ما با گروه مقابل در همین اخلاق، ادب و انصاف است. بیاییم این منش را حفظ کنیم تا شبیه یاران بهنود نشویم.

 
At December 10, 2007 at 6:21 AM , Anonymous Anonymous said...

من تعجب می کنم از این رفقای خودمان. ما که تحمل چهار تا کامنت مخالف را آن هم در این فضای کوچک مجازی نداریم، چطور می خواهیم درس دموکراسی و مدارا بدهیم؟

 
At December 10, 2007 at 11:07 AM , Anonymous Anonymous said...

عالی است متشکرم . ممنون آقای بهنود

 
At December 10, 2007 at 2:38 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود عزیز!

درست است که کار کیهان اصولا یاوه گویی‌ است و دفعه‌ی اول و آخرش هم نیست که شما را جاسوس می‌خواند و هیچ تذکری هم در کسی که نیت شوم دارد و مصونیت آهنین کارگر نمی‌افتد و کسانی که شما را می‌شناسند این خزعبلات را خوانده و می‌خندند (زهر خند می‌زنند)، اما تکلیف کسانی که شما را نمی‌شناسند و از روی سادگی این چرندیات را باور می‌کنند چیست؟ چرا چند خط جوابیه نمی‌نویسید تا طبق قانون نیم بند مطبوعات چاپ کنند؟ درست است که شما بزرگوارید و شریعتمداری بی [...] (خودم سانسور کردم که شما زحمت نکشید!)، اما این دفعه آمده گفته فلانی خودش هم قبول دارد که جاسوس است!!

 
At December 10, 2007 at 3:44 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود این که مشکلی نیست برادر شریعتمداری مدیر عامل پیشین خبرگزاری را که کی کوشید ثمره بهترین جوانهای این سرزمین دست دارودسته کیهانی ها نیافتد را به دخالت در امورش متهم کرد! ساعتها مایه خنده تحریه بود!

 
At December 11, 2007 at 2:27 AM , Anonymous Anonymous said...

عجیب است در ایران هر کس و گروه و حزبی ادعای ازاد بودن و دمکراسی
میکند و فی الفور هم هیچکس را جز خودش شایسته حکومت کردن نمیداند ؟
و تازه لااقل نمیگوید کدام گروه و حزبی شایسته اپوزیسون بودن دارد .... منکه
هر چه میگردم گروه و حزبی را پیدا نمیکنم اقا/ خانم جان امریکا و انگلیس
دو تا حزب و با کمی اختلاف سلیقه ایندست و اندست میکنند دویست ساله اینکار
را دمکراسی نام نهاده اند ٬ فرانسه و ایتالیا و المان و ...غیر از دو حزب اصلی چندتا
حزب چپ و راست دارند که دکور !! دمکراسی اشان است و هر گز هم رای بالا برای
حکومت کردن نمیاورند و اگر اشتباها در اتریش اریک هایدر !! رای اورد انوقت
بزرگان و صاحبان بر حق سرمایه داری غرب مجموعا فشار میاورند تا طرف کنار
بکشد !!!!؟ این اصل است دیدید که وقتی ژان ماری لوپن بفینال امد انقدر فشار
در خارج فرانسه زیاد شد که چپ و راست و میانه بژاک شیراک رای دادند و قال قضیه
را کندند ....خاتمی مورد پسند غرب بود و دیدید چه واکنشی در انتخابش نشان دادند
اما احمدی نژاد بدتر از اریک هایدر و ماری لوپن از اغاز انتخابش زیر مهمیز رفت
پس ایران چه کند !؟ تا شخص و گروهی در ان با رای شایسته مردمی و قابل قبول ان مجموعه غربی دایم الحکومت !! سر کار نیاید
این کش و قوس ادامه خواهد داشت

 
At December 11, 2007 at 2:43 AM , Blogger Unknown said...

خدا را شكر كه بالاخره دستتان رو شد.شما واقعا فكر مي كنيد امثال برادر شريعتمداري نشسته اند تا شما و همكارانتان هر كاري دلتان خواست بكنيد.تا كي مي خواهيد به همكاريتان با سيا و موساد(البته با سين نه با صاد) ادامه دهيد.اي جاسوس,اي عنصر بيگانه ,اي جيغ بنفش بكش,اي مافياي اقتصادي,اي دانشجو نما.
خدا را صد هزار مرتبه شكر كه با آمدن دولت عدالتخواه دست شما روشد.حالا كه همكارانتان گفته اند كه ما تا قبل از سال 2003 به دنبال بمب هسته اي بوده ايم و تا سال 2015 هم نمي توانيم به بمب هسته اي دست پيدا كنيم و خودشان بزرگترين پيروزي صده اخير را براي ما به ارمغان آورده اند,شما جيغ بنفش ميكشيد كه چه؟
حالا كه خود مردم آمريكا به رئيس جمهور مهرورزمان پيغام ميدهند كه بياييد و ما را از دست اين حكومت فاسد نجات دهيدو بچه هاي آمريكا رئيس جمهور محبوب را "محمود خودمون"صدا ميزنند, تاب ديدن نداريد.مقامات سيا و موساد(البته با سين) اگر اندازه بزغاله ميفهميدند ,حكم جاسوسي را براي شما عنصر معلوم الحال نميزدند.البته اطلاع موثق داريم كه دنيا از دست شما خسته شده و عمر رژيم اشغالگر قدس رو به اتمام است.ديگر امري نداريم جز مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل و مرگ بر منافقين و صدام(البته منظورم طرز فكر صدام بود وگرنه آن عنصر تاريخ مصرف گذشته كه به همانجايي رفت كه امثال بوش و همفكرانش خواهند رفت).
آقاي بهنود توبه كنيد از اين كارهايتان.

ولي خارج از شوخي بخاطر قلم فوقالعادتون بهتون تبريك ميگم.

 
At December 11, 2007 at 5:49 AM , Anonymous Anonymous said...

سیبیل و کلاهش عین جلال بود استادمان در دانشگاه شهید بهشتی. توی دستم آدینه بود یا دنیای سخن یادم نیست. حرف مال سال 1370 است. عکس شما روی جلدش بود. استاد با اشاره به مجله گفت آخر ما نفهمیدیم این کدام طرفی ست.

آنوقتها فکر می کردم وقتی "کدام طرف" شما معلوم نیست یعنی خیلی بد است. حالا بزرگتر شده ام. روزنامه نگار می گوید آنچه را می پندارد. بهنود حتما علایق شخصی دارد اما "طرف" ندارد. هیچ طرف بودن و در متن همه چیز بودن و باورکردنی بودن. دیگه تقصیر شما نیست اگه کسی از صنعت شما سر در نیاورد، مثل من که نمیدونم اینهمه اشراف به جزئیات همه چیز رو کی و از کجا آوردین. بهنود همین است. "طرف" ندارد و اصولا چسب ندارد هیچ طرفش

راستی کی گفته هر کی مخالف روشهای حکومت داری جمهوری اسلامی بود الزاما دشمنشه؟ اعتراض یعنی دشمنی؟ چرا همه ی ما اینقدر جای حق نشسته ایم به زعم خودمان؟

 
At December 11, 2007 at 6:30 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد بهنود:ضمن تشكر خواهشمندم بجاي پاسخ به خزعبلاتي اينچنين اگر اطلاعي دقيق وروشنگرانه از سوابق امثال شريعتمداري يا فلاحيان داريد با اين شهامتي كه در شما سراغ دارم بطور مبسوط بيان فرماييد.
شخصي بد ما به خلق ميگفت
ما سينه از او نميخراشيم
ما خوبي او به خلق گوييم
تاهردو ذروغ گفته باشيم
ارادتمند :عباس از مشهد

 
At December 11, 2007 at 8:07 AM , Blogger Unknown said...

گیریم که حرف آقایان اصلا درست. گیریم که آقای بهنود الان شده است همان دو صفر هفتی که جنابان گفتند. ممکن است توضیح بدهید "شما چه کردید که شخصی مثل بهنود هم با آن سابقه ای که خودتان بهتر می دانید مجبور شود از کشورش فرار کرده و از دستتان به سرویس انگلستان پناه ببرد؟"ا

 
At December 11, 2007 at 10:58 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام.ببخشيد جناب بهنود،مطلب کيهان رو نخوندم.معمولا تو هواي زمستان کمتر گل هاي راه پله رو آب ميدم،پس کف گلدون ها زياد آب جمع نمي شه که نياز به کيهان با قابليت جذب بالاي آب داشته باشه.تا بعد

 
At December 11, 2007 at 12:16 PM , Anonymous Anonymous said...

نوشته علی افشاری را خواندم و خیلی متاثر شدم. این ها راه همه را برای نفس کشیدن بسته اند. اگر افشاری مطیع ولایت بود الان شغل نان و آبداری داشت مهرداد بذرپاش بود و لازم نبود در یک خانه کوچک و خیلی مختصر در آمریکا زندگی کند که تازه فردایش هم معلوم نیست. این ها وی را سه بار به زندان انداختند. در زندان اول کمی هم نرمی کرد اما این بی رحم ها رحم نداشتند دوباره او را به زندان انداختند و گذاشتند تا ته زندانش را طی کند. ای بی رحم ها. دیگر چاره ای نماند جز رفتن از ایران. و حالا به مناسبت این که چرا تفسیر سیاسی می گوید برای مردم ایران و خشمش را خالی می کند به او می گویند جاسوس. آن وقت [...] که کمی تا قسمتی از مواهب برخوردارست، در اتهام زنی ها شریک می شود که لابد به مجلس آینده راهش بدهند. زهی شرف. زهی احترام به بهنود ها و علی افشاری ها .گنجی ها و هر کس که شرف خود را برای چرب و شیرین دنیا نمی فروشد. و زهی غفلت برای مردمان ما که نمی بیننند که آقایان دارند با پول نفت چه می کنند برای خود و خاندانشان و گول ظاهر را می خورند و به کسانی که حالا احساس می کنند در هر گوشه عالم خانه ای به اسم سفارت دارند و عده ای نوکر و کلفت، اعتماد می کنند که اینها ساده زیست هستند و به مخالفانشان که بابت این فاش گوئی ها دارند هزینه ای بالا می پردازند جاسوس و امثال این خطاب می کنند. زهی شرف

 
At December 11, 2007 at 12:17 PM , Anonymous Anonymous said...

شیرین تر و مودبانه تر از این نمیشد ممنون

 
At December 11, 2007 at 10:51 PM , Anonymous Anonymous said...

درود بر آقای بهنود و روشنفکران عزیز میهن مظلوممان که بی نیاز از تمجید و تملق و " معجزه ی هزاره ی سوم" هستند. گناهتان البته کم نیست. خب، همکاران آقای شریعتمداری و این دولت، خانم دکتر زهرا بنی یعقوب بی گناه را می دزدند و به قتل میرسانند ، شما اعتراض می کنید. میروند خدمت شیوخ و نام خلیج فارس در معرض تهدید قرار میگیرد ، شما اعتراض میکنید. یک اتفاق کوچکی هم افتاده و شما دست بردار نیستید مرتب میگویید قتل های زنجیره ای! دلار های این نفت بدبو که آقای بوش و سازمان سیا با پاس های "چند لایه و پیچیده" به صد دلار رساندند – مگر شما میگذارید راحت بشمارند و مهرورزی کنند. انصاف داشته باشید هر کس باشد عصبانی میشود. راستی با این درامد های سرشار و روزی نامه ها و سایت های متعدد دولتی – درست است که خواننده ندارند – اما چرا سروکله ی آنها که در اون اتفاق کوچک آلوده اند در سایت های محترم پیدا میشود؟ خودشان نماینده شجاع مردم (اعلمی) را به وقیحانه ترین شکل مورد تهمت و فحاشی قرار میدهند و جرات چاپ جوابیه اش را ندارند. واقعا حیرت آور است – آدم اگر یک دروغ معمولی بگوید و بر ملا شود از شرم میخواهد بمیرد. تمام عالم میدانند که این آقایان در شکنجه و قتل آلوده اند – گویی هرگز پدیده ای بنام شرم و حیا نبوده است ! سعید

 
At December 17, 2007 at 7:02 AM , Anonymous Anonymous said...

برای اطلاع دوستانی که ئی میلی برای تماس با آقای بهنود می خواهند زیر همین صفجه کنار دکمه کامنت ها علامت یک نامه هست که اگر رویش کلیک کنند می توانند نامه برای آقای بهنود بفرستند

 
At December 28, 2007 at 3:18 PM , Anonymous Anonymous said...

اصلا نوشته های کیهان ارزش خواندن ندارد، چه برسد به جواب دادن.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home