Thursday, December 6, 2007

بعد چهارسال تعهد خاتمی پذیرفته شد


کارتون بروکس از روزنامه تایمز پنجشنبه
این که سازمان اطلاعاتی آمریکا اعلام کرده است که ایران از چهارسال قبل عملیات مربوط به تولید سلاح های هسته ای خود را متوقف کرده است، گرچه هنوز زودست تا اثرش در کاهش التهاب های موجود اندازه گیری شود، اما تا همین جا پیروزی بزرگی است که آقای احمدی نژاد آسان نمی تواند آن را مال خود کند. اما چنان که او دیروز در جمع مردم ایلام گذشت بزرگ ترین پیروزی سده گذشته هم نیست، گوینده چنین سخنی یا معنای سده را نمی داند یا پیروزی را.

این دستاورد ارزشش به از ميان برداشتن بهانه ای است که می توانست به حمله نظامی آمریکا به ايران برسد، و ارزش اضافی ش به این است که نشان می دهد همواره لازم نیست قواعد بازی بین المللی به هم ریخته شود تا حقی به کرسی بنشیند. با رعایت قواعد و بازی دست بالاتر، و داشتن اعتماد به نفس هم می توان. و این درس مهمی است برای کسانی که چون خبر گرفته اند که در سال های اول انقلاب بنيانگذار جمهوری اسلامی قواعد بازی های جهانی را نادیده می گرفت و پیروز می شد، گمان دارند که همواره می توان نقش گوریل را در بازی شطرنج ايفا کرد و پیروز از اتاق بیرون آمد. حالا آن که بر سر صدام دیده شد که دنیای کامیپوتری شده حرکات گوریل را مدل ساخت و تقلید کرد، در نتيجه گوریل به وضعيت خنده داری در مغاک گرفتار شد.

گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا، و به خصوص اين که تصميم به انتشارش گرفته شد، از جمله پیام هائی که در خود درج دارد اين است که برخلاف تصور کسانی که جنگ را حتمی و نزديک می دیدند، حمله به ايران مصيبت بارتر از آن تشخيص داده شده که در دستور کار فوری قرار گیرد، پس انتشار این گزارش خود به خود خبر از پایان جنگ روانی می دهد که به هدف تعيين شده [یا مقدور] خود رسیده یا نرسیده به پایان رسید. تردیدم از آن جاست که از تمام این جنگ روانی و یا تهدید به جنگ اگر مقصود آرام کردن عراق و نشاندن ایران بر سر میز مذاکره بود، این هدف به دست آمدنی است، ولی اگر هدفشان چنان که اعلام کرده اند جلوگیری از تولید سوخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم توسط ایران بود، بدان نرسیده ناگزیر شده اند رهايش کنند که بتوانند حزبشان را از شکست بزرگ تر در انتخابات آینده نجات دهند.

اما حالا که دولت احمدی نژاد به درستی پذیرفت که اين گزارش استقبال کردنی است، بايد تاکيد کرد که این "مثلا بزرگ ترین پیروزی سده اخير" دستاورد سیاستی است که محمد خاتمی بر آن پا فشرد و صبر و ثباتی که با وجود همه تردیدافکنی ها و مخالفت ها بر سر آن از خود نشان داد. همان زمان که حاضر نشد بدون اطمينان از توقف روندی که وجود داشت وارد صحنه شود و به جامعه جهانی اطمينان بدهد. و بايد پذیرفت که این در عین حال یک پیروزی ست برای هواداران صلح در جهان، به ويژه ایرانیان چه در داخل و خارج کشور که با فعالیت های خود نگذاشتند جو عمومی جهان در اختيار جنگ طلبان و برخی کسان قرار گیرد که از سر ناآگاهی و به خاطر خشم به حرکات حکومت ایران، عملشان به سود جنگ طلبان بود.

حتی اگر تصور رود که انتشار اين گزارش حاصل گفتگوهای پنهانی دولت فعلی است و معامله ای بر سر آرامش عراق، باز تفاوت چندانی در نتيجه حاصل نمی شود وقتی که پذیرفته باشیم که هر آن چه در حوزه سیاست خارجی اتفاق می افتد در نهایت باید منافع ملی را تامين کند، و برای تقويت بنيان کشور هزينه شود. درک این اصل چندان دشوار نیست که کشورها، حتی وقتی خیال جهانگشائی دارند مقصودشان از ایجاد نفوذ و گسترش اقتدار منطقه ای – یا جهانی – این است که منافع ملی را تامين کنند. پس همه و یا تکه هائی از آن نفوذ و اقتدار را می توان در لحظات باید پای مصلحت، به بهای خوب فروخت و عوایدش را به کیسه منافع ملی ریخت. منافع ملی امروز ایران با توجه به حضور نظامی ابرقدرت زمان در اطراف مرزهای کشور، دور کردن ایران از خطرست. دور کردن ایران از جنگ. که گفته اند کنیز هندی به دفع صداع می توان بخشید.

در گذری به آن چه در سه سال گذشته بر سر اين پرونده رفته، با همه نشيب و فرازهايش، می توان گفت که در دوران دولت تازه با اوج گیری تنش ها، کار هواداران صلح و آزادی دشوار بود. اگر داخل کشور بودند یا در خارج. اگر در درون بودند که از سوی دستگاه تبلیغاتی تندروان و هواداران دولت تمامیت خواه فعلی متهم به وادادگی و تسلیم می شدند، و اگر در خارج بودند از سوی بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی متهم شدند که با تبليغ صلح دارند به دوام حکومت کمک می کنند. شادمانی نثار آنان باد که از هیچ کدام از این دو سوی افراط نهراسیدند و نپذیرفتند که به خاطر خوشامد این و آن و یا برای پرهیز از دشنام شنیدن ها، به روندی بپیوندند که احتمال خطر در آن وجود داشت و هنوز هم نمی توان گفت با یک بیانیه اطلاعاتی کاملا خطر دور شده است. پس هنوز هم ندای صلح دوستی و ضديت با جنگ می تواند ندای مشترک همه ايرانيان باشند، الا قليلی که بر اين باورند که تنها شانس آن ها در پوشیدن لباس حامدکارزای است و شبانه با موتورسیکلت هارلی دیویدسون همراه دو تفنگدار دريائی آمريکائی از کوه و کمر گذشتن و خود را به شهری رساندن، چشم به آسمان، در انتظار.

اگر برای اعتماد سازی دو سالی تعلیق پذیرفته نمی شد. و اگر بعد از دولت خاتمی هم گروه جدید، بر طرح نگاه به شرق پافشاری می کرد و اروپا را از کاملا از دست می داد، و سرانجام اين که اگر به اندازه دولت احمدی نژاد در محاسبه بر روسیه و چین تند می رفت، این چنین نبود که هست. دولت احمدی نژاد گرچه نمی تواند از این موقعيت تبلیغاتی بگذرد و حتی ابائی نخواهد داشت که آن را حاصل حضور هنوز به بر ننشسته تیم جدید شورای عالی امنيت ملی بداند، اما در حقیقت نخواهد توانست این موقعیت را به باد بدهد. و اين مهم است.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At December 6, 2007 at 6:28 AM , Anonymous Anonymous said...

چی بگه آدم که هر چی بگه تف سر بالاست..

 
At December 6, 2007 at 8:59 AM , Blogger خیابان شماره 11 said...

آقای بهنود٬ از شما به عنوان یک تحلیلگر باسابقه بعید است که این موضع را اساسا به عنوان یک پیروزی ارزیابی کنید.
آیا این که اعلام شده ایران به دنبال سلاح هسته ای بوده پیروزی است؟ یا اینکه ایران زیر فشار شدید جهانی پیگیری سلاح هسته ای را متوقف کرده می تواند پیروزی باشد؟
اتفاقا به نظر من این برای آمریکا یک پیروزی بزرگ است که هیات حاکمه ایران در دام آنها افتاده و به جشن و پایکوبی پرداخته است. معنی جشن و پایکوبی هیات حاکمه این است که «بله٬ ما به دنبال سلاح هسته ای بوده ایم٬ ولی حالا دیگر نیستیم و حتی هیات حاکمه آمریکا هم این را فهمید.»
هدف احتمالی آمریکا هم این است که به متحدان مردد خود از قبیل روسیه و جین بفهماند که ایران به دنبال سلاح هسته ای «بوده است» و هیچ «تضمینی نیست» که دوباره نباشد.
اگر آمریکا می گفت که ایران تابحال «هیچگاه» به دنبال سلاح هسته ای نبوده٬ انوقت میشد آنرا یک پیرذوزی برای ایران در نظر گرفت.
به نظرم الان برای اعلام پیروزی کمی زود است. درست مثل موقعی که آقای جرج بوش در مورد عراق اعلام کرد «Mission accomplished»

 
At December 6, 2007 at 5:47 PM , Anonymous Anonymous said...

dear behnood
why when it comes to ahmadinejad you change your positoin from a safisticated jornalist to a schoolyard boy? it seems to me you are just seeking a reason to condemn ahmadinejad.just look at your previous post, you have picked up a sentence and translated in wrongly just becouse you wanted to attack ahmadinejad.{keshvarhaye arabi khalig v keshvarhaye khalige arabii}
and know you are trying to say every one can claim this victory exept ahmadinejad.

 
At December 7, 2007 at 1:12 AM , Blogger پنگوئن said...

واقعا شما مطمئنی که این موقعیت بر باد نخواهد رفت!!!

 
At December 7, 2007 at 4:04 AM , Anonymous Anonymous said...

یک هفته ای نبودید. باز با آمدنتان دل ما را شاد کردید که حرف نشنیده می شنویم . آن قدر در این دو سه روز پرت و پلا از طرفین تهران ولوس آنجلس شنیده ایم که نگو. به هر حال ممنون از یادآوری شما

 
At December 7, 2007 at 4:16 AM , Anonymous Anonymous said...

با درود
این خبر کاملا این موضوع را نشان می دهده که هدف ایران ساختن بمب هسته ای بوده و مطمئنا نمی تواند رویکرد خود را عوض کند ....
http://behzadjj.blogfa.com
ایران سربلند ایرانی سرفراز

 
At December 7, 2007 at 5:26 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب اقای بهنود ..در این نوشته شما نکته ای به نظرم رسید شاید بد نباشد باشما در میان بگذارم ..فرموده بودید قواعد بازی بین المللی ...البته بدون شک بهترین وشایسته ترین کار تبعیت از این قواعد است ..والبته حکومت کنونی ایران بدون شک راه ناصواب میرود ..ولی انچه که در این میان است اینکه این تنها ایران نیست که قواعد بین المللی را در نظر نمیگیرد ودر واقع بزرگترین شانسی که جمهوری اسلامی اورده ودنیا نیز نمیتواند انطور که شایسته است با او مقابله کند همین است که این حکومت در دنیا تنها نیست ودر واقع شمار انانکه این قواعد را نادیده میگیرند بسیار بیشتر از کسانی است که متاسفانه باید بگویم به طور نسبی تبعیت میکنند ..ایا چین و روسیه واسرائیل وپاکستان و امریکای جنوبی وافریقا اعراب از این قواعد تبعیت میکنند؟ ایا سازمان های حقوق بشر جهان به چه میزان واقعا از این قواعد تبعیت میکنند؟ ایا جز این است که این سازمانها فقط اظهار تاسف میکنند وقتی قاعده ای نادیده گرفته میشود همین وبس تازه انهم اگر کشوری که قاعده را نادیده گرفته در شمار طرفداران قدرتهای بزرگ نباشد ؟؟ایا به نظر شما با وجود اینهمه قوانین عادلانه ومناسب در جهان چرا چنین دنیائی پر از ظم وستم ونابرابری داریم ؟ایا فکر نمیکنید با وجود این قاعد ه های ولازم الاتباع ودرست چگونه است که دنیا چنین بد مدیریت شده ؟؟اگر روزی خمینی بر ضد بازی دنیای کنونی شورش کرد فکر نمیکنید که حق داشت ؟؟ واگر پیروان او راه را نادرست میروند وبه مثال اصل وبدل از او تبعیت میکنند باید گفتار او را نادرست خواند؟؟ایا عربستان مصر چین روسیه )البته اینها فقط قلم درشتان هستند)چون به ظاهر با قدرتهای جهانی هم پیمان هستند پس میتوان گفت که ازقواعد بین المللی تبعیت میکنند ؟بنا براین بهتر نیست که در مقام مقایسه تامل بیشتری کنیم ..اتفاقا انچه که جمهوری اسلامی فعلی را بر پا نگه داشته اینست که بازی دنیای فعلی را به خوبی اموخته است ومیداند که چگونه بایستی با این دنیا مراوده کرد تا او را هم به بازی بگیرند ..واین نه با تبعیت از قواعد بین المللی ..بلکه با اموختن شگرد های نا نوشته ای که سالهای طولانی است دیگران از ان بهره میبردند حال او نیز از انها بهره میجوید ..
اردتمند مینا مرادی

 
At December 7, 2007 at 10:23 AM , Anonymous Anonymous said...

Aghaie behnoud, kasi mesle bush taahode ensani mesle khatami ro dark nemikone. Ahmadinejad va bush layeghe ham hastan va harfe ham ro behtar mifahman.

Faramososh nakonin darkhaste mozakereie iran dar sale 2003 va nahveie pasokhgoie dick cheny va atrafianesh.

Man tarafdare ahmadinejad nistam, vali fekr mikonam ba raveshi ke khatami pish gerefte bood nemishod sage hari mesle dick cheny ro raam kard. Moteasefane kheili afrad toie in donia mohtaram boodan ro zaief boodan tabir mikonan.

 
At December 7, 2007 at 1:35 PM , Anonymous Anonymous said...

من افتخار می کنم که نویسنده ای مانند شما هموطن من است که هیچ وقت حقیقت را رها نمی کند حتی اگر باعث شود که خروارخروار فحش نصیبش شود. هم امروز نوشته [...] را می خواندم طرف تصور می کند که اصلاح طلبی فحش است. مثل آدم هائی که روشنفکر را فحش می دانند و به هم در پادگان ها می گویند روشنفکر. چیزی مانند مادر فلان. و جالب این که گوینده این [...] ها معتقدست که در زمان شاه باید همه اصلاح طلب می شدند و انقلاب نمی کردند. که اين قسمت از حرفش از قضا درست است اما این شلوار وقتی به امروز می رسید تنگ می شود

 
At December 7, 2007 at 10:51 PM , Anonymous Anonymous said...

منظور از سازمان اطلاعاتی امریکا همان سازمان "سیا" ست؟

این حرفها بوی بدی می دهد. آن "خیابان شماره 11" بیراه نمی گوید یعنی تا 4 سال پیش بودیم دنبال سلاح اتمی و حالا متوقف کردیم؟

از این طعمه ای که به قلاب انداخته اند چه ماهی ای گرفته اند؟ مطمئنا تا ماهی نگرفته باشند قلق و طعمه را لو نمی دهند

نمی ترسم نه از جنگ نه از آتش بس... دلم می سوزد از تقدیری که هولناک تر از تقدیر اودیپ شهریار است. او نادانسته و ما همه دانسته و بیدار

قاصد روزان ابری
داروک
کی می رسد باران؟

 
At December 8, 2007 at 12:03 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز پادکست های 1-4 تبدیل به خاطره شده. چرا صدایی از شما در نمی آد؟؟!!!!

 
At December 8, 2007 at 2:15 AM , Anonymous Anonymous said...

در تاييد كامنت خيابان شماره 11 بايد عرض كنم كه بسيار از خواندن مطلب فوق الذكر متاسف شدم. آيا اين واقعا يك پيروزي است كه براي تقسيم غنايم آن با اين عجله بين احمدي نژاد و خاتمي و صلح طلبان و جنگ طلبان چانه بزنيم؟ آيا مانورهاي ديپلماتيك آمريكا كه با مهارت با ايجاد شوك به پرونده با يك تير صدها نشان را هدف قرار داده را نمي بينيد؟
آقاي بهنود وقتي برخي نظريه پردازان مي گويند كه متاسفانه جنگ يا درگيري اجتناب ناپذير است به اين دليل است كه معادلات مختلف آنها را به اين نتيجه مي رساند اما اين لزوما در ظرف زماني يك ماه يا يك سال نيست. ما ممكن است هم اكنون در شرايط عراق سال نود و دو باشيم و هنوز تا رودررويي نهايي 11 سال فرصت داشته باشيم اما توجه كنيد كه مسيري كه جمهوري اسلامي مي پيمايد يك طرفه است و حتي اگر فرصت زيادي از نظر زماني داشته باشد امكان برگشت براي او وجود ندارد كما اينكه اگر صدام طي اين 11 سال فرصت مذكور هر اقدامي غير از آن چه انجام دادانجام مي داد سقوط خود را تسريع كرده بود. گاهي چند سال هم براي جلوگيري از چنين اتفاقي افاقه نمي كند و با كنار هم گذاشتن حقايق ميتوان از قبل وقوع آن را به راحتي پيش بيني كرد.برخي از اين حقايق كه به نظر من مي رسد از اين قرار است.

1- به طور قطع آمريكا در تدارك برنامه 50 سال آينده خود مصمم است كه در فلات ايران مانند عربستان،عراق، بحرين، افغانستان، ژاپن، آلمان، فليپين، كره و... پايگاه دائمي داشته باشد.

2- با سياست هاي جمهوري اسلامي كه دشمني با آمريكا را به طور روزافزوني محور تمامي تصميمات خود قرار داده توافق بر موضوع ذكر شده در بند 1 مابين ايران و آمريكا تحت هر شرايطي محال است.

3- هر چند پروند هسته اي ايران موضوع بسيار فرعي در اختلاف ايران با آمريكا است اما اتفاقا موضوع اصلي اختلاف مابين ايران و اروپا و كشورهاي منطقه است و بايد براي آن راهي يافت هر چند كه به نظر مي رسد ايران در شرايط بحراني به راحتي يك جام زهر آن را حل كند.

4-حقوق بشر يكي از پرونده هاي مفتوح جمهوري اسلامي است و با در نظر گرفتن عملكرد بسيار منفي جمهوري اسلامي در مورد حقوق بشر و سركوب آزادي هاي سياسي هرگونه آزادسازي فضاي عمومي از اين حيث به آشوب و طغيان منجر خواهد شد و ادامه چنين وضعي نيز سركوب بيشتر را مي طلبد كه هرگونه اميد را براي بهبودي آن به ياس بدل مي كند.

البته توجه داشته باشيد كه اين روند مي تواند وارياسيون هاي ديگري هم قبل از جنگ داشته باشد كه از آن جمله است فروپاشي ساختار حكومت از درون، شدت گرفتن فعاليت هاي جدايي طلبانه و جنگ داخلي و فرقه اي و ... كه در هر تركيب و شكلي ممكن است فاجعه بار باشد.

 
At December 8, 2007 at 5:17 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود، چی شد؟ شما که تا دیروز زنهار و هشدار می دادید که به زودی عموسام عزیزتان تشریف می آورند و پدر همه را در می آورند! ورق برمیگردد و چنین و چنان می شود! حالا ملاحظه فرمودید که آن بالا خدایی هم هست که مظلوم را از ظالم تشخیص می دهد. چه پیش آمد که ناگهان ژست دلسوز و طرفدار می گیرید که بله این به نفع منافع ملی شد که فلان و بهمان. چرا این را به روی مبارک نمی آورید که همین احمدی نژاد اخ و بد، می توانست درست مانند غنی سازی، اگر طرح نظامی معطل مانده ای در کار بود، آن را هم مجدداً راه اندازی کند. آیا نمی توانست؟ شما با این مقاله نشان دادید که مظهر تام و تمام دورویی و تزویر هستید. من کاری به احمدی نژاد ندارم ولی در این پرونده ملت و دولت ایران مظلوم واقع شد و خداوند عدو را سبب خیر کرد و با اجازه دماغ طرف زورگو و شماها را که خدمتگزارش هستید به شدت سوزاند. با سپاس.

 
At December 8, 2007 at 1:10 PM , Anonymous Anonymous said...

خب الحمدلله که پای نهادرسانه های رییس جمهوری این جا هم باز شد. با این تفاوت که همه شان می نویسند من به احمدی نژاد کاری ندارم. یا من با احمدی نژاد مخالفم ای بر دماغ هر چی دروغگوست. این کامنت های آخر را نگاه کنید. ببنید که چقدر از نجابت آقای بهنود سوء استفاده می کنند. واقعا [...] بر ما

 
At December 8, 2007 at 1:13 PM , Anonymous Anonymous said...

من واقعا با کسانی که معتقد بودند آقای بهنود بهترست که در زمينه ادبيات و مقالاتی مانند نیما یا سیمین خانم کار کنند مخالف بودم و حرفم هم این بود که ما امروز به اعتدال و میانه روی آقای بهنود نیازمندیم. اما راستش با خواندن اين کامنت ها. اظهار فضل هائی که نويسنده شان فکر نمی کنند که بابا پیش بینی مسائل سیاسی کاری تخصصی است که بزرگان درش می مانند و با احتياط عمل می کنند ای بر پدر این تلویزیون های لوس آنجلس لعنت که ما را این همه آسانگیر بار آورده استو ای دریغ از ما ایرانیان. بله حالا من هم به نظرم بهترست که آقای بهنود این وادی را به همین صددر صدی ها واگذار کنند.

 
At December 8, 2007 at 1:15 PM , Anonymous Anonymous said...

این دستگاه احمدی نژاد پرور با اين کامنت ها که صادر می کند بهترست رج نزد و بداند که اين سایت ارشیو دارد و خوانندگان ثابت . آقای بهنود هيچ گاه نگفت حمله نظامی می شود برعکس . ایشان همواره ضد جنگ بود و می گفت امکان پذیرنیست جنگ و به همین جهت هم فحش می شنید از دوستان. بنابراین دستگاه رسانه ای احمدی نژاد بهترست کمی تحقیق کند و کمی به خود زحمت بدهد . همه که مانند رییس شما نیستند داداش

 
At December 8, 2007 at 8:48 PM , Anonymous Anonymous said...

همان سه نقطه بر سر خودت که فکر می کنی آن 17 ملیون طرفدار احمدی نژاد همه عضو نهاد ریاست جمهوری هستند.

 
At December 8, 2007 at 8:53 PM , Anonymous Anonymous said...

واقعاً مردند ایشان از شدت نجابت! یکی این آقای بهنود نجیب است، یکی هم خواجه حافظ شیرازی، همین و بس!

 
At December 9, 2007 at 2:56 AM , Anonymous Anonymous said...

چند مسئله ی قابل تآمل در گزارش 16 سازمان جاسوسی آمریکا وجود دارد:
اول این که: آیا ممکن است 16 سازمان جاسوسی بزرگ‌ترین قدرت نظامی و اقتصادی دنیا بدون توجه به منافع ملی خود اقدام به انتشار این گزارش کرده باشند؟
دوم: مابقی محتوای گزارش چی بوده است؟
سوم:در همین بخش افشا شده‌ی گزارش نیز مستمسک‌های بسیاری برای بهانه جویی وجود دارد، آیا این گزارش به معنای آن نیست که ایران تحت فشار از سال 2003 به بعد به دنبال سلاح هسته‌ای نبوده است و اگر این فشار استمرار داشته باشد ایران حتماً فعالیت‌های اتمی‌اش را (به طور اعم) کنار خواهد گذاشت؟ (برای جلب همکاری بیشتر چین و روسیه و بعضی از کشورهای اروپایی؟)
چهارم: آیا این نشان از یک معامله‌ی پشت پرده با ایران است یا خیر؟
پنجم: احتمال تأثیر تعاملات بین دو حزب عمده‌ی آمریکا که قدرت بین آنان دست به دست می‌شود، تا چه اندازه بر انتشار این گزارش تأثیر داشته است؟

 
At December 9, 2007 at 5:20 AM , Blogger masoudbehnoud said...

به نظرم مهم ترین درسی که از آقای بهنود داریم یاد می گیریم این سعه صدر و مداراست. نگاه کنید به کامنت ها. در حالی که من یکی شاهد هستم که دو سه باری کامنت های خودم را که شرق شیفتگی ام نسبت به نوشته های ایشان بود خذف کردند. اما از ایشان که بگذریم واقعا ما ایرانی که از داخل همین کامت ها تنوعمان پیداست اصلا احتمال دارد با این همه حق به جانبی روزگاری بتوانیم با هم در صلح زندگی کنیم. چطور آدمی مانند احمدی نژاد و مانند مخالفان لوس آنجلسی می توانند با هم زندگی کنند راحت، در حالی که هر دو شان تمام حقیقت را متعلق به خود می بینند. وقتی یکی به هر اسم انتقادهای آقای بهنود را نسبت به عملکرد احمدی نژاد تحمل ندارد. چه می شود کرد. یادتان هست آخر باری که ایشان رفت به تلویزبون صدای امریکا. یادتان هست آن گوینده سلطنت طلب چه کرد. جه ئی میل های جعلی که نخواند. هر چه دلش می خواست از قول مردم گفت.. در آن مقام کی بود که از احمدی نژاد به عنوان نماینده ایرانی ها دفاع کرد

 
At December 9, 2007 at 5:21 AM , Anonymous Anonymous said...

خدایا به ما ایرانی ها پول و نفت دادی چرا یک کم عقل ندادی. تازه این یکی هم که کمی عقل دارد مجبور به اقامت در لندن است

 
At December 9, 2007 at 7:37 AM , Anonymous Anonymous said...

این کامنت آقای مازیار از نظر سمانتیک و معناشناسی فقط دو معنا دارد: اول اینکه ایشان به بی عقلی خود صراحتاً اقرار می کند. و دوم اینکه با تعبیری توهین آمیز در مورد آقای بهنود ایشان را فقط بهره مند از مقدار کمی عقل معرفی می کند. جداً که شرم آور است!

 
At December 9, 2007 at 7:57 AM , Anonymous Anonymous said...

واقعاً آن دوست ما راست می گوید. من از مخالفین سرسخت آقای بهنود هستم اما خوشم می آید از اینکه در درج کامنتها ایشان اینقدر امانتداری و تحمل دارد. اما به هر حال از شخص ایشان بسیار بدم می آید.

 
At December 9, 2007 at 8:09 AM , Anonymous Anonymous said...

ممکن است خواهش کنم دوستان به کامنت خود اسمی شماره ای چیزی بدهند که ارجاع بدان ساده باشد و از این بانمک بازی که به اسم آقای بهنود کامنت می گذارند هم دست برداند تا وقتی که گفتند من بدم می آید ما هم بدانیم به کی باید بگوئیم که عزیز دل برو جائی که خوشت می اید. و بعد هم نازنين خودت را جوری معرفی نکن که انگار [...] هستی. به هر حال مقصودم این نیست که مخالف نمی تواند به سایت مورد علاقه ما پا گذارد. بلکه خواستم بگویم کسانی که از قبل تصميم خود را [هر چه که باشد] گرفته اند چرا زحمت می کشند. چون این سایت مال ماست که آقای بهنود نسبی گرایمان بار آورده است. ما به هیچ چیز از حمله نظرات آقای بهنود به طور مطلق که بدم می آید یا خوشم می آید نگاه نمی کنیم. ازاد ازاد هستیم و این را خودشان به ما آموخته اند.
آخرین جلسه سرکلاس امیرکبیر یادم نمی رود وقتی که مقاله [...] قرائت شد آقای بهنود گفتند معلوم نیست دست روزگار ما را به کجا اندازد و شما نسل جوان را به کجا. اما هر کجا هستید صافی و گشادگی سینه ، مدارا، و قبول نسبيت در همه چیز را از دست ندهید.یادم هست که گفتند و دعایم کنید که همین جا داستانم را تمام کنم.
دیدیم که دعای ما مستجاب نشد و استادمان مجبور به اقامت در جای دیگر شد. اما روسیاهی به زغال ماند دیدید که عوض شدن محل اقامت هم نگذاشت که رابطه ایشان با وطن و با مردمش قطع شود. شدنی نیست

 
At December 9, 2007 at 10:07 AM , Anonymous Anonymous said...

کبوتر میرود دانه جمع میکند کلاغ می آید میخورد.گفته اند که عزت همواره در کار بزرگ بوده است نه نام بزرگ.درحیرتم که رییس دولت ما با وجود اینهمه رایزن برای این گزارش یا دام جدید بشکن میزند.یکی نیست بگه حرف راباید هفت دفعه قورت دادتا یک دفعه گفت.

 
At December 9, 2007 at 2:12 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
جناب بهنود لینکهای پادکست شما خرابند.

 
At December 9, 2007 at 10:36 PM , Anonymous Anonymous said...

نازنین اولاً اینکه فرمودید این سایت مال شماست لطفاً صورتی از قباله منگوله دارش ضمیمه کنید تا ما هم بدانیم شش دنگش به اسم شماست. ثانیاً بنده عرض کردم از آقای بهنود بدم می آید نه از سایتشان. مثلاً بلا تشبیه ممکن است شما از هیتلر متنفر باشید ولی لزوماً از فولکس واگن که به دستور و ابتکار او ساخته شده، بدتان نیاید. ثالثاً خود شما هم حتماً در شبانه روز لااقل یک جا تشریف می برید که اصلاً از آنجا خوشتان نمی آید!

 
At December 9, 2007 at 10:38 PM , Anonymous Anonymous said...

ناشناس، زیاد ذوق زده نشو از روش آقای بهنود، این ژست امنتداری و تحملش هم برای فریب من و شماست.

 
At December 9, 2007 at 11:16 PM , Anonymous Anonymous said...

سرکار نازنین این چه جور نسبی گرایی است که همه سایت را مال خودت می دانی؟ شما اگر به جاهای مهمتری برسید لابد کل مملکت را هم ملک طلق خود خواهید دانست و به بقیه دستور خواهید داد که تشریف ببرند بیرون. تمام شیرینی و لطف این سایت به همین کامنت های مخالف است و گرنه که یکطرفه و بیمزه میشد. می شد رادیو تلوزیون! لطفاً روشن کنید که این مدل جدید از نسبی گرایی را هم از جناب بهنود یادگرفته اید؟

 
At December 10, 2007 at 3:43 AM , Anonymous Anonymous said...

من با نازنین موافقم . آقای بهنود هم به نظرم بهترست به نظر امیر توجه کنند. لزومی ندارد هم ما ناسزا بشنویم و هم کسانی مانند امیر فکر کنند این یک فریب است. تفکر حزب اللهی درست همین است

 
At December 10, 2007 at 4:06 AM , Anonymous Anonymous said...

از توهین این ناشناس که از شدت تشخص یک اسم مستعار را هم از خودش دریغ می کند به نازنین متاسفم و جدا از آقای بهنود دلخورم که چرا اجازه می دهند این سایت به چنین [...] ملوث شود. یک بار بخوانید و ببینید به یک خانم چه گفته است. به هر حال من با نظر نازنین موافقم

 
At December 10, 2007 at 6:35 AM , Anonymous Anonymous said...

دوستان هیچ می فهمید چه می گویید؟ ما مثلاً طرفدار آزادی بیان و مخالف سانسور هستیم ناسلامتی! آنوقت خودمان اینقدر دیکتاتور مسلک هستیم که می گوییم کامنتهای مخالفین باید حذف شود! راست می گوید اقای بهرام، ما اگر به جایی برسیم می خواهیم چه کار کنیم! وقتی در این آزمایشگاه کوچک اینقدر تمامیت خواه هستیم.

 
At April 5, 2008 at 12:28 PM , Anonymous Anonymous said...

از طرفداران هر جريان فكري ، كم و بيش ميتوان هويت آن جريان را شناخت. متاسفم كه افرادي بي تحمل خود را نسبي گرا دانسته و به هر نگاه متفاوتي حمله مي كنند.چنين طرفداراني مسلما از هر مخالفي بيشتر زيان مي رسانند.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home