Tuesday, November 13, 2007

اگر جنگ شد

آقاي شمس الواعظين روزنامه نگاري جدي و کارشناس است، کلمات را به دقت ارزيابي و انتخاب مي کند، از همين روست ‏که سخن وي وقتي که مي گويد احمدي نژاد مسوول ضربه اي است اگر به ايران وارد شود، از شدت صحت و صراحت، به ‏قاعده جا نمي گذارد براي گفتگو، اما قصد دارم با بخشي از آن درگير شوم و يا بهتر که بخشي از آن را بشکافم. که ‏شاعر بيدر کجا نشسته اسماعيل خوئي مي گويد:چشم غزال رغبت صيادي آورد.‏

فضائي که آقاي شمس و مرا که پيش از اين هرگز احتمالي براي حمله نظامي به کشور نمي داديم نگران
مي دارد، فضائي ‏است که نخبگان جهان را از پيش بيني فردا به حذر مي دارد، تنها پاورقي نويسانند که به تعبير نيچه معلقي مي زنند و دمي ‏مي تکانند.

‏ فضائي است که کسي، مگر آقاي احمدي نژاد، نمي تواند حيثيت گرو گذارد که حمله اي صورت نمي گيرد. که او نيز مي ‏گويد، و مي گويد کسي از شرايط ويژه حرف نزند اما همان زمان، براي هر کار خود از حساسيت زمان محملي مي تراشد: ‏از سهميه بندي بنزين بگير تا تندروي دستگاه انتظامي اش در مقابله با مردم، سفرهاي تنها به قصد خودنمائي اش به اطراف ‏عالم، و نسق کشي دستگاه تحت سرپرستي اش از روزنامه ها و دانشجويان و زنان. اين فضائي است که کسي مگر آقاي ‏حسين شريعتمداري نمي تواند افزايش احتمال حمله نظامي به کشور را ساختگي و جنگ رواني بشمارد، که او نيز به همان ‏سادگي که تاکنون ده ها بار تغيير مسير داده، فرداي مبادا ساز ديگر ساز خواهد کرد لابد. چنان که کرد با رسوائي "مگر ‏سعيد عزيز ما چه کرده بود" يعني که حجاريان، و "عوامل موساد و سيا آمدند سعيد ما را زدند" يعني همکار و همدست ‏خودش سعيد امامي. و تازه در اين ميدان کسي را براي گفته و نوشته آقاي شريعتمداري اعتباري نيست، و اگر هست به آن ‏است که مي گويند چند روز در هفته بعد از نماز مغرب به شنيدن سخنان رهبر مفتخرست و از آن راه به اطلاعات دست اول ‏راه دارد. فقط همين.

تا اين فضا ترسيم شده باشد، و گفته شده باشد که چرا بعضي مي ترسند و چرا ترس آن ها به مراتب براي جامعه و مردمانش ‏شريف ترست تا نترسي آقاي احمدي نژاد که به پشتياني رهبر هم مستظهرست و شارحش نيز آقاي شريعتمداري کيهان، ‏اين کلام شفاف و بي سوسه را بخوانيد در فضيلت ترس.

گسیختگی های ملی، اجتماعی و فرهنگردی در عرصه سیاست، به ماجراجوئی ختم می شود. هم نظام سیاسی و هم مخالفین اش، سیاست را ‏به ماجراجويي ختم‏‎ ‎ ‏مخالفين‌اش، سياست را به ماجراجويي تنزل‏‎ ‎مي‌دهند. در فضاي گسيخته، صدا به صدا نمي‌رسد، کسي شنواي سخن ديگري ‏نيست.عرصه عمومی به مرگ خود نزدیک می شود و تنازع میان باندهای سیاسی فضیلت را نابود می کند. در چنین شرایطی است که دن‌کيشوت های سیاسی جلوه گری می کنند. نمونه های سیاست های دون کیشوت وار را طي اين چهار پنج سال ‏گذشته از نواحی گوناگون مشاهده می کنیم.‎ ‎

مخاطرات خارجي اينک زمينه‌اي است براي بروز و ظهور گسيختگي‌هاي دروني‎.‎

اما قدرت رسانه، و پول نفت، دو بلای بزرگ مانع از ترس ما از این همه عوامل ترس آفرین شده اند. اگر مجالی برای گفتگوی آزاد به روال هابرماسی کلمه نیست، ترس همگانی نیز خود می تواند مولد فضیلت باشد. در فضای ترس همگانی، تمایلات نوع دوستانه امکانی برای رشد پیدا می کند. در فضای ترس از دیگری است که وادار می شویم که دیگری را ببنیم و با دیدن دیگری در لحظه ای خود را فراموش کنیم و پروای دیگری یابیم.


‎ . ترس می تواند زمینه ای برای همبستگی جمعی، در گروه های مختلف اجتماعی ایجاد کند. ترس می تواند زمینه ای مشترک برای فراخوانی خاطرات امیدبخش بیافریند. به این ترتیب ترس هابزی می تواند جای قرارداد منتهی به لویاتان به دولت هگلی ختم شود.[نقل از مقاله دکتر غلامرضا کاشی]


به گمانم بهتر از اين نمي توان صحنه را توصيف کرد. پس عجب نيست اگر با پذيرش مفتخرانه فضيلت ترس، و اشاره به ‏آن چه آقاي شمس گفت پيشنهاد کنم که به اين ميدان در آئيم که آيا اين تنها محمود احمدي نژادست که مسئوليت آن ضربه با ‏اوست.؟‏
تا اين سئوال مطرح مي شود بايد راه يک سوء استفاده و سفسطه را بست که بگويند عجب پس اگر به ايران حمله شود ‏جورج بوش و آمريکائي ها تقصيري ندارند از نظر شما. هاهاهاها

پاسخ اين است که آن ها مقصرند و مردم آمريکا و جهان هم جواب کف دستشان خواهد نهاد، در اين ميان ممکن است نفت ‏هم به پيش بيني دستگاه تبليغات جنگ [در ايران و در آمريکا] به دويست دلار برسد و کساني متضرر شوند حتي سرما بخورند ‏از بي سوختي، ممکن است اين کار موجد چنان شکستي براي نو جمهوري خواهان شود که جنگ ويت نام شد. ممکن است ‏حتي آن يازده هزار موشک هم مهلت پيدا کنند که به سوي هدف ها شليک شوند، اصلا چرا راه دور برويم گيرم همان شود ‏که جورج بوش در پينگ پونگ لفظي وحشت بر زبان آورد، يعني جنگ جهاني سوم شود. شايد اين بار در تاريخ بنويسند ‏که نه هيتلر و موسوليني، نه زياده خواهي اتريش و صربستان، نه معادلات اقتصادي عاملگير، نه کشتار يهوديان بلکه مساله ‏ايران باعث جنگ شد. گيرم نويسندگان شيطان صفت بنويسند به علت تمايل جمهوري اسلامي و روحانيون شيعه براي قدرت ‏گيري، و منصف ها بنويسند ظلم و ناديده گرفتن حق مسلم ايرانيان به داشتن فن آوري هسته اي باعث آمد. راستي چه فرق ‏دارد براي [...]‏
در اين کمان هر کس مي تواند نام خود يا اسم عزيزي را بنويسد.‏

پس با فرض اين که نظم جهان منحط است و طرح مزيت نسبی آمريکائي ها ظالمانه و عامل ماجراست
و جهانگرداني ايالات ‏متحده موجب اين همه اين هاست، اما باز چون به هر حال راهي است که به اختيار در آن مي توان پا نهاد يا ننهاد، سئوال اين ‏که آيا احمدي نژاد تنها مسبب ضربه است جا دارد و جاي تامل دارد.

نمي توان گفت رهبر جمهوري اسلامي که بنا به گفته رييس جمهور با ايشان مي نشيند و به کساني که [...] مي خندند، و ‏قانون اساسي به او به اندازه اي که بيش تر از آن در هيچ قانون اساسي ديگري در دنبا موجود نيست، مسووليت و اختيار ‏بخشيده، جائي در اين معادله ندارد. آيا مي توان گفت وزيران موجود که با رييسشان مسووليت مشترک دارند در ‏دادگاه عدل بي سئوال خواهند ماند.

يک بار و به همين نزديکي – سي سال پيش که در عمر ملت ها لمحه اي بيش نيست – ماجرائي شکل گرفت که مانند هم ‏امروز انتهايش از پيش قابل تصور بود. بهاي نفت فزوني گرفت و شاه سابق آن را براي انجام آرزوهاي خود مهيا ديد و به ‏گفته کارشناسان توجهي نکرد که اين موجود ناشناخته و موذي يعني تورم را معنا کردند، آن هائي که وحشت از افزايش ‏نقدينگي در دلشان افتاد، و بيماري هلندي اقتصاد را مي دانستند چيست.

در آن زمان کشور به ظاهر اوج گرفته بود. و اگر امروز آقاي محمود احمدي نژاد با اغراق و گنگي مي گويد يکي از سران ‏کشورهاي آسياي جنوب شرقي [نامعلوم] آمده بود تا پيت خود را در صف ما بگذارد چون بزرگي را در ناصيه ما ديده استد، ‏در سال هاي پنجاه اين ها وهم نبود؛ بزرگ ترین کشورها شاه را براي سه سال بعد دعوت کرده بودند و دفتر او براي بزرگان عالم به سه سال ‏بعد وقت داده بود. فرودگاه تهران نه مانند امروز خلوت از ديدار سران بلکه محل و ميعاد ملاقات روز به روز سران معتبر ‏جهان بود، دلالان نوشته شده که گاهي از بي جائي و پربودن هتل ها در مسجدي خوابيدند. خلاصه عالمي درگير بود تا ‏غفلتي بسازد که ساخت. امروز عالمي درگير نيست و بيشتر خواب و خيال اسکورت نديده هاست. اما در همان شرايط ‏مقصر بودند کساني که دانستند و مانند مهندس مژلوميان نرفتند بگويند نمي خواهيم مقام را و نمي کنيم. نرفتند استعفا بدهند. ‏چنان که مطمئن بايد بود که در آينده سئوال خواهد شد از کسي مانند آقاي متکي که معلوم است مي خواهند او را به زودي ‏برکنار کنند، اما دل نمي کند. از او "من مسبب نبودم " پذيرفته نخواهد بود اما از علي لاريجاني چرا. چنان که در آن روزهاي ‏آخر رژيم پادشاهي وقتي ارتشبد جم حاضر نشد مسووليت تشکيلاتي به هم پاشيده را بپذيرد که ناگزير مي شد هم مردم را ‏بزند و هم خود را، ارزش دارد. مثل رضا قطبي که با رسيدن تانک هاي نظامي به تپه جام جم سازماني را که ساخته بود ‏رها کرد و حاضر نشد با حکومت نظامي کار کند. معتقدم حتي عمل هوشنگ انصاري مديرعامل شرکت نفت وقت وقتي ديد شاه ‏دارد همه را قرباني مي کند بي فايده و در روزهاي آخر، و به او کلک زد و گريخت از صحنه، ارزشمندتر از کار ارتشبد ‏وفادار و بي خبر نصيري بود که به اشاره، عکس جهت شاه آمد. و اعدام شد. اولي دست کم کساني را با کار خود، از شرایط باخبر ‏کرد.

مسووليت دارند کساني که به هر ترتيب به هر حال عنوان نمايندگي مجلس را به دوش مي کشند و همين پريروز به توافق ‏هاي پشت پرده اين و آن تن نهاده اند که براي نخستين بار بعد از مشروطيت اختيار بودجه و نظارتش را از مجلس داير ‏بگيرند. مجلس که در فترت نيست. آقاي الهام که وظيفه سخنگوئي و مقابله با هاشمي رفسنجاني به عهده وي و همسرش ‏نهاده شده، مسوول است وقتي که در مقابل کسي که هم اطلاع و هم سابقه و هم اهليتش در دلسوزی برای جمهوري اسلامي بيشترست – ‏به همين نسبت هم مسووليتش در خطاهاي رخ داده در سال هاي گذشته – مي ايستد و مي گويد شرايط مملکت عادي عادي ‏است و هيچ هم ويژه نيست. لابد به اين خيال که چون درس حقوق مي داند فردا روز ادعا خواهد کرد که من با توجه به اين ‏که پست کار مي کرد و برق در لامپ ها بود و آب در لوله ها و بچه ها صبح به مدرسه رفتند حق داشتم بگويم اوضاع ‏عادي است، از چيز ديگري خبر نداشتم. همان استدلال ها که در دادگاه های بعد از انقلاب به زبان می آمد و به راستی هم کسی را خبری نبود. همه نگران از دست دادن شغلشان بودند.

نه، چنين نيست. لحظه اي به پشت سر نگاه کنيد، نيازي به انقلاب و کودتا و حمله نظامي نيست. در نظر آوريد که کي گمان ‏دآشت به همين زودي مجبور خواهند بود به مردم درباره انقلاب فرهنگي توضيح بدهند و همه بازيگرانش کتمان مي کنند. ‏کي گمان داشت در مورد جنگ تحمیلی هم چنين خواهند کرد. چيزي نشده است هنوز اما يکي بگويد متولي ماجراي عزل آقاي ‏منتظري کيست. خوب نگاه کنيد که آيا کسي به دوش مي گيرد. نه، همه به نوعي انقلاب فرهنگي، اعدام قطب زاده، ماجراي ‏آيت الله شريعتمداري، جنگ و عزل آقاي منتظري را به دوش آيت الله خميني مي اندازند. در گذشته سده ها مي بايد گذشت تا ‏گاه محاسبه رسد. امروز چون زمان شتاب دارد گاه به سالي پاي محاسبه به ميان مي آيد. غول ها گاه به مقاله اي به غوکی مانند ‏مي شوند. فرشته ها گاه به اشاره اي همه بال از دست مي دهند مفلوک مي افتند. اين جريان سيال اطلاعات طرفه جانوري ‏است، چموش و بي صدا دارد مغروران را تاکسيدرمي مي کند، کاه در پوست.

به مصيبت ها اگر نمي انديشيم، زمان آن است که به مسبب ها نگاه کنيم و نگاه کنند. و بپذيرند که چشماني منتظر سئوال ‏است. بار ديگر نوشته دکتر کاشي را درباره گسيختگي هاي ملي بايد خواند.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At November 13, 2007 at 10:45 PM , Anonymous Anonymous said...

زور که آمد حساب برخاست.درضمن جوایزاعطایی به" منتقدان" مبارک باد.

 
At November 13, 2007 at 11:52 PM , Anonymous Anonymous said...

بدون شک تمام مجموعه ی قدرت و عناصرش مقصر اند. این بافت پیچیده شامل پشتوانه های عقیدتی مانند انجمن بدنام و مشکوک حجتیه و روحانیون متحجر – باندهای نظامی امنیتی و قضایی – باندهای قاچاق و واردات کلان و فرصت طلبانی که منابع ملی را به قیمت نابودی کشور غارت میکنند و همه ی دست اندرکاران این سناریوی نابودی کشور از صدر تا ذیل سهیم اند. اما گناه بزرگ فریب کاران، به هیچ وجه به بی گناهی فریب خوردگان دلالت نمیکند. متاسفم از اینکه تصور میکنم علاوه بر فریب خوردگان طرفدار دولت، ما مخالفان وضع موجود نیز گاهی ناخواسته تداوم این نابسامانی را تسهیل میکنیم. سر بزن گاه های حساس سروکله ی تندروهای خودمان پیدا میشود و ناگهان هرکس با رژیم درگیرتر است و در میان مردم موثرثر، پشت پا بیشتر میخورد. گویی کسانی از راه میرسند تا مردم را پراکنده کنند.

 
At November 14, 2007 at 2:12 AM , Blogger Unknown said...

salam
بسيار زيبا وعالي بود. بيشتر بنويس اقاي بهنود تا حقتونو نسبت به اين دنيا و جامعه ادا كرده باشيد كمتر كسي قلم شمارو داره. از گذشته افرادي كه موضع عوض كردند هم بنويس مانند اقاي شريعتمداري. اين روزا به حرف هر كسي و هر نوشته اي نميشه اعتماد كرد پس بيشتر بنويس

 
At November 14, 2007 at 2:44 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز ... بیل کریستول سر دبیر الترا راست ویکلی استاندار درست
همتفکر حسین شریعتمداریست در امریکا ٬ مهمترین مشوق بوش در حمله
بعراق همین کریستول و دیگر نیو کانها بودند و هنوز هم هستند
انموقع ۸۰ در صد مردم امریکا را راضی بجنگ کردند امروزه با ۲۸ درصد
باقی مانده از فتوحات در عراق حرف میزنند و شرم هم نمیکنند
طبق اخرین نظر سنجی ها در امریکا ۷۳ در صد مخالف هر گونه حمله موشکی
یا لشکر کشی ( کدام لشکر !؟‌) بایران هستند
متاسفانه شمس الواعظین بدون توجه بامار و نظر سنجی بخاطر بی ارزش کردن
شریعتمداری که فکر نمیکنم ارزش انچنانی داشته باشد دارد با بیل کریستول
همراهی میکند و دیدش را بسیار کوتاه و کوچک میکند در دنیای بزرگ امروز
باید دید وسیع و گسترده داشت. با تشکر

 
At November 14, 2007 at 6:22 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام اقای بهنود خیلی لذت بردم واقعا مرسی حق را گفتید باز هم بگوئید رهایشان نکنید همچنان برایشان صحنه ارائی کنید تا شاید ببینند ..تا شاید حد اقل بعضی هایشان ببینند ..ودیگران را هشدار دهند ..از نوشتن باز نایستید اینگونه بنویسید تا حس کنند درد را وضع را خطر را برای خود احساس کنند احساس کنند که روز جزا نزدیک است خطر را در چند قدمی خود بببینند ..منافع خود جان خود مال خود وخلاصه همه چیزشان را در نابودی ببینند ..مرسی بیشتر بیشتر وهر روز برایشان مجسم کنید ..باشد تا تکانی بخورند ..قبل از اینکه خیلی دیر شود.اینان فقط وقتی خطر را برای خود احساس کنند جواب میدهند هر چه برایشان در مورد بدبختیها ومشکلات دیگران بگوئید نمیفهمند وحس نمیکنند ودر نمییابند خودشان را نشانه روید وهمینگونه صحنه بیارائید ....ارادتمند مینا مرادی ..

 
At November 14, 2007 at 7:52 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
يه مقدار تند بود مخصوصا در مورد آيه الله خميني مواظب باش كه تو را هم فيلتر نكنند كه به بدبختي مي شود مطلب گير آورد در اين دوره زمانه سانسور همه چيز.

 
At November 14, 2007 at 1:42 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز، مثل همیشه ممنونم. راه حل رو کجا می شه پیدا کرد؟
از چه جهتی؟

در ضمن، برنامه تون توی تلویزیون صدای آمریکا خیلی خوب بود. با اینکه معلوم بود حرف های شما زمین تا آسمون با برنامه اون ها متفاوته ولی به نظرم تو این اوضاع قنیمته.. هم حرف های شما، هم برنامه اون ها
. کاش ما رو از صحبت ها تون هم به اندازه کلامتون بهره مند کنین

 
At November 14, 2007 at 2:37 PM , Blogger masoudbehnoud said...

آقای بهنود هیچ کس از شما انتظاری جز متانت ندارد و همین روش که عمری دارید از همه بهتر و آموزنده ترست و از کسانی که انتظار دارند شما هم شعار بنویسید و بفرستید بپرسید چکار کرده اند.

به هر حال درس دادن به شما خطاست. خواستم بگویم ممنون که برای ما می نویسید و روشنمان می کنید

 
At November 14, 2007 at 2:46 PM , Anonymous Anonymous said...

درود به جناب بهنود
مثل هميشه استفاده كردم.اما اقاي بهنود از جناب شمس كه بگذريم، سوالي كه برايم مجهول است اين است كه با تمام نشانه هايي كه روزانه و مكرر از طرف امريكا و همپيمانانش مشاهده مي شود و به گمانم ديگر از طرح چگونگي حمله و تاكتيك جنگي هم گذشته و به مرحله اماده سازي افكار عمومي ملل خود رسيده، چرا هيچ ترسي يا سياست عاقلانه اي از جانب حاكمان و دو لتيان ايراني ديده نمي شود؟ايا به راستي انها اطلاعات و يا مسائل پشت پرده اي دارند كه ما از انها بي خبريم يا كه از داشتن شعور ترس محرومند؟يا كه گذاشته اند دقيقه نود يا نمي دانم چه چيز ديگر؟اما انچه بر من مسلم است جسارت جنگيدن با ابر قدرتي مثل امريكا هم به هيچ وجه ندارند.واقعاكه من در عجبم و نمي دانم چه در سر دارند.اميدوارم انچه در مورد اين سوالات به ذهن شما مي رسد با اين بنده حقير و نيز باقي خوانندگان محترم وبلاگتان در ميان بگذاريد

بدرود

بابك فقيه

 
At November 14, 2007 at 11:27 PM , Anonymous Anonymous said...

دستگاه تبليغاتي رژيم صدام تا چند ساعت قبل از سقوط همچنان به تبليغات و القاي اين توهم كه اوضاع كاملا تحت كنترل است ادامه مي داد اما با گذشت اين چند ساعت و تصرف تمامي دستگاه هاي حكومتي توسط آمريكا اثري از هيچكدام از مسولين در هيچ جا نبود. در آن روزها چهره يك شهروند عراقي را در ذهن خود تصوير كردم كه قبل از سقوط حكومت مايل بوده با اعتماد به دستگاه رسانه ملي خود و اجتناب از جنگ رواني دشمن مشتاقانه به تبليغات گوش دهد و حالا چند ساعت پس از سقوط رژيم بر روي انبوهي از جنازه و ويراني و از ميان دود و آتش كنجكاوانه و با اعتماد به نفس به دنبال رهبر مقتدر و مورد اطمينان خود مي گردد تا از او با ادب و احترام بپرسد كه چه اتفاقي افتاده است؟ زيرا همواره او بوده كه به درستي واقعيت هاي پيرامون را توصيف كرده و تنها اوست كه ديدگاه درستي از آنچه اتفاق مي افتد ارايه مي نمايد. اما پرده آخر اين نمايش بسيار دردناك است جايي كه اين رهبر مقتدر با صندوقي مملو از دلار در يكي از سوراخهاي اطراف شهر در جلو ديد اين شهروند وطن پرست ظاهر مي شود و به جاي توضيح و تفسير اتفاقات براي ملت خود با عجز و خفتي غير قابل تصور دهان خود را باز كرده تا سرباز دشمن دندانهاي او را شمارش كند.

 
At November 15, 2007 at 2:06 AM , Anonymous Anonymous said...

آشا باسطاری .... قیاس مع الفارق نفرمایید البته کمی مطالعه تاریخ
دوهزار ساله ایران بد نیست و مشکل شما را حل میکند

اخه عزیز دل بوش .. رهبر ایران اگر بناست بمیرد مثل اجدادش
دلیرانه و در وسط مردم میمیرد و تازه پول را ببره تو سوراخ موش !؟

فکر نمیکنی موشها پولها را میخورند !؟ تازه مگه تو سوراخ موش سوپر
مارکت و رستوران هست که پول باید برد توش !؟

حتما تاریخ ایران را مطالعه کن در ضمن اگر امریکا توان حمله داشت
مطمئن باش تا حالا عمل کرده بود و این همه گدایی کمک از انگلیس
و المان و فرانسه نمیکرد

 
At November 15, 2007 at 3:14 AM , Anonymous Anonymous said...

درود
اقاي بهنود پس با اين اوصاف اين نظريه صحيح است كه ديكتاتورها در اخرحكومت خود به جنون دچار مي شوند؟اگرجواب منفي است پس چرا از تاريخ عبرت نمي گيرند؟چرا براي نجات و حفظ خويش نيز كه شده تامل نمي كنند بر انچه سرنوشت هم صنفان ديروزشان شد؟
بابك فقيه
بدرود

 
At November 15, 2007 at 6:27 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد خوب من نیستید اینجا تا ببینید حالا فقط ما نیستیم که دل
تنگتون میشیم سه شنبه برنامه 20,30 با حرفی از شما گزارش نمایشگاه مطبوعات رو به پایان رسوند گفته بودید با هر کسی تا حالا مصاحبه کردم یه روزی خواسته خبرنگار باشه با اینکه نه صدای شمارو داشتن نه ایمان شمارو به کلماتی که بر زبان می آورید ولی باز زیبا بود اونقدر که نشه بهشون گفت فیلم بازی میکنند اونقدر که احساس کردم واقعا بزرگی شما رو دیدن .اسمی ازشما نیاوردند یا از هراس بزرگترها یا از شرم بزرگی شما .اگر اشتباه نکنم فقط گفت یه بزرگی میگه .
...
لاله

 
At November 15, 2007 at 7:51 AM , Blogger Unknown said...

آقای ناشناس، اگر جنابعالی هم مثل شریعتمداری و احمدی نژاد ایمان آورده اید که آمریکا توان حمله به ایران را ندارد و خطری در کمین این ملک نیست( وتازه این را از ناشی از دید وسیع خود می دانید) مشکل از نقص اطلاعات شما در مورد تقسیم قدرت در جهان و توان نظامی آمریکا است، نه آقای شمس الواعظین. دویست سال پیش قائم مقام بزرگ نادرستی نبرد شش کرور با ششصد کرور را می دانست و هشدار می داد . اما بعد از دوقرن هنوز هستند کسانی که حتماً همه چیز را باید به چشم ببینند تا باور کنند. خدا خودش رحم کند.

 
At November 15, 2007 at 1:13 PM , Anonymous Anonymous said...

استاد بهنود:سقراط ميگويد :هنگامي كه فرومايگان برتري يابند اميد ها قطع ميگردد.ولي بنظر من نبايد نااميدشدخداوند دشمنان مارا از احمقها افريده!اين ايده استعفاي مسولين دلسوز وانها كه براستي خظر را احساس ميكنند ايده بسيار خوبي است وبايد حتما هم توسط شما وهم همه خوانندگان مقالات شما اين ايده راگسترده وپراكنده شود وبعنوان يك ارزش براي علاقمندان به منافع ملي ايران شناخته شود. وهركس كه نميخواهد به عنوان شريك ومسول اتفاقاتي باشد كه بهرحال در اثر بيكفايتي بالادستي هايش خواهد افتاد بايد استعفا دهد. به ان برادري هم كه آ.شبستري را اشاباساتاري خوانده است نيز عرض ميكنم كه اگر شما هم تاريخ را خوب خوانده باشيد بجاي نصيحت به اقاي شبستري خود به سرنوشت ديكتاتورهاومستبدين بيشتر دقت كرده وخيلي به اينكه رهبرانمان حتما به اجدادشان شباهت دارند تكيه نكنند كه ممكن است قبل از در رفتن اولين گلوله خواهند گفت:كي بود كي بود من نبودم! وفرار را به قرار ترجيح دهند

 
At November 16, 2007 at 2:35 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد تاریخ عزیز جناب ارژنگ ...شما معنی درفت را میدانید !؟ماحصل
فارسی اش همان سربازی اجباریست ...امریکا انرا لغو کرده و همه این بیچاره هاییکه
امروز در ارتش هستند داوطلبند ٬ اما همین مادر مرده ها بیش از ۹۰ در صدشان
بخاطر دستمزد خوبش !!!و زیستن در کمپ های سراسر دنیا انرا انتخاب کرده اند
همینکه جنگ شد تعداد انها بشدت کم شده و ....اینکه کارشناس ارشد پنتاگون مجبورا
اذعان میکنه برای حمله بایران باید قانون درافت را مثل دوران ویتنام اجرا کرد
دیگه قال قضیه را کنده و مخالفت بالای ۹۰ در صدی مردم امریکا با احیای درافت
یعنی خودکشی هر رییس جمهور امریکاست ...اما اگر شما هم محسور فیلمهای هالییوود
هستید که با فشار یک تکمه پنتاگون کشوری را از روی زمین محو میکند !؟ حتما
دنیا را نشناخته اید نه اینکه افکار عمومی دنیا و خود امریکا ایناجازه را نمیدهد
که عواقب غیر قابل پیش بینی اش لا اقل برای نژاد بر تر !!! غرب و ادامه حیاتشان
انرا غیر قابل بعمل میکند ...شاید اگر امریکا تنها بان اسلحه مخرب دست داشت کمی
خیالش راحت بود که قساوت کند و هیرشیما و ناکازاکی را ویرانهکردن هم نتیجه ان
بود اما حالا روسیه و چین رو در و ده کشور دیگر هم در اینطرف و انطرف پرسه میزنند و معلوم هم نیست
نظاره گر باشند ...پاکستان چرا این همه دلهره بجان غرب انداخته !؟ تازه بیرمق
ترین ان کلابست

 
At November 16, 2007 at 12:47 PM , Anonymous Anonymous said...

شما که در مصاحبه با قاصدک اعتراف کردی هشت سال سوراخ موش را خریده بودی! خب حالا بازهم نی روی می خری. آب که از آسیاب افتاد بیا و بگو منم رستم داستان

 
At November 17, 2007 at 12:57 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقاي ناشناس كه بنده را عزيز دل بوش خطاب كرديد از شما به خاطر توجه به مطلب نوشته شده متشكرم و خواهشمندم خود را معرفي كنيد زيرا بعيد است كه دليلي براي ترسيدن يا ناشناس ظاهر شدن شما وجود داشته باشد
ثانيا در مورد تاريخ دوهزار ساله ايران كه شما مطالعه فرموديد بفرماييد تا ما هم بياموزيم و ضمنا به اين هم اشاره كنيد كه آيابر اساس مطالعات شماتمامي پادشاهان ايراني در برابر حمله دشمن شجاعانه ايستاده و در ميان مردم كشته شده اند؟
و در آخر خواهشمندم با توجه به تسلط جنابعالي بر علوم استراتژيك و شناخت و جهانبيني بي نظيري كه در تحليل حمله آمريكا به ايران از خود نشان داديد سلسله مقالاتي را در اين وبلاگ يا در جاي ديگري كه صلاح مي دانيد ارايه فرماييد تا ضمن بهره گيري ساير علاقمندان از گنجينه معارف حضرتعالي عده اي متخصص و تحليل گر داخلي و بين المللي كه علي رغم تحصيلات و كسب مدارج مختلف در اين زمينه قادر به تحليل مسائل مانند شما نيستند نيز مستفيذ گردند.

 
At November 17, 2007 at 2:07 AM , Anonymous Anonymous said...

يک اششتباه که خيلي ها ميکنند اينست که تصور ميکنند آمريکا به تنهايي در مورد ايران عمل ميکند
مطمئن باشيد اروپا نيز بسيار فعالتر در اين جنگ شرکت خواهد کرد.

 
At November 17, 2007 at 1:09 PM , Blogger Unknown said...

دوست ناشناس عزیز ؛ گذراندن حقایق از صافی علائق متاًسفانه روشی است بسیار رایج که شخصاً همیشه سعی در پرهیز از آن داشته ام. من خیلی از آدم ها یا نهادها را دوست ندارم اما منکر واقعیت وجودی یا قدرتشان نمی شوم. اگر شما به هر دلیل از آمریکائی ها خوشتان نمی آید یا حتی از آنها متنفرید این دلیل نمی شود که منکر توانائی های آن کشور شوید. آیا شما می دانید 600 میلیارد دلار بودجه نظامی یعنی چه؟ یعنی ده برابر بودجه نظامی چین و چیزی بیش از نیمی از کل بودجه نظامی جهان.250-300 هزار سربازی که خارج از آمریکادر جهان پراکنده اند حتی یک سوم نیروهای زیر پرچم آن کشور را تشکیل نمی دهند(هرچند که اساساً در جنگ های مدرن برتری عددی نیروی انسانی کمترین اهمیت را دارد). کل نیروی نظامی خارج از امریکا 5 درصد توان نظامی آن کشور را تشکیل می دهد. امروز اصلاً موضوع اول بحث پنتاگون جنگ با این یا آن کشور نیست بلکه استراتژی مطرح این است که به مرحله ای دست یابند که درصورت درگیر شدن با چهار قاره دیگر به طور همزمان قادر به پیروزی باشند. اینها را از فیلم های هالیوودی نیاورده ام. اطلاعات محرمانه هم نیست و دسترسی به آن روی همین اینترنت بسیار ساده است. تنها کشوری است که شما حتی می توانید به تعداد هواپیماها و تانک ها و موشک های مستقر در همه پایگاه های درون خاک آن همراه با نقشه دست بیابید.فکر کنم فقط کلیدهای رمز را نگذاشته اند!. صد البته داد و ستد ها و زد وبند های سیاسی در صحنه بین المللی ونیز وضعیت افکار عمومی آمریکا حرف اول را در آغاز یا عدم آغاز جنگ خواهد زد ولی این ربطی به انکار واقعیات هرچند ناخوشایند ندارد.

 
At November 17, 2007 at 4:04 PM , Anonymous Anonymous said...

انعده از مخالفان برانداز رژیم که فکر میکنند با ژست ایران دوستی
بسیار آبکی اشان !!! خطر حمله امریکا را حتمی یافته اندو دارند از باب
نجات وطن نصیحت میکنند روحانیون هر چه زودتر دم و دستگاه را تحویل
انها بدهند و جان بدر ببرند ... کمی که چه عرض کنم باندازه کوه هیمالیا
خیالاتی شده اند و اگر خلاصه ترش را بخواهید نه تنها جماعت روحانی ایران
از هر گروه و حزبی پر طرفدار تر است که هست انهم با ضریب بسیار بالا
بلکه اخلاقا !! هم اصلا دست بده ندارند یعنی شاید اسراییلی ها نصف شرقی
ارشلیم را بفلسطینی ها پس بدهند اما روحانیون ایران جزیره تنب کوچک
را هم بمخالفان نمیدهند که حکومت کنند و در ازایش غربی ها ارام بگیرند

 
At November 18, 2007 at 2:21 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود
شما مثل همیشه در جهل مرکب و وحشت مقعّر خود قلم بر صفحات توهم می کشید در غار تاریک خود از اشباح خیالی و افلاطونی می ترسید و دیگران را زنهار می دهید

 
At November 18, 2007 at 7:06 AM , Blogger Unknown said...

قای عزیزی که غلظت وطن پرستی دیگران را اندازه می گیرید. برای من و خیلی از ایرانی های دیگر سر سوزنی اهمیت ندارد که جماعت روحانی حاکم جان سالم به در ببرد یا نبرد، آنچه مهم است سرنوشت ایران است. اتفاقاً درست گفته اید. این جماعت تا همه مملکت را به نابودی نکشاند ول کن نیستند برای اینکه منافع جمهوری اسلامی و منافع ملی ما اصلاً دو مقوله مجزا هستند. در ضمن اگر این هشدار ها را مختص اپوزیسیون خارج از کشور می دانید بهتر است سخنان سران مشارکت و اصلاح طلبان مشهور را در همین چند روز مطالعه بفرمایید. البته اگر آنها هم از دید شما عامل بیگانه نیستند!.

 
At November 18, 2007 at 4:04 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود لطفا احتیاط کنید حال این ارژنگ به نظرم اصلا خوب نیست و دوباره شد نماینده ملت ایران . خدا رحم کند به این سایت
منصور

 
At November 19, 2007 at 4:04 AM , Blogger Unknown said...

حضرت منصور خان روانشناس بزرگ (دامه افاضات)؛ واقعاً جواب دندانشکنی دادی!.پدرم همیشه می گوید وقتی کسی در جواب منطق آدم شیشکی ببندد کلاً باید از بحث با او صرف نظر کرد. من نمی دانستم گفتن "خیلی از ایرانی ها " یعنی مدعی نمایندگی از طرف ملت.درضمن از دید سرکار نه تنها اکثریت ملت( که من مدعی آن نشدم) مخالف روحانیون حاکم نیست که مخالفینشان حتی "خیلی از مردم" هم نیستند. فکر کنم فقط موتلفه و انصار حزب الله هنوز بر این عقیده باشند. فقط یک نصیحت کوچک به جناب روانشناس بزرگ: لطف کنید و انقدر دست به گردن آقای بهنود نیندازید و نظرات شخصیتان را به ایشان نسبت ندهید.ایشان ناظر این گفتگوهاست نه یک طرف قضیه.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home