Monday, July 6, 2009

گناه سعید حجاریان: اندیشیدن


طرحی از داریوش رادپور
همسرش دردمندانه پرسیده چه می خواهند از تن نیمه جان او. او که چون کودکی شده است فقط می گرید و گاهی می خندد. و ما خوب می دانیم پاسخ این بانو را. دشوار نیست و درکش آسان است، دشمنش هستند چون هنوز می اندیشد و سعید حجاریان چون می اندیشد خصم آن هاست. دشمن تاریکی، خصم خشونت. و شبکوران پند نمی گیرند که اگر می خواهند زندگی را خفاشی در عمق تاریکی بگذرانند باید آفتاب را تعطیل کنند و اندیشه را معطل دارند. کشتن سعید چاره شان نیست او تا همین جا هزاران جوانه داده است. و گناهش همین است.

در یک جلسه بازجوئی، بازجو به من و زیدآبادی و نبوی می گفت – و این را حق به جانب و با ابروهای بالا انداخته و شادمان از کشف بدیع خود می گفت – هیچ می دانید سعید حجاریان در یک مصاحبه گفته باید فضائی بسازیم که انگشتشان روی ماشه بلرزد. این را بازجو از شماره پنجم نشریه راه نو نقل می کرد. نشریه ای که اکبر گنجی می ساخت. با سخن بازجو ما سه زندانی سرهایمان به زیر بود و زیر لب می خندیدیم. سکوت بود. من گفتم خب جناب مستوفی تروریست ها را گفته. گفت فلانی ماست مالی نکنید این را که من هم می گویم. و راست می گفت آقای مستوفی [مستعار] منظور حجاریان در آن مصاحبه کسانی بود که قرار بود رو به مردم شلیک کنند. خوب دیده بود.

نه فقط آن جا دیدیم که چطور به هدف زده سعید، بلکه در همین روزهای اخیر یک خبرنگار خارجی به من گفت دیده است افسری از نیروی انتظامی را که با اشک گفته خواهر و برادر من بین مردم اند من هرگز به آنان تیر نمی زنم. به تعبیر سعید حجاریان دستش لرزیده بود افسر. و خبرنگار می گفت برای همین لباس شخصی ها را به میدان آورده بودند. اما همان ها هم، همین قدر که از بازار مسگرها عبور کنند گوششان صداهای دیگر بشنود آن گاه خواهند دانست که چه موسیقی خوشی در فضای حیات است و چه دلگزاست صدای چکش و پتک.

خشونت آئینان دو بار کوشیدند با گلوله هایشان سعید حجاریان را از اندیشیدن بازدارند. هر دو بار نشد. یک بار به چالاکی در جوی آب غلتید و ماند. تقدیر نبود به گلوله مریدان رجوی کشته شود. دیگر بار یکی از مقلدان آقای مصباح یزدی بود با موتورسیکلت نهاد ریاست جمهوری و همدستانش در پشت موتور منتظر، برابر ساختمان شورای شهر. به شلیک سعید عسگر لبخند همیشگی بر لب های سعید حجاریان که داشت برای یک ارباب رجوع نامه ای امضا می کرد خشک شد. قلم خونین در دستش ماند. او به کما رفت و سعید عسگر به خیال خود کار را تمام کرد.

زمستان که برسد ده سال گذشته است از آن روز. در این ده سال دولتی که خفاش ها به جان دشمنش بودند رفته، و دولتی به جایش کاشته اند که مصباح یزدی تعمیدش داده و سعید عسگر نشانه آن است و قاسم روانبخش و فاطمه رجبی مبلغش و حسین شریعتمداری مغز متفکرش. دشمنان نشانداراندیشه، دارای دیپلم افتخار فرمان بریدگی، مبدعان دروغ، لشکر بی زینهار شلاق، دشمن آشنای مهر و لبخند. همه به جان خصم سعید حجاریان.

اینک این لشکر همه چیز دارد. میلیاردها دلار سرمایه ملت را در دست گرفته، هواپیمای اختصاصی زیر پایش تا به هر جا می خواهد بپرد، دستگاه تبلیغاتی به وسعت در خدمتش که دروغ ها را راست جلوه دهد و حقیقت را به دروغ بیالاید، دشمنان را دوست و دوستان دشمن جا بزند.

ماه پیش روزگار عشرت ترمز بریدگان رسیده بود، مهار گشوده، بی دست و بی مهار سرنوشت هفتاد و پنج میلیون را درکف گرفته به خود وعده می دادند که ودیعه را به مهرداد جان می سپاریم. گمانشان بود آینده ایران و شاید هم جهان را در مشت خود دارند، انتخاباتی را که چهار سال پیش سردار ذوالقدر با طرح لایه لایه حکمش را در جیب احمدی نژاد گذاشت در چهار سال چنان با نفت بشکه ای صد دلار جرات یافت که مداحان همان کردند که طلبه ها در افغان یعنی شهامت گرفتند حتی داعیه داران انقلاب را که علما و روحانیون و سرداران باشند، هر کدام را به انگی و دادن نامی، به خانه شان فرستاده و از ترس آبرو در موقعیتی نشاندند که روزگاری هم آنان مراجعی همچون سید حسن طباطبائی قمی و سید کاظم شریعتمداری و حسنعلی منتظری را نشانده بودند. اما شبکوران در لحظه ای که گمان داشتند کار سرداران را صادق محصولی تمام کرده و اینک می توان به تلگرام چاوز که چند روز جلوتر فرستاده شده پاسخ داد صدائی شنیدند که فریاد می زد ای دزد. و این صدا را میلیون ها تکرار کردند.

درست در لحظه ای که مست از نشئه قدرت رجز می خواندند که سران دنیا از ما خواسته اند تا الگو مملکتداری به آنان بدهیم. درست در روزهائی که خود را در مقام خدائی دیده بودند که می توانند وهن را پیروزی و تحقیر را عزت بنویسند و نامه سرنوشت عالم را در دستان خود گمان می کردند و به خود معجزه هزاره لقب می دادند، خانه عنکبوتی شان که بنا به وعده الهی سست بینان ترین خانه هاست بر سرشان خراب شد. به خود آمدند که جمعی کثیر که تنها در آستانه انقلاب چنین انبوه گرد هم آمده بودند از امام حسین تا آزادی را پر کردند.

تاریخ بگویم

شاه روزی که تظاهرات همین خیابان را که آن زمان بلوار شاهرضا نام داشت در عید فطر از بالا نگریست چنان به خشم دچار شد که در بازگشت لگدی بر پای هلی کوپتر سلطنتی کوفت و فریاد برداشت شما که می گفتید هفت هشت نفرند. و از همان جا تصمیم گرفت که صدای انقلاب را بشنود، اما بعد سی سال، طایفه شب پرست با دیدن انبوه جمعیت با خود گفتند ما خطای شاه را تکرار نمی کنیم نه که صدایشان را نمی شنویم بلکه آنان را مشتی خس و خاشاک جا می زنیم که دستور از خارجه گرفته و می خواهند نظام را ویران کنند و کشور را به هرج و مرج بکشانند. با خود گفتند شاه بیمار بود و خام، که آماده مهار سیل نبود و گروه ضد شورش نداشت، ما این همه را گمانه زده ام. پس بند از خروارها کالا که به پول ملت برای چنین روزی خریداری شده بود برکشیدند. به روزگار نوشته خواهد شد که چه کردند، چه آن ماشین به چند برابر خریده برای پارازیت و چه آن دستگاه فیلترینگ و سپرهای چینی و اسپری خردل کره ای. و به دوران نوشته خواهد شد نه دور و دیر بلکه به همین زودی که چگونه به کاری دست زدند که در تاریخ صدساله پیشینه نداشت. نه سلسله قاجار برای ماندن کاری کرد و احمد شاه حاضر شد حتی یک تن را به کشتن بدهد، نه رضاشاه جز عربده ای در کاخ سرد مرمر و کندن سردوشتی دو امیر کاری کرد وقتی ندا در رسید، و از همه مهم تر پسرش. آخرین شاه ایران که بزرگ ترین نیروی مسلح خاورمیانه را ساخت و در منابع موثق دارنده ششمین ارتش دنیا لقب داشت، و میلیاردها دلار هزینه این ارتش کرد که قرار بود نه فقط امنیت ایران را حفظ کند که ژاندارم تمامی خلیج فارس باشد. همو که در سال های آخر دورانش گفته می شد ارتشش قفلی است بر قفس بزرگ ترین زرادخانه جهان یعنی اتحاد جماهیر شوروی. اما با این همه یک نیروی ضد شورش آماده نکرده بود که اگر شهرها به هر دلیل ناارام شد جلوگیرد. از همین رو با گسترش ناآرامی های شهری ارتش را وارد صحنه کرد که برای چنین کاری ساخته نشده بود و در کوچه پسکوچه ها گیر افتاد و به قول یکی از ژنرال هایش ذره ذره آب شد.

و چون چنین شد و آن چه را به گفته فرمانده نیروی انتظامی از پیش گمانه زده بودند و آماده اش بودند به سامان رساندند. با خود گفتند فرمان سرنوشت رسیده باید کاری کرد که جز ما شب پرستان کسی زنده و بیدار نماند. از همین رو در روزنامه مهرداد مژده داده اند که براندازی نرم تمام شد اینک فرار نرم آغاز شده است. چه خوش به دل. گمان دارند حالا زمینه آماده است تا قانون را بگردانند و سی سالی راحت بمانند.

اما در آن میانه، به آشوبی که به علمدار دولت فرصت نمی داند فحشی نثار مخالفان کند از بس زندانی داشت و باید طراحی می کرد، انگار یکی به صدا در آمد و گفت این ها از میلیون ها به درند. با ده و صد و هزار زندانی که چاره نمی توانشان کرد. پس چاره را در آن دیدند که میلیون ها را بخش بخش کنند تا بتوان حریفشان شد. باز یکی گفت به کدام توان و با کدام نیرو. چنین بود که به سرشان افتاد اول آن ها را که می اندیشند و اندیشه شان کارسازست به بند کشند و پس آن گاه تن بی سر را پاره پاره کنند و هر پاره ای را به سوئی برانند. چنین بود که دیگر بار گذار شب پرستان به خانه حجاریان افتاد. و از آن شب هر چه در زده اند، به هر خانه که ریخته اند اهل هنر و فرهنگ، اهل لبخند و اهل صلاحی بوده است. شبکوران را با شبکوران چه کار. یکی نقل می کرد که سردسته شان به دوران اصلاحات گفته بود صد و هشتاد هزار نفر در زندان ها هستند، بیشتری مواد مخدری و بدهکارند اما هر گاه لازم آمد همه این را آزاد می کنیم و به چند برابر این جا باز می کنیم برای شما.

روزگاری که آقای حسین شریعتمداری فرصت داشت و هر هفته چندتائی مقاله می نوشت یک بار نوشته بود فرمان را می کنیم و ترمز را می بریم تا ببنیم چه می کنید شما اصلاح طلبان. من در مقاله کوتاهی در جواب نوشتم هیچ، می ترسیم و از برابر این ماشین فرمان کنده و ترمز بریده می گریزیم اما شما بگوئید که پس از آن ماشین را به کدام دره می اندازید بی فرمان و بی ترمز. جوابمان نیامد.

و حالا در این روزها که خبر می رسد جسم نیمه جان سعید حجاریان باز تاب نیاورده و در کماست. و شرط گذاشته اند برای آزادیش. یعنی شما بنویسید که صحیح و سالم تحویلتان داده شد، آن گاه با طی تشریفات قضائی موافقت می شود با مرخصی استعلاجی.

زمان آن است که زندانبانان سعید حجاریان را خبر دهیم که تاریخ نخوانده اید. اگر هم خوانده اید همان برساخته های خودتان را خوانده اید که مجعول است و در سراسر آن همه بازنده اند جز شما.

و بایدشان گفت اگر نبودید شما شبکوران، ایرانی جماعت به ثروتی که دارد چنین فقیر و ذلیل و دور مانده از قافله نبود. و اگر نبودید شما شب پرستان، شرق چنین ستم دیده و بازی خورده و باخته نبود، و اگر نبودید شما طالب ها و القاعده نمی ماندند تا امروز چهره مسلمانان در جهان چنین ستیزه جو و خشن جلوه کند. اما اگر بخواهید سرنوشت خود را از میان کتاب های تاریخ برگیرید بیرون بکشید آن گاه خواهید دانست که یک پایان بیش تر ندارد کار. اگر جامه سیاه کنید در آبجو خوران برلین، ور بازوبند ببندند و فریاد دوچه دوچه تان رم را بترکاند در متابعت از موسولینی. یا به تزویر بر لب دعای فرج داشته باشند و یا شعار فتح قریب، خود را طالبان بخوانید و یا از مجاهدین اسلام بدانید. گالیله را محکوم کنید و منصور را به دار بکشید یا حسنک را از راسته عاشقان پیرهن دریده بگذرانید تا سعید عسگرهایتان از دخمه به در آیند و سنگ بر سرش ببارند. اگر امیر را رگ بزنید و قائم مقام را نمدمال کنید باری روزی روزگاری به همین زودی مجسمه ای از سعید حجاریان ساخته می شود بر کنار یک کتابخانه، با دو عصائی که شما زیر بغلش گذاشتید و با لبخندی که نتوانستید از لبش دور کنید. در آن زمان بچه ها مچ بندی سبز بر مچ های مجسمه اش خواهند بست. اگر امروز به اعصابی که در اختیارش نیست همسر دردکشیده اش می گوید فقط گریستن می تواند، بر حال این سرزمین گریستن می تواند، فردا نسلی که از خون او برآمده اند لبخند او را بر لب روزگار خواهند کاشت.

که مولانا فرمود:

زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش

بس مشک نهان دارد زنهار بشوریدش

در شام دو زلف او، صد صبح نهان بنشست

هر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At July 6, 2009 at 7:44 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام و خسته نباشید
ممنونم از این قلم زیبا که هر بار بر روی کاغذ می لغزد درد و دل تمام ما را در زیباترین جملات و کلمات بیان می کند
با تک تک عبارات گریستم که چه بدبخت هستند این ظالمان تیره دل و بدا به حال آنها که دره ای ژرف و تاریک در انتظار ماشین بی فرمان و بی ترمز آنها است

 
At July 6, 2009 at 7:47 PM , Blogger Unknown said...

This comment has been removed by the author.

 
At July 6, 2009 at 7:48 PM , Anonymous Anonymous said...

آآآآآآآآآآآآآخ....آآآآآآآآآآآآآآخ... اين صداي ضجه هاي من است اي خدا اين گرد و خاك را فرستادي تا چشمت به دستان رو به آسمان ما نيفتد، اي خدا تو كجايي پس؟ چقدر خون،‌چقدر سياهي،‌چقدر تاريكي، مگر اين كلام تو نيست كه سرنوشت هيچ قومي تغيير نمي كند مگر به خواست خودشان، مگر خواست اين مردم را نمي بيني؟ چقدر تاوان اين خواست است؟ چرا كمك نمي كني؟ خسته ام،‌خسته از اين همه دلهره و پريشاني

 
At July 6, 2009 at 7:50 PM , Anonymous Anonymous said...

وااي آقاي بهنود!!!! ما خودمون حالمون اينجا بده داريم خفه مي شيم،‌شما هم يه چيزايي مينويسين كوه كوه نمك رو زخم ما مي پاشين! مگه نميدونين كه نمي تونيم دردمون رو فرياد بكشيم؟ مگه نميدونيم حتي نبايد خداي خودمون رو فرياد بزنيم؟ خبر ندارين كه بردن نام خدا كفر شده؟

 
At July 6, 2009 at 8:20 PM , Anonymous نیایش said...

آقای بهنود واقعا مطلب تون دلنشین و زیبا بود. دست مریزاد

 
At July 6, 2009 at 8:28 PM , Anonymous محمود said...

بهنود جان

مشخص بود که در همه‌ی این ایام دل‌ات با عزیزانی بوده که الان کنج سیاه‌چاله‌های اندیشه‌های بد و سیاه، دارند شکنجه می‌شوند تا به جرم نکرده اعتراف کنند. کاش هر کدام ما می‌توانستیم یک سعید بودیم. هنوز هم دیر نیست. ما هنوز می‌توانیم اندیشه‌ی آزاد و پاک سعید را در جامعه افزون کنیم. از هم‌اکنون به‌پا خیزیم.

سبز با سعید

 
At July 6, 2009 at 8:56 PM , Anonymous م م said...

مسعود جان،
درست است خیلی سخت است، ولی سعیدها زیاد شده اند. دیگر نمی شود همه را ترور کرد. وقتی که می بینم در یک هفته 1000 نفر را دستگیر می کنند می بینم که سعیدها زیاد شده اند و با این دستگیری ما آنها شناختیم، این رژیم خیلی خوب آدم های بزرگ و بی نام و نشون را برای نابودیه سیاهی معرفی می کند تا همگان بشناسن و این همان دره ای است که ماشینشان می رود.

با آرزوی سلامتی برای سعید

 
At July 6, 2009 at 9:16 PM , Anonymous Anonymous said...

چه سعادتیست زیستن در دورانی که رزق گدا را دیگر نمی کاهد عوعوی سگان . چه تقصیر ما را که این خاکستران بوقت تقسیم عقل بدنبال ترازو و مثقال رفته بودند . ما دو صد امید در نومیدی مان می بینیم .

 
At July 6, 2009 at 9:24 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام ...

واقعا" زیبا بود ... با یاد داشت های شماست که می شود انسان همه دردها و ناگفته های خویش را با زبان دل گفت به گونه ای که فقط اهل دل بفهمند و به قول شما شبکوران به زاری های دل خنده مستانه کنند .

 
At July 6, 2009 at 9:50 PM , Anonymous Anonymous said...

کاش زین پس هماره انگشت ها بر ماشه بلرزند. کاش اندیشه هزار هزار تکثیر شود. کاش شبکوران برای ابد به کنج غارهای تاریک و نمور خویش پناه برند. و چنین خواهد شد که وعده الهی حق است و زمین به آنان که ستم کشیده اند و مظلومند به ارث خواهد رسید.

 
At July 6, 2009 at 10:47 PM , Anonymous علیرضا - شیراز said...

مطلب فوق العاده ای بود! مخصوصا اون قسمت که از مجسمه حجاریان گفتید ، به امید اون روز
اندکی صبر ...

 
At July 6, 2009 at 10:50 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام
آنكه بر در مي كوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است
نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد.
آن نماند اين نيز مي گذرد و آنچه باقي مي ماند ايران است و ايراني و من و شما برادر. هميشه دوستتان دارم و نثرتان را ستايش مي كنم.
به اميد ايراني آزاد و سربلند

 
At July 6, 2009 at 11:06 PM , Anonymous Rahavard Persian Journal said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At July 6, 2009 at 11:55 PM , Blogger Unknown said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At July 7, 2009 at 12:12 AM , Anonymous Anonymous said...

Inshallah hajarian khob shavad.

ama ey kash migoft keh keh pare oghab dar tiri bod keh beh ishan khord. Hajarian khod payeh gozar eteelat bod, kash eshareh mikardid.
Az mast keh bar mast.

 
At July 7, 2009 at 12:31 AM , Blogger Unknown said...

Masoud e aziz Mamnoon
Bessiar ziaba bood melse hamishe.
Yade oon roozi ooftadam ke panshanbe bood va rafteh boodim paeein bimarestani ke saeid dar oonja bood va barash 2a mikardim (10 sale pish)
Khoda komakesh kone
Eradatamnd

 
At July 7, 2009 at 12:40 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود
نوشتهای شما که با چاشنی از امثال و حکم تاریخ کشورمان نیز آراسته می گردد ، واقعا خواندنی و گیرا است ،
دست مریزاد
اما در خصوص مطالبی که در مورد آقای حجاریان نوشتید گرچه حبس و به بند کشیدن افراد در هیج مرام و مسلکی پسندید نیست بخصوص افراد صاحب اندیشه و سخن
مشکل درک عملکرد آقایان حجاریان و
باقی و عبدی و گنجی
و موسوی خوئینیها در سالهای بین 61 تا 68 است خواهش من این است در این مورد فقط توضیحی مختصر بدهید.
که این دو مشی فکری چگونه 180 درجه با هم متفاوت است و چرا اینها اینگونه تغییر کردند.

 
At July 7, 2009 at 1:27 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
بالاخره از پرده ایهام و ایجاز و حاشیه نویسی به متن آمدید آقای بهنود امیدوارم همه نویسندگان و روشنفکران از گوشه کتابخانه هایشان به خیابانها هم سری بزنند
امروز عکس استاد ملکیان را دیدم در تظاهرات به وجد آمدم
پاینده باشی ای ایران

 
At July 7, 2009 at 1:47 AM , Anonymous Raha said...

آقای بهنود عزیز

همیشه مقالاتت را میخوانم، اما مدتهاست که شیفته نوشته‌هایت نبوده‌ام، از همان وقتی‌ که دیگر "آینده" نبود. یک مدت هم سبک نوشتنت را عوض کردی و چپ اندر قیچی نوشتی‌، که خوشبختانه زود به خود آمدی.


فقط می‌خواستم بگویم که این یکی‌ را انصافا خوب نوشتی‌. این بار بعد از مدتهادوباره شیفته‌ام کردی.

رها

 
At July 7, 2009 at 1:53 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود من خیلی شمارا دوست دارم. دوست دارم مثل شما باشم. کاش خون شما در رگهایم جاری بود. کاش تو بابای من بودی. کاش تو مرا زاییده بودی
آنوقت من میتوانستم طعم حرامزادگی را به خوبی درک کنم

 
At July 7, 2009 at 2:12 AM , Blogger Faranak said...

سلام آقاي بهنود،
فقط مي توانم بگويم، ممنونم كه مي نويسيد.

 
At July 7, 2009 at 2:24 AM , Blogger میثم الله‌داد said...

سلام؛
چطور می شود یک قلم این طور قدرت می گیرد و یک بیان این طور شیرین و دلنشین می شود؟ آری. چون حق می گوید و از روی اعتقاد می گوید. ممنون آقای بهنود. عالی بود. عالی

 
At July 7, 2009 at 2:52 AM , Anonymous كوروش كبير said...

استاد بهنود عزيز،سلام
سلامي به زيبايي و بيكراني انديشيدن،انديشيدني ناب همانند فكر
تو و سعيد عزيز
بهنود عزيز، بسيار به آينده ايران عزيزم اميدوارم زيرا كه اين شبكوران خفاش صفت فقط در تاريكي و جهل انسانها وجودشان معنا مي يابد و اين معنا نيز دير زمانيست كه شروع به رخت بربستن از اين سرزمين آريايي كرده است.جوانان امروز ايران با خرافات و موهومات كاري ندارند وخداي را نه بوسيله آقايان كه با جان و دل درك و فهم ميكنند و سره را از ناسره و حقيقت را از خرافات تمييز ميدهند.
و بدين سان است كه علت وجودي اين شيطان صفتان و كوته بينان در ايران عزيز ما در حال مردن است و بدنبال آن نيز اين مزدوران مانند برگ پاييزي فرو خواهند ريخت
هموطن عزيزم:
من اگر برخيزم ، تو اگر برخيزي
انتقام خون نداي عزيز را كه نداي آزادي را برايمان به صدا در آورد ،از اين مزدوران خواهيم گرفت.
باميد آن روزها.......

 
At July 7, 2009 at 2:58 AM , Anonymous Anonymous said...

آدمهاییکه افراط گونه بمذهب چسبیده اند در همه جای دنیا کم نیستند ٬ مگر این رودولف آمریکایی که
دکترهای سقط جنین کن را ترور میکند یک مسیحی دو آتشه نیست !؟ در اروپا هم بهمچنین ٬ ایران
هم مستثنی نیست انها که حجاریان را ترور کردند یکمشت جوان مذهبی دگم بودند مثل سلفشان
نواب صفوی . ایشان کسروی را معاند اسلام تشیع میدانست و اینها حجاریان را ...و هزارانیکه
بخودشان بمب میبندند هم ازین طیفند و متاسفانه زمانه باینها چیزی یاد نمیدهد

 
At July 7, 2009 at 3:03 AM , Anonymous ali said...

شاد از غم بی پدری

دلم گرفته ای خدا
شب ولادت علی
نه از ولادت علی
که از ولایت کسی
کسی که او فروخت
خون بیگناه ملتی
به دسته ای
شرور و قاتل و شقی

و آسمان این دیار
دوباره پُر غبار شد
چو صبح نو بهار بود
به سان شام تار شد

اگر چه هر یتیم ناله می کند
غم نبودن پدر
ولی خوشیم هر کسی
نیست سزا بُوَد،
برای ملتی پدر

تیر هشتاد و هشت

 
At July 7, 2009 at 3:08 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای کورش کبیر !؟ لطفا بر نخیز که شاه نگون بخت هم متوسل بکورش شده بود فقط گفت
آسوده بخواب که ایشان بیدارست !؟ و دو سال بعد رفت پیش کورش تا ایشان هم آسوده بخوابد
شما آریایی ها !؟ مثل گدایانیکه شب جمعه را گم کرده اند !!! همچنان در خواب غفلتید
بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز دنبال اردشیر و نره شیر میگردید !؟ گفتند خلوضعید نه این همه
دیگر این ۳۰ هزار ذرتشتی که مانده دارد نسلش منقرض میشود حالا میخواهید
این ۷۰ میلیون را دوباره برگردانید بدین ۱۴۰۰ سال پیش !؟ والله در حال نشئگی هم آدم
این تفکرات را خنده آور میداند

 
At July 7, 2009 at 3:12 AM , Blogger Unknown said...

اما در خصوص مطالبی که در مورد آقای حجاریان نوشتید گرچه حبس و به بند کشیدن افراد در هیج مرام و مسلکی پسندید نیست بخصوص افراد صاحب اندیشه و سخن
مشکل درک عملکرد آقایان حجاریان و
باقی و عبدی و گنجی
و موسوی خوئینیها در سالهای بین 61 تا 68 است خواهش من این است در این مورد فقط توضیحی مختصر بدهید.
که این دو مشی فکری چگونه 180 درجه با هم متفاوت است و چرا اینها اینگونه تغییر کردند

منم خواستم از شما خواهش کنم در این مورد توضیح بدین
همیشه سوال بوده برام
ممنون میشم

 
At July 7, 2009 at 3:33 AM , Anonymous Anonymous said...

دوستان، امشب احمقی نژاد می‌خواد بعد از خبر ساعت ۹ در تلویزیون صحبت کنه،همگی‌ اتوهاشون رو به برق وصل کنند وقتی شروع شد.خبر رسانی کنید.

 
At July 7, 2009 at 3:45 AM , Anonymous Hamed said...

فتبارک ا... احسن الخالقین
از سر ستایش فصاحت قلمت نیست که آیه میخوانم در انتهای گریستنم مسعود! بیان حقیقت می بینم در پس گفتارت, چه زیبا سرودنی بود این همه خشم و دانش با یک قلم! مرحبا میگویم به این ماندگار نفرت هدفمند ایرانی!
18 تیر منتظر باشید

 
At July 7, 2009 at 4:32 AM , Anonymous Carl said...

I can’t believe my eyes what you've just written. Why are you discrediting yourself? Which one motivates you most, hatred, financial support or sentimentalism? Come on Mr Behnood, just read your previous posts. Honestly, think about your credentials before wasting them down the tube.

 
At July 7, 2009 at 4:45 AM , Anonymous Anonymous said...

بحث اينكه گناه سعيد حجاريان چيست نه در حوصله يك مقاله كوتاه است و نه مناسب براي چنين روزي است. ضمنا توجه داشته باشيد كه سعيد حجاريان در گذشته فقط انديشه نكرده است و اگر دامنه گذشته را كمي به عقب تر ببريم آن گاه كارهايي به غير از انديشه هم در آن كارنامه ثبت است. معهذا مردم در چنين روزي تصميم به اعصاب عمومي گرفتند و حكومت دستپاچه گرد و خاك معلق هوا را بهانه قرار داد و نصف هفته را تعطيل كرد. تعطيلي كه در طول بيسابقه ترين آلودگي هوا در زمستان گذشته كه بيش از يك هفته به طول انجاميد و ذرات معلق آن از نوع سمي بود و نه گرد و خاك هيچگاه ديده نشد. تعطيلي كه در نيمي از استانهاي ديگر از يك هفته گذشته بايد برقرار مي شد و نشد. آيا يك اعتصاب عمومي نيم بند تا اين حد براي حكومت اسلامي وحشت انگيز است.
لطفا از اعتصاب و اثر آن بگوييد كه آيا تا اين حد بايد حكومت را به هراس بياندازد. ضمنا عقب نشيني آيت الله خامنه اي را هم كه ديروز در آستانه اعتصاب عمومي انجام شد را تحليل فرماييد

 
At July 7, 2009 at 4:48 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای ضد آریایی ، شما و دوستات که نقدآ 30 ساله ما را برگردوندید به 1400 سال پیش !، حالا ما یه 5-4 سال دیگه هم می خوایم بریم عقب تر ، مشکلی داری شما؟!

 
At July 7, 2009 at 4:50 AM , Blogger Unknown said...

جناب بهنود بسیار عالی بود خدا عزت دهد به تو شجاع مرد ایران نوشته ات را در سایتهای مختلف منتشر کردم

 
At July 7, 2009 at 4:55 AM , Anonymous Anonymous said...

‫امتیاز حداد عادل: نیندیشیدن!

 
At July 7, 2009 at 5:10 AM , Anonymous بهداد said...

ممنون از نوشته بسیار زیبایتان و براستی که سعید حجاریان شایسته زیباترین تمثیل هاست

 
At July 7, 2009 at 5:14 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود در روانی و سلیس نوشتن شما شکی ندارم و فرد بسیار مورد احترام. می خواهم خاطرهای نقل کنم :یکی از بستگان نزدیک من در کنکور سال 64 رد صلاحیت شد به سربازی اعزام و بعد بیکار و مسیر زندگس اش عوض شد و به عبارتی نابود شد.بعدها من به دلیل شغلم متوحه شدم ازیکی از بندهای فرم گزینشی که در آن سالها توسط تیم آقای حجاریان و دوستانش تهیه شده بود و برای اکثر مراکز استخدامی و گزینشی ارسال می شد، شرط لازم راکسب نکرده بود.در تماس با آنها این خاطره را نقل کردم خندیدند و گفتند: نقل به مضمون "واحد شرایط نبود برود کار آزاد بکند " آنوقت گنجی دیپلم داشت و حجاریان تازه لیسانس فنی گرفته بود. اقای بهنود برای شما خیلی احترام قائل هستم ،احترامی به پاکی و صدافت همان جوان رد صلاحیت شده در سن 18 سالگی که بقول خودش از شرمندگی این موضوع زندگیش اش به بطالت و پوچی گرائید.می خواهم بگویم در حمایت از اینها قدری اندازه نگهدارید

 
At July 7, 2009 at 6:10 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود عزیز،
از شما خواهش می کنم بیشتر مطلب بنویسید. واقعا نوشته های شما زیباست. دیگر چیزی نگویم بهتر است.

 
At July 7, 2009 at 6:51 AM , Anonymous Anonymous said...

آخر‌های متن که رسید، بغض چنگ انداخت به گلوم

واقعا نوشته‌های شما، مثال مرهمی است بر زخم

سربلند باشید

 
At July 7, 2009 at 7:10 AM , Anonymous آدم said...

کراوات سبزت رو عشقه استاد

 
At July 7, 2009 at 8:02 AM , Anonymous سحر said...

نوشته جالب و با قلم زیبایی بود. خیلی چسبید. دمتون گرم.ه
خواستم بگم که در این وانفسایی که امثال حجاریان در بند هستند. نه ابطحی هست و نه زید آبادی و نه سحرخیز و ......کار شما سنگینتر است. بنویسید و امید بدهید. از تاریخ مثال بیاورید. ما به دلگرمی شما نیاز داریم . ما به شما اعتماد داریم و حرفتان را باور می کنیم. به ما بگویید که اینها رفتنی هستند.ما به امید نیاز داریم.ه

 
At July 7, 2009 at 8:10 AM , Anonymous دکتر احمدی رشت said...

آقای ناشناس که درباره حجاریان نوشته اید و این که فرم گزینش را او تهیه کرده لطفا برای این که شبیه به احمدی نژاد نشویم مدرک و سند خودتان را هم ارائه دهید همین طوری اتهام زدن که نمی شود. ان هم در این زمانه حساس

 
At July 7, 2009 at 8:21 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود
این قلم زیباو شیوا را حداقل در ستایش صداقت و بلند نظری موسوی بکار برید .او وجند تن از دوستانش ،که هیچ اتهامی برآنان روا نیست البته تاکنون ، وقتی وارد این کارزار انتخاباتی شدن کسانی را به ناگه در اطراف خود دیدند که نه می توانستند آنها را طردو نه می توانستند حذب کنند. این تازه واردین ناخوانده بر سر سفره موسوی را فقط و فقط و فقط یک نفر خوب می شناسدو او کسی نیست جز هاشمی ،او آنها را بزرگ کرد(دفتر مطالعات استراتژیک ریاست حمهوری در نیاوران و سعدآباد سالهای 63 تا 69 ) اما دریغا که فرزندان ناخلفی برای پدر بودند و بر سهم الارث او در کسب قدرت آنچنان او را بر زمین زدند که در این شرایط فقط سکوت اختیار کرده ولی نیک می داند با آن فرزندان که قصد تاج پدر را داشتند در آینده جه کند.او سخت مانده است عجب از این همه دغل بازی و چند رنگی و پوست اندازی این چند کودک سیاسی ناخلف خود.یکی از مهمترین دلائل اختلاف عقلائ جناح حاکم با هاشمی بر سر این افرادی است که او ناخواسته در آستین خود پروراند .آنان خاتمی را هم زمین زدند لذا آن قلم پاک و صادق را در حمایت ازاینان برپاکی و سفیدی کاغذ اینگونه ساحرگونه نلغزانید. .

 
At July 7, 2009 at 8:57 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای دکتر احمدی
اگر میرحسین بتواتد سندی از این تقلب اشکارانتخاباتی از چنگ تندروهاو متحجرین این زمانه درآورد و حق خود و مردم را که از روز روشنتر است برکرسی نشاند ، تمام ستمدیدگان . مهاجرین . اخراج شدگان بین سالهای 61 تا 70 هم می توانند سندی از تند روهای آن گروه بدست آورند. در این شرایط اگر فقط از تفکر موسوی و اصل ابطال انتخابات صحبت کنیم قشر عظیمی از توده مردم و افراد الیت جامعه که نمی خواند مبلغ اطرافیان موسوی باشند به شما خواهند پیوست .چندین تن از اقراد صاجب فکر وقتی مشاهده کردند دویاره چه کسانی دور میر حسین را گرفتند ضمن ابراز تاسف با هزار نذر و صلوات به او رای دادند.
آن خاطره من در مقابل دردهای آقایان خاتمی و کروبی و الان میر حسین و در راس آنها هاشمی از این افراد آنقدر ناچیز است که مدرک هم نمی خواهد . ایکاش وارد این بحث نمی شدیم تا شما در انتخاب و هواداری هرجند مبهم ، استوار باشید و تردید به خود راه ندهید.

 
At July 7, 2009 at 9:07 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود
با تشکر ازاین مطلب امید بخش واشتیاق آفرینتان
اما در پاسخ سوال آن دسته از دوستان خارج نشین که این سوالهای قلندری را می پرسند عرض کنم ایشان وبقیه دوستانش 10ساله دارند انواع محرومیتها وحوادث با پوست وگوشت خود تجربه میکنند ودشمن دشمن ما هستند باز یکعده بی انصاف دارند سوالات مزخرف میکنند ودنبال پاسخش میگردنند .

 
At July 7, 2009 at 11:24 AM , Anonymous ali said...

ندای آزادی
روزهایی راه راه
به رنگ سبز به رنگ سیاه
به رنگ شادی به رنگ آه
راه راه از آتش و خون
و تشنه ی خون ، این دیو جنون
و دختری با سلامی سبز و وداعی سرخ
و پدری با چشمهای بهت زده بر
چشمه ی جوشان خون از گلوی دخترش
روزهایی راه راه از صداقت بی دفاع
و دروغ و تزویری مسلح
و صدای نیرنگ ظالم در بوق
و بستن صدای مظلوم ، نه از لب که از حلقوم
و صفحه ای سپید از صورت ندا
وراه راه ی از خون گلویش
و چشمانی دو دو زنان به دنبال آزادی و آزادی خواهان
یکم تیر هشتاد و هشت

 
At July 7, 2009 at 11:31 AM , Anonymous Anonymous said...

فوری فوری





طبق آخرين اخباررسيده و به تاييد خانم زهرا رهنورد

همسرآقاي موسوي سايت قلم توسط وزارت

اطلاعات حک شده است و بيانيه آخرمهندس موسوي حذف

و خبر زير در آن گنجانده شده است!

کل خبر زير دام وزارت اطلاعات است:

«آسيب ديدگان وقايع اخير، شماره و مستندات خودرا براي

پيگيري حقوقي به دفتر موسوي ارائه دهند. دفتر مهندس ميرحسين موسوي از

تمامي آسيب‌ديدگان وقايع اخير، بازداشت‌شدگان وخانواده‌هاي شهداي حوادث درخواست

کرد که براي پيگيري حقوقي، مستندات خود را به اين دفتر ارائه دهند. به گزارش قلم

نيوز، در پي برخوردهاي خشونت‌آميز و ورودخسارت و آسيب و صدمه به مردم، دفتر

مهندس موسوي ازهمه افرادي که در اين حوادث موردآسيب قرار گرفته‌اند، براي

معاضدت حقوقي و پيگيري حقوقي اين موارد درخواست کرد که با ذکر مستندات شماره تماس خود را در اختيار اين دفترقرار دهند...

درخواست مي‌شود آسيب‌ديدگان وقايع اخير از طريق شماره فکس021.......،

شماره تلفن يا مستندات خود را دراختيار دفترقرار دهند.

http://www.ghalamnews.ir/news-%2021183.aspx

لطفا اين نقشه شوم را با اطلاع رساني گسترده وهرچه سريعتر خود، ناکام کنيد.

 
At July 7, 2009 at 11:52 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود را يكبار بيشتر به چشم نديدم. .در نمايشگاه كتاب بود آن زمانكه هنوز مردان دولت لا كتاب نشده بودندو زمام فرهنگ در دست مردي نبود كه تنها افتخارش شركت عمويش در قتل ديگري باشد.
بهنود را يكبار بيشتر به چشم نديدم. اما از بهنود زياد خواندم. اميد دارم.بازبهنود را در ايران ببينم در نمايشگاه كتاب و در بهمن مهاجراني

 
At July 7, 2009 at 12:32 PM , Anonymous مرغ سحر said...

سلام
من از جوان های نسل جدید هستم.
من هر چی دنبال بقیه ی آثار صوتی شما (کانال 1، 2 و ... ) گشتم ، پیدا نکردم.
لطفا اونا رو هم برای دانلود بگذارید.
در ضمن قسمت دوم - فایل صوتی دانلود نمی شود.

پیروز باشید.

 
At July 7, 2009 at 12:32 PM , Blogger soroush said...

مسعود بهنود "قلم به دست" بماند و ما را دلداری دهد. در این روز ها که همه سیاه می نویسند وجود بهنود بیش از پیش ملزم می نماید

 
At July 7, 2009 at 12:38 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود سلام
میدونم که این کامنت ربطی به مطلب بالا نداره ولی خواهش دارم اگه اطلاعاتی از احمد زیدآبادی دارید همینجا بنویسید. ایا کسی پس از دستگیریش اطلاعی ازش داره؟ معلوم هست که کدوم زندانه؟

ممنون
با احترام
صفری

 
At July 7, 2009 at 12:43 PM , Anonymous mahyar zahed said...

انقلابی در کار هست یا نیست؟
طی سی سال گذشته تا دری سهوا به تخته‌ای می‌خورد همهمه‌ای از مردم بر‌می‌خواست که گویی انقلابی در حال وقوع است و هر بار حکومت هم با آرامش خیال پاسخ می‌داد که « انقلاب کجا بود؟ بی‌خود دل خویش را با صابون کف‌‌آلود نکنید که دل درد‌ی شدید حاصل‌تان شود». عجبا که امروز این حکومت است که مدام اصرار بر وقوع انقلابی تازه دارد و همان مردم پاسخ‌اش می‌دهند که « نه آقا جان انقلاب کجا بود؟»
چندان دور از انتظار نیست که در مملکتی که تنها چند دهه از وقوع انقلاب در آن می‌گذرد همیشه بحث و حرف از انقلابی تازه در میان باشد.
از طرفی این روز‌ها که پس از یک دوره انفعال اجتماعی به یک‌باره حرکتِ مدنیِ غریب الوقوعی رخ داده است کم‌کم صدای روشن‌اندیشان هم به گوش می‌رسد که در تفسیر‌ها و بحث‌ها و نوشته‌هایشان سخت در عجب مانده‌اند که چگونه پس از سی سال تاریخ دوباره تکرار می‌شود و دوباره نوای الله‌اکبر مردم به پا گشته و باز هم صحبت از بی‌بی‌سی در میان آمده و رهبران همان گفته‌های بی‌انجام شاهان را تکرار می‌کنند.
اما نکته‌ای که می‌خواهم به آن بپردازم این است که در این میان کم‌تر کسی متوجه خود جامعه روشن‌فکری ایران است که چگونه آر ام آرام پای در همان راه گذشته می‌گذارد و این تکرار تاریخ را کامل می‌کند.
آقای بهنود لطفا ادامه این مطلب را در سایت من بخوانید اهمیت زیادی دارد و ضروری است که این کار را بکنید

 
At July 7, 2009 at 12:43 PM , Anonymous یا حق said...

عالی بود جناب بهنود... عالی

به امید ایرانی سبز و آزاد

 
At July 7, 2009 at 1:04 PM , Anonymous Anonymous said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At July 7, 2009 at 1:05 PM , Anonymous Anonymous said...

زخم را در دل گزان خواهیم داشت
خشم را در سر پزان خواهیم داشت‏

ما نه گرگانیم مانند شما
مشت هامان را وزان خواهیم داشت‏

خار باغ میهن پرگل تویی
خارزارت را خزان خواهیم داشت‏

آید آن روزی که استبداد را
لِه چو انگور رزان خواهیم داشت

کار ما خفتن و یا بیداری است‏
خط زدیم اینرا، از آن خواهیم داشت

 
At July 7, 2009 at 2:10 PM , Anonymous ali said...

salam aghaye behnood ishalla ke haletoon khoob bashe,aghaye behnood tarse man az 2 chize aval inke ma ham eshtebahe shoma ro bokonim va shayad mishe goft hokoomat eshtebahe hokoomate ghablo bokone va ma ro majboor be enghelab kone ke be nazaram bad tarin gozineas dovom inke aghayane eslahtalab ke alan shoar haye vaghean babe dele mardomo midan dar soorate piroozie jonbesh bazam eshtebahe emamo bokonam va kari konan ke modati bad bad az raftane nasle khodeshoon keshvar be in vaz dochar beshe lotfan dar in mored benevisid mamnoon misham.

 
At July 7, 2009 at 2:16 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزيز/ هر روز كه پس از عبور از فيلترينگ افزاينده/ به اينجا سر ميزدم و مطلب جديدي نمي يافتم دلخور ميشدم.بالاخره نوشتي و دست مريزاد! مسكني قوي بر الام مان!اميد دادي! مي بيني خس و خاشاك مينامندمان ولي به هر بهانه اي مملكت تعطيل ميكنند و پيامك قطع!!همچنان نگران عدم اگاهي قاطبه ملت هستم كه بسادگي جذب اقدامات پوپوليستي ( افزايش جيره و مواجب)مي گردند!براي اگاهي انها چه بايد كرد؟اميد دارم با تمثيل تاريخي پاسخ دهي. تبريز دكتر ع ر ن

 
At July 7, 2009 at 3:28 PM , Anonymous Anonymous said...

با قطره ای عشک بر مظلومیت سعید وناتوانی خود از اندکی کمک .پناهی جز خدا نمی یابم

 
At July 7, 2009 at 3:47 PM , Anonymous Anonymous said...

slam khdmte jnabe bhnode aziz
kash ghdri hm az in mzlomano agahan ghtlhaie znjirie migoftid
az poinde migoftid ke edalt ra dr in midanst ke azadi male hme bashad . az mokhtari migoftid ke rozi az in pishtr braie emroz srod: nzdik sho agar che ghrart mmno ast
khodtan midanid ke anan
azadi ramoghdam va lazm braie
hr edalti ,idanstnd

 
At July 7, 2009 at 4:07 PM , Anonymous Anonymous said...

shoma ra be khoda bnvisid dr an mizgerde nshrie adine
aia hrfe poinde joz in bod
ke ghanone asasi iran ba hoghghe bshr monafat darad
agar etteham amsale hjarian va gnji sr baz zdn az ghtl va shknjie roshnfkran va dgar andishan chize digari bod anha ke rftand
va inha ke darand mibrndshan aia gonahi joz in dashtnd ke hmdigar ra azad va brabr midanstand

hjarian va ganji nmikhastnd
shriatmdari bashnd
nmikhastnd jani va khasme va vahne adami bashand
shoma ra be khoda dr in jbhie zdde fashism agar be azadi fratr az idolozhi motaghedid az anha hm bgoiid
az ghasmlo ke solh mikhast
azkazeme sami ke hmin ahmadi nzhad dr time terorsh
bod . az ahle sonte bloch va kord. az hr ke braie
etegadsh az azadi mahrom shod
az anan ke dste dste ghtle am shodnd.
girm dorost ia ghlt anan idolozhi ra fratr az azadi drk mikardand agar shoma ingone fkr nmikonid az ensan bodnshan az azadishan va mzlomitshan bnvisid

 
At July 7, 2009 at 4:10 PM , Anonymous Anonymous said...

agar hr andishie chprvanie hm zrrie shraft dashte bashad hala digr nmitvand shrfe khatmi gnji va hjarian ra enkar kond

 
At July 7, 2009 at 8:27 PM , Blogger پدر عرفان said...

خسته نباشید.کاش مردم شهرستان ها هم مانند تهران کمی فکر می کردند وضع فکر شهرستانها چندان مساعد نیست .

 
At July 7, 2009 at 9:06 PM , Anonymous محسن said...

مثل همیشه به قول شامل
یگانه بود و هیچ کم نداشت

 
At July 7, 2009 at 10:34 PM , Anonymous Anonymous said...

پایان شارلاتانیزم کجاست آقای استاد
نمی خواهید دست بردارید
آخر چه نسبتی است بین شما و سعید
شراب تان را بخورید و بگذارید سعید نمازش را بخواند

 
At July 7, 2009 at 11:53 PM , Anonymous Anonymous said...

بدون شرح:

ده صبح شانزدهم آبان 1357، محمد رضا پهلوی برای آخرین بار مردم ایران را مورد خطاب قرار داد: ... من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم

سه شنبه شانزدهم تير 1388 محمود احمدي نژاد در تلويزيون دولتي ايران : بعضى ها مى گويند ۱۴ ميليون نفر از مردم ايران منتقدند؛ مگر آن ۲۵ ميليون نفر منتقد نيستند؟ به عقيده من ۴۰ ميليون نفر منتقدند و اصلا من خودم خط مقدم انتقادم و اصلا موضع من انتقادى است.

راستي از 16 آبان تا 22 بهمن چند روز فاصله است؟

 
At July 7, 2009 at 11:59 PM , Anonymous Anonymous said...

به یاد جان باختگان راه آزادی, ندا آقا سلطان ها

خبرنامه ندا

http://nedaanews.com/

 
At July 8, 2009 at 12:55 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود چه نوشته این سایت پیک نت؟
بخداوندی خدا قسم اگر یک مو از سر حجاریان کم شده باشد ایران را به آتش میکشیم
لعنت و نفرین خدا و تمامی حق پرستان بر این کثافتهای ظالم و افیونی باد آقای خامنه ای کثافتی را که بر این مملکت پاشیده ای با هیچ چیزی نمی توانی جمع و جور کنی تو به زباله دان تاریخ پیوستی مطمئن باش
توف

 
At July 8, 2009 at 1:13 AM , Anonymous Anonymous said...

تنها چیزی که می توانم به آن کثافتی بگویم که به آقای بهنود می گوید شرابت را بخور و بگذار حجاریان نمازش را بخواند این است که تو از حسین شریعتمداری بدتری فاشیست بداخلاق... افسوس که قانون اساسی این سایت را باید رعایت کنم وگرنه برایت می گفتم که تو و امثال تو چه فاجعه هائی هستید برای کشوری مانند ایران که اکثر مردمش نماز می خوانند اما مثل بهنود آزاده اند و اکثر مردمش می خواهند بهتر زندگی کنند و به کار کسی کار نداشته باشند و حکومت به زندگی خصوصی شان کاری نداشته باشد.
درود بر بهنود که در دفاع از حق شرابخوار و نماز خوان نمی شناسد و ننگ بر ما تنگ نظران

 
At July 8, 2009 at 1:55 AM , Anonymous Anonymous said...

اگر یک مو از سر حجاریان کم شود ایران را بآتش میکشیم !!؟؟؟ یواش هول نشو پشم برباد نده و هیاهو و فریاد
در اینجا کم کن که اینجا چند نفری مشغول شعر و شاعری هستند و چند نفری در حال پرس و جو و ...؟
نه تو طرفدار راستین حجاریان مومن هستی نه میدانی حجاریان چه نوشته و چه میگوید بیخودی حلوا حلوا نکن
که ترا دهنی شیرین نشود . حجاریان مثل تو نه انقلابیست نه ضد رژیمست که تو هستی از کلمات قصارت
پیداست چه میخواهی پس پشت حجاریان سینه چاک نکن و شعار پوشالی ننویس

 
At July 8, 2009 at 2:04 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا اصلاح طلبها احتیاج باین شایعه سازان و دروغگویان حرفه ایی ندارند و کارشان را با نیت پاکی
و اصلاح گری پیش خواهند برد این همه پرت و پلا نوشتن و آمار دورغین سوار کردن کار گرهکهای
براندازست که فکر میکنند مردم ایران خام هستند ...این چلغوزی که نوشته ایران اعتصاب عمومی
کرده و همه بازار و دکاکین بسته اند !؟ نمیداند که وقتی دولت بخاطر گرد و غباری که تمام منطقه
را در خود گرفته مجبور بتعطیلی عمومی کرده و تمام وزارتخانه ها و بانکها تعطیل هستند و.....؟
آخه چقدر مضحک مینویسی بشر بیعقل

 
At July 8, 2009 at 2:08 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
سایت زیر خبر داده که سعید حجاریان شهید شده.
امیدوارم دروغ بشه. دارم دعا می کنم دروغ باشه
http://www.peiknet.com/

 
At July 8, 2009 at 3:02 AM , Anonymous Anonymous said...

حجاریان مثل تو نه انقلابیست نه ضد رژیمست که تو هستی از کلمات قصارت
پیداست چه میخواهی پس پشت حجاریان سینه چاک نکن و شعار پوشالی ننویس
از قرار معلوم کارد به استخوان حضرات طرفدار دولت رسیده از حمافتها و ندانم کاریهای دولت خود سر که دیگر کار از حمایت از احمدی نزاد گذشته و ترس از دست دادن رهبرشان و حکومت به اصطلاح اسلامیشان وجودشان را فراگرفته و شده اند طرفدار آقای حجاریان و دارند پرس و جو میکنند و دلشان به شعر خوانی اصلاحاتی ها خوش است وخوشهالند و راضی که اصلاحاتی ها شعر میخوانند و شعاری علیه رهبر معظمشان؟؟؟!!! که خودش هم حرمت خودش را نگه نداشته نمیدهند؟؟ عجب!!! حجاریان را همینهایی که احمقی مثل شما ها حمایتش میکنید به بند کشیده اند از ترس اندیشه هایش حالا یکی از سر بغض و ناراحتی از عصبانیتش گفته را به حلوا حلوا متحم میکنید عجب !! کارتان به کجا کشیده ؟
شماها همانهایی هستید که برای تضعیف موسوی گفته های انتقادی دکتر سروش را در تیراژ بالا منتشر میکردید و هیچ برایتان مهم نبود که همین سروش در سالهای گذشته بساط ولایت فقیه تان را با قبض و بسط شریعت برچید ولی از بس مزدور هستید که در مقطع زمانی ان روز از سروش برای تخریب موسوی استفاده میکردید تکلیف شما حرامیان برای ملت مشخص است بیخودی به این دوستمان هم تاخته اید
به امید آزادی ایران از دست مزدوران استبداد دینی"

 
At July 8, 2009 at 3:10 AM , Anonymous Anonymous said...

شراب تان را بخورید و بگذارید سعید نمازش را بخواند"
کجا نمازش را بخواند زندان اوین؟ روی ویلچر؟ توی سلول انفرادی شریعتمداری؟
کجا؟ تا کی میخواهید با این تحجر دینی پر و بال بدهید به این لعنتی ها که از همین نقطه ضعف ما بیشترین استفاده ها را میبرند؟
پنجه با مردان مزن ای بولهوس
سوی ما چه میرانی فرس
تا کنون کردی چنین اکنون مکن
تیره کردی آب را افزون مکن
بدرود

 
At July 8, 2009 at 3:22 AM , Anonymous رعنا said...

http://www.youtube.com/watch?v=AxBCy5bMRiA

نمی دونم چرا اینو شنیدم یاد شما افتادم.
چند روزیه فکریم. آیا اومدنم درست بود؟

 
At July 8, 2009 at 5:14 AM , Anonymous Anonymous said...

یدالله جوانی، رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته است که "با افشای چهره نفاق جدید، انقلاب اسلامی از خطر بزرگی به سلامت عبور کرد و باید گفت حداقل ۲۰ سال انقلاب اسلامی بیمه شد."

‫نخیر ۲۵ سال (فاصله ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷) !!!

 
At July 8, 2009 at 5:15 AM , Anonymous Anonymous said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At July 8, 2009 at 5:17 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود
نوشته های شما مانند مرحمی است بر زخمهای ما. ای کاش تمام هموطنان به آنها دسترسی داشتند.

 
At July 8, 2009 at 11:10 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز ، درزمانه ای که شریعمتداری های بی شریعت کاتبان دروغین تاریخند و دجالند روز روشن حقیقت را چنان مسخ می کنند که خود باورمی کنند بازبرایمان بنویس . کتابهایت دیرزمانی است که مشتاقیمان راپاسخگونیست .بنویس تا هم برای آیندگان برگی برتاریخ بماند و ما را که دروغگویان حافظه تاریخی مان را به تمسخرمی گیرند و چنین می پندارند که هرگزنبوده ایم مرحمی برزخم باشی .بهنود عزیز هرجا که باشی تورادوست دارم و می دانم که عاقبت روزی دراین سرزمین نفرین شده باز شما عزیزان دورازوطن رابازدرآغوش خواهم کشید. بهنود عزیز ، آن روز را که به همراه مادربزرگت درمیدان بهارستان کودتای شوم 28 مرداد راشاهد بودی به خاطرداری؟ فرزندمن که هم سن آن زمان توست نیز آن روز را فراموش نخواهد کرد و دیرنیست که اونیز شکست کوتای 22 خرداد را حکایت کند . ولی کاش حکایت او نیز به شیرینی حکایت های توباشد.

 
At July 8, 2009 at 11:36 AM , Anonymous کتایون م said...

در حین خواندن نوشته تان , درست مثل هر شب که حافظ می خوانم , درست مثل وقتی با صدای تبوری شعر مولانا به گوشم می خواند کسی ه, به خودم افتخار کزدم که لیرلنیم و فارسی می دانم و می توانم بخوانم هر چه را که می نویسید!تاریخ را حفظ می کردیم ما در مدرسه با نوشته هایتان احساس گرمی می کنم ا تاریخ ! که تاریخ آزادی خواهی حفظمان می کند از گزند زمان درد , که به قول هوشنگ ابتهاج زمان بی کرانه را تو با شمار عمر ما مسنج! به پای او دمیست این درنگ درد و رنج! و اندیشه نمی میرد , آن کس که در میان ان سیاهی به اندیشیدن خطر کرده است هر چند از هوش رفته باشد , بی شماری را به هوش کرده است و ما زنده ایم به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده ایم!

 
At July 8, 2009 at 12:08 PM , Anonymous Anonymous said...

اسامی روزنامه نگاران دستگیر شده:

عبدالرضا تاجیک، مهسا امرآبادی، احمد زیدآبادی ،کیوان صمیمی بهبهانی، بهزاد باشو، سید خلیل میراشرفی، سمیه توحیدلو ، محمد عطریانفر، سعید حجاریان، محمد علی ابطحی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، ژیلا بنی یعقوب ،بهمن احمدی امویی، مصطفی قوانلو قاجار، مازیار بهاری، علیرضا بهشتی پور شیرازی، مهدی زابلی، روح اله شهسوار، فریبرز سروش، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی.

 
At July 8, 2009 at 1:11 PM , Blogger Mirza Mahdi said...

مطلب زیبا و مفصلت خواندم. خلاصه آن بود که سردمداران حکومت عزم بر دستگیری فکر جزم کرده اند تا مبادا مغزی تحلیل گر، راه به دیگران نشان دهد و زندگی بر اینان سخت گرداند. و می گفت که عاقبت عقل و منطق پیروز خواهد شد. من هم جوابی برای تو دارم بهنود عزیز:

آنچه کودتا چیان بر آشفت فکر بوده و هست، شکی در این میان نیست، ولی 2 تن زود خواهند شکست، آنکه سفت و سخت باشد و هیچ انعطاف بر خود نتابد، و دیگری آنکه تازه جو‌انه زده و ریشه در خاک ندوانیده که به نسیمی از جا کنده شود. درخت انقلاب از نوع دوم بود، نظریه ای جدید و نو پا. سال‌های بعد از انقلاب اما دردناک بود. خط فکری همان اول حذف شد، چه با ترور و چه با اعدام، سالها بعد با فکر جنگ گذاشت. زمانی به خود آمدیم که از معماران و آنانکه نهال کاشته بودند خبری نبود. مدت ها وقت داشتیم تا با نور شناخت ببینیم و به خرد این شکوفه آبیاری کنیم. نشد آنچه باید میشد، گروهی به نمایندگی بر آمدند که می خواستند بالاخره روزی این فرزند بفهمد دو پا دارد و به سرعت دویدنش می باید؛ و گروهی دیگر که از ترس زیر ماشین رفتن، خواستند زندانی خود کنند این انقلاب را، از دور دنیا را نشانش بدهند و هر که نزدیک شد و خواست راه بیاموزاند دست و پایش شکستند. اینکه بعضی از دوران خاتمی چنان کینه و عقده‌ای در دل دارند همین است که می خواست از دویدن بگوید برای آنکه هنوز چهار زانو می خزد. هر دو بد میکنند در حق ملت.

اما تا کنون اگر کسی نیامد که علت و معلول کند و به جای بیگانه، مغز خود هدف بگیرد، تقصیر نسل قبل است. ما هم اگر بخواهیم روزی راه رفتن بیاموزیم باید به دیوار تجربه بشر در کتاب تاریخ خود و جهان تکیه زنیم، عشق و تنفر به گوشه ای بنهیم, و با دیده نکته بین سعی در شکافتن اصول کنیم. عقل خود قبل از اتم باید غنی سازی کنیم، آنگاه شاید بشود در این دریا، کشتی از طوفان بلا دور نگاه داشت، و به ساحل سعادت رسید روزی.
می دانم که کسی موافق این طرز فکر نیست، لیک باید روزی فکر کردن آموخت.

 
At July 8, 2009 at 3:03 PM , Anonymous Anonymous said...

سوز اين مقاله بر دلمان نشست
چون از دلي كه درد وطن دارد برخاسته
متشكر آقاي بهنود

 
At July 8, 2009 at 3:06 PM , Anonymous Anonymous said...

ماموران امنیتی در ساعت ۴ بد از ظهر ۱۷ تیر به کانون وکلا در خیابان ولیعصر حمل کرده و ۱۰ نفر را بازداشت کردند و به محل نه معلومی بردند اسامی بازداشت شدگان به شرح زیر است:

۱: محمد علی‌ دادخواه

۲: بهاره دولو

۳:ایمان دولو (دانشجو ، بیمار که نیزمند کمک دارویی است)

۴: سارا صباقیان ( ایشان ۱۰ روز پیش هم دستگیر شده بود و به قید ضمانت آزاد شده بود)

۵:امیر ریسییان (وکیل)

۶:ملیحه دادخواه(دختر محمد علی‌ دادخواه)

۷:آقای شهلا یی (از اقوام ایمان و بهاره دولو که فقط برای دلیل دستگیری و جویا شدن از علت وارد ساختمان شده بود)

همچنین چند نفر از کارکنان و ارباب رجوع هم جز بازداشتیها هستند

 
At July 8, 2009 at 4:42 PM , Anonymous Anonymous said...

یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور فریاد می کشد

http://www.hodhodnews.blogspot.com/

 
At July 8, 2009 at 8:31 PM , Anonymous Anonymous said...

نترسیم نترسیم ، ما همه با هم هستیم

 
At July 8, 2009 at 8:43 PM , Anonymous Anonymous said...

مسیرهای راهپیمایی 18 تیر در شهرهای بزرگ سراسر کشور
تهران

1- میدان ونک – میدان ولیعصر – خیابان انقلاب – میدان انقلاب2- میدان قندی – خیابان سهروردی – میدان هفت تیر – خیابان کریم خان – خیابان انقلاب – میدان انقلاب3- میدان امام حسین – میدان فردوسی – خیابان انقلاب – میدان انقلاب4- میدان امام خمینی (توپخانه) – میدان 31 شهریور – خیابان حافظ – خیابان انقلاب – میدان انقلاب5- میدان راه آهن – میدان منیریه – خیابان ولیعصر – خیابان انقلاب – میدان انقلاب6- خیابان رودکی (سلسبیل) – خیابان آزادی – میدان انقلاب7- میدان آزادی – خیابان آزادی – میدان انقلاب8- میدان صادقیه – ستارخان – میدان توحید – بزرگراه نواب – خیابان آزادی – میدان انقلاب9- تقاطع جلال آل احمد وکارگر – خیابان کارگر – میدان انقلاب

شیراز

1- خیابان ستارخان – خیابان ملاصدرا – خیابان زند – فلکه ستاد2- میدان دانشجو (علم) – خیابان باغ ارم – بلوار آزادی – فلکه ستاد3- چهارراه سینما سعدی – چهارراه پارامونت – خیابان مشیرفاطمی – فلکه ستاد4- دروازه کازرون – چهارراه گمرک – چهارراه پارامونت – خیابان مشیرفاطمی – فلکه ستاد5- شاهچراغ – چهارراه نمازی – فلکه شهرداری – چهرراه زند – فلکه ستاد6- دروازه اصفهان – - فلکه شهرداری – چهرراه زند – فلکه ستاد

مشهد

1- پارک ملت – بولوار سجاد – فلکه راهنمایی2- میدان بوعلی – میدان فردوسی – فلکه راهنمایی3- خیابان مطهری – میدان تختی – فلکه راهنمایی4- حرم امام رضا – میدان سعدی – میدان تختی – فلکه راهنمایی5- میدان هفده شهریور – میدان ده دی – سناباد – فلکه راهنمایی6- میدان دکتر شریعتی – فلکه احمدآباد – سه راه راهنمایی – فلکه راهنمایی7- میدان فلسطین – سه راه راهنمایی – فلکه راهنمایی

اصفهان

1- میدان فرح آباد – خیابان وحید – خیابان بوستان ملت – سی و سه پل2- چهاراه دانشگاه – خیابان حکیم نظامی – خیابان بوستان ملت – سی و سه پل3- دروازه شیراز – چهارباغ بالا – سی و سه پل4- فلکه فرودگاه (بسیج) – فلکه فیض – خیابان میرفندرسکی – چهارباغ بالا – سی و سه پل5- فلکه بزرگمهر – فلکه خواجو – سی و سه پل6- میدان احمدآباد – چهارراه شکرشکن – چهارراه نقاشی – فلکه خواجو – سی و سه پل7- سبزه میدان – چهارراه شکرشکن – چهارراه نقاشی – فلکه خواجو – سی و سه پل8- میدان نقش جهان – دروازه دولت – چهارباغ پایین – سی و سه پل9- میدان وفایی – چهارراه دکتر بهشتی – چهارراه قصر – سی و سه پل

تبریز

1- میدان ستارخان – سه راه توکلی – چهارراه حقیقت – میدان شمس تبریزی – پل قاری2- میدان انقلاب – سه راه توکلی – چهارراه حقیقت – میدان شمس تبریزی – پل قاری3- تقاطع خواجه رشید – پل قاری4- چهرراه آبرسان – چهارراه منصور – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری5- چهارراه ارتش – چهارراه باغشمال – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری6- چهارراه حکیم نظامی – چهارراه شهناز – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری7- چهارراه لاله – میدان قونقا – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری8- نصف راه – میدان قونقا – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری9- میدان بهار – چهارراه بهار – میدان نماز – میدان دانشسرا – پل قاری

 
At July 8, 2009 at 8:47 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام بر بهنود
چرا پیشنهاد نمی کنید که آقایان موسوی و کروبی به حوزه هایی که تعداد رای شان در آنها صفر اعلام شده، سفر کرده و از کسانی که واقعا به آنها رای داده انمد امضا جمع کنند تا دروغ شورای نگهبان، وزارت کشور و رهبر آشکارتر شود

 
At July 8, 2009 at 8:48 PM , Anonymous سردار said...

سلام بر بهنود
چرا پیشنهاد نمی کنید که آقایان موسوی و کروبی به حوزه هایی که تعداد رای شان در آنها صفر اعلام شده، سفر کرده و از کسانی که واقعا به آنها رای داده انمد امضا جمع کنند تا دروغ شورای نگهبان، وزارت کشور و رهبر آشکارتر شود

 
At July 8, 2009 at 9:50 PM , Blogger Unknown said...

مروری بر تاریخ ایران قبل از انقلاب و بر پایه مدارک موجود که از این بین می توان به گفته های محسن رضایی که آن زمان به عنوان بارز ترین گروه نظامی که سهم بسیار موثری در پیروزی انقلاب و بعدا در حفظ آن داشت اشاره نمود. با توجه به این که دلایل تشکیل خانه های تیمی و مسلح در قبل از انقلاب تقریبا مشابه وضعیت کنونی و به دلیل سرکوب هر فریاد غیر خودی و کشتارمردم به فجیع ترین شکل بود آیا این موضوع دوباره تکرار خواهد شد؟ از طرفی اگر نبود سلاح مردم بعد از انقلاب آیا توان مقابله با طرفداران باقیمانده نظامی شاه از یک طرف و گروههای مسلح دیگر از سوی دیگر میسر بود؟
گیریم همین فردا (18 تیر) 4 میلیون نفر در خیابان های تهران رهاپیمایی به اصطلاح سکوت بر گزار کردند. اگر به سوی مردم دوباره شلیک شد چی؟ آیا رژیم خواهد گفت بله شما راست میگویید و انتخابات لغو؟ از سوی دیگر زمزمه های مسلح شدن در بین جوانان شنبده میشود همانطور که بسیاری از آنها اکنون اسپری فلفل و سلاح سرد برای دفاع از خود تهیه نموده اند. آیا نظام تدبیری خواهد اندیشید که موج اعتراض به سوی مسلح شدنشان کشیده نشود. آیا اصلا نظام به این موضوع فکری اندیشیده است؟ آیا مثل شاه "که بعد از دیدن تظاهرات میلیونی مردم با هلیکوپتربا لگد بر نردبان هلیکوپتر کوبید و گفت شما که می گفتید همش هفت یا هشت نفر (یا به قول آقای احمدی نژاد خس و خاشاک!) هستند" دیر به این موضوع پی خواهند برد؟
آیا ادامه جنبش سبز تقدیم شهدای زیاد این خیزش مردمی بیمه خواهد کرد؟
اما در آنسو مسلح شدن مردم چه تبعاتی خواهد داشت؟

اصلا نظر شما چیست؟

 
At July 8, 2009 at 10:10 PM , Anonymous Anonymous said...

حرامیان بنگ و افیون را با هم خورده اند"
لعنت خدا و رسولش به همه مستبدان و ظالمان خاصه پست فطرتانی که دین مبارک و متین و رئوف اسلام را دست آویزی برای اجرای نیات پست خود کرده اند باد " ...یک دیار به کفر می ماند اما به ظلم نمی ماند" آری بدانید نیات کوتاه مدت شما شاید با ریختن خون و به بند کشیدن آزادگان برآورده شود اما در نهایت آنچه حقیقت است می ماند و روزگار از شما به تیرگی یاد خواهد کرد
آقای خامنه ای من که جوانی 22 ساله هستم به فردایم امیدی نیست و این را از مولای دینم آموخته ام شما را در سن 70 سالگی بر حذر میدارم از ظلم فساد و خودخواهی اجازه بدهید مردم خیر و صلاح خودشان را خودشان انتخاب کنند آخرت خود را که به رسم طبیعت برای شما نزدیکتر است به دنیای دیگران حتی فرزندتان نفروشید.
بدرود

 
At July 8, 2009 at 10:54 PM , Anonymous Anonymous said...

:تقدیم به همه مبارزان راه آزادی

خانه را بایست آبادان کنیم
فکر آزادی بجای نان کنیم

نان ذلّت سمّ آزادی ماست
چند روزی این فدای آن کنیم

یک زما کار و سه از ما اعتصاب
چار با هم لقمه ای بر جان کنیم

هموطن گاه کباب و مرغ نیست
معده را یک چند بی سامان کنیم

کس نمی میرد خدا داریم ما
تکیه را بایست بر ایمان کنیم

برق هر شب ساعتی خاموش باد
شهر را مانند گورستان کنیم

دیش ها از بام بر زیر افکنیم
هدیه بر عفریت آرادان کنیم

پارچه بر جعبه یِ جادو کشیم
پشت بر سیمای ملایان کنیم

نه سوار واحد و مترو شویم
خودرو هم داریم ما پنهان کنیم

ره پیاده در خیابانها رویم
قلب استبداد را بریان کنیم

پول اگر داریم اندر بانکها
برکشیم و خالی از تومان کنیم

مدرسه تعطیل و دانشگاه را
خانه یِ اشباح و بی جانان کنیم

کارگر تعطیل کن تولید را
عالمی را میتوان حیران کنیم

کم خوریم و کم خریم و کم رویم
ورشکست این دولت گرگان کنیم

گر کنیم اینها بدان ای هوشمند
زود دفع تیغ این خاران کنیم

هر چه بتوانیم ما بایست کرد
تا ز نادانی رها ایران کنیم

 
At July 8, 2009 at 11:56 PM , Anonymous نوید said...

مسعود بهنود عزیزم
عالی بود و بسیار زیبا! هم چون همیشه

 
At July 8, 2009 at 11:57 PM , Anonymous نوید said...

مسعود بهنود عزیزم
عالی بود و بسیار زیبا! هم چون همیشه
به امید دیدارت در وطن! به همین زودی ها

 
At July 9, 2009 at 12:12 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام مسعود عزیز خسته نباشید
-مثل همیشه زیبا نوشته بودی و سنگین
-در ضمن بعضی از این کامنتها را که میخوانم یاد این حرف می افتم که کسی که خواب است را میتوان بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده هرگز نمیتوان بیدار کرد

 
At July 9, 2009 at 2:50 AM , Anonymous Anonymous said...

این موج انقلابی که شما تصویر میکنید شبیه موجیست
که مگسی در لیوان آب ایجاد کرده !؟؟؟ نه آن امواجیکه که در انقلاب
بهمن ۵۷ ایجاد شده بود ٬ مطبوعات غربی که بدبخت دستهای یهودیان
هستند خیلی زور زدند که این چند روز بخیابان آمدن چند هزاری از
مخالفان را تبدیل بامواج خروشان کنند اما وقتی چند صد بسیجی انها
را بخانه فرستادند مثل خر در گل مانده یکهو خاموش شدند ....خب وقتی
دروغگویی از حد و اندازه خارج شد نتیجه اش هم همینست

 
At July 9, 2009 at 2:54 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود ،
متاسفانه لینک قسمت دوم فایل صوتی غیر قابل دریافت است و ناقص ارسال می گردد، خواهشمندم تصحیح شود.
متاسفانه هر چه گشتم لینک ارتباطی با شما در سایتتان نیافتم لیکن، ای این طریق خواستم پیغام خود را برسانم. در ضمن از صدای گرم و اطلاعات جذابتان متشکرم ، لطفا انتشار فایلهای صوتی را ادامه دهید.

 
At July 9, 2009 at 3:02 AM , Anonymous Raha said...

وعده ما ۱۸ تیر ۱۳۸۸

***********************
تهران به مقصد دانشگاه تهران :

1- میدان ونک – میدان ولیعصر – خیابان انقلاب – میدان انقلاب
2- میدان قندی – خیابان سهروردی – میدان هفت تیر – خیابان کریم خان – خیابان انقلاب – میدان انقلاب
3- میدان امام حسین – میدان فردوسی – خیابان انقلاب – میدان انقلاب
4- میدان امام خمینی (توپخانه) – میدان 31 شهریور – خیابان حافظ – خیابان انقلاب – میدان انقلاب
5- میدان راه آهن – میدان منیریه – خیابان ولیعصر – خیابان انقلاب – میدان انقلاب
6- خیابان رودکی (سلسبیل) – خیابان آزادی – میدان انقلاب
7- میدان آزادی – خیابان آزادی – میدان انقلاب
8- میدان صادقیه – ستارخان – میدان توحید – بزرگراه نواب – خیابان آزادی – میدان انقلاب
9- تقاطع جلال آل احمد وکارگر – خیابان کارگر – میدان انقلاب

********************************************

شیراز :

1- خیابان ستارخان – خیابان ملاصدرا – خیابان زند – فلکه ستاد
2- میدان دانشجو (علم) – خیابان باغ ارم – بلوار آزادی – فلکه ستاد
3- چهارراه سینما سعدی – چهارراه پارامونت – خیابان مشیرفاطمی – فلکه ستاد
4- دروازه کازرون – چهارراه گمرک – چهارراه پارامونت – خیابان مشیرفاطمی – فلکه ستاد
5- شاهچراغ – چهارراه نمازی – فلکه شهرداری – چهرراه زند – فلکه ستاد
6- دروازه اصفهان – – فلکه شهرداری – چهرراه زند – فلکه ستاد

********************************************

مشهد :

1- پارک ملت – بولوار سجاد – فلکه راهنمایی
2- میدان بوعلی – میدان فردوسی – فلکه راهنمایی
3- خیابان مطهری – میدان تختی – فلکه راهنمایی
4- حرم امام رضا – میدان سعدی – میدان تختی – فلکه راهنمایی
5- میدان هفده شهریور – میدان ده دی – سناباد – فلکه راهنمایی
6- میدان دکتر شریعتی – فلکه احمدآباد – سه راه راهنمایی – فلکه راهنمایی
7- میدان فلسطین – سه راه راهنمایی – فلکه راهنمایی

********************************************

اصفهان :

1- میدان فرح آباد – خیابان وحید – خیابان بوستان ملت – سی و سه پل
2- چهاراه دانشگاه – خیابان حکیم نظامی – خیابان بوستان ملت – سی و سه پل
3- دروازه شیراز – چهارباغ بالا – سی و سه پل
4- فلکه فرودگاه (بسیج) – فلکه فیض – خیابان میرفندرسکی – چهارباغ بالا – سی و سه پل
5- فلکه بزرگمهر – فلکه خواجو – سی و سه پل
6- میدان احمدآباد – چهارراه شکرشکن – چهارراه نقاشی – فلکه خواجو – سی و سه پل
7- سبزه میدان – چهارراه شکرشکن – چهارراه نقاشی – فلکه خواجو – سی و سه پل
8- میدان نقش جهان – دروازه دولت – چهارباغ پایین – سی و سه پل
9- میدان وفایی – چهارراه دکتر بهشتی – چهارراه قصر – سی و سه پل

********************************************

تبریز :

1- میدان ستارخان – سه راه توکلی – چهارراه حقیقت – میدان شمس تبریزی – پل قاری
2- میدان انقلاب – سه راه توکلی – چهارراه حقیقت – میدان شمس تبریزی – پل قاری
3- تقاطع خواجه رشید – پل قاری
4- چهرراه آبرسان – چهارراه منصور – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری
5- چهارراه ارتش – چهارراه باغشمال – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری
6- چهارراه حکیم نظامی – چهارراه شهناز – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری
7- چهارراه لاله – میدان قونقا – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری
8- نصف راه – میدان قونقا – سه راه خاقانی – میدان دانشسرا – پل قاری
9- میدان بهار – چهارراه بهار – میدان نماز – میدان دانشسرا – پل قاری

********************************************

گرگان
1- میدان فخرالدین اسعد – فلکه کاخ – شالیکوبی
2- میدان شهرداری – فلکه کاخ – شالیکوبی
3- میدان سرخواجه – فلکه کاخ – شالیکوبی

********************************************

اهواز

1- فلکه جوادالائمه – فلکه پاداد – چهارراه آبادان – چهارراه نادری
2- چهارراه زند – چهارراه نادری
3- خزعلیه – خیابان شریعتی – چهارراه نادری
4- میدان شهید افشاری – میدان شهدا – خیابان آزادگان – چهارراه نادری
5- فلکه ساعت – پل نادری – چهارراه نادری
ساکنان کیانپارس ، زیتون کارمندی ، شهرک نفت و حصیر آباد( چهارراه آبادان – چهارراه نادری

*********************************************

ارومیه

1- میدان خیام – خیابان خیام جنوبی – خیابان امام – میدان مرکزی
2- میدان نه پله – خیابان سرداران – خیابان امام – فلکه مرکزی
3- دروازه شاهپور – میدان مرکزی
4- دروازه سویوغ بلاغ – میدان مرکزی
5- میدان دریا – میدان مرکزی

 
At July 9, 2009 at 3:08 AM , Anonymous Anonymous said...

(شماره1)

1- حتما از ساعت 4 بعدازظهر در خیابانها باشد ، درست است هوا گرم است در سراسر کشور اما کار اصلی ما ، شب هنگام است که نیروهای نظامی دید کمتری دارند ، اما حضور ما از ساعت 4 بعدازظهر باعث حضور بسیار بسیجیان و نیروهای سرکوبگر خواهد شد ، ایشان اکثرا زره پوش هستند و در گرمای ظهر مطمئنا نیرویشان کاملا تحلیل خواهد رفت و در هنگام غروب و 8 به بعد کنترل اوضاع به دست مردم آزادیخواه خواهد بود .

2- مسیرهای انتخاب شده تقریبا از مسیرهایی هست که نمی توانند به شما گیر بدهند ، پس در صورت گیر دادند می توانید بگویید برای خرید کتاب ، خرید لوازم کامپیوتر یا خرید لباس می روم ، مطمئنا تمام مسیرهای تعیین شده در سس استان کشور به طوری هست که حضور شما را موجه نماید .

3- اگر حتی بدتان می آید ، لباس خود را روی پیراهنتان بیاندازید ، و تا آن روز ته ریش بگذارید ، نیروهای اطلاعاتی بدلیل همراه داشتن بیسیم یا گاز فلفل و .. (به جز نیروهای ارشد) همواره پیراهن خود را بر روی شلوار می اندازند .

4- به هیچ عنوان از دست نیروهای بسیجی یا اطلاعاتی و … فرار نکنید ، شما برای خرید به سمت میدان انقلاب در تهران یا مسیرهای تعیین شده دیگر در سراسر کشور می روید . با این کار نیروهای بسیجی و اطلاعاتی دچار سردرگمی شدیدی خواهند شد .

5- مسیرها طوری تعیین شده است که حتی در صورت حضور نیروهای سرکوبگر آنها تحت محاصره شما باشند نه شما تحت محاصره آنها ، پس اصلا نترسید . مسیرها در محل بازارهای کشور تعیین شده است ، پس سمت بازار حضور داشته باشید .

6- از هر چند نفر شما ، یک نفر به صور مخفیانه یک وسیله دفاع ، مثل چماق یا پنجه بوکس در اختیار داشته باشد ، این سخن همواره در گوش شما باشد که این وسایل مربوط به دفاع است نه حمله و شما بصورت مسالمت آمیز راه خود را بپیمایید و این حق طبیعی شماست که در صورت حمله به شما از خود دفاع کنید .

7- خوشبختانه آلودگی شدید هوا که چند روز است غرب کشور را به تعطیلی کشانده به کمک ملت ایران آمده است و شما بدون هیچ عذر و بهانه ای می توانید از ماسک استفاده نمایید ، اما تا هنگامی که حضور گسترده در مکان هدف شروع نشده است ، از ماسک استفاده ننمایید . استفاده از ماسک برای عدم شناسایی شما توسط نیروهای سرکوبگر بسیار به کار خواهد آمد .

8- یک بسته سیگار حتی در صورت نکشیدن سیگار به کار شما خواهد آمد ، سیگارهایی مانند بهمن ، تیر و مگنا بعلت موادی که دارند بهترین سیگار برای مبارزه با گاز اشک آور خواهند بود ، ضمنا فندک برای روشن کردن آن یادتان نرود .

9- یک دستمال آغشته به سرکه همراه خود داشته باشید ، در صورت پرتاب گاز اشک آور آن را بر جلوی بینی خود بگذارید .

10- چند تکه کاغذ یا روزنامه تا کنید و در جیب خود داشته باشید ، در صورت پاشیدن گاز فلفل درست است که صورت شما چند لحظه می سوزد اما با فندک کاغذ را روشن کنید ، و جلوی صورت خود بگیرید بصورتی که موها و پوست شما نسوزد و گرمای آن به صورت شما بخورد ، گرما باعث تبخیر و از بین رفتن اثرات گاز فلفل خواهد شد . درست است که صورت شما در اثر گاز فلفل خواهد سوزش پیدا می کند اما با این روش هیچ اتفاقی برای شما نخواهد افتاد اما در صورت استفاده از آب صورت شما تاول خواهد زد .

11- در منطقه هدف به طور مثال دانشگاه تهران ، دستهای هم را به هم قلاب کرده و یک دیوار تشکیل دهید ، داستان قدیمی را که یادتان هست ، یک چوب را میتوان شکست ، دو چوب را میتوان شکست ، اما چند چوب را نمی توان شکست

12- هر نفر به اندازه ای که میتواند روغن موتور با خود بیاورد ، روغن موتور بدترین زهر برای موتور سواران چماق بدست می باشد . در ضمن هر چند نفر که از محله خود را ه می افتید یک طناب برای بستن مسیر می توانید با خود بیاورید ، طناب را می توانید دور کمر خود بپیچید .

13- اگر می ترسید و قدرت شرکت در راهپیمایی را ندارید و یا کارمند هستید و واهمه اخراج دارید و … یک کار میتوانید برای خدمت به مردم انجام دهید ، با دوستان خود قرار بگذارید و در مسیرهای منتهی به محل تجمع تصادف صوری ایجاد کنید ، آخرش این است که 7 هزار تومان جریمه می شوید یا ماشین شما به پارکینگ برای چند روز می رود ، اما شما راه را برای حضور بیشتر نیروهای سرکوبگر بسته اید و برای ایشان ترافیک و فرسایش ایجاد کرده اید .

-

 
At July 9, 2009 at 3:10 AM , Anonymous Anonymous said...

(شماره2)

1- شعارهایی برای مراسم انتخاب شود که اولا همه گیر باشد و ثانیا جنبه روانی سنگینی برای طرف مقابل که در خیابان هستند داشته باشد . به طور مثال شعار ما خس و خاشاک هستیم ، شعاری هست که جنبه روانی بسیار سنگینی دارد یا برادر بسیجی تو هم ایرانی هستی ، نیروی انتظامی حمایت حمایت و …

2- در هنگامی که بصورت تنها با گاردیها روبرو شدید برای فرار از دست آنها بصورت حرکات مارپیچ فرار کنید ، لباس زره گونه آنها راه را برای حرکات مارپیچ تنگ می کند .

3- کسانی که توانایی مالی دارند ، میتوانند برای پوشش تظاهرات ، خودکارهای دوربین دار خریداری نمایند ، این وسیله در آینده هم احتمالا به کارشان خواهد آمد .

4- کفش شاید به چشم نیاید ، اما برای شما وسیله مبارزه بسیار مهمی است ، تا جایی که می توانید از کفشهای ورزشی که انعطاف دارند استفاده کنید تا به راحتی بتوانید مانور بدهید .

5- به هیچ عنوان هیچگونه کارت شناسایی همراه خود نداشته باشید ،

6- از باتوم فرار نکنید ، در جای ایستاده ضرب باتوم بسیار کمتر از هنگامی است که شما در حال فرار هستید . در صورت احتیاج به فرار از حرکات مارپیچ استفاده کنید ، اگر با یک باتوم به دست روبرو شدید چند قدم با سرعت به عقب رفته و بلافاصله چند قدم به جلو بردارید ، تمام زمانبندی شخص باتوم بدست به هم خواهد خورد .

7- استفاده از عینک علاوه بر عدم شناسایی باعث کاهش شدید اثرات اسپری فلفل و گاز اشک آور خواهد شد .

8- هیچگونه کرم بر روی پوست خود نمالید ، گاز اشک آور و اسپری فلفل با کرمهای روی پوست عملیات شیمیایی که باعث تخریب پوست می گردد انجام می دهند و باعث سوزش خواهد شد .

9- در صورت زدن گاز اشک آور به هیچ عنوان روی زمین ننشینید ، گاز اشک آور سنگین تر از هواست و هر چه به زمین نزدیک تر باشید فشار بیشتری به شما وارد می کند .

10- در صورت زدن گاز اشک آور ، چشمانتان را باز کنید و به سرعت پلک بزنید ، اینکار بهترین روش برای دفع اثرات گاز اشک آور است ، ضمنا نفس عمیق یادتان نرود .

11- تشکیل گروه امداد ، همیشه راهپیمایان لازم نیست که حتما در راس کار باشند ، بلکه عده ای که کمک های اولیه و راه های مقابله با آسیبها را بلد هستند ، با تجهیزات مورد نظر وظیفه پشتیبانی از راهپیمایان را بر عهده بگیرند .

12- مسیرها راهپیمایی را به دوستان خود اطلاع دهید :

http://www.ciirang.com/showthread.php?t=29840&page=4

http://www.facebook.com/group.php?gid=97355131044


با تشکر فروان از زحمات هم وطن عزیزم
Yek Iran

http://yekiran.com/protests/18tir

 
At July 9, 2009 at 3:37 AM , Anonymous رضوان said...

سلام آقاي بهنود اگر فرصت داريد ميخواهم کمي درد دل کنم.ا
من مرددم. بين رفتن و نرفتن.براي راهپيمايي ها. مثلاً همين پنج شنبه.ا
ميخواستم بدانم آيا شما اگر ايران بوديد ميرفتيد؟
پاسخ اين سوال واقعاً برايم مهم است!ا
آيا واقعاً رفتن و جنگيدن و مردن راهي است که براي آزادي و پيشرفت ناگزير به طي کردن آن هستيم؟
من سالهاست به دليل آمدنمان در اين دنيا مي انديشم.در اين انديشيدن ها گاهي پر از پوچي و شايد کفر بوده ام
وگاهي پر از عشق يا به بياني ايمان و به جهان خرم از آن شده ام که جهان را خرم از او ديده ام!ا
بگذريم هر چه بوده زاده ي ذهنم بوده و اينجا هم مجال گفتن نيست.ا
اما ظاهراً آمده ايم که تمرين خوب بودن بکنيم!ا
و ميدانم تنها نيستيم و هر کدام جزئي از يک کل هستيم و اين حرکت همگاني است فارغ از زمان و مکان و رنگ و مذهب.ا
اما حالا!اينجا!من!هستم که بايد تصميم بگيرم! خوب بودن را چگونه تمرين کنم؟
شايد به نظر تصميم ساده باشد و شايد مسخره شوم که "اووه جوانک فکر کرده رفتن يا نرفتن او قرار است فرقي به حال دنيا داشته باشد!!"ا
اما بالاخره اين من هستم که بايد "تصميم" بگيرم که بروم يا نروم و اين من مردد مانده بين رفتن و نرفتن
اگر اين راهي است که بايد برويم و شما به گواه تاريخ(که تجربه ي من هاي گذشته است) تأييد ميکنيد که براي بهبود ناگزير به رفتن آنيم خب ميروم.بي باک!ا
اما از طرفي آنچه ميبينم اين است که اين جنبش هدف ندارد و مسيري پيش روي من نيست که بتوانم تصميم بگيرم پا در آن بگذارم يا نه
هدف اين جنبش "نخواستن" است! نخواستن وضع موجود اما آنچه ميخواهد مشخص نيست
آيا نخواستن هدف خوبي است براي جان دادن؟
اگر اين جنبش پيروز شد ازين نخواستن ها چه سر بر خواهد آورد؟
تا آنجا که ميدانم "من"هاي سي سال پيش در نخواستن شاه مشترک شدند و يکصدا او را راندند.ا
اما آنچه نصيبشان شد اين بود که بعد از سي سال باز هم "نميخواهند"!ا
بيم آن دارم که تکرار تاريخ کنيم و هزينه ها بدهيم و در زمان جلو برويم اما خيلي خيلي کمتر از هزينه هايي که داده ايم به خوب بودن نزديک شويم.ا
درد دلم طولاني شد معذرت ميخوام:-)
اما واقعاً تصميم برام سخته نه ميتونم بشينم و نظاره گر باشم(که ميترسم وجدان - تاريخ - خدا هرچي اسمشو ميذاريم بعدها بازخواست کنه که بلد نشدي خوب باشي)ا
نه ميتونم خودمو قانع کنم که اگه رفتم و مادرمو يه عمر داغدار کردم ارزششو داره!ا
تا حالا که هيچوقت جواب کامنت ها رو ندادين اما کاش اينو جواب بدين
آقاي بهنود اگه شما ايران بوديد ميرفتيد ميدون انقلاب؟

 
At July 9, 2009 at 3:51 AM , Anonymous Anonymous said...

پاسخ به 10/10 و 50/2
برادر زیاد زور نزن پاره می شود. هل من مبارز طلبیدن تو مرا بیاد شبی در بهمن 1357 انداخت که مردم در پشت بامها فریاد الله اکبر میکشیدند. یکی از افسران کلانتری که هنوز درخواب خرگوشی خود شاهنشاه آریامهر را می دید، تفنگ را سردست گرفته و در وسط میدان خالی شلیک هوائی میکرد و فریاد میزد پدرسگها اگر مردید بیائید بیرون تا پاسختان را بدهم. ولی مردم آزادیخواه محل سگ هم به او نمی گذاشتند و فریاد الله اکبرشان زهله دیکتاتور را آب میگرد
.
این اولین و آخرین پاسخ من به همه شما ذوب شدگان در منجلاب ولایت فقیه بود. از این پس جوابتان را نمیدهیم تا از غصه دق کنید. همین.

 
At July 9, 2009 at 5:10 AM , Anonymous Anonymous said...

خانه را بایست آبادان کنیم
فکر آزادی بجای نان کنیم

توسری خوردن و یا آزادگی
چند روزی این فدای آن کنیم

یک زما کار و سه از ما اعتصاب
چار با هم لقمه ای بر خوان کنیم‏

هموطن گاه کباب و مرغ نیست
معده را یک چند بی سامان کنیم

کس نمی میرد، خدا داریم ما‏
تکیه را بایست بر ایمان کنیم

برق شب خاموش و منزل را سیاه
شهر را مانند گورستان کنیم

دیش ها از بام بر زیر افکنیم
تف به روی دزد آرادان کنیم‏

پارچه بر جعبه یِ جادو کشیم
پشت بر سیمای ملایان کنیم

کم سوار واحد و مترو شویم‏
دوری از ماشین یا فرمان کنیم‏

ره پیاده در خیابانها رویم
دیو را از کار خود حیران کنیم‏

پول اگر داریم اندر بانکها
برکشیم و خالی از تومان کنیم

مدرسه تعطیل و دانشگاه را
خانه یِ اشباح و بی جانان کنیم

کار تولید اَر بخوابانیم ما
آب اندر لانه یِ موران کنیم‏

کم خوریم و کم خریم و کم رویم
خار و خسته دولت گُرگان کنیم

گر کنیم اینها بدان ای هوشمند
زود دفع تیغ این خاران کنیم‏

کار ما روبیدن خاشاکهاست
خانه را پاکیزه از نادان کنیم‏

بهر آزادی هر آن داریم ما
جمله را قربانی ایران کنیم‏

 
At July 9, 2009 at 11:52 PM , Blogger چه فرقی میکنه کی گفته !!! said...

باز هم زیبا و پر معنا و دقیق گفتی استاد، زنده باشی و پایدار
امیدواریم تکرار تاریخ در نابودی ظلم با ازدست دادن بزرگانی مانند حجاریان همراه نباشد

 
At July 10, 2009 at 10:48 PM , Anonymous Anonymous said...

نفرین به روزگار که در تنگنای آن بلبل شکسته بال است و حزین و گوشه گیر!
این در قفس فسرده دل و نا توان
ولیک جست و خیز کند هر طرف کلاغ پیر !!!!

 
At July 11, 2009 at 7:59 PM , Anonymous Anonymous said...

شايد زمان اعتراض به علمای شيعه که از حرکت مردم هيچ پشتيبانی نکرده اند فرا رسيده باشد. برای نشان دادن اعتراضمان ميتوانيم در روزی خاص با شرکت در نماز مساجد نماز را دست به سينه بخوانيم . اين لرزشی بزرگ بر علما وارد خواهد کرد.

 
At July 12, 2009 at 1:53 PM , Anonymous Anonymous said...

koolaaaaaaaaaaak

 
At July 13, 2009 at 4:33 AM , Anonymous Anonymous said...

کسی که نوشته کاش مردم شهرستان مانند مردم تهران کمی فکر می کردند : برادر یا خواهر عزیز پیش خودت چی فکر می کنی ؟ فکر می کنی فقط خودت و همشهریات همه چیز رو می فهمین ؟
تهران تنها به این دلیل که تراکم جمعیتی بالا دارد همیشه اعتراضات مردمی در آن نمود پیدا می کند ، علیرغم اینکه به نظر من درصد معترضان به وضع کنونی در تهران مساوی یا شاید کم تر از خیلی از شهرهای دیگر مثل مراکز استان ها یا مشخصا شهر ما رشت هست. در شهر های کوچک تری مثل رشت هم اعترضاتی انجام شد اما به دلیل کوچک بودن شهر و تراکم جمعیتی پایین ، سرکوب اعتراضات بسیار آسان تر از تهران است. پس ،از اینکه فقط در تهران دامنه اعترضات بسیار وسیع بود نمی توان نتیجه گرفت که مردم شهرستان ها اصلا فکر نمی کنند یا عقل ندارند و معترض نیستند. البته من به نوبه ی خودم از همه ی مردم و جوانان تهرانی بخاطر شجاعتشون در وقایع اخیر تشکر می کنم.

 
At July 22, 2009 at 5:20 PM , Anonymous عصر آزادگان said...

براي آنان كه از بيم كابوس هايي كه شبابانگاهان به سراغشان مي آيد تاريخ نمي خوانند

چه شيوا گفت خاقاني
هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان
ايــوان مدائــن را آيينـه ي عبرت دان

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home