Wednesday, September 16, 2009

من از پاکستان شدن ایران می ترسم

جنبش راه سبز مصاحبه ای کرده است با من و متن آن با وجود افتادگی های اندکی که دارد اما به هر حال نظراتم را درباره مسائل امروز نشان می دهد آن قدر که معمولا کمتر فرصت طرح آن می شود. نظرتان را درباره این مصاحبه بنویسید

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At September 16, 2009 at 12:53 PM , Anonymous اهواز - ایران said...

راستش بیشتر از مصاحبه ، تیترش واسم جالب بود.
یادمه سال دوم ریاست احمدی نژاد ، داشتیم با بچه ها تو خوابگاه در مورد آینده ایران بحث میکردیم.
اون موقع با توجه به شرایط حکومت و بی خبری و بیشتر از همه بی توجهی مردم و فرار اکثر ایرانی ها از ایران ، من عاقبت ایران رو از دو حال خارج نمی دیدم.
یا به جایی میرسه که کشورهای دیگه(آمریکا و انگلیس و ..) ترجیح میدن همون بلای عراق و افغانستان رو سر ایران هم بیارن.
یا حکومت رهبرهای دینی به جایی میرسه که چند دهه پیش اروپا توش گرفتار شد و ...
اما بعد از انتخابات مطمئن شدم راه سومی هم هست ، اصلاحات.اما مطمئنا اصلاحات باید خیلی فراتر بره و مقام های دیکتاتوری مثل رهبری رو از تو قانون حذف کنه و خیلی چیزای دیگه.

شاد و سربلند باشید

 
At September 16, 2009 at 1:05 PM , Blogger Unknown said...

یا حق
امسال، راه قدس از تهران می گذرد

 
At September 16, 2009 at 2:23 PM , Anonymous Anonymous said...

باسلام آقای بهنود من یک آدم معمولی ام وشاید انقدر ها سیاست بلد نباشم ولی می خواهم بگویم خیلی از آدم های معمولی در اوج رقابت های تبلیغاتی جدا از هیاهو در ذهن خودشان به همین نتیجه 50-50 که شما گفتید رسیده بودند من چون درین مدت به چند تا شهرستان از جمله اصفهان سفر کردم بااحتساب لشکرکشی های دو رقیب عمده در خیابان قویا احتمال به دور دوم کشیدن را می دادم و فکر می کنم خیلی از سبزهای منطقی واتفاقا خیلی از طرفدارن احمدی ن هم همین احتمال را می دادند و علت تلاطم و بر آشفتنه وجدان عمومی جامعه در برابر اعلام نتایج انتخابات دقیقا به همین خاطر بود که همین مردم عادی به آن درجه از عقلانیت و رشد سیاسی رسیده بودن که نتایج رو به طور منطقی پیش بینی و تحلیل کنن و خیلیا بدترین حالت رو نتیجه مساوی بدونن و اتفاقا همین باعث شد مردم بیشتر بیان پای صندوق و وقتی هم اون نتایج ساختگیو شنیدن بدون تامل دروغ و تقلب رو تشخیص دادن حتی طرفداران معمولی احمدی ن هم انتظار نداشتن .اینو از تعدادکمشون که در جمع ساختگی جشن پیروزی ا.ن بودن می شد فهمید واز اینکه مهم ترین استدلالشون برای نفی تقلب اختلاف چندین ملیونیه .ولی نکته مهمتر که باعث شد محبوبیت موسوی بعد از انتخابات حتی بیشتر از قبل بشه این بود که تازه مردم فهمیدن وقتی موسوی در برابر ا.ن که تو مناظره بالجن پراکنی به صورت آدمهای جورواجور مثل هاشمی سعی در موجه جلوه دادن خودش داشت گفت: من احساس خطر کردم که اومدم و شما دارید مملکت رو به سوی استبداد می بریدواینکه مردم .در روز روشن به شما دروغ می گن. کاملا درست
گفته بود و راستیه این سخن با کارهایی که بعد از انتخابات صورت گرفت معلوم شد و دروغ اون ها اونقدر هویدا شد که خودی هاشون هم به صدا در اومدن بعد از اینهمه پرچونگی حالا یه سوال داشتم به نظر شما اگر روابط ایران و آمریکا بر قرار بشه زودتر به دموکراسی می رسیم یا اگر بر قرار نشه؟ واینکه اگه روابط ایران و آمریکا گل وبلبل بشه روسا با اسراییل پسر خاله می شن یا هنوز با ایران رفیق می مونن؟.

 
At September 16, 2009 at 2:35 PM , Anonymous محمود said...

بهنود جان

برای امثال من که حتا در مرور روزنامه‌ها در بی‌بی‌سی حتا دقت می‌کنم بلکه بتوانم تفسیرتان را از حوادث روز هم پیدا کنم خیلی از نکات خوبی که در مصاحبه بود جای شگفتی نداشت. خاصه مورد "رضاخان" و از همه مهم‌تر مورد آخر که به ادامه‌ی همین حکومت و قانون‌اساسی پرداخته‌اید و گمان می‌کنید هم‌چنان می‌شود ناامید نبود. خاتمی را مثال زدید که به‌واقع اگر بالاتر از "امیرکبیر" نباشد کم از او نیست حال دیگران هر چه می‌خواهد دل تنگ‌شان بگوید. من با این تجربه‌ی کمم به خوبی از خطر تجزیه و ناامنی در میهن می‌ترسم حال که شما روزگار پهلوی و جمهوری‌اسلامی هر دو را دیده‌اید بهتر نتیجه‌گیری می‌کنید. کاش حکومت به همین نتیجه برسد و بیش از این آتش به خرمن میهن نیاندازد. کاش صلاح مملکت را این خسروان خوب ببینند. نکات فراوانی مطرح شده بود که چون با اکثر آنان موافق‌ام و تحلیل‌تان را به حقیقت نزدیک می‌بینم درمی‌گذرم.

شاد زی

 
At September 16, 2009 at 2:52 PM , Anonymous Anonymous said...

مساله اینست که احمدی نژاد یک یهودی تازه مسلمان شده است که بدون اینکه بداند از طریق مشایی کشف و در اختیار موساد گذاشته شده است. او مامور است تا نظام اسلامی ما را از بین ببرد. بزرگترین منافع را مستقیم به اسرائیل می رساند. در حالی که همه اروپا داشتند به اسرائیل می تاختند به دلیل حمله اش به غزه، احمدی نژاد با چینش مشایی توانست خوش رقصی ای برای اربابش کند و همه غزه را فراموش کردند. ببین او روز قدس رو چطور از فریاد بر سر اسرائیل خالی کرده است.

یک بنده خدا

 
At September 16, 2009 at 2:53 PM , Anonymous Anonymous said...

با تشكر فراوان/اميد دارم اشتباه نكرده باشم در انتخاب محل نظر! با شما كاملا موافقم ونگران از پاكستان شدن ايران! اما در اين فرايند نقش مردم را موثر نمي دانم و فكر ميكنم روند فعلي صاحبان قدرت و سپاه بدان سو ميل خواهد كرد.براي اگاهي توده هاي مردم و كاهش نقش مخرب مذهب جه بايد كرد؟تحمل اين وضعيت بسيار دشوار است بويژه در داخل كشور!! تبريز دكتر ع ر ن

 
At September 16, 2009 at 2:53 PM , Anonymous ChizzDar said...

حسن عباسی: استراتژی زوزه ی گرگ برای روز قدس. 1- تحریک از تریبون نماز جمعه با وصل اسرائیل به براندازی. 2-راهپیمایی آرام ضد اسرائیل. 3- در انتها آتش زدن ِ سه اتوبوس و سپس زد و خورد مصنوعی با سبزها. 4- هفته ی بعد فرصتی برای بازداشت کروبی.
____________
ضد استراتژی: استراتژی ابرپوشانی

1- از بسیجی هایی که با لباس ِ سبز در مراسم می بینید فیلم بگیرید. آنها بسیار بسیار آتشی هستند با شعارهای بسیار تند. او را screening یا ابرپوشانی بکنید. آتشش را کم کنید. دور ِ او حلقه بزنید و صدایش را خفه کنید. راه پیمایی شعار ندارد فقط حضور سبز مهم است. یادتان نرود از او غکس بگیرید و در ضمت ابرپوشانی اش کنید. خواهید دید که خودش را به در و دیوار خواهد زد که کسی به او حمله کنند. ساکتش کنید یا دست جلوی دهانش را بگیرید.

2- استراتژی ِ لانه ی مرغ. به هیچ وجه در ته ِ صف نباشید. باید با تعداد ِ بسیار زیاد جلوی صف باشید. خواهید دید که بسیجی ها در تعداد ِ زیاد از لایه های مختلف به جلوی شما اضافه خواهند شد. بنابراین همیشه در لایه های بیشتر به جلوی آنها بروید.

جمعیت نباید دو دسته ی سبز و عادی باشد. باید سبزها در کنار بسیجی ها مقل برادرهای کر و کور راه بروند. حتا به مادرتان هم فحش دادند تحریک نشوید.

 
At September 16, 2009 at 2:57 PM , Anonymous Anonymous said...

من هم ترس از این دارم که ما شتاب زده عمل کنیم و نظامیان بکلی و بدون هیچ رودروایسی ایران رو برای چند قرن تسخیر کنن

من همیشه نقش خامنه‌ای را - به خصوص در این چن ساله اخیر - میانجگر و تربیت کنندهٔ حیوان وحشی (سپاه) میدیدم. حال اگر ما مثل کاری که اصلاحات با هاشمی‌ کرد، نقش سلطان علی‌ رو تظیف کنیم امکانش هست که در آینده به خودمون و جنبشه دموکراسی خواهیمون ضرر بزنیم

 
At September 16, 2009 at 4:29 PM , Anonymous Anonymous said...

«بیرون کردن دیکتاتوری کاری ندارد؛ آنچه که اصل است، تفکر دیکتاتوری است که در باورهای ما جای دارد. بیاییم آن را از سر بیرون کنیم»
شاید سال 57 بعد از یک انقلاب کامل شنیدن این جمله کار راحتی نبود.. آنهم بعد از اینکه یک کشور یک دیکتاتور را با تمام توان بیرون کرده بود.. اما ایران سال 1388 به درک تازه ای از این جمله رسیده .. میرحسین موسوی راجع به مسیری که ختم به دیکتاتوری می شود حرف زد .. و مردم در روزهای راه پیمایی های عظیم بعد از انتخابات در کنار مرگ بر دیکتاتور نامی از کسی نمی بردند و شیوه و راه رسم دیکتاتور را محکوم می کردند ..شاید این همان رشدیست که شما سالها انتظارش را می کشیدید

مصاحبه بسیار کامل و دلنشینی بود
فکرهای شما مثل همیشه دردها را دور می کند و پر است از راه حل های تازه که باید به تک تکشان فکر کرد و برای دیگران بازگو کرد و به گفتگو گذاشت
این گفتگو هم سرشار از ایده های تازه بود و البته امید
پس به راهمان ادامه می دهیم درکنار هم.. در راه سبز امید

 
At September 16, 2009 at 4:31 PM , Anonymous شاهد said...

بهنود عزیز ، مصاحبه جالبی بود و نکاتی که اشاره کرده اید بسیارمتنوع است اما برای شخص من پرسش هایی را مطرح می کند ازجمله اینکه :
چرا بهنود ازسقوط خاندان قاجارمتاسف است ؟ آیا درفاصله امضاء فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه تا کودتای رضاخان وسرکارآمدن او دراین ما دمکراسی داشته ایم ؟ جایگاه آنچه محمد علی شاه برای سرکوب مجلس و استقراردوباره دیکتاتوری قاجاری انجام داد کجاست ؟
درمورد خاندان پهلوی ملاک شما درمورد مدرن شدن چیست؟ آیا برباد رفتن درآمدهای نفتی و برخی تظاهرات شاهانه وبی بندوباری های درباری را نشانه مدرنیسم می دانید؟ کدام سازندگی ؟ خراب شدن روستاها ، سیل مهاجرت به سوی شهرها ، درست کردن چند کارخانه مونتاژو ...مدرنیسم است؟ درمورد سرکوب ها چه نظری دارید؟ متاسفانه به رغم اینکه شما درنوشته ها ی خود واین مصاحبه خاندان پهلوی را نقدمی کنید ولی حساب برخی هواداران آنها رادارید وبا
محافظه کاری دراین مورد صحبت کرده اید .
درمورد مطبوعات و انقلاب 57 این مطلب که نوشته اید "کمتر نشریه ای را می توان یافت که حرفی اساسی زده باشد. بیشتر با احساسات و شور عمومی مردم همراه شدند" نیز به نظرمن نیازبه بازنگری دارد .سرعت حوادث درانقلاب 57 به نحوی بود که فرصتی درمدت کوتاه برای حرف های اساسی پیش نیامد و تنها همان شد که شما ازهمراهی با شورواحساسات مردم ازآن یاد می کنید.
دربعد ازبهمن 57 نیز به نظرمن باید مقاطع مختلف نظیرسالهای اولیه ،سالهای جنگ ، سالهای به اصطلاح سازندگی و سالهای مربوط به دوره خاتمی وشرایط فعلی راازهم تفکیک می کردید .اینکارانجام نشده ،روزنامه نگاری دراین دوره هاهرکدام شرایط کارخود را داشته که شما کاملابه آن
وقوف دارید
درادامه مطلب نکاتی درمورد حکومت مطرح کرده اید ،مشخص نیست مقصود ازحکومت درجاهای مختلف چیست ؟ گاه ازترکیب دستگاه آقای خامنه ای ، دولت و مجلس به عنوان حکومت یادشده وگاه تنها دولت را به عنوان حکومت یاد کرده اید بهتربوداین نکته بازمی شد وابتدا تعریف ازحکومت مشخص می شد به طورمثال آیا تعریف شما ازدوره هشت ساله آقای خاتمی ازحکومت ترکیب دستگاه ولایت ودولت است ؟ آیا برخورد خاتمی درهشت سال ریاست برقوه مجریه با سیاست های آقای خامنه ای یکسان بوده وسیاست های مثلا مهاجرانی درارشاد مورد پسند نظام حکومت بوده است .درتعجب هستم که چرا درعبورازدوره ای که به صفارهرندی ختم شده تنها به میرسلیم اشاره شده ومثلا دوره لاریجانی یا مهاجرانی نادیده انگاشته شده است ، چه خوب
وچه بد؟
درمورد وضعیت روزنامه نگاران فعلی باشرایط کودتای مطبوعاتی خط شریعتمداری اشاره که به سرکوب مطبوعات به قول معروف دگراندیش ورسوخ افراد سیاسی نظامی به مطبوعات است اشاره نشده و درآنجا که به هم زبانی صدا وسیما وخبرگزاری درمطلب کسی می آید اشاره کرده اید به نظرمن ساده نگری شده است .
حاکمیت چهارساله صفارهرندی برمطبوعات تنها پروارکردن نشریاتی نظیرکیهان واعوان وانصارآن بوده است .کافی است نگاهی به یارانه های کاغذی که داده شده نگاه کنید تاببینید چگونه وزنه به نفع کیهان سنگین شده است درارشاد معاون مطبوعاتی (ملکیان ) هم کیهانی بوده وهست و هرجا قراراست امتیازی داده شود غیرازکیهان وقلوهای همسانش کسی
وجود نداشته است ؟
ضمنا فکرنکنم این تصورشما که دردوره خاتمی افراد موظف بودند درمورد جامعه مدنی انشابنویسند درست باشد ،دراین مورد کمی بی انصافی شده که ازشما
بعیداست.
درموردراه آهن وطرح هایی که اشاره شده ، اصولا ربطی به دوره بهبهانی نداشته وندارد آقای احمدی نژاد طرح های ناتمام دردست اجرا را برای تحقق سیاست های عوامفریبانه می خواست زودترراه اندازی کند که گندش درآمد .
راه آهن های موردنظرشما طرحش طرح های درستی بوده که ازقبل شروع شده بود ولی حاصل افتتاح نمایشی اش آن شد که می دانید وخود به آن اشاره کرده اید
درمورد روزقدس و تحریف تعریفی که ازآن شده درست فرموده ایداگرنبود انعکاس جهانی تعطیل این روز چه بسا جاری نظیر مراسم شب های احیا درمرقدامام خمینی این مراسم نیز لغومی شد، ولی لغو آن می تواند برای حکومت ایران درانظارعمومی وبه خصوص منطقه خاورمیانه گران تمام شود.
بهنود عزیز ؛ برادامه مطالب شما نیز نقدهایی دارم که بیشترمزاحم شما وکاربران سایت نمی شوم می ترسم این نقد بیشترازاصل مطلب شود.
به هرحال قلم جذاب شما برای من همیشه عزیز ودوست داشتنی است . موفق باشید.

 
At September 16, 2009 at 8:21 PM , Blogger Unknown said...

سلام آقای بهنود
تحلیل خیلی خوبی کردید ولی به نظر من ما مثل فرانسه به چند انقلاب نیز داریم !

 
At September 16, 2009 at 10:21 PM , Anonymous محمدحسین said...

آقای بهنود با سلام. با مبانی بحث شما در مجموع موافقم ولی ترس از آینده و لزوم تن دادن به شرایط موجود بر مبنای آن قابل فهم نیست. از این جهت که جریان تندرو نظامی که اکنون خامنه ای و احمدی نژاد را بازیچه دست خود کرده یک بدنه بسیار کوچک دارد و پیگیری اعتراضات میتواند این هسته مافیایی کوچک را درمانده و تنها مصمم به سرکوب شدیدتر کند. در این صورت اخیر هم جریان نظامی محکوم به نابودی است. وانگهی اساساً جنس و ذات جامعه ایران با پاکستان تفاوتهای بنیادی دارد. یا پاکستان را نمیشناسید یا ایران را و یا آن که به مصلحت آقای خامنه ای ترجیح داده اید در لندن بنشنید و دیگران را به مصالحه و کوتاه آمدن در برابر کسانی ترغیب کنید (از ترس یک آینده خیالی و مبتنی بر استدلال نادرست) که همه هدفشان نابود کردن کشور از طریق از دست دادن فرصتهای تاریخی برای تأمین منافع حقیر خودشان است. اگر مسئول حرفهایی که میزنید باشید، این ابهام را توضیح میدهید.

 
At September 16, 2009 at 10:56 PM , Anonymous Anonymous said...

جالب بود اما به نظر من ایران اگر پاکستان هم بشود یک پله صعود کرده و به قول شما تا دموکراسی راه طولانیست و پله پله باید رفت

 
At September 17, 2009 at 12:27 AM , Anonymous Anonymous said...

این جمله کلیدیست.
"بهتر است دیرتر به دموکراسی برسیم تا اینکه به یک باره خود را در باتلاقی بیندازیم که خلاصی از آن برایمان ناممکن باشد."

 
At September 17, 2009 at 1:05 AM , Blogger نوشا said...

مصاحبه خیلی خیلی جالبی بود. در واقع شما به دلیل آشنایی زیادی که با تاریخ ایران دارید همیشه تحلیل های بسیار جذاب و خواندنی ای می کنید. به نظر من دقیقا در همین نقطه باید روی مسایلی دست گذاشت که شما مطرح کردید. مثل انحرافی بودن جریان روزنامه نگاری در حال حاضر... یا خطرناک بودن سیاستهای پوپولیستی احمدی نژاد و ... در واقع همه بخش های مصاحبه خیلی خوب بودند... شاید این جور تحلیل ها را باید به صورت مداوم ادامه داد که چیزی که ما به شدت به آن نیاز داریم علاوه بر خبر رسانی فرهنگ سازی است.

 
At September 17, 2009 at 1:49 AM , Blogger Unknown said...

سلام آقای بهنود
من پسرم و هیچ وقت نمی خواهم پدر باشم تو هم پدر نباش که اگر پدر شدی دیگر دوستت نمیدارم پدران عافیت طلبند و ترسو انان از شاه قاجار میترسند از پهلوی میترسند از خمینی میترسند از خامنه ای میترسند آنان از تغییر میترسند از تنهایی میترسند از اتاق فکر میترسند من دیگر شاهنامه نمی خوانم چون رستم قهرمان آن است همان کس که پسر میکشد البته بدان که اگر میخواهی زنده بمانی باید پدر باشی اگر سهراب بودی میمیری اگر ابطحی باشی میمانی

 
At September 17, 2009 at 2:41 AM , Anonymous ري را said...

مصاحبه ي جامعي بود
تمام نقطه نظراتتون رو كه افسوس مي خوردم چرا از طريق بي بي سي اعلام نمي كنيد خوندم و با همش موافقم!هميشه موفق و مثل حالا خوش فكر باشيد

 
At September 17, 2009 at 2:50 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود، همانطور که درمصاحبه پر بارتان اذعان داشته اید تکرار تجربه سال ٥٧ گزینه خوبی نبوده وقانون اساسی فعلی ظرفیت تامین ازادی ها را دارد. لذا نکاتی را در رابطه با تحلیل زیبای شما قابل عرض میدانم:
١. اقتصاد کشور با همه مشکلات و معضلات ان مانند پرداخت یارانه بنزین، بحق نام اقتصاد بیمار را بخود اختصاص داده و حل ان پیش شرط تحقق دمکراسی در ایران است. همینطور رانت خواریها و فساد اقتصادی در سطوح بالای کشور (حق اقازاده گی) و تاثیر دومینویی ان بر روی اقشار پایینتر جامعه سد راه شکوفایی اقتصادی درهر کشوریست.
٢. در زمینه ازادیهای اجتماعی در دوره اقای خاتمی تغییرات محسوسی مشاهده میشود، اما همواره پیشنهاد هر گونه تغییر اساسی مثل انتخاب وزیر زن و یا ازادی قانونی استفاده از ماهواره وغیرو، با سکسکه ایشان همراه شده است و ایشان در عمل جرأت و توان ایجاد تغییرات را نداشتند.
٣. انتخابات اخیر مثل همیشه عاری از تخلف و اشکال نبوده ولی هنوز هم هیچ مدرکی که تاثیر تغییر دهنده ای در نتایج داشته باشد مطرح نشده، در مقابل وعده و عملکردن در رسیدگی به مناطق محروم و روستایی مانند بیمه درمانی رایگان برای روستاها، چهل هزار کیلومتر اسفالت راههای روستایی و چند برابر شدن سرعت گاز کشی روستاها ... دلیل بارزی بر حمایت قشر پایین جامعه از رییس جمهور است.
٤. در زمینه سیاست خارجی، دیدیم که حتی بعد از پلمب کامل فعالیتهای اتمی در دوره اقای خاتمی، ایران محور شرارت نامیده شد! پس بر چه اساسی سیایت خارجی دولت قبل را موفقتر میدانیم؟
با توجه به چهار موضوع محوری بالا و عملکرد بهتر دولت فعلی در این موارد، ایا بهتر نبود که به نصیحت پیر فرزانه محمود دولت آبادی دل میسپردیم و راهی را انتخاب میکردیم که امروز شانس دوره بعدی و گذر ارام به دمکراسی را بر باد ندهیم
«متاسفانه کشور ما درموقعیت بسیار حساسی از لحاظ داخلی و جهانی قرار دارد که موضوع انتخابات عمدتأ با سرنوشت کشور گره میخورد و... نوعی فریضه به من حکم میکند بگویم همه ي اقایان عنایت داشته باشند که سرنوشت ملت و مملکت در این شرایط بحران زده ي جهانی از پست و مقام یکایک کاندیداها بسیار مهمتر وحیاتی تر است. بنابراین مرحمت فرموده به انچه اهم و فی الاهم نامیده میشود خوب بیاندیشند»

 
At September 17, 2009 at 2:53 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود ٬ زیبا تجزیه و تحلیل میکنید و تاریخ این دویست سال اخیر ایران را گویی صدها بار
مرور کرده اید اما یک چیز مهم را در این قیاس های تاریخی در نظر نمیگیرید و آن مهم اینجاست
که در کنار دربار و شاه همیشه طبقه پر نفوذ روحانیت یا خیلی نزدیک بوده مثل قاجاریه یا با کمی
فاصله مثل دوران پهلوی وجود داشته ولی بعد از انقلاب ۵۷ برای اولین بار در تاریخ کهن ایران روحانیت
با برکناری دربار و شاه قدرت بلامنزع ایران شده و از اینجهت شما روشنفکران باید با این پدیده
نو ظهور بصورت جداگانه برخورد کنید ....در نوشته شما دایم اشتباهات شاه و شاهان قبلی را با این
حکومت در ترازوی نقدر گذاشته اید که برای بنده نوعی قیاس مع الفارقست چرا !؟ چون در تمام
این صد سال قبل از انقلاب خمینی روحانیون در کنار مردم بر علیه پادشاه بکمک میامدند اما این
سی سال فقط قشر مکلا در مقابل روحانیت قرار گرفته که اصلا قادر بانجام کاری مهم نیست اگر
هم تلاشی بوده در پشت روحانیون دگر اندیش مثل خاتمی روزنه هایی از امید برپا کرده اید

 
At September 17, 2009 at 4:08 AM , Anonymous Anonymous said...

برای روز جمعه پرینت و تکثیر کنید:
قدسیان،
اینجا فلسطین است...
--------
آری، ما براندازیم
ما برانداز ستمکارانیم
ما برانداز دروغیم
ما برانداز نفاق و جهلیم

 
At September 17, 2009 at 7:54 AM , Anonymous Anonymous said...

.... تا ثریا می رود دیوار کج
جناب بهنود گرامی
هنوز هم که به شیوه قدیم سفسطه از جمبوری اسلامی پشتیبانی میکنی

 
At September 17, 2009 at 8:52 AM , Blogger Unknown said...

1- مردم در کشورهای آزاد، هرچه دلشان می خواهد بار مقامات سلطنتی فاقد قدرت و مسئولیت می کنند. آن وقت شما انتظار دارید به کسی که مسئول مسنقیم کشتار و شکنجه مردم ایران است "درشتگوئی" نشود؟ با عرض پوزش این ها بیشتر لوس بازی های روشنفکرانه است تا نشانه دمکرات منشی.
2- من نه سلطنت طلب هستم و نه چیز زیادی از آن دوران به یاد دارم. اما اینکه شما در برابر هر پرسشی در مورد وضعیت امروز حکومت، مثالی مقایسه ای از رضا شاه و محمد رضا شاه می آورید چندان هم راهگشا نیست. به هر حال یک تئوکراسی ایدئولوژیک( که نمونه دیگری در دنیای امروز ندارد)از بسیاری جهات با دیکتاتوری های فردی قابل انطباق نیست.
3- تعبیر و تفسیرهای شما از نقش رهبر در ماجراهای اخیر خوشبینانه است. اینکه گوئی طرف بی خبر از همه جا یکباره به میانه میدان هول داده شده و حالا دارد چرتکه می اندازد که چه کند برای من قابل قبول نیست.
4- دوره خاتمی نگران تندروی روزنامه ها بودید. سطح انتقادها روز به روز پایین آمد تا امروز که کار به اشاره و کنایه رسیده و نیاز آمده به تفسیر و رمزگشائی شما!،اما طرف مقابل هنوز هم راضی نیست. وقتی حکومتی با همه وجود به اصالت قدرت و قانون همه یا هیچ معتقد است چه می ماند برای اصلاح؟ تناقضات این قانون اساسی بیش از آن است که با " انشاالله گربه است"( کاری که تا امروز انجام شده)بتوان به نتیجه رسید.

 
At September 17, 2009 at 9:12 AM , Anonymous Anonymous said...

http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=163

see the link above. it has "savab"

 
At September 17, 2009 at 9:43 AM , Anonymous marjaneh said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At September 17, 2009 at 9:59 AM , Anonymous Anonymous said...

اجازه ندادند تا این چرکستان با آب اصلاحات پاک شود . بگذار پاکستانی شویم شاید فرجی شود گرچه در نیمه راه هستیم . روحیه مذهبی ما کاستی ها از جمله ستم ، ناملایمات و کمبودها را گذرا میداند. ما همواره سعی داریم دیدگاه خود را به مخاطب نه فقط بقبولانیم بلکه بچپانیم . ما در نبرد ، خود را با حق نمی سنجیم بلکه حق را با خود می سنجیم و در آن راستا استدلال می کنیم . پدر مقتدر ایرانی خود را از نظر فکری برتر از دیگر اعضای خانواده می داند . ما قدرت دولت و حاکمیت را به بهای حذف نقش مردم تبلیغ و برجسته می کنیم . ما شناخت خود را از جهان کامل میدانیم و هر متنی را بعد از ویرایش در ذهن خویش نقل میکنیم . ما فقط حرف کسی را قبول داریم که او را می پذیریم . خود را سرگرم چیزی که سود ندارد نمی کنیم و در این مورد بسیار واقع بین هستیم . روحیه مطلق گرایی مان با شایعه همساز است . ثروت ، قدرت و شهوت ارزشهای درونی مان شده است که سر در مذهب مان دارد . ما تنها ملتی هستیم که یک مشنگ تمام عیار رییس جمهور آن است و الخ .

 
At September 17, 2009 at 11:26 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود، نظر شما راجع به رسانه بی بی سی چیست؟ این اواخر اخباری در رابطه با مفقود و کشته شدن افرادی را منعکس کرده است ولی خبرهای کذب بودن هیچ یک از این موارد درج نمیشود!
همین رفتار را اکثریت رسانه های مخالف دولت دارند! حتی در سانسور کامنتها یی که کاملأ موازی با انها نیستند.
ایا شما این کد رفتاری را تایید میکنید؟

 
At September 17, 2009 at 12:18 PM , Anonymous Anonymous said...

این بار باید از این حرکتمان نتیجه بگیریم و اسیر احساسات و جو غالب نشویم باید رهبران جنبش برنامه ای بنویسند وبر روی آن حرکت جنبش را رهبری و تنظیم کنند تا تاریخ تکرار نشود

 
At September 17, 2009 at 2:59 PM , Anonymous Anonymous said...

اولندش سلام دومندش دیشب خانم بزرگ با یه نگاه عقاب منشانه رو به منه پیزوری کرد و گفت: فردا چه خبره؟منم بد جنسی به خرج دادم گفتم من بی خبرم شما چیزی می دونی به مام بگو. استکان چایی گذاشت جلو ما و همونطور که داشت می رفت گفت:یه کاری کن فردا با مامان بابات بری به اونام گفتم تنها تنها نرید با هم باشین .آقا مارو میگی برق گرفتمون چاییه جس به گلومونو قندرو قورت نداده پرسیدیم مگه اونام می خوان بیان! خانم بزرگ سر تکون داد که یعنی بله.دویدم تو اتاق بغلی بابا داشت روزنامه می خوند گفتم بابا فردا معلوم نیست چی بشه ها یه وقت میام می زنن می برن ما مان با این کمر عمل کرده اش بیاد خطر داره !گاز اشک آور بزنن یه وقت شما حالتون بد می شه ها بابام یه پوز خند زد و گفت : ما از این چیزا قبلنا زیاد دیدیم تو اگه می ترسی نیا! منم خندیدمو گفتم: نه دیگه اندفعه رو حتما همراهتون میام تا مواظبتون باشم مثه انقلابه 57 گندنزنین!و خراب نکنین

 
At September 17, 2009 at 3:13 PM , Anonymous Yalda Kouhi said...

سلام و درود بر شما،
مصاحبه تان مثل هميشه بسيار دلنشين و براي شرايط امروزمان بسيار روشنگر بود.
من دو تا سؤال دارم:
1) شرايط پاكستان چگونه است، كه ايران امروز استعداد تبديل شدن به آن را دارد؟

2)انتقاد از شخص آقاي خامنه اي چه نتايجي را مي تواند در بر داشته باشد كه براي شرايط كنوني تندروي به حساب مي آيد؟

 
At September 17, 2009 at 6:59 PM , Anonymous Anonymous said...

احساسم این بود که یک جور سعی وافر به خبرنگار بی طرف بودن ناچار نظراتتون روآشفته میکنه از یک سو اطمینان از عدم تقلب در سال ۸۴ و اینکه دولت خاتمی انتخابات رو انجام داده دلیل حرفتون میشه. از طرف دیگه آماری که امسال اعتقاد دارید بوده ۵۰/۵۰ و بعد شده ۷۵/۲۵ با احتساب کروبی زیاد دقیق به نظرم نباشه. بعد ماجرای پوپولیسم که جالب و باز کمی عجیب بود به نظرم؛ از یک سو احمدینژاد به رهبر پاس میده مسایل رو و اون هم همینطور بر عکس ؛ و میگید که نمیدونید که چه کسی عامل اصلی بوده مجتبی هم جلسه داشته سپاه هم همینطور کمی گنگ بود جک کردن پوولیسم در ۴ سال اگه درست باشه و گزارشهای مردم با کمک رسانه ها و تلفن همراه به دستها که حتما درست بود. کلا مثل بیشتر حرفاتون با این همه جذاب بود کاش روشن تر و صریحتر هم بود
و viva iReport :D

 
At September 17, 2009 at 9:59 PM , Blogger mahshid said...

سلام اقای بهنود
من بالاخره فهمیدم شما چه نظری در مورد این وقایع دارید
هر چی بگید قبول دارم اما موندن خامنه ای اصلا و ابدا
ما نمیتونیم نه صدا و نه تصویرشونو رو تحمل کنیم
موفق باشید

 
At September 18, 2009 at 2:27 AM , Anonymous Anonymous said...

ببخشید منظورتون چه چیز پاکستان هست؟ کوتاه بفرمایید ممنون میشم.

 
At September 18, 2009 at 4:23 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد بهنود:
با عرض سلام خدمت شما
به نظر بنده دار ودسته ي آقاي احمدي نژاد فراتر از يك مشت پوپوليست هستند اين ها همان كساني هستند كه اوايل انقلاب در علم وصنعت نشريه (دشنام نامه)جيغ وداد را منتشر ميكردند ،
آقاي قوچاني در ويژه نامه ي روزنامه اعتماد ملي براي نوروز 88 و سلسله مقالاتي در نشريه وزين شهروند به ريشه هاي اين جريان پرداخته بودند.
موفق باشيد.

 
At September 18, 2009 at 5:46 AM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود
گفته اید درست نیست به خامنه ای بد بگیم. قبول که توهین فی نفسه بده اما این ادم خودش مقصر هست. تا قبل از انتخابات کسی بهش کاری نداشت اما برای دفاع از یک رییس جمهور بی لیاقت از جان مردم مایه گذاشت. این عین دیکتاتوریست. او با ملکه انگلیس فرق داره که حد خودش رو می شناسه و مردم هم بهش احترام میذارن.
شخصا فرمان مقابله با مردم رو صادر کرده دیگه به چه دلیلی سزاوار احترامه؟
 

 
At September 18, 2009 at 2:54 PM , Anonymous mina moradi said...

سلام جناب بهنود ..میشه بپرسم ..امار 76 %
را از کجا اوردید ..اینها خودشان میگویند
63%?
دوم اینکه اگر واقعا اقای احمدی نژاد 50%
رای اورده اند پس کجا هستند ..چگونه است که ان
50%
که همه امکانات ..در اختیارشان هست
وامنیت دارند ..وبدون هیچ دغدغه ای میتوانند بیرون بیایند ..وتازه میتوانند به انواع واقسام جایزه وتشویقی دریافت کنند ..اینچنین ساکتند ..وان 50 در صدی که اینهمه بلایا وگرفتاری در راهشان در کمین است ..در خیابانها وبر سر بامها فریاد میکشند ؟؟..اقای بهنود شما مطمئنید ..که حالتان خوبست ..امار وارقام دادنتان شبیه شما نیست ..شبیه دولت کریمه ایست که من حد اقل فکر نمیکنم با شما وجه تشابهی داشته باشد .سلامت باشید..

 
At September 19, 2009 at 2:33 AM , Anonymous Anonymous said...

اين قانون اساسي عقب مانده به درد نميخورد ايران زندان ملتهاست و اين قانون به اصطلاح اساسي به ضرر ملتها.مثلا اين قانون در رابطه با حقوق ملل ايراني و زبان و فرهنگ آنها چه چيزي دارد جز اصل 15 كه به درد 100 سال پيش هم نميخورد تازه همان را هم اجرا نميكنند بنابر اين در اين زندان بايد شكسته شود ما انسانيم و آزادي انتخاب حق ماست حق تعيين سرنوشت.جناب بهنود از چيزي ميترسند كه اسمش آزادي و دموكراسي است كه در سايه آن ملل ايراني به حقوق انساني خود دست خواهند يافت و پان فارسها و باستانگراها تنها به حقوق خود اكتفا خواهند نمود بنابراين چه راهي بهتر از اين كه همين حكومت توتاليتر دوام يابد با جزيي تغييرات كه خواب آقايان را آشفته نكند.شما چرا نميگوييد ايران مثل اسپانيا يا سوييس يا كانادا .. ميشود كه به صورت فدرال اداره ميشوند و هر ملتي به حق خود قانع است و مثل آدم در رفاه و آزادي زندگي ميككند.آقاي بهنود با خواندن اين مصاحبه به اين نتيجه رسيدم همانطور كه خود نيز گفته ايد مشكل در اين است كه تفكر استبدادي در ذهنتان است كه به مراتب سختتتر است از به زير كشيدن مستبد

 
At September 19, 2009 at 12:05 PM , Anonymous shervin said...

بسيار منطقي بود

خيلي عجيب است كه مردم راروزقدس نكشتند٠ شايد بهتر باشد هميشه مثل ديروز هر دو گروه با هم تظاهرات كنند٠ واقعا اين كروبي خيلي زيرك است كه اين پيشنهاد را داد٠ چون اينجوري بسيار متمدنانه و بدون وحشيگري است٠ امنيت مردم هم تضمين است٠ شايد بهتر بود به پيشنهاد كروبي در جمعه بعداز راي گيري مردم ميرفتند نماز خامنه اي و شعار عليه منافع استعماري روسيه و چين ميدادند و دخالت در لبنان مثل ديروز٠ موسوي تاخير فاز دارد و كاري هم نمي كند ٠

 
At September 20, 2009 at 5:09 AM , Blogger Unknown said...

با سلام

مصاحبه را تا آخر خواندم مثل سایر نوشته های شما .تحلیل جالبی بود در حد سواد خود با آن موافق هستم فقط یک نکته:

شما نگران هستید با اتفاقات اخیر شرایط کشور انقلابی شود و ایرادهای تمام انقلابها مجددا دامن ایران را بگیرد و اشتباهات بعد از انقلاب 57 مجدد تکرار شود .کاملا با شما موافقم اما در ایران انقلاب به این سرعت رخ نخواهد داد زیرا که حاکمیت اسلحه برقرار است و عزم حاکمیت بر سرکوب جزم. در کوتاه مدت انقلاب رخ نخواهد داد یا حاکمان بر سر عقل خواهند آمد یا بر موضع خود باقی خواهند ماند و با یک انقلاب یا تهاجم خارجی تاریخ مصرفشان تمام خواهد شد من معتقدم تاریخ مصرف این حکومت تا چند سال باقی است و چون پایه های انقلاب سبز توسط طبقه متوسط و تحصیلکرده ریخته شده لذا با طولانی شدن روند تفکر انها غالب خواهد بود و ان شا الله دموکراسی حاکم خواهد شد مگر این که تفکر تجزیه طلبی که همیشه در حکومتهای دیکتاتوری رشد مییابد با حاکم شدن یک حکومت دموکرات در ایران سریعا کشورمان را به سمت تجزیه ببرد اتفاقی که با سقوط کمونیستها در افغانستان رخ داد.

آقای بهنود من فکر میکنم به جای پاکستان باید از تکرار سرنوشت افغانستان برای خودمان بترسیم.جایی که دموکراسی نابالغ ناشی از سقوط شوروی چندین سال تجزیه طلبی و ملوک الطوایفی را در این کشور حاکم کرد.

 
At September 20, 2009 at 2:48 PM , Anonymous Anonymous said...

من نیز کاملا با سخنان گهربار بهنود موافقم.
سخنان عید فطر رهبری شباهت زیادی با سخنان شاه در سال 57 دارد.
باید یاد بگیریم که حق را یک باره نمی توان از دیکتاتور گرفت. شاه در آن تاریخ هرچه التماس کرد ولی تو کت مردم و رهبران سرمست آن دوران فرو نرفت و بلایی بر سرمان آمد که الان می کشیم.
ما هر کاری می خواهیم بکنیم باید از طریق همین رهبری انجام دهیم یعنی برای رسیدن به حقمان می توان به ایشون فرصت داد.
وقتی می گوید فضای تهمت داغ است یعنی تف سربالا
چون او چند جانور هار را در چند رسانه ملی گذاشته که همواره علیه این و آن توطئه چینی می کنند. حال که مردم در راهپیمایی شعار علیه ایشون داده اند خواستار پایان دادن به این تهمتها شده است و خواستار آتش بس است. وقتی که سخن از نظام می کنند یعنی خودش. چون مردم که به جمهوری اسلامی ایران توهین نکردند بلکه فقط ایشان را متهم به دستور جنایت به سپاه و بسیج علیه مردم کردند.
اگرچه اکنون مهندس طبرزدی از کرده خود پشیمان است ولی من فکر می کنم همین آقا در اوایل با حمایت مالی دفتر رهبری علیه هاشمی و دیگران در پیام دانشجو مطلب می نوشت.
مگه همین صدا وسیما علیه ارزشمندترین سرمایه های یک قرن گذشته برنامه هویت تهیه نکرد؟
مگه سعیدی سیرجانی به دستور مستقیم ایشون به آن دیار فرستاده نشد؟
مگه آقای سعید امامی به دستور ایشون آن بی رحمی ها را علیه نویسندگان توانمند این دیار به عمل نمی آورد؟
مگه زندانیان سیاسی در زمان ریاست جمهوری ایشان در سال 67 قتل عام نشدند؟
طهماسبی

 
At September 20, 2009 at 9:36 PM , Anonymous علی said...

به نکات جالب اشاره کرده بودید ولی نمیدانم آیا ترس از پاکستانی شدن ما را اسیر وضعیتی دیگری نمی کند؟
منظورم وضعیتیست ناشناخته و پیش بینی نشد چون بقول زید آبادی تجربه ثابت کرده که در برخورد با وقایع پیش آمده حکومت بدترین گزینه را برای مقابله انتخاب میکند یعنی گزینه ای که هیچ فکرش را نمی کنی.

 
At September 21, 2009 at 4:08 AM , Blogger Unknown said...

سلام
آقاي بهنود منم با نظر شما موافقم.
بايد از ظرفيت هاي موجود حداكثر استفاده رو كرد و گرنه تو اين مملكت هر 30 سال يه بار بايد يه انقلاب بشه.

 
At September 23, 2009 at 1:42 AM , Anonymous Anonymous said...

اين درست است كه کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله ترکیه، عراق، ایران و افغانستان همچنان با “مشکلات قومی” مواجه اند، اما “مشكل زبانهاي قومي” در كشورهاي عراق، افغانستان و پاكستان تقريبا كاملا حل شده است. زيرا در اين كشورها تقريبا همه زبانهاي رايج به عنوان زبان رسمي سراسري و يا زبان رسمي منطقه اي از طرف دولت شناخته شده اند. مثلا در كشور عراق دو زبان عربي و كردي زبانهاي رسمي سراسري و دو زبان توركماني (تركي آزربايجاني جنوبي) و آسوري دو زبان رسمي منطقه اي اند. در افغانستان دو زبان دري و پشتون دو زبان رسمي سراسري و زبانهاي ازبكي، تركمني، بلوچي، نوريستاني، پاشائي و پاميري زبانهاي رسمي منطقه اي اند. در پاكستان دو زبان اوردو و انگليسي زبانهاي رسمي سراسري و زبانهاي پونجابي، بلوچي، پشتون، سيندهي و سرائيكي زبانهاي رسمي منطقه اي اند.
بنابراين در اين سه كشور مسئله قومي وجود دارد اما مسئله زبانهاي قومي به درجه بسيار مهمي حل شده است. در منطقه تنها دو كشور ايران و تركيه اند كه مساله زبانهاي قومي هنوز وجود دارد. با توجه به اين كه تركيه در حال حل سريع و دمكراتيك اين مساله است، در واقع اين تنها كشور ايران است كه در آن دو مسئله قومي و مسئله زبانهاي قومي وجود دارند و نه تنها گامي براي حل دمكراتيك آنها برداشته نمي شود بلكه روبروز وضعيت وخيمتر مي گردد.
http://www.hbayat.azerblog.com/1388_06_31_Say=1030.ay

 
At September 24, 2009 at 2:33 AM , Blogger Unknown said...

جناب بهنود، فکر نمی کنید رفسنجانی بهترین گزینه ‫باشد
‫اگر کار خیلی کوچک رانتوانیم انجام دهیم، کار خیلی بزرگتر را ابدا نمی توانیم! از زمان مشروطیت تا به حال دو بار انقلاب ناموفق و سه، چهار بار جنبش ناموفق به امید انقلاب کرده ایم و باز هم داریم نشانه می گیریم برای انقلابی دیگر، بدون اینکه کلیه بدیل های راحت و عملی (کارهای خیلی کوچک) را آزموده باشیم. موسوی ، کروبی ، خاتمی و مردم جنبش سبز همگی باید باهم از رفسنجانی پیشتیبانی کنند. نگذارید رفسنجانی مهره ای سوخته شود. صادق زیبا کلام سخت در اشتباه است. بهترین و قدرتمندترین کسی که بتواند احمدی نژاد، سپاه، بسیج و سایر نیروهای ‫باد کرده و ورم کرده را اصلاح کرده و دوباره قانون و آزادی نسبی بیان و مطبوعات را تا حد ممکن تعدیل و تضمین کند، هنوزهم فقط و فقط رفسنجانی است. هم او به کمک و پشتیبانی جنبش سبز نیاز دارد و هم مردم به کمک او، و این کمترین هزینه برای مردم شجاع و از جان گذشته، ولی بدون اسلحه وقدرت، ماست. موقعیت رفسنجانی اکنون شبیه موقعیت بختیار در زمان شاه است. اگر او بسوزد، ممکن است دوباره سالهای سال دوران دیکتاوری دینی ونظامی از نوع پاکستانی ادامه یابد و باز ، همچون زمان از دست رفته بختیار، در حسرت از دست دادن یک فرصت و مهره تاریخی و مشکل گشای ممکن و حیاتی، سی سال دیگر بسوزیم و غبطه خوریم و هنوز هم نتوانیم حتی بجای همین موقعیت امروزمان برگردیم . متأسفانه این روزنامه های اینترنتی بسیار‫دستچینی و انحصاری و تبعیضی و استبدادی کار میکنند و به مقالات گمنام ویا با نام مستعار اعتنایی ندارند وآنها را چاپ نمیکنند و من ناچارم نظرم را لابلای مقالات مختلف مانند این به رؤیت ‫شما و مردم دلسوز و هشیارایران برسانم.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home