Saturday, June 19, 2010

دفاع از حقوق نیک آهنگ


به سالیان دور در دبیرستان سخت گیر البرز، تحت ریاست معلم بزرگ دکتر مجتهدی، یک بار در یکی انبارها گویا سیمی اتصال کرده بود و دودی برخاست. همین موجب شد کلاس ها را موقتا تعطیل کنند تا مبادا به کسی صدمه ای وارد شود. قرار شد همگی دانش آموزان در زمین ورزش جمع شوند تا ماموران آتش نشانی تحقیق و تفحص کنند و مطمئن شوند. آقای موسوی ماکوئی می گفت این جور وقت ها معلوم می شود چه کسانی اهل درس اند و کی ها در پی فرصت برای زدن به در.
حالا این حکایت ماست و کارتون نیک آهنگ کوثر.

به شرحی که می دانید هفته گذشته او طرحی کشید و در آن مهندس موسوی را پیر شده تجسم کرد که دارد بیانیه سیصدم را می نویسد. این حرفی است که مدت هاست می نویسد، این دفعه کشید آن را، وقتی هم می نوشت کاری نداشت که نوشته هایش شده میهمان دائمی ستون ویژه کیهان و خبر اول رجانیوز. اما ما که قرار نیست مانند کیهانیان استدلال کنیم. ناسزا گفتن به کسی که نظری جز ما دارد به مثابه آن است که برخی منتظرند خبری برسد و زود به در بزنند و ماشین حذف به کار اندازند.

کیهانیان مهم ترین دلیل مخالفتشان با سبزها این است که مطبوعات غرب شما را منعکس می کنند و گاهی مدیران کشورهای غربی هم برای این که دل رای دهندگانش را به دست آورد یادی هم از جنبش سبز مردم ایران می کند. یا فلان خانم وزیر خارجه برای پوشاندن سیاست "تندتر از رییس" خود، دستمال مخملی سبز به دست می کند چندان که کیهانیان بتوانند بر استدلال خود پای فشارند. وگرنه کیست نداند که حمایت آن است که در کاخ سفید از احمدی نژاد می شود که در سه چهار سال گذشته عیب هایش را می پوشانند و همه آن می کنند که او لازم دارد برای اداره یک حرکت پوپولیستی. در عین حال پیامبران و پیام رسانانشان هم در ترددند به این امید واهی که احمدی نژاد بتواند ریشه روحانیت سمج را بکند. همان روحانیت که سی سال به اصرار عجیبی شعار مرگ بر آمریکا را زنده نگاه داشت تا خود را گیر یکی انداخت که راهنمای چپ را زده به راست می پیچد.

و این سرنوشت همه حرکت های پوپولیستی منجر به فاشیسم است، و سرنوشت آمریکائیان هم به ظاهر جز این نیست که فریب بخورند.

دور نیفتیم. کارتون نیک آهنگ کوثر باعث شد که گروهی علاقه مندی خود را به جنبش سبز و مهندس موسوی، با ناسزا گفتن به او ابراز دارند. آن ها که نظر مخالف داشتند و بیان کردند، به نظرم درست همان بود که باید باشد. اما در این میان انگار چند نفر هم منتظر بودند که کلاس خالی شود و بزنند به در. نیت خوانی و بدگوئی و نسبت های تند دادن علاوه بر این که شایسته کسانی نیست که خود را سبز می دانند، شایسته هیچ انسان دموکراتی نیست. این را باید گذاشت برای کیهانیان و امثالهم که جز این راهی نمی شناسند برای توجیه خود.
توهین کردن به هنرمندی که سخت کار می کند و چون کار می کند ممکن است یک روز نظرش با نظر ما مخالف باشد، یک روز دیگر موافق، جز آن که بی سلیقگی است نشانه علاقه مندی به هیچ تفکر دموکرات و آزاد اندیشی نیست. این جنبش متکثرست اگر راست بگوییم. گروه ها و طرز تفکرهای مختلف خود را صاحب آن می دانند و چنین هم هست. دیده اید که بخشی به طور جدی مهندس موسوی و بیانیه هایش را نقد می کنند و از فاصله سی سالی و هزار کیلومتری به او یاد می دهند که ایران چطورست و ایرانی چطور فکر می کند. اما همین هم حسن جنبش است، جنبشی که به قول آقای خاتمی باید بپذیرد که قهرمان نمی خواهد، رهبر نمی خواهد بلکه فضای پاکی می خواهد که اگر هم حکومت از ما دریغ می دارد، خود که می توانیم از هم دریغش نکنیم. گرچه هنوز کسانی به معیارهای پیشین پای بندند سراغ رهبر را می گیرند و معتقدند که بی مایه فطیرست، اما در عالم واقع جنبش سبز چتری است گسترده که اگر خوب حفاظت شود و بتواند خارراه های خود را کنار بزند و هر یک سال بیانیه ای مانند بیانیه آخری مهندس موسوی صادر کند و هر سال یک بار چهره ای همچون تاج زاده را پرده برداری کند، این همه زلال شده و شفاف، کاری بزرگ کرده است.

سبزها ظرفیت خود را زمانی نشان دادند که حسین درخشان گرفتار شد و حقوق او را پاس داشتند و به هواداریش نوشتند. با آن همه ناسزا که از حسین شنیده بودند. در این دوران که حسین در حبس است و مظلومانه در حبس است، کمتر کسی شنیدم بگویم چه خوب بهتر شد که به بند کشیده شد تا بفهمد و این همه از احمدی نژاد جان هواداری نکند. نیک آهنگ که جای خود دارد که نماینده ای است از یک طرز تفکر. نماینده صادق و راستگوئی که بدون زیر و بالاکشیدن نظرش را می گوید. باید استقبال کرد از این و باید خودمان را برای زندگی با هم آماده کنیم، زندگی دموکراتیک، زندگی با کسانی که همفکر ما نیستند، ما که آیت الله جنتی نیستیم که دنیایش چنان تنگ است که حتی نمی تواند احمدی نژاد شاگرد به حق خود را در آن جا بدهد.

اگر همین الان در زمانی که نمایندگان جنبش در زندانند یا در تبعید، و دشمنان جنبش سبز احساس ظفر می کنند نتوانیم معیارهای دموکراتیک را در خود تکثیر و تقویت کنیم، گمان نکنم وقت وقتش مجال باشد. وگرنه خوف آن دارم، فردا که آفتاب برآمد همین عیب های کوچک در تبعید به عیوب بزرگ، به دارهای فراوان، به گورهای جمعی بکشد. باید تا درد عمیق نشده چاره اش کنیم. حق نیک آهنگ کوثر و همه کسانی تولید فرهنگی دارند همین است که هر چه به نظرشان می رسد آزادانه بیان کنند. حق ماست که مخالفشان باشیم. دشنام و تهمت مقدمه حذف است و حذف پاسخی جز حذف ندارد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At June 19, 2010 at 5:02 AM , Anonymous Anonymous said...

خیلی زور دارد اما چشم
شاگرد شما فرید

 
At June 19, 2010 at 5:02 AM , Anonymous احتشام said...

آخه حدی دارد آقای بهنود شما از ما می خواهید که کوول باشیم چشم اما خر که نیستیم

 
At June 19, 2010 at 5:32 AM , Anonymous محسن said...

من تصور میکنم شما خودتان هم مثل نیک آهنگ فکر می کنید اما شجاعت گفتنش را ندارید در قالب دفاع از او حرف می زنید وگرنه کدام عقل سلیم می گوید که یک کسی هر روز همگام با کیهان سبزها را بزند بعد بهش هیچی نگیم
نه جانم
تا موقعی که این طوری فکر می کنی جایت در جهنم است و جایت کنار شریعتمداری جنتی و قاتلان دیگر

 
At June 19, 2010 at 5:32 AM , Anonymous محسن said...

من تصور میکنم شما خودتان هم مثل نیک آهنگ فکر می کنید اما شجاعت گفتنش را ندارید در قالب دفاع از او حرف می زنید وگرنه کدام عقل سلیم می گوید که یک کسی هر روز همگام با کیهان سبزها را بزند بعد بهش هیچی نگیم
نه جانم
تا موقعی که این طوری فکر می کنی جایت در جهنم است و جایت کنار شریعتمداری جنتی و قاتلان دیگر

 
At June 19, 2010 at 5:49 AM , Anonymous Anonymous said...

جایی خوانده‌ام «شریعتی هم اگر زنده می‌ماند، یا در آزمون قدرت مردود می‌شد و یا مانند مهندس بازرگان توسط قدرت مداران خانه نشین می‌شد». این روزها که که از برگزاری مراسم برای دکتر شریعتی جلوگیری می‌شود، می‌توان به تمامی، به درستی این گفته پی‌برد. بدنه‌ی انقلابی قدرت ، بیش از هر کس! مدیون ِ گفتمان ِ دکتر شریعتی است و کیست که نداند، حذف دکتر شریعتی هم با توسل به قدرت و توسط همین کارگزاران قدرت انجام می‌شود.

چند صباحی از انقلاب نگذشته بود که علامه مفتی زاده به آقای خامنه‌ای، مرید و شاگرد دکتر شریعتی نهیب زد که سوار «خر شیطان » شده است و بهتر است پیاده شود. سالیانی بعد سروش هم یادآوری کرد که «قدرت بر آدمی سوار می‌شود، نه آدمی بر قدرت ». گویی نامکرر است از هر زبان که بشنوی «قدرت فساد می‌آورد»..



اما؛ «تمایل قدرت» به فساد، نه به پشتوانه‌ی اخلاق فرو می‌ریزد، نه به ایمان دینی تسلیم می‌شود و نه به استدلال فلسفی مهار می‌شود؛ بلکه قدرت، خود داعی ِ اخلاق است و او را با یک استثنا دور می‌زند و بانی بهشت و دوزخ است و دین و آئین را با یک پیامبر جدید نو می‌کند و حاکم ِ دلیل است و استدلال را با یک اگر و اما ، مشروط می‌کند .*



کیست که نداند ، روزنامه نگاران مستقل ، چشم بیدار ملت اند و آنهایند که می‌تواند افسار قدرت را به دست بگیرند و لجام قدرت را مهار کنند .کیست که فراموش کرده باشد ، انحرافِ قدرت از روزی آغاز شد که چشم بیدار ملت به بر روی صاحبان قدرت بسته شد و دهان منتقدان قدرت ، به تمجید دولت گشوده شد .کیست که نشنیده باشد حکایت روباه و زاغ را! و... کیست که می‌خواهد « روزنامه نگاران مستقل » چشم ها را بسته و دهان به آواز بگشایند تا « روبه سیاست » بجهد و طعمه را برباید ؟



این روزها، به بهانه‌ی هم‌خوانی ِ کیهان با نیک آهنگ کوثر، خود اسیر و هم آئینِ کیهان شده‌ایم ! شریعتمداری را به سخره می‌گیریم که از شعور خوانندگان خود بی‌خبر است و خود بی‌خبرانه به شعور خوانندگان خود توهین می‌کنیم که آنچه ما دیده‌ایم روا نیست که شما ببینید، مبادا از مدار شریعت منحرف شوید! ضرغامی را به ریشخند می‌گیریم که به تیغ سانسور ریشه‌ی شعور ملت را می‌زند و زن را در شب با لباس روز نشان می‌دهد و آن وقت به ریش خود می‌خندیم که آنچه را در شب دیده‌اید، مبادا در « روز» ببینید!



باری ؛ اگر توهین به موسوی روا نیست، که نیست ؛ تمجید قدرت نه رواست، که توهین و تحقیر به شعور وخواسته‌ی ملتی است که چشم به میر حسین دارد. اگر کشتن ندا و شکستن حرمت ِ میر حسین و خرد کردن ایمان ِملت، نه شرط آدمیت و اخلاق و انصاف است، که نیست؛ کشتن ندای مطبوعات و شکستن قلم روزنامه نگاران و خرد کردن آئین انتقاد نه شرط خرد است و نه آئین مدنیت است و نه رمز بقای انسانیت..



پی نوشت : مشی نیک اهنگ را در پرداختن به آنچه دغدغه ی جامعه نیست و یا برای جامعه بی بهاست نمی‌پسندم و آن را دوری از آئینِ حرفه‌اش می‌دانم. غرض در این یاد داشت نه دفاع از« نیکان» است - که از آن بی‌نیازند - بلکه یادآوری «نیکی‌های روزنامه نگاری مستقل» و «آهنگ ِ نیک ِِ انتقاد» است.



* چند روز بعد ، که خوف ناشی از کشت و کشتارها فروکش کرد بود، نص صریح فرمان ششم به یاد بعضی از حیوانات آمد – یا خیال کردن یادشان آمده - « هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد » . کلوور از بنجامین خواست آن را برایش بخواند و بنجامین هم مثل همیشه گفت در این جور مسائل دخالت نمی‌کنم. کلور رفت و موریل را آورد. موریل فرمان را برایش خواند. «هیچ حیوانی نباید بی دلیل حیوان دیگری را بکشد» . معلوم نبود چگونه کلمه‌ی « بی دلیل» از ذهن حیوانات رفته بود. حالا می‌دیدند که کسی فرمان را زیر پا نگذاشته است. چون روشن بود کشتن خائن‌هایی که همدست اسنوبال بوده‌اند ، بی دلیل نبوده است.

 
At June 19, 2010 at 5:52 AM , Blogger اینجا said...

سی سال است اخلاق ما را خراب کرده اند طول می کشد نقد پذیر شویم طول می کشد در مقابل مخلفانمان لبخند بزنیم طول می کشد تا به این نتیجه برسیم که زنده باد مخالف من یعنی زنده باد آزادی زنده باد بیان رای و عقیده امید وارم تا این زمان نگذشته اتفاقی نیافتد که اگر بیفتد فقط دیکتاتور ها را جابه جا کردیم !

 
At June 19, 2010 at 6:03 AM , Blogger ahmad said...

جناب بهنود
با سلام و احترام

نظر شخصی خود من این است که اگر بر نقد کردن هیچ آدابی متصور نیست، این باید در مورد همه صادق باشد و همه به هر نحوی بتوانند هم را نقد کنند و نمی توان یک گرده را منتقد و یک گروه را تخریبچی نامید. عمل یک گروه را نقد نامید و یک گروه را استبداد.
اما اگر قرار است که آدابی بر نقد وارد بدانیم باز هم باید بر همه متقدین اعمال شود. نمی شود یک گروه را به نقد منصفانه فرا خواند و یک گروه را اجازه دهیم که هر بی انصافی که می خواهند روا دارند.
بحث نیک آهنگ، بحث دیروز و امروز نیست. او می توانست فضا را به این سمت هدایت نکند. بسیار هم به وی توصیه شد که به جای هل دادن بحث به سمت خشونت های کلامی، ظریف تر و منصفانه تر طرح نظر کند. او نپذیرفت و امروز فضایی که در بالاترین ایجاد شده، فضایی است که کمترین تحمل را نسبت به هم نداریم، از فضای نقد و گفتگو دور شده ایم و به تخریب و انگ زدن رو آورده ایم. بسیاری دلزده شده اند و بسیاری از این فضا دلخور. دیگر بحث های زیر لینک های بالاترین گفتگو نیست. نوعی چالش تخریبی است. این است دستاوردی که نیک آهنگ بدان می نازد. این در واقع ماحصل همان رویکردی است که می گوید در نقد هیچ مرز و آدابی نیست. همه باید آزادانه بپرسند. نمی توانیم به اسم تخریب نقد را متوقف کنیم. بسم الله. خیلی وقت پیش تر گفتم که این سیلی بنیان افکن خواهد آورد که همه را خواهد برد حتی خود نیک آهنگ را. امروز همان روز است.

 
At June 19, 2010 at 6:12 AM , Blogger Shobeir Sheida شبیر شیدا said...

جز این هم توقعی از شما نبود آقای بهنود. امیدوارم که روز آنلاین هم بزودی توضیحی درباره دلیل حذف این طرح آقای کوثر ارائه کند

 
At June 19, 2010 at 6:16 AM , Blogger ahmad said...

ه عنوان یک دوستدار سابق نیک آهنگ، قصدم یک یادآوری دوستانه به اوست. وقتی نیک آهنگ در مقال انتقاداتی که به او وارد می شود قرار می گیرد و از او خواسته می شود که کمی شجاع باشد و جان مادرش را قسم می دهند که آستین به بالای خامنه ای رو هم بکشد، می گوید:
"من هنوز هم می‌گویم، تا زمانی که فضا آماده نشده باشد، کشیدنش کاری بیجاست. پس برای اینکه فضا ایجاد شود، زمان لازم است. بعضی از دوستان احتمالا متوجه نمی‌شوند که برای یک تغییر کوچک، چقدر باید کار کرد. من به دوستان احترام می‌گذارم، اما راه خودم را می‌روم. آن هم آرام و پیوسته است، نه انقلابی!. اما همیشه سوال می‌کنم از دوستانی که دستور "لنگش کن" صادر می‌کنند، می‌توانند یکی از ده‌ها مشکل من و امثال من را درک کنند؟
مانع اصلی جا انداختن مساله و جا افتادنش در جامعه است. این برای شما شاید قابل درک نباشد."

ایشان علیرغم اینکه در خارج از کشور است و با محدودیت های داخل کشور مواجه نیست ، به نوعی با ترسیم فضا تلاش می کند که مخاطب را متقاعد کند که باید متناسب با شرایط و امکانات جلو رفت و از مخاطب انتظار درک شرایط را دارد. حالا سوال من این است، چرا او که مخاطبش را مجبور به درک شرایطش می کند، حاضر به درک شرایط مبارزین داخل ایرارن نیست. به نظر شما این تقاضای غیرمنصفانه ای است؟

 
At June 19, 2010 at 6:17 AM , Blogger ahmad said...

ک نمونه دیگر برایتان می آورم. ایشان در زمانی که در ایران بود، همه وظایف روزنامه نگاریش را فروگذارده و تلاشی جدی رای پرسشگری نمی کند. همین یک مقداری هم که کرده بود در مصاحبه با ایسنا ابراز پشیمانی می کند و معتقد است که تندرو بوده است. شما که با شرایط خبرگزاری ایسنا در زمان خاتمی و زمان فعلی آگاه هستید. می داند که ایسنای زمان اصلاحات، فاتح و نادعلی با خبرگزاری ایسنای فعلی قابل مقایسه نیستند. الان شاید خیلی فرقی بین ایسنا و فارس نباشد، اما آن ایام ایسنا به نسبت عملکرد قابل قبولی داشت و نمی توانم بپذیرم که آن مصاحبه یک اعتراف اجباری بوده است. اما نیک آهنگ آن مصاحبه را انجام می دهد. به او ایرادی نیست و نمی خواهم سرزنشش کنم. شاید واقعا معتقد بوده که تندروی کرده است، و شرایطش هم قابل درک است، اما به نظرتان نباید با این اوصاف تلاشی کند که شرایط داخلی ایران را در نظر بگیرد.
همه صحبت من این است. از نیک آهنگ به عنوان یک خبرنگاری که عمق استبداد ایران را درک کرده و خودش هم تازیانه های این استبداد را اگر چه برای مدتی خیلی کوتاه تحمل کرده است، توقع می رود که درک واقع بینانه تری از شرایط داخل ایران داشته باشد. رفتار خارج از ملاحظه او، قاعدتا می تواند محل نقد باشد به خصوص آنجا که به سمت لمپنیسم می رود. آنجا که دیگر از توهین و تحقیر هم فرو نمی گذارد.

جناب بهنود! می خواهم شما هم به قضاوت بنشینید:
ه نظر شما، آیا امکان این نبود که همین نظراتی که الان مطرح کرده، با ظرافت بهتری، بدون اینکه حساسیت های امروز را ایجاد کند مطرح کند و این همه هزینه هم تحمیل نشود. آیا امکان این نبود که بدون اینکه فضا را به سمت گفتمان خشن امروز هدایت کند نقدش را هم مطرح کند. به نظر شما در پدید آمدن گفتمان مریض امروز که در بالاترین شاهد آن هستیم چقدر نیک آهنگ سهم دارد؟

 
At June 19, 2010 at 6:19 AM , Blogger ahmad said...

جناب بهنود. جهت اطلاع شما و خوانندگان محترم سایتتان عرض می کنم که امشب مانای دانا نشان شجاعت بین‌المللی می‌گیرد. مانا علیرغم داشتن زاویه فکری با نیک آهنگ و علیرغم اینکه نیک آهنگ بصورت ضمنی او و سایر همکاران مطبوعاتی اش را سفارشی نویس و سفارشی کش خوانده است، نیک آهنگ را ه نمایندگی از خودش برای دریافت آن جایزه می فرستد.
مانا در پیامی که به همین منظور به این مراسم فرستاده است چنین گفته است:

این جایزه معتبر «متعلق به همه اقوام ایرانی، از جمله ترک‌ها، کردها، لرها و بلوچ‌های و همه اقلیت‌های قومی است که برای دفاع از حقوق خود مبارزه می‌کنند و در رنج بوده‌اند.»


او همچنین به خاطر ایجاد ناراحتی برای گروهی از هموطنان به خاطر ریشه ترکی کلمه‌ای که در کارتونش به کار رفته، عذرخواهی کرده است و نوشته:

«اطمینان می‌دهم که هیچگاه قصد ضربه زدن و ناراحت کردن هیچ گروهی را نداشته است.»
باید احسنت گفت به مانا نیستانی که هم شجاع است و هم با شرف. هم شجاع است و هم دارای تحلیل سیاسی. هم شجاع است و هم دانا. مانا هنرمندی است که شجاعت را نه در جوگرفتگی، که در ارایه یک نقد منصفانه از جامعه یافته است. او می داند که شجاعت الزاما در شکستن تابوها نیست. اگر چه به وقتش تابوها را هم شکسته است. او میداند که کارتن ها و کاریکاتورهایش ابزار او در ارتباطی موثر با جامعه ای است که نیاز مبرمی به هنرمندانی فرهیخته دارد. او در عین حال ظرفیت های جامعه ایران را می داند و متناسب با همین ظرفیت ها و محدودیت ها حرکت می کند. به عبارت دیگر او همچون بعضی کسانی که در خارج از ایران زندگی می کنند، دچار جوزدگی نشده و سعی کرده است که با پرهیز از آرمانگرایی های نامتناسب با فضای ایران، واقعیت های امروز ایران را ببیند. مادامیکه او بر این مبنا حرکت می کند، قابل تحسین و تقدیر است. مدال شجاعت به راستی شایسته اوست. این شجاعت اوست که باعث شده که بر خط انصاف حرکت کند و تشویق های اطرافیان او را به افراط و بی انصافی سوق ندهد، در عین حال او شجاعت را نه در تحقیر آنها که زیر تیغ سرکوبند، بلکه در به نقد کشیدن آنها که سرکوبگرند پیدا کرده است. به راستی آیا سرکوب و تحقیر و تخفیف آنها که خود در زیر سخت ترین فشارها هستند، شجاعت می خواهد؟ درود بر مانا. امیدوارم که همچنان بر خط انصاف حرکت کند و مصالح مردم را در نظر بگیرد و هنرش را در خدمت مردم جامعه اش قرار دهد.

 
At June 19, 2010 at 6:31 AM , Anonymous Anonymous said...

آفرین بر شما آقای بهنود: دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت

 
At June 19, 2010 at 6:31 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود
من همیشه طرز فکر و گفتار و نوشتار شما را تحسین کرده ام .
به نظر من هم از همین حالا باید درد مسری تفکر حذفی را درمان کرد . از همین حالا که داریم نتایج چنین نگرشی را در رفتار گروهی می بینیم بهتر می توانیم برای درمان این نوع نگرشها اقدام کنیم . باید همه یاد بگیریم که "من چون تو فکر نمی کنم و تو نیز چون من ،تو باش تا من هم باشم "

 
At June 19, 2010 at 6:36 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
حرف منطقی شما هم با تهمت و بد و بیراه و حداکثر با پذیرش همراه با اکراه جواب داده شده. فکر میکنم اصلا دموکراسی برای ما خیلی زوده. بیهوده هیجان زده شدیم برای چیزی که ظرفیت ش در جامعه ایرانی وجود نداشت. بدیهیات دموکراسی به خرج این ملت نمیره. افسوس

 
At June 19, 2010 at 6:55 AM , Anonymous فرنگی said...

آقای بهنود عزیز، مشکل این نیست که کیهان از کارهای نیک آهنگ استفاده می کند، مهم این است که نیک آهنگ مانند کیهانیان می اندیشد، نیک آهنگ بارها به سبزها توهین کرده است با استفاده از ادبیات و روش های کیهانی. سبزها هم دارند از خودشان دفاع می کنند همانطور که در برابر کیهان مجبور به دفاع از خود هستند، کافی است به بحث و جدل های کامنتی نیک آهنگ با سبزها در بالاترین نگاهی بیاندازید.
پ.ن: با عرض معذرت اضافه کنم که شخصا با اینکه از زندان رفتن درخشان خوشحال نیستم، اما بهیچوجه او را زندانی مظلوم نمی بینم. موفق باشید

 
At June 19, 2010 at 6:55 AM , Anonymous Anonymous said...

همون چیزی که این کاریکاتوریست می‌خواست شد، شلوغ کاری، معروف شدن و از آب گٔل الود ماهی‌ گرفتن

 
At June 19, 2010 at 7:13 AM , Anonymous Anonymous said...

به اقای محسن

استدلال شما در مورد نیک آهنگ (کسی که هر روز همگام با کیهان سبزها را می زند) کاملا مشابه همان استدلال کیهان در مورد سبزها است که می گوید سران فتنه همگام با اسراییل و آمریکا علیه نظام مقدس فعالیت می کنند. این شما هستید که مانند کیهان حرف می زنید و اگر زمانی به قدرت رسیدید امثال سعید امامی و شریعتمداری خوهید شد. مگر نه اینکه آن ها هم با ایمان به اسراییلی بودن مخالفانشان آن ها را می کشتند؟

تنها و تنها راه نجات کشور این است که همه ما، همدیگر را در کنار هم قبول کنیم، روزی که مانند نلسون ماندلا ببخشیم ولی فراموش نکنیم. سبزها با نیک آهنگ یر سفره بنشینند، بحث کنند و دوستانه از هم جدا شوند و قبول کنند که کسی مانند نیک آهنگ فکر کند و بنویسد. نه اینکه جواب دهند: تا موقعی که این طوری فکر می کنی جایت در جهنم است

دوست عزیز، از شما بیشتر از شریعتمداری بیرون نمی اید که به خاطر فکر کردن، مردم را راهی جهنم می کنی

 
At June 19, 2010 at 7:17 AM , Anonymous حمیدرضا said...

جناب بهنود عزیز نقد ظریف و دقیق شما خیلی گوارا بود اما من احساس میکنم که باید بین نقد کردن جناب آقای نیک آهنگ از طرف مخالفانشان با قائل شدن آزادی بیان برای ایشان و هر کس دیگر تفاوتی قائل باشیم. در این چند روز و بین این همه اظهار نظر مختلف من ندیدم سبزی نوشته باشد که نیک آهنگ اجازه حرف زدن نداشته باشد یا اگر ایران بود به زندانش بیاندازیم. عده ای بودند که او را نقد کردند و عده دیگری هم احساساتشان را در رابطه با کاریکاتور مطرح کردن. مگر در آزادترین کشورهای دنیا هم کاریکاتوریست ها یا فعالان سیاسی و نویسندگان هرچه گفتند مخالفانشان سکوت میکنند؟ مگر اینهمه در فضای اینترنت علیه شما مطلب نوشته نمیشود اما به علت قلت نفراتشان به جایی نمیرسد؟ در همین بالاترین تعدادی از کاربرها که لینکهایشان بیست رای هم نمی آورد تمام همتشان تخریب شماست آیا شما حقوق انسانی آنهارا در ابراز عقیده علیه تان نادیده میگیرید؟ آیا شما هم مثل نیک آهنگ فریاد وا آزادی سر میدهید که منه خبرنگار که اندازه سن پدران صاحبان آن آی دی های اینترنتی سابقه کار روزنامه نگاری دارم نقد شدم؟ خوشبختانه در سر همان قضیه "خشونت" که با واکنش تند بعضی از کاربران اینترنتی مواجه شدید خیلی بزرگوارانه حتی نقدها را در وبلاگ خودتان بازخورد دادید و مخالفانتان را گله هایی که از خود استقلال رای و نظر ندارند ندانستید. در این نوشته اخیر ما را نواختید و کار نکویی هم کردید که همیشه به شنیدن توصیه های شما احتیاج داریم اما من احساس میکنم ما هم که نظرمان را مطرح کردیم و این کاریکاتور را نپسندیدیم هم مانند نیک آهنگ انسانهایی هستیم با پوست و گوشت و استخوان که مثل ایشان اجازه ابراز عقیده و نظر داریم. شاید این ویژگی دنیای مدرن شده امروزی باشد که یک کاربر معمولی بالاترین رای مثبت و منفی اش همانقدر موثر است که جناب آقای نیک آهنگ و شما، عجیب است که شما که متعلق به این نسل نیستید خیلی منطقی تر برخورد کردید تا ایشان که متعلق به نسل ماست. با تشکر و عذرخواهی از اطاله کلام

 
At June 19, 2010 at 7:21 AM , Anonymous Anonymous said...

Dear highly esteemed Mr Behnud, I agree with your point of view, nevertheless we can not close our eyes and deny that he is insulting a companion and a symbol of our movement in the most difficult time of our struggle for a free democratic Iran. I see some hands involved in this process of brandishing Mir Hossein in particular. These powerful hands has the blessing of those powerful men such as Mr Rupert Murdoch , the close friend of Ariel Sharon and pahlavis and the owner of Times, daily telegraph, Australian herald Tribune and TV One.

 
At June 19, 2010 at 7:23 AM , Anonymous khashayar said...

من با نیک‌آهنگ مخالفم در همین حال با توهین کردن به وی هم کاملا مخالفم.

آقای محسن جهنم چیه عزیز، من برام سخت تسوررش که یکی‌ از سبزها اینگونه برچسب بزنه. یادت باشه عزیز میر حسین برای مبارزی با این رفتار‌های غلط اومده، و بخاطر همینه که ازش حمایت میکننیم.

 
At June 19, 2010 at 7:30 AM , Anonymous Anonymous said...

kamelan bahatoon movafegham aghaye behnood.
be nazare man aghaye nikahang faghat ye cartoon keshidan va dalil nemishe chon ye ede azin cartoon be nafe khodeshoon sooe estefade kardan maham ishoon ro sarzanesh konim.tamame badbakhtihaye ma bekhatere hamin edeie tondro hastesh ke yenafaro bija enghadar bozorg mikonan va moghaddas mikonan ke akharsar khodeshoonam mesle mola nasredin bavareshoon mishe.ishoon ye cartoonist hastan va be nazare man in masale sedaghat va bitakalof boodane ishoon ro miresoone.

 
At June 19, 2010 at 7:34 AM , Anonymous Anonymous said...

جنبش سبز باید کار خودش را بکند و خودش را درگیر نیک آهنگ یا دیگرانی مثل او نکند.

گرچه نیک آهنگ هم عملا خواسته یا ناخواسته در حال ضربه زدن است و کارش در جهت این است که ضرب جنبش سبز گرفته شود.مثلا همین واژه سبز الهی که نشان از این دارد که آقای نیک آهنگ هم مثل کیهانی ها فکر می کند و اصولا قایل به تفکیک گروه های اجتماعی و جداسازی آنهاست.

با این حال جنبش سبز یرای همین آمده که این نگاه ها را عوض کند و نباید برای مقابله به شیوه های آنها متوسل شود.

یک نگرانی نیروی جوان جنبش سبز این است که توقع دارند نیروهایی مثل نیک آهنگ از جنبش سبز دفاع کنند و خود آقای نیک آهنگ اما برعکس خود را سبز نمی داند و حتی با سبز مشکل دارد. بنابراین ما باید توقعاتمان را از ایشان کم کنیم و ایشان را در جایگاه خودش یعنی یک کاریکاتوریست و نه چیز دیگر قرار دهیم و در ذهنمان ایشان را از لیست طرفداران جنبش سبز برداریم

من سخنی با دوستانم در جنبش سبز دارم و آن هم این است که باور کنید اگر با بعضی از افرادی که در جامعه روشنفکری یا هنری هستند و ما برای آنها خیلی جایگاه قایلیم از نزدیک ارتباط داشته باشید متوجه می شوید آنها چیزی بیشتر شما نمی دانند و شاید خیلی زود خطاهای فکری شان برای شما آشکار شود پس حساسیت نداشته باشید و خیلی کسی را بزرگ نکنید و توقع زیادی نداشته باشید .

مهدی

 
At June 19, 2010 at 7:34 AM , Anonymous Anonymous said...

به به. ظاهرا جمعه شریعتمداری های آینده و جنتی ها و هاشمی ها جمعه. آقای خمینیتون کی تشریف میارن.این همه با هم جون کندیم و سختی کشیدیم تا جمهوری اسلامی 2 رو ببریم بالا؟؟؟اشماها که تو این فضای مجازی اینطور رفتار میکنید اگر زندان و زور و سرباز داشتید چه میکردین؟پس فرق ما با اونا چیه؟؟
دلم میسوزه که با یک سرمقاله ی کیهان و امثال اون که هدفی جز همین اتفاقات نداره رگای غیرتتون میزنه بالا و احساستون به عقلتون چیره میشه.قصد اهانت ندارم اما ترجیح میدهم در مزرعه ی حیوانات جورج اورول قاطر و اسب باشم تا یکی از گوسفندان

 
At June 19, 2010 at 7:36 AM , Anonymous Anonymous said...

دوستان جنبش سبز پاراگراف آخر آقای بهنود خیلی مهم است

وظیفه جنبش سبز دفاع از آزادی بیان آقای نیک آهنگ است

مهدی

 
At June 19, 2010 at 7:36 AM , Anonymous Anonymous said...

dorood bar khosh akhlagh tarin nevisandeye donya ,Amir Ali az San Diego :)

 
At June 19, 2010 at 7:40 AM , Anonymous Anonymous said...

آقاي بهنود

نوشته شما كاملا متين هست.
اما سزاوار هم نبود نيك آهنگ ما را سبزااللهي خطاب كند!

 
At June 19, 2010 at 7:40 AM , Anonymous Anonymous said...

chand roozi hast ke daram jaryanati ke atrafe in cartoon pish amadaro nigah mikonam.
Vaghena az baro bacheahye sabz na del sard shodam...ma irania haminim...hich vaght avaz nemishim...nick ahang nazaresho gofte...in hame baghiaro be toop bast...chon tarafe shoma bood kafo dast zadino hoora keshidin..ta ye chiz be mezaghetooon nayoomad sari jebhe gereftin...yekam beshini fekr konin..in tarze fekr baratooon ashna nist? in hamoon tarze raftare kasayi nist ke darin jeloshoon vay mistin? ta vaghti ke ma irania inghdar khodkhahim, azadi bayan voojoood nadare...in faghat ye arezoe ke sakht be dast miad! manam ye adame bi tarafam! be hich tarafam mayel nistam! faghat doost daram zendegie mardom o keshvaram behatr she! ba joft taraf ham az nazare tarze fekr rahat nistam! vasalam ineke in moozo ro alaki gonde nakonin! chon abero khodetoono mibare!

 
At June 19, 2010 at 7:44 AM , Anonymous علي said...

اصولا اين روحيه ديكتاتور منشي در ژن همه ما ايراني ها هست. تا كسي از ما انتقاد ميكند انتقادش را توهين تلقي ميكنيم. من در سايت بالاترين اين ماجراي كاريكاتور بالاترين را دنبال ميكردم. ديدم در بسياري از موارد طرفداران خشمگين موسوي چنين استدلال ميكنند كه : ما انتقاد را قبول داريم ولي انتقاد با توهين فرق دارد.
اين جمله من را به ياد حرفهاي مسوولان حكومت انداخت كه هربار يكي از منتقدين نظام را بازداشت كرده اند همين استدلال را آورده اند. معلوم نيست اين انتقادي كه توهين نيست چه مشخصاتي دارد. لابد منظورشان انتقاد بي خاصيت و سطحي است. به نظرم لازم است كسي اين وسط معني كلمه توهين را تبيين كند.

 
At June 19, 2010 at 7:44 AM , Anonymous سینا said...

موافقم استاد عزیز...
جقدر از دیدن چهرتان در بی‌بی‌سی فارسی لذت می‌برم حیف که الان از هرشب شده هفته‌ای یکبار اما همان هم غنیمت است. آن صدای دلنشین و آن بخش معرفی مطبوعاتت که برای ما شده کلاس روزنامه‌نگاری امیدوارم شرایطی فراهم بشه که زودتر بیاین ایران. خیلی دوست دارم شما رو از نزدیک ببینم.
شما نقش بسیار پررنگی در شکل دهی تفکر من داشتید استاد اینکه همیشه مشی سیاسی معتدلی داشته باشم.
شما دکتر شریعتی و یکی از معلمان دوران دبیرستانم تا عمر دارم این سه نفر رو معلم خودم می‌دونم

 
At June 19, 2010 at 7:46 AM , Anonymous Anonymous said...

واقعا این بود معنای سبز بودن؟؟؟به همان بیانیه های آقای موسوی رجوع کنیم که در یکی از آنها چه خوب گفت کسانی که مخالف ما هستند هم اگر بدانند هدف ما چیست و به کجا می رسیم با ما همراه می شوند یعنی سبز بودن یعنی کسانی هم که به احمدی نژاد هم رای دادند محترمند.نیک آهنگ نظر شخصی خودشو گفته آیا باید بخاطر بول گرفتن کیهانیان او را هم از آن خبائث بدانیم؟؟؟

 
At June 19, 2010 at 7:52 AM , Anonymous Anonymous said...

نمی دانم بخندم یا بگریم به حال و روز کسانی که در هر سویی باشند چشمان خود را می بندند و دهان خود را بر اهل و نا اهل می گشایند، اگر بناست با یک کاریکاتور اینگونه به یکدیگر بتازیم، اگر شنیدن حرف مخالف اینقدر دشوار است، اگر کسی یک نفر است حرفش شنیدنی نیست، اگر به جای پاسخ حذف میکنیم، که این خود دیکتاتوریست خواه از اقلیت خواه از اکثریت، بیایید همینجا تمرین کنیم تا بازنده روزگار نباشیم

 
At June 19, 2010 at 8:02 AM , Anonymous علی ن said...

سلام، یک سال از جنبش سبز نگذشته است که دوباره شاهد جنگ و جدالهای داخلی هستیم و نوک تیز مدادمان به جای اینکه رو به دشمنان اصلی ملت باشد رو یکدیگر است. و جالب اینجاست که همان افرادی که اندکی بعد از دوم خرداد میان اصلاحطلبها شکاف انداختند این بار هم بانی و باعث این دعواها هستند. همین آقای نیک آهنگ کوثر که زمانی از روابط جنسی همکاران روزنامه نگارش می نوشت و این کار را "افشاگری" و "لازمه" نحول سیاسی می در جامعه می خواند،این روزها هم هر بار با ماجرایی جدید وارد عمل میشود و یک روز اصطلاح "سبزاللهی" را باب می کند و روز دیگر به اسم "آزادی بیان" به تمسخر و تحقیر مهدس موسوی می پردازد.

آیا هر جیزی که "آزاد" است "اخلاقی" هم هست؟

 
At June 19, 2010 at 8:05 AM , Blogger Unknown said...

دوستان فراموش نکنید که جنبش سبز یک جنبش مدرن است و اختلاف عقیده و نظر در آن به رسمیت شناخته میشود. به قول آقای بهنود چه فرقی با کیهان و کیهانیان خواهیم داشت اگر هر نظری را با ناسزا و هوار هوار جواب دهیم. اصلا از خودتان تا بحال پرسیده اید "آیا تفکرات من را هم همه قبول دارند؟؟".
بیایید تا همه زیر یک چتر سبز *باقی بمانیم" و دیگران را هم زیر این پوشش امان دهیم.

 
At June 19, 2010 at 8:09 AM , Blogger سينا جامي=Sina Jami said...

میدونید چیه؟
این که هر کس آزاد است که نظرش را بیان کند گیریم با نظر همه مخالف باشد.
دفاع از نیک آهنگ به منزله ی دفاع از نظرات او نیست دوستان

 
At June 19, 2010 at 8:53 AM , Anonymous یا علی said...

چطور می توانید این قدر خونسرد و بی طرف صحبت کنید دیشب برای بار سوم صفحه دوم جمعه این هفته را دیدم . به دوستان هم گفتم برایم عجیب بود. حالا که این مقاله را خواندم آن تعجب معنا پیدا کرد. آقای بهنود آیا شما نمی توانید برگردید. ؟ کاشکی می توانستید به شما احتیاج داریم به یک معلم خونسرد

 
At June 19, 2010 at 9:01 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام

.ooooo.my God
یعنی ما اینقدر [....]شدیم که حتی این رفتار رو هم که از دولتمردانمان انتظار داریم و خودمان مدعی اش هستیم باید یاد بگیریم.

id never in my life learned anything from any one who agreed with me. {Malone}


Ardush.azad

 
At June 19, 2010 at 9:18 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
اصل بازی حاشیه ای است و فایده ای برای ایران ندارد.فایده حقیرش را آنها میبرند که سوژه ای یافته و برنا مه ای می سازند چه " بیست و سی"آنها چه "نوبت شما "ی شما و .... و نفع فجیع آنرا همه آنان که از تمرکز سبز ها به حواشی (به ویژه از نوع فرسایشی اش) دلار و پوند نفتی می برند,چه د ر ایران و چه در لندن و واشنگتن .
اما
حرف آخر شما حرفی اصولی است :دشنام و تهمت مقدمه حذف است و حذف پاسخی جز حذف ندارد.
اما چرا وقتی این آقای کارتو نیست هر روز به نحوی به کار آمد ترین سرمایه های سبز ها دشنام و تهمت می زد و می زند ، این تذکر را به او ندادید؟ادرست است ،برخی از واکنش های سبز ها تیغ نامیمون حذف را برای فردا تیز می کند و لذا قابل ملامت است اما در عجبم از شما که آقای کارتو نیست را که هم امروز تیغ حذف و طراری در گذر عیار طلب اصلاح طلبان می چر خاند، مستحق نصیحتی علنی ندیدید و نمی بینید !

 
At June 19, 2010 at 9:47 AM , Anonymous Anonymous said...

Enteghad khoobe ... ama vaght dare va bayad bedooni chetor enteghad koni
...
in agha engar dare baraye jenahe ghateline mardom caricator mikeshe

 
At June 19, 2010 at 10:10 AM , Anonymous علي said...

حالا مگه كسي به ايشون توهين كرده يا تهمت زده...بچه ها هم به نظر ميرسه دارند نيك آهنگ رو نقد ميكنند...فقط مشكل اينجاست كه نيك آهنگ تو اقليته و بايد مواظب باشند حقوق اساسي اش از بين نره والا ايشون هم بايد تحمل كنه

 
At June 19, 2010 at 10:10 AM , Anonymous maryam said...

پس کی یک مقاله ای در دفاع از حقوق موسوی و سبزاللهی ها می نویسید؟؟

 
At June 19, 2010 at 10:12 AM , Blogger Dalghak.Irani said...

1- ازهنگامی که یقین حاصل کردم که اکثریت قریب به اتفاق مصاحبه شوندگان کتاب مصاحبه با تاریخ "اوریانا فالاچی" عاقبت به نکبت شدند؛ این را هم یقین کردم که روزنامه نگاران؛ این نانجیب ترین نجبای قوم بسیارپرزورترهستند از سیاستمداران.
2- همه برای جنبش مدنی ایران رؤیاهایی تدارک دیدند درنیمه راه وقتی که بوی کباب گوشت تن بچه ها بلند شد. ولی سوگمندانه کباب ها خیلی زود جزغاله شدند؛ وجزغاله که دیگر بویی ندارد وحتی دود هم لختی بعد.
3- داستان که به اینجا رسید لازم شد خیلی ها دست شان را جابروند چرا که میز جدید به اندازۀ این همه پوکرباز قهار صندلی نداشت. ولی مثل همیشه هیچ قماربازی بدون برنده شدن حاضربه ترک میز قمارنیست مگر اینکه به بی آبرویی وافلاس بکشد.
4- من هم به نیک آهنگ خیلی تندشدم زمانی که تصمیم نهایی اش این شده بود که سایت خودنویس را اسمی خواهد کرد -ولابد انتفاعی- به هردلیل. ولی گفتم که او تصمیمش را گرفته بود واحتمالاً الان با این پست پرکامنت بهنود ریسه رفته است.
5- مشکل از ان جایی آغاز شد که درجمهوری اسلامی لمپن، روزنامه نگاری هم به لمپن ها رسید و آداب ندیده ها ومکتب نرفته ها. والا کدام روزنامه نگاردرس خوانده ای نمی داند که روزنامه نگاری با سوگند به "مسئولیت قلم" آغاز وانجام می شود.یا...هو
پی نوشت:
اگر 90 درصد راستی های جهان بدست ده درصد روزنامه نگاران متعهد به "مسئولیت قلم" است؛ شک نکنیم که کسر بسیار بزرگی از ناراستی های جهان نیز کارآن 90 درصد روزنامه نگاران "مسئولیت منفعت من" است.

 
At June 19, 2010 at 10:38 AM , Anonymous SA said...

آقای بهنود
حتما قبول دارین که خیلی از روشنفکرای خارج از ایران دیگه دارن پرت و پلا می گن؟
چرا راجع به مقاله آقای تاجزاده نمی نویسین؟ چرا از مقاله های قوچانی حرف نمی زنین؟ چرا به بیانیه موسوی نمی پردازین؟
اینها از همه واقعی ترن و بهتره روشون بیشر وقت گذاشت!
منظورم توهین به هیچ کسی نبود، به مقاله شما هم خیلی زبطی نداشت ولی دیگه تو "این نقطه که از کل جهان بیرن است" خسته شدیم از توهم ها و تحلیل های بی ربط. ولی در هر صورت تحمل می کنیم و تمرین مدارا

 
At June 19, 2010 at 11:04 AM , Anonymous Anonymous said...

از تاریخ بیاموزیم
بدون اهانت به شخص ویا گروهی
اگر کسانی ندانسته "عجولانه" و یا کسانی مغرضانه رهنمود هایی میدهند که اقای موسوی اشتباه تاریخی را که اقای رجوی نمود، تکرار کند هشیار باشند که میرحسین تاریخ را تجربه کرده است. عوض کردن روش مبارزه سیاسی به روش مبارزه خشونت یا عملیات چریکی در فضای بی رحم ترین دیکتاتوری نظامی ، در حالیکه تمامی مبارزان سیاسی شناخته شده اند، بجزفرستادن مبارزان در داخل به سلاخانه و تاخیر درتحول نخواهد بود. دولت دیکتاتور برای توجیح های عوامفریبانه خود کوششهای زیادی برای تبدیل روش مبارزه به خشونت نموده است.
اقای مصباح یزدی قاتل شرع و استاد اعظم لژ فراماسیون “حجتیه” با احکام شرعی "مهدورالدم" وفرمان دشمنان را" خفه كنيد"ا منتظراین است
با سپاس
مزدک

 
At June 19, 2010 at 11:05 AM , Blogger آکریم said...

جناب بهنود! می خواهم یک مقایسه ای بین این دو شخص بفرمایید:
1- کسی که از تریبون به اصطلاح اخلاق بی ادبی می کند و می گوید:

" مثل سگ دروغ می گویند".

2- کسی که قلم دستش گرفته است و نماینده قشر فرهیخته جامعه است و ندای آزادی طلبیش گوش همه را کر کرده اما مخالفینش را گله خطاب می کند. چه

به نظر شما دلیل این همه شباهت چیست؟

 
At June 19, 2010 at 11:56 AM , Anonymous Anonymous said...

میترسم آقای بهنود.از امامی ها و عسگر ها میترسم.از جنتی ها و هاشمی ها و از تمام این اخلاقیات بالقوه که در روح و جان برخی جا خشک کرده میترسم.میترسم روزی چشم باز کنم و تمام این آقایان را دوباره ببینم اما اینبار در لباس سبز و همین ها دوباره حاصل خون دل ها رو به باد بدهند.
ای کاش که تمامی پلیدی ها دو برابر میشدند اما در عوض افراط و تفریط میرفتند و فراموش میشدند

 
At June 19, 2010 at 12:58 PM , Anonymous Anonymous said...

واقعا انتظاری دارید که نیک آهنگ جنبه اش را ندارد. گمانم این است که این پیشنهاد شما، او را برای پرده دری و توهین هایش گستاخ تر کند اما حتما چیزی بیشتر از ما می دانید دیگر.
چشم استاد
نیک آهنگ از این پس، یک دشنام کمتر می شنود و این از قلم پرکرشمه شماست!!

 
At June 19, 2010 at 1:12 PM , Anonymous Anonymous said...

اولا کاریکاتور توهین نیست بلکه هنر انتقاد است هر چند مانند هر هنر دیگر می تواند بسیار عالی و یا دانی بشود. البته آقای نیک آهنگ کوثر با زبان نیشدارش نکته ای بجا را گوشزد کرد. اما به نظر من کارهای ایشان از همان تمساح گرفته تا همین موسوی کارهای درجه
یک نبوده و نیستند. وقتی مخالفمان
را مثل سگ بکشیم در رجا نیوز هم طنز سگ زرد برادر شغال را می نویسند و همینطور
به یکدیگر فحش می دهیم و جسورانه انتقاد می کنیم تا ان یکی که روزگار چماق به دستش داده جرات زدن را هم پیدا کند. و این شده قصه نا فرجام ما ایرانیان پر مدعا. م
دیروز کنار یکی نشسته بودم، صحبتمان گل گرفت، دمی خوش گذشت تا نا خواسته به سیاست رسید بحث. ناگهان چهره اش گرفته شد ، بحث را ناتمام گذاشت و رفت. چرا ؟! چون من ریش داشتم. و آنقدر از اینکه ما دو هموطن اینهمه از هم می هراسیم و بیزار شده ایم دلم گرفت که تا چند ساعت فکری این ماجرا بودم. م

 
At June 19, 2010 at 1:58 PM , Anonymous Anonymous said...

اگه دقت کرده باشید خیلی ها اینجا شما رو استاد یا معلم خطاب کردند. جنبش سبز جنبش جوانی است و به دنبال پیدا کردن یک هویت است و این چالش ها هم به پیدا کردن همین هویت کمک می کند. آقای موسوی هم می خواهد اول یک هویت تعریف کند. جوانان به دنبال یادگیری هستند و رفتارهای احساسی آنها به نظرم زود گذر است

مهدی

 
At June 19, 2010 at 3:04 PM , Anonymous Anonymous said...

استاد عزیز، جهت آزمایش ،کامنتی انتقادی زیر یکی از کارهای نیک آهنگ بگذارید، خواهید دید فغان ما از چه جهت است!فورا به شما انگ زده می شود، من به شخصه انتقاد از شریعتمداری را سازنده تر از نیک آهنگ می دانم!1

 
At June 19, 2010 at 6:16 PM , Anonymous Anonymous said...

حرف شما درسته _اما مشکل ما نظر مخالف نیست والا اقای شریعتمداری (فرزند آیت الله شریعتمداری ) دایما از موسوی انتقاد می کند یا خیلی های دیگر پس چرا با آنها به مشکل نخوردیم ؟ مشکل این هست که ذهن نیکاهنگ یک ذهن تخریب گر هست به جای اینکهانتقادهایش در راستای بهتر شدن جنبش باشد در راستای تخریب جنبش هست این کاریکاتور فقط یک انتقاد نیست تمسخر مسیر سخت این یکساله است که ما با مهندس در ایران طی کردیم اقای بهنود شما شاید در خارج برایتان این بیانیه ها شوخی باشد اما ما در سخت ترین اوضاع از دانه به دانه این بیانیه انرژی و روحیه گرفتیم از کسی که می دانستیم اوضاع را درک می کند بیرون گود ننشسته و بگوید لنگش کن در همین شهر کنارمان هست این کاریکاتور دل همه افرادی که یک سال این مسیر سخت را آمدند شکست اقای بهنود ما را نقد کنید اما مسخره نکنید این حرکت لایق این برخورد نیست

 
At June 19, 2010 at 6:20 PM , Anonymous Anonymous said...

دوست عزیزی که کامنت بالا را گذاشته به درستی وضعیت ما را در داخل کشور توصیف کرده اما نفهمیدم چرا جوری نوشته انگار آقای بهنود ما را مسخره کرده و نوشته شاید شما در خارج از کشور بیانیه ها برایتان شوخی باشد... توجه نکرده که آقای بهنود خودش در میان متن از بیانیه اخرین همین طور از نامه آقای تاج زاده استفاده کرده است.
با عرض معذرت برای تذکر بود فقط

 
At June 19, 2010 at 8:25 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود با حرف شما موافقم فقط یک نکته هست که باید همیشه در نظر بگیریم. اینکه هر کس با هر نظر "صادقانه" حرف مخالف یا موافقش رو بزند. این فرض آیا در قبال نیک آهنگ صادق است؟!! آیا ما خود را با کلمه "دموکراسی" گول نمی زنیم؟!! آیا احمدی نژاد یا خامنه ای آزادند هر حرفی را بزنند؟ حرفهایی که منجر به کشته شدن مردممان می شود؟!! به نظرم بهتر است در همین کلمه دموکراسی که قیدی گذاشتید به نام "صداقت" درست فکر و تحقیق کنیم.
یک مطلب دیگر. پیرو صحبتهای خود شما در مورد آمریکا که ظاهر و باطن اعمالش فرق دارد، می توان اعمال انسانها را تشخیص داد و صداقتشان را محک زد. مردم صداقت افراد را درک می کنند و این درک باعث نپذیرفتن نیک آهنگ می شود همانطور که نمی توانند صداقتی از کلام کودتایی ها درک کنند.

با تشکر

 
At June 19, 2010 at 8:36 PM , Anonymous Anonymous said...

می گویند روزی دکتری برای تحقیق به جزیره ای رفت ، زیاد نگذشت که فهمید این جزیره ، جزیره ی آدم خوارهاست و یک سری آدم خوار دارند می آیند به سویش ، سریعاً رفت بالای یک درخت و با موبایلش برای دوستان خود در خارج از جزیره زنگ زد که آی آقا: اینجا که همه آدم خوارند!
رفیقش در خارج از جزیره بود و از آسیب احتمالی در امان ، به او گفت:آدم خوار یعنی چه؟!دوره ی این حرفها گذشته!برو پائین و مثل مرد وایسا و بگو خجالت بکشید! شما حق ندارید طبق کنوانسیون های بین المللی به کسی آسیب برسانید چه برسد به خوردن انسانها!

حکایت موسوی و دهه شصت ، یا حکایت سران فتنه ی امروز و سکوت معنا دارشان ، حکایت همان دکتر تنها در جزیره ی آدم خوارهاست و نیک آهنگ ها(کنار گود نشین ها)همان نا رفیق هایی هستند که می گویند چرا از درخت پائین نمی آیید و با آدم خوارها دست به یقه نمی شوید
ایشان فراموش کرده اند که آیت الله لاهوتی و عزیز دردانه ی هاشمی و پدر شوهر دختران هاشمی را ، لاجوردی آدم خوار چگونه بلعید بطوری که خود امامشان هم مکدر شد.
حال نیک آهنگ ها ، بدآهنگ ترین نواها را در حساس ترین دقایق می نوازند تا جای آهنگ اتحاد را مانند خروس بی محل ، بستانند.
البته مشکل دیگر از ماست که ارزش کارهای قدیمیش را به شخصیت او نسبت دادیم و اکنون تبدیل به غولی شده که شکاندن شاخش برابر زخمی شدن خرخره ی ماست.
یادمان رفت ما برای تمساحش هورا می کشیدیم ، نه برای او...
sinamusiccc@yahoo.co.uk

 
At June 19, 2010 at 9:31 PM , Anonymous Anonymous said...

فکر مي کنم اگه ما نيک آهنگ را قبول نداريم، که نداريم، به جاي فحش دادن بهتره بايکوتش کنيم.اگه ما کاريکاتورش رو تو بالاترين مثبت نديم يا تو فيس بوک به اشتراک نذاريم يا تو روز کاريکاتورش رو چک نکنيم نيک آهنگ هم مثل کيهان بي اعتبار مي شه.اين ما هستيم که نيک آهنگ رو بزرگ مي کنيم نه کاريکاتورش

 
At June 19, 2010 at 9:40 PM , Anonymous Anonymous said...

نمی فهمم چرا قضیه به این سادگی رو کسی نمی گیره. بحث اینه که نقد بکنیم ولی دشنام ندیم و تهمت نزنیم.

هر چی دلتون می خواد مخالفتتونو با نیک آهنگ بیان بکنید ولی نگید وابسته است و مزدور و فلان و فلان. این گونه برخورد ما را به جایی نمی برد جز استبداد بعدی.

 
At June 19, 2010 at 10:57 PM , Anonymous ناصر said...

واقعیتش من هم می ترسم. به من اجازه بدهید که طور دیگری فکر کنم؛ عصبانی نشوید اگر صریحا اعلام کنم که من هم مثل نیک آهنگ نگران خواندن بیانیه سیصدم میرحسین و میرحسین ها هستم. نگرانم از این که دیر زمانی نگذرد و نیک آهنک نه در اقلیت بلکه در اقلیت باشد و کسانی که امید به سرانجام جنبش دارند در اقلیت. بیایید هشدار نیک آهنگ کوثر را بیشتر از آنکه پیام یاس و ناامیدی بخوانیم ، هشداری بدانیم و فراخوانی برای اقدام و بیرون آمدن از موضع دفاعی. خوانش من از شرایط موجود نوعی ایستایی جنبش و امید به حادثه است؛ حادثه ای که بتواند فرصتی در اختیار جنبش و تحول خواهان بدهد تا بتوانند کاری بکنند. من یقین دارم که حادثه در راه است چرا که بند ناف ایران را با حادثه بریده اند. اما سوال اینجاست چه حادثه ای؟ و حادثه در چه شرایطی؟ اگرچه به دلیل غلبه جنبه های سلبی موجود در نظام سیاسی حادثه ها به احتمال زیاد به ضرر رژیم خواهد بود اما این لزوما به معنی این نیست که حادثه ها در هر حال به نفع جنبش و تحول خواهان خواهد بود. برای همین است که تاکید دارم باید نکته نیک آهنگ را باید هشدار خواند نا نسیم ناامیدی. هشدار برای اقدام؛ هشدار برای پیش دستی هشدار برای برنامه ریزی.
گفتنی را باید گفت و اما مهم تر این است که شنیدنی ها را باید شنید.

 
At June 19, 2010 at 11:11 PM , Anonymous Mehdi said...

به نظر من مادر زمان انقلاب 57 آنقدر نقد نکردیم که به اینجا رسیدیم. ولی حالا آنقدر زود نقد را آغاز کرده ایم که اصولا اتحاد لازم را برای برقراری اصلاحات مورد نظر همگی بدست نخواهیم آورد.
آقای نیک آهنگ ضمن اینکه نظرش محترم است ولی باید این نوع انتقادهارا به بعداز موفقیت نسبی موکول کند. البته ایشان ناخواسته ولی به زیبایی به ثابت قدمی موسوی اشاره کردند.

 
At June 20, 2010 at 12:41 AM , Anonymous اشکان said...

ما اگر به خودمان اطمینان داشته باشیم و بدانیم راهی که میرویم درست است و در جهت تاریخ گام برمی‌داریم، دلیلی ندارد به دلیل آزادی بیان و چنین کارتونی ناراحت شویم. به نظر من راه «آزای بیان» به دموکراسی و سعادت نسبی می‌رسد. اتفاقاً باید شاد باشیم، که اپوزیسیون امروز این تفاوت را دارد که از خودش هم انتقاد میکند و شاید این راه کامیابی حرکت امروز ما، بر خلاف شکست‌های پیشین، باشد. البته همچنان که بعضی از کاربران "بالاترین" گفته‌اند این کارتون این حقیقت را نشان می‌دهد که میرحسین به هیچ وجه بر سر حقوق اساسی ملت مصالحه نمی‌کند و حتی اگر ابزار لازم برای تحقق آنها را نداشته باشد، همچنان بر سر مواضع راستین‌اش است.
به "محسن" هم می‌خواهم بگویم گمان میکنم آقای بهنود پس از چهل سال روزنامه‌نگاری و نویسندگی و اکنون که کشوری آزاد زندگی می‫کند، این امکان و شهامت را داشته باشد که آنچه را که فکر می‌کند بیان کند. (گرچه ممکن است رنک میانه‌روی به این نظر بزند.)
فراموش نکنیم روزنامه‌نگار خوب کسی نیست که آنچه را مردم دوست دارند بگوید و بنویسد؛ بلکه روزنامه‌نگار خوب آنچه را که درست می‌پندارد می‌نویسد. فکر میکنم در غیر این صورت افکار عمومی هم ممکن است در مقطعی خطاهای بزرگی بکند.
حذف این کارتون در «روزآنلاین» من رو ناراحت کرد و با خودم فکر کردم یعنی فرق چندانی بین این رسانه‌ها و رسانه‌های جمهوری اسلامی نیست؟!
میخواستم به «فرنگی» هم بگم که من فکر میکنم آنچه نیک‌آهنگ انجام داده تنها نقد سبزها بوده؛ تا در چاله‌ها و چاه‌ها نیفتند. همچنین فکر میکنم بحث و جدل و کامنت‌های بیشتر بسیار سودمندتر است از نوشته‌ای که کسی کامنتی بر آن نمیگذارد.

 
At June 20, 2010 at 2:12 AM , Anonymous علی said...

در مورد نیک آهنگ حرف شما درست است. اما آنچه در مطلب شما جایش خالی است آن است که قرار نیست مردم دموکرات به همه چیز لبخند بزنند و اگر این طور بود هم اکنون باید به تمام بسیجیان و دولتی ها و امام جمعه ها که کمر همت به بدبختی ایرانیان بسته اند، لبخند دموکراسی بزنیم و بگوییم زنده باد مخالف من. لطفا تصور درست از یک جامعه دموکرات را برای خوانندگان دقیق تر تشریح کنید.

 
At June 20, 2010 at 2:17 AM , Anonymous نیوشا said...

مسعود بهنود گرامی

میدانی و میدانیم که گوش فرا دادن آنچنان که بنظر میآید آسان نیست، خاصه برای آنانکه این مهم را فرا نگرفته اند! نیاز به زمان، فرهنگ سازی نهادین و تلاشی بزرگ میبینم که برخی از هموطنهایمان(که کم هم نیستند) در یابند که باید گوش فرادادو پذیرفت ،حتا آنچه را که ما نمی پسندیم.جناب معروفی جائی گفتند -و چه بجا- که ملتها را نمیتوان سزارین کرد، از دیدگاه فرهنگی ملت باید همچون جنین مدت لازم را در رحم یک اجتماع فرهنگی سر کند و سپس ظهور کند.که بشنود و ببیند که غیر او هم دگری هست که آنچنان میاندیشد، که نیک آهنگی هست و اینچنین-درست- میبیند.من بشخصه چون از نسل تو هستم میبینم که هموطنانی نیز متولد شده اند ، بی آنکه برون از مرزهای این خاک نیز بوده باشند، مسعود جان تو همیشه یکی از آنان بوده ای، از مقالات خوبت پیش از انقلاب، تهران مصورت، کانال 2 بینظیرت و کتابهایت تا........به امروز که پایدار بر عقیده هایت ایستاده ایدرود بر تو و تمام آزاددگان

 
At June 20, 2010 at 2:30 AM , Blogger Unknown said...

vaghean ba nazare shoma moafeghaam....ma bayad az alan tamrin azadiye bayano dashte bashim.......vagarna farghi ba halemon nakhahim dasht......

 
At June 20, 2010 at 3:06 AM , Anonymous sanaz said...

با عرض سلام به استاد گامی جناب بهنود وهمه هموطنان نازنین که اینجا کامنت گذاشتن
خوندن متن آقای بهنود وسپس دوستان بسیار لذت بخش بود فکر می کنم نباید از این درگیریهای لفظی ترسید اطمینان دارم کشورهایی که به دوموکراسی رسیدن از همین مسیر گذشتن شاید نمی خواد راه دوری بریم اگه یه نگاهی به کاریکاتورها وتنظهایی که برای اوباما کشیدن تو امریکا یا دعوایی که بین طرفدارا ومخالفینش هست بندازیم می بینیم چیزی از ارزش کار اون کم نمی کنه .این بحثها خیلی خوبه مارو رشد میده از هیچی نباید ترسید ما باعث رشد هم می شیم چه مخالف چه موافق
به امید سرافرازی همه ایرانیان با هر طرز فکری

 
At June 20, 2010 at 3:27 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام و عرض ادب
وقتی داشتم مطلب شما را می خوانم، یاد دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی افتادم.
بعضی از دوستان چه بی ادبی ها که به ایشان نکردند. شعار گذر از خاتمی را فریاد می زدند و دیشب باز آقای افشار همین مطلب را گفت که اگر موسوی فلان نکند مردم از او عبور خواهند کرد و ....
درست است آزادی بیان و ... است.
اما یک مبارز باید عقل هم داشته باشد و هر چه که بر ذهنش مگذردو زبانش افتاد نگوید و زمان و مکان نشتاسی یکی از حصوصیات مبارزان وسیاست مداران عاقل است.
باز یاد گفته آقای خاتمی در جلسه با دانشجو یان دانشگاه تهران افتادم که پس از حمله و گفتن حرف های بی اساس و دور از منطق، این مرد بزرگوار گفت برایتان رئیس جمهوری را تدارک دیده اند که قدر این روز ها را بهتر می فهمید.
خلاصه اوضاع اسفبار کنونی یکی از دلائلش همان حرکات و شعار های ناپخته آن روزها است و لاغیر.
پس باید عقل و اندیشه داشت و هرچه بر زبان می آید نگفت.
یا حق

 
At June 20, 2010 at 4:23 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام حرف شما از هر نظر صحیح است اگر قبول کنیم نیک آهنگ تنها نظرش را گفته است توهین نکرده است تخریب نکرده است و... اما آجر اول را اگر کج بگذاریم تا ثریا کج خواهیم رفت... شاید دل نیک آهنگ با اصلاح طلبان حالا حالا ها صاف نشود این محترم است اما اینکه کسی درست آنچنان عمل بکند که نقدش را می کند چندان قابل قبول نیست حتی در غرب...حداقلش این است که خود به خود کنار گذاشته می شود. من فکر نمی کنم این نظر نیک آهنگ باشد.. بیشتر شبیه "من مخالفت می کنم پس هستم" است تا نظر شخصی نیک آهنگ. به علاوه سنت غلط انگ زنی را خود نیک آهنگ اول شروع کرد...این آجر کج را نخست خودش گذاشت و اینک کار به اینجا کشیده است. اگر بناست رویه عوض شود آن رویه هم باید تغییر کند. نقد غیر از تخریب است جلوی تخریب را باید گرفت اما نقد را نه حال شما قضاوت کنید نیک آهنگ نقد می کند یا تخریب

 
At June 20, 2010 at 4:25 AM , Anonymous Anonymous said...

از آقای بهنود تشکر باید کرد اما قبول کنیم که فاصله اخلاق ومنش ما با نقد وآزاد زیستن بسیار است.مردم ما مردمی کم هوشند.بپذیریم این حقیقت را.مردمی که به سادگی فریب می خورند وکافیست بگویی فلانی دزد است تا همه به دنبالت راه بیفتند ونپرسند که تو خود که هستی؟! نمی توانند باهوش باشند.ببینید به چه کسانی سواری می دهیم! هم برخورد بچه ها با آقای کوثر ناپخته بوده است وهم واکنش کوثر به این افراد.یک کامنت در بالاترین که توسط عضوی به نام آرش ثبت شده همین نکته را به سادگی بیان می کند:
"کاش کسي هم به نيک آهنگ تذکر ميداد نقد با مسخره کردن فرق دارد و به او ياد ميداد وقتي کسي تو را نقد ميکند و دليل مياورد و تو جوابي نداري بدهي به جاي شانه خالي کردن از جواب ، تمسخر نکن و اسم نگذار و انگ نچسبان که از اين از اخلاق به دور است"
متشکر از فضایی که به من ادی

 
At June 20, 2010 at 4:32 AM , Anonymous Anonymous said...

با جناب بهنود موافقم.
تفکر حذفی راه به جایی نمی برد.
بنده به عنوان یکی از هواداران جنبش سبز و کسی که در اکثر راه پیماییها و گرد هم آیی های سبزها در تهران مثل هزاران نفر دیگر حضور داشته ام و یکی از علاقه مندان به جناب موسوی هستم ولی از این کاریکاتور به هیچ وجه ناراحت نشدم. به نظر من این هم یک نوع تمرین دموکراسی است که به قول آقای بهنود اگر الان در درون تک تک ما نهادینه نشود فردای روزی که دستی در سرنوشت خویش داشتیم سایه دیکتاتوری رهایمان نخواهد کرد. ما هر کدام دیکتاتور کوچکی هستیم که مجال میدانداری نداریم.بیاییم این دیکتاتوری را درون خودمان نابود کنیم.این راه نجات است. آقای نیک آهنگ نظر خود را صادقانه گفته است. این جرم نیست. اول انقلاب هم برخوردهای حذفی با این توجیه که الان وقت وحدت است و نباید انتقاد کرد صورت گرفت که همگان می دانند چه شد و چه زندانها برپا شد و چه خونها ریخته شد.نباید فکر کنیم که با انتقاد از جنبش سبز آن را تضعیف کرده ایم.

 
At June 20, 2010 at 6:26 AM , Anonymous عادل said...

در این پست http://adelsamiei.persianblog.ir/post/123/
مطلبی نوشته بودم با نام سهم ما از جامعه چند صدایی! ... در این مطلب گریزی زده بودم به اینکه طرف ما اصول دموکراسی را رعایت نمی کند، صدای ما را خفه میکند، باتوم و شیشه نوشابه حواله مان میکند، در آخر هم تریبونهای ما را از ما طلب می کند و اگر مخالفت کنیم ما را به نقض دموکراسی متهم می کند؛ دموکراسی، آزادی و تحمل مخالف در یک فضای آزاد و در یک جامعه آرام رخ می دهد نه برای جامعه ای که درگیر جنگی تمام عیار با تمامیت خواهان است؛ ما ابتدا باید دموکراسی رو نهادینه کنیم بعد به نقد هم بپردازیم،در عین حال این کاریکاتور نه تنها نقد آرام و نرمی نبود و خیلی تند ذوق اکثریت سبزها به بیانیه های مهندس موسوی را به سخره گرفت، بلکه خوراکی تمام عیار برای کیهان و کیهانیان آماده کرد؛ این را چه گوییم؟؟!! یاد داشته باشیم که در شرایطی که تمام رسانه های حکومتی را به این دوستان باخته ایم، دیگر نباید از رسانه های معدودمان هم برایشان شرایط تخریب خودی فراهم کنیم .... کاریکاتورهای آقای نیکآهنگ هم بمانند برای بعد از پیروزی سبزها!

 
At June 20, 2010 at 7:55 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
هر روز به وبلاگتان سر می زدم. انتظار داشتم زودتر بنوسید و راجع به 22 خرداد بنویسید. خیلی کم کار شده اید . چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 
At June 20, 2010 at 7:57 AM , Anonymous Anonymous said...

سوال من اینه که چرا اسم نیک آهنگ کوثر هست هنرمند؟
هنرمند تعریفی دارد.. مرز و حدودی.. این کلمه تابع مفاهیمی است که هیچ کدام در مورد مردی که نزدیک به یک سال است پیوسته مشغول توهین ..تکرار می کنم "توهین" به هموطنانش است کلمه صحیحی نیست
آقای بهنود عزیز خوش قلبی آزادی خواهی و روحیه دموکراتتان را برای تطهیر مردی که دست به قلم بردنش با دست به قلم بردن کودتا چی تفاوتی نمی کند حرام نکنید..
ما از مرزهای مهم اخلاقی و انسانی ای دفاع می کنیم و برای دفاع از همان اخلاقیات جنبشی عظیم به راه انداختیم.
نیک آهنگ کوثر نه تنها هنرمند نیست که در مقام انسان در زمانه سرکوب و کودتا در ایران حدود رایج اخلاقیات را هم محترم نمی شمارد
حیف از وبلاگ زیبای شما که این تصویر در آن دوباره و دوباره منتشر شده است
تصویری که دل مردمی را به درد می آورد .
اگر نگران دارها و گورهای دست جمعی هستید در تنفری که ان تصویر منتشر می کند دقت کنید
قاصد و توجیه کننده این تنفر نباشید

 
At June 20, 2010 at 9:21 AM , Anonymous علی said...

اگر قصد پیروزی در مبارزه با وضعیت کنونی ایران را داریم، جمله آخر این مقاله را یادداشت کرده در منزل در اتاق کار در جایی که در مقابل دیدگانمان باشد نصب کنیم.

که یادمان نرود برای چه زندانی میدهیم، برای چه کشته میدهیم، برای چه در غریت هستیم ....

علی

 
At June 20, 2010 at 9:30 AM , Blogger Hel. said...

تا به حال چیزهایی که نیک‏آهنگ کوثر نوشته و بعضی از دوستان در کامنت هایشان به آن ها اشاره کردند و این ها چیزی نمی دانم.
اما با نوشته ی شما موافقم.
و این جمله یک چیز عالی ای بود:

فضای پاکی می خواهد که اگر هم حکومت از ما دریغ می دارد، خود که می توانیم از هم دریغش نکنیم.

چه خوب شد که این کارتون کشیده شد. شاید کمی یاد بگیریم مخالف پذیر باشیم.

 
At June 20, 2010 at 4:26 PM , Anonymous Saeed said...

سلام آقای بهنود
هرمنوتیک نفرت که بارها پیروزی های شیرین مان را به شکست های تلخ مبدل کرده است دو سر دارد. شما هیچ از امثال کسانی که از ایشان انتظار آهنگ نیک می رود، نمی پرسید از این همه نفرت چه سود؟

 
At June 20, 2010 at 5:14 PM , Blogger انسان سکولار said...

من کاملن جنبش سبز را از پایه مبتنی بر دروغ و آنرا آلوده به زهر اجنبی دانستم و متاسفم که آقای موسوی آلت دست شد و نتوانست این جنبش را با زیاده خواهی به یک قدم هرچند کوچک به عقب رفتن رژیم تبدیل کند.
و معتقدم وای بر ما اگر ایشان قدرت را بدست بگیرند.
فکر نمیکنم اینان که من میبینم چنین تهمت ناروائی را به یک انتخابات پرشور چنین تحمل کنند.
لازم به ذکر است که من از مخالفین سرسخت آقای احمدی نژادم.
اما جنبش سبز فقط تبدیل شد به نقطه ضعف رژیم تا غربی ها بیش از پیش به حقوق ما تجاوز کند.

آهان من مزدور رژیمم لابد !!!

 
At June 20, 2010 at 5:26 PM , Blogger Unknown said...

DEAR SIR,
THANK YOU VERY MUCH FOR YOUR ARTICLES. PLEASE WRITE AN ARTICLE ABOUT THE FAMILIES WHO HAVE SOMEONE IN PRISON AND NEED HELP OF OTHERS FINANCIALLY IT IS AN UNPLEASANT SITUATION FOR KIDS AND WIVES OF SUCH PEOPLE WHO HAVE NOONE TO SUPPORT THEM.
YOUR FANS WILL OF COURSE PARTICIPATE IN HELPING SUCH FAMILIES.
BEST REGARDS,
KHOSRO

 
At June 20, 2010 at 9:45 PM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز متاسفانه اکثر مردم به ویژه نویسندگان و روشنفکران ما می خواهند همانند برخی از پزشکان مادی بچه را زیر شش ماهه به دنیا آورند تا به پول خود برسند.
من در پی توهین به کسی نیستم ولی این درست نیست که در پاسخ به یک نوشته و یا تصویر توهین و فحش نثار خالق آن بکنیم.
من از تمامی دوستانی که اهل فحاشی هستند می پرسم آیا در برابر خداوند خالق همه مخلوقات (بد و خوب و ظالم و مظلوم) تا کنون اعتراضی توهین آمیز آشکار کرده اند؟.
این خدایی که من می شناسم هم خامنه ای و احمدی نژاد و هیتلر و موسیلینی دارد و هم گاندی و خاتمی و مصدق و بازرگان. آیا باید به این خدا فحش داد؟
برداشت من از کار نیک آهنگ این است که اگر این جنبش سبز 10 سال هم طول بکشد موسوی به خشونت روی نمی آورد و باز از راه فرهنگ سازی صلح آمیز می خواهد مردم از زیر یوغ دیکتاتوری خارج شوند. چون موسوی بهتر از من و اکثر نویسندگان جوان می داند که توسل به خشونت در انقلاب اسلامی چه فاجعه ای جبران ناپذیری برای مردم آورد.

از سوی دیگر در کشورهای غربی با وجود آزادی مطبوعات و انتقاد از همه باز می بینیم کاریکاتوریستها فعالند.
کارتونیستهای ما باعث می شوند که شادابی به جامعه ای تزریق کنند که در استرس و فشار روحی و روانی حاکمیت بدکردار است.
من چندین بار نامه سروش به خامنه ای را خواندم جمله ای را دیدم که بد نیست درکم را از این جمله بیان کنم.
او نوشت" در ابتدا خیال می کردم که خامنه ای ادیب و تاریخ دانی که فلسفه و فقه نمی داند و یک شریعتی غرب ندیده است به قدرت رسیده است گفتم همین غنیمت است"
دوستانی که با فرهنگ کاریکاتوری غرب آشنا هستند کار نیک آهنگ عزیز را با این فرهنگ غرب بسنجید و نه با فرهنگ "فست فوت" غرب.
ارادتمند همه انسان دوستان
طهماسبی

 
At June 21, 2010 at 1:44 AM , Anonymous Anonymous said...

من هم با شما کاملا موافقم و اعتقاد دارم که نیک آهنگ حرفی زده که ما از گفتنش هراس داریم. نیک آهنگ حرفی زده که بارها در نگاه مردان ردیف اول جنبش سبز به چشم می خورد. خو موسوی هم بارها گفته که چیزی جر یک همراه برای جنبش نیست. من فکر می کنم حمله به نیک آهنگ در مقام دفاع از موسوی به مثابه شکستن شیشه شربتی است که برای رفع کسالتی می خوریم و از تلخی اش به رنج آمده ایم. قهرمان پروری در شرایط فعلی بزرگترین آفت جنبش آزادی خواهی این ملت است. وقتی موسوی خودش اصرار دارد و با زبان خودش بارها گفته است که قهرمان این جنبش او نیست ما چه اصراری داریم بر گماردن او بر این جایگاه. من از شما آقای بهنود عزیز به خاطر این مطلب تشکر می کنم و از همه دوستان عزیز تقاضا دارم که خود را خیلی درگیر افاضات کیهانیان نکنند.

 
At June 21, 2010 at 2:20 AM , Anonymous Anonymous said...

Working for BBC you cannot help trashing Americans, though your Queen must have already known she is out of "here" too, no matter how BBCPersian and its puppets pump her up. Also, having mentioned Derakhshan, I really hope they'll hang him, just like Rigi, with the difference that Rigi was murdered for no reason, but there are many to kill Derakhshan. I am a Green-Member, and I do not think I am "big" enough to accommodate the likes of Derakhshan. Likewise, I do not think Behnoud, no matter how experienced he is, can "define" the borders of "Greenhood".

 
At June 21, 2010 at 11:26 AM , Anonymous Anonymous said...

Dast marizad aghaye Behnoud.ba-ad az modatha,yek maghaleh behnoudi khandam:Azaadi e Bayan baraye man,yani Azadi bayan mokhalef e man,bi hich hasr va estesnaaii.Afshin

 
At June 24, 2010 at 12:14 PM , Anonymous Anonymous said...

اقای بهنود نقد یه چیزه ولی توهیم یه چیز دیگس
به جنبشی که ما بهش بها دادیم خون دادیم ایشون یه اسم توهین آمیز میزاره

 
At June 24, 2010 at 2:26 PM , Anonymous false identity said...

I found this cartoon funny and had a Lough. Guys it is just a cartoon, learn to be tolerant. If green movement is goanna die with a cartoon let's be it. For god sake grow up, and think about tomorrow

 
At June 25, 2010 at 3:36 AM , Blogger انسان سکولار said...

آقای بهنود آقای بهنود
شما چرا ؟ مگر شما سبز نبستید ؟

چطور اجازه دادید به خودتان که خون سبز شهدای قرمزمان
ببخشید خون قرمز شهدای سبزمان را با تکرار این تصویر کفر آمیز پایمال کنید؟
این عوض صدور فرمان واجب القتل بودن این مزدور خائن میباشد؟
آیا ما خون خودمان را برای آزادی بیان و تساهل و دمکراسی و سوسیالیسم و سادیسم و فمنیسم تداعذوزیسم و همه ی این چیزهای خوب و مقدس فدا کردیم که هر کسی بیاید و خون ندا را پایمال کند؟
به خون ندا قسم در اولین طلوع خورشید آزادی اولین نفری که باید جلوی جوخه آتش قهر انقلابی ملت فهیم و آزادی خواه ایران بایستد و تیرباران شود همین آقاست .

همچنین اعضای آن پایگاه بسیج که با سنگ زدن سرم را شکستند و با شلیک تیر هوائی و کشتن یکی از بچه هائی که با هم میخواستیم پایگاهشان را تصرف کنیم ما را ترساندن و شرمنده ی ندا شدیم .
از همین جا به آنها میگویم که شانس آوردند با نامردی و توسل به خشونت که شیوه ی همه ی مزدوران است خود را نجات دادند و گرنه با قیچی کوچیکم تکه تکه شون میکردم .
حالا اسم آدرسشون رو از یکی از بچه های خودشون گرفتم و زخم سرم هم ردش خواهد ماند ما میدانیم این کاریکاتوریست و بچه های ان پایگاه در فردای آزادی ایران .
همچنین انسان سکولار !
کامنت کفر آمیز میزاری وای بر تو وای
زنده باد آزادی

 
At June 28, 2010 at 5:37 AM , Anonymous Anonymous said...

anchenan sokhan gofteid ke ingar dar magham vali faghih hastid..

rastash khaili shoma khodeton az khdeton khoshetoon miyad.. va in aval rah diktator shodan ast mragheb bashid

nokteh dovom.. ancheh dar mored nik ahang gofteid dar mored khode shoma niz sadegh ast ..

Bavaretan beshavad ,,mardom hatta az shoma ham bishtar chiz mifahmand ..che bersaD BE NIK AHANG...

SALAMAT BASHID

 
At June 29, 2010 at 1:55 AM , Blogger انسان سکولار said...

استاد
نوچه تان که سهل است اجازه میخوام باز به نوچه ی خودم بگم بیاد جواب این بابا بالائی رو بده - رخصت

 
At June 30, 2010 at 6:38 AM , Anonymous naser said...

قابل درک است ، چرا که خیلی اوقات احساس می کنم آقای کوثر به علت تحت فشار بودن در ایران جنبه منفی انتقادی اش زیادتر از مثبت آن است و این را به این دلیل می گویم که انتقاد به معنی برملا کردن نقاط ضعف نیست . در یک انتقاد خوب باید مثبت و منفی را با هم دید. اما شما آیا یک کاریکاتور مثبت از ایشان در مورد آقای موسوی دیده اید؟ اما این کاریکاتور هیچ چیز بدی ندارد، نشان میدهد آقای موسوی تا آخرین لحظه به برخوردهای مسالمت آمیز می اندیشد و رادیکال نخواهد شد. چه بخواهیم و چه نخواهیم این یک حقیقت است و من آن را قبول دارم

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home