Wednesday, October 24, 2007

به ما که رسید پوپولیست

مقاله روز را در این چا بخوانید یا در دنبال همین پست.

روزگاری حاج آقا رضا رفیع، روحانی کلاهی شده، صاحب فضل و نفوذ، با اشاره به حضور شاهزادگان ایرج ‏اسکندری و مریم فیروز و کامبخش و آیت الله برقعی در میان صفوف حزب توده گفته باشد این خاک خاک ‏عجیبی است هر چیز به این جا برسد از مصداق و محتوا تهی می شود. آخه شازده و آخوند را چه به حزب ‏کمونیستی و کارگری.‏

حالا حکایت ماست با این دولت پوپولیست. یعنی که مردمگرا، یعنی که باج دهنده به مردم. که وقتی نوبتش به ‏ما رسیده چیزی از تعریف کلاسیکش باقی نیست. دولتی که سی در صد جمعیت را که کارگران باشند می زند ‏و زندانی می کند و به شلاق می بندد چطور پوپولیست می تواند بود. دولتی که با نیمی از جمعیت کشور که زنان باشد سر ستیز دارد، دولتی ‏که اجازه جمع شدن در یک کافه کتاب را از جوانان دریغ می دارد. دولتی که بااستادان و اهل علم نمی سازد، ‏اما به دانشگاه های خارجی علاقه مخصوصی دارد. با شل کردن کیسه نفت، نمایندگانش از ‏دانشگاه های معتبر و صاحب نام جهان می خواهند که به رییس دکترای افتخاری بدهد، اگر نمی کنند ‏دست کم امکان سخنرانی فراهم آورند. دولتی که در همان حال، دانشگاه های کشور را دربست به کسی سپرده ‏که دانشگاهی به معنای واقعی نیست گرچه مدتی معاون دانشکده ای در کرمان بوده است، و او هم امثال خود ‏را بر سر دانشگاه ها گذاشته که با هر صاحب نامی و هر عالمی مشکل دارند.‏

‏ دولت پوپولیست به ما که رسید ناگهان کال از کار در آمد. در اول کار این دولت رقیبانش ایراد می گرفتند که ‏چرا بی حساب پول بین مردم توزیع می کند و بی حساب وام و اعتبار می دهد و به این ترتیب تورم ایجاد می ‏کند. اما کار از این ها گذشته و حالا دولتی ها داغ و درفش راه انداخته اند که به کسانی که اول کار بی حساب [کارگاه های ‏زودبازده که قرار بود تجربه چین را تکرار کنند] وام دادند، اخطار دهند که چرا موفق ‏نشده اید زودبازده شوید بی عرضه، لابد بعد از هشدار هم زندان. در حالی که این دولت بود که اعلام داشت بیائید ‏پول بیگرید و مراجعات فراوان را به حساب موفقیت خود گذاشت. دولت بود که اول کار اعلام داشت وام ده میلیون تومانی بگیرید برای خرید مسکن. حالا که با ‏این تبلیغات بهای مسکن بالاتر و بالاتر رفته، هم وام ها قطع شده و هم دستگاه درست کرده اند که بروند دنبال ‏وام گیرندگان که آیا موقع دریافت وام ادعاهایشان درست بوده یا نه. این شد پوپولیست ترا به خدا.‏

سهمیه بندی بنزین اعلام داشتند و بعد چنان کردند که شلوغی به خیابان ها برگشت، حالا که تورم کار خود را ‏کرده و هزینه زندگی را در شهر ها به میانگین ماهانه هفتصد هزار تومان رسانده، آلودگی هم برگشته گروه ضربت مامور کرده ‏اند که در خیابان هر کس پیت بنزین در دست دارد، دستگیر کنند.‏

کم کمک دارد نتايج آن وردهای نیمه شبی هویدا می شود و به کابوس دم صبح می رسد. همین روزها همزمان با ‏تغییر شکل و رنگ کت و شلوارهای رییس جمهور [سرمه ای که با جوراب سفید شمایلی تماشائی به وجود ‏آورده در سفر ارمنستان] رفتار وی هم چنان تند شده که دیگر اصلی ترین مدافعانش هم دارند به صدا در ‏می آیند. وقتی آقای لاریجانی با آن همه پشتیبان و آن همه سرمایه گذاری که روی این دولت کرد، عطایش را به ‏بقایش ببخشد می توان گمان زد که چه خبرست در پشت پرده ها. کم کمک تعداد کسانی که این جا و آن جا به ‏احمد زيدآبادی نامه می نویسند که حرف تو درست بود که سکوت باید کرد تا خود حریف کار خود بسازد، ‏فراوان شده است.‏

به این گونه و با هزاران مثال دیگرست که به نظر می رسد می توان گفت آن که پوپولیست خوانده می شد ضد ‏پوپول [مردم] از کار درآمد. یعنی ناگاهان سرکنگبین صفرا فزود. می خواستند ژاپن اسلامی بسازند، مردم به ‏مالزی هم رضایت داده بودند، اما به قول آقای تاجزاده دارد سر از سودان در می آورد. یا برای آن که ‏برنخورد به برنامه معظم موشکی باید دارد کره شمالی اسلامی می شود. اعتراض رییس دولت در دوران ‏انتخابات این بود که چرا قیمت نفت از نه به نوزده رسیده اما اثرش در زندگی مردم هویدا نشد[ و راستی ‏هم هر کس این شعار را برای آقای احمدی نژاد نوشت، خوب ورد آورده بود] اما حالا نرخ هر بشکه نفت از ‏هشتاد دلار گذشته اما الحق که اثرش ظاهر شده، میانگین هزینه زندگی ماهانه از حدود پانصد هزار تومان به ‏هفتصد هزار تومان رسید. در اول ریاست جمهوری با وانت اسکناس بردند در سفرهای ‏استانی و به استقبال کنندگان یک میلیون نقد دادند تا صحنه های بدیعی پدید آید برای فیلمبرداران، امروز اگر آن گیرندگان بیایند پول را پرت کنند که بیا بابا پولت را بگیر این که هزینه آینه چراغ هم نیست. حق ناشناسناسان نباید خواند. کم کم نان سنگلکی که شاه طاغوتی از مردم ‏دریغ می داشت اما نرخش دو ریال بود، دارد در زمان دولت پوپولیست به دانه ای دو هزار ریال می رسد. همین نان در زمان صعف و ادبار سلاطین قاجار که می گفتند همواره در حرمسرا ها بودند پنجاه سال [دوره ناصرالدین شاه] ‏قیمتش ثابت ماند و عین الدوله برای ثابت نگاهداشتن بهای آن در حد یک من یک عباسی، نانوا را شلاق زد، ‏انقلاب مشروطه به پا شد.‏

اما عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، دولت آقای احمدی نژاد شهامتی دارد که هیچ دولتی از زمان مادها ‏تاکنون نداشته است. شهامت باور نکردنی در چشم مردم، نعل وارونه زدن. جمله "ایران آزاد ترین کشور جهان ‏است" چه می شود زمانی که همدان دارد به خودکشی خانم دکتر جوان در دایره منکرات می گرید. در حالی ‏که دانشجویان زیر شدید ترین فشارهای دولت مهرورز قرار دارند. زمانی که دولت روزنامه های منقد را ‏تعطیل کرده است. و مشاور رسانه ای [دو نفر هستند و مانند چهره های مشهور تاریخ سیاست ایران مطمئن ‏باشید نامشان خواهد ماند آقایان کلهر و جوانفکر] در چشم مردم دروغ می گویند. نرخ میوه را انکار می کنند، ‏دولت را متحمل ترین دولت در برابر نقد می دانند، در حالی که دو سال پیش دولتی بود که دویست امتیاز ‏روزنامه داد و صدتایش را دادگستری تعطیل کرد و هر نه روز یک بحران برایش ساخته شد که تنها حرف ‏نبود گلوله و سوء قصد و زندان هم داشت، از یک روزنامه هم شکایت نکرد. اما مهم نیست، امروز مهم است که مجوزی نمی دهند و دارندگان مجوز ‏سابق را هم تعطیل کرده و یا زبان بریده به گوشه ای انداخته اند، و در همان زمان اشک می ریزند که هیچ دولتی به قدر ما ‏ناسزا نشنیده. نمی گویند از کی. روزنامه های شرق و کارگزاران را تحمل نکردند دوستان دولت، آن وقت به ‏خودشان کاپ اخلاق و مدارا هم می دهند. چنان کارشان در ارسال توضیح نامه به مطبوعات و اجبار در چاپ ‏آن در صفحه اول شور بود که خودشان شرمنده شدند، اما باز پای ادعا که رسید مدعی می شوند که ما ‏مطبوعات را ازاد گذاشته ایم. رییس جمهور فعلی برای گرفتن رای در تلویزیون و در چشم مردم با لبخند معروف گفت مگر ‏مشکل مملکت دو تار موی دختران ماست، اما وقتی رییس جمهور شد، فرماندهان منصوبش چنان غضبی ‏به دختران روا می دارند که باور کردنی نیست. و معلوم می شود که مشکل مملکت تار موی دختران ما بود. ‏ایراد داشتند که رییس جمهور باید خادم مردم باشد نه تئوریسین، که کاری دیگرست. و اصلا چرا رییس ‏جمهور این همه سفر می کند به دور دنیا. ادعا کردند هواپیمای تشریفاتی اصلا خلاف شرع است. اما چندان ‏که پوپولیست ایرانی بر سر کار نشست معلوم شد که برای ساختن ایران [خدا رحم کند] باید اول دنیا را ‏ساخت، شعری که روزنامه کیهان هم حاضر به قرائتش نشد و تغییرش داد روز بعد و نوشت "برای ابادانی ‏ایران همه کار می کنیم". ‏

‏ تئوری که گفتند لازم نیست رییس جمهور ببافد چنان مجاز شد که در نامه هائی پیامبرگونه برای سران کفر ‏فرستاده شد تا با استهزا به دور افکنند. هواپیمای تشریفاتی هم که امر شده بود بفروشند به بهای گران، شرعی و ‏خوب شد، تازه دارد کم می اید، همبن روزها اگر بفروشند یکی دیگر هم خواهند خرید چون هیات همراه سومین سفر رییس جمهور به نیویورک [ و البته به ونزوئلا و نیکاراگوئه برای رسیدگی به دیگر فقیران جهان] هشتاد و پنج نفر بودند و از قرار ‏هشتاد نفری هم روادید نگرفتند و معترضند.سفر خوبی هم بود. دیگر دکتر لاریجانی هم نبود که هی تذکر بدهد ‏و کاغذ در جیب بگذارد.‏

البته این سفرهای جهانگیر و جهان شمول با سفرهای دولت های پیشی، یک فرق اساسی دارد. دولت های ‏سابق برای گردش و تفریح می رفتند و این دولت برای تبلیغ می رود. آن ها روسایشان سه چهار ساعت کار ‏می کردند [به گفته آقای رییس جمهور] و حالا ایشان بیست ساعتی شنگولی می کنند و ‏چهارساعت هم می خوابند که البته خیلی کم است. و آیت الله خرعلی را واداشته که به جای نگرانی برای حال ‏خودشان و آیت الله جنتی، نگران رییس جمهور جوان و سلامتش باشند.‏

‏ چنین است که به قول حاج آقا رضا رفیع به ما که رسید آسمان تپید.‏

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At October 25, 2007 at 1:03 AM , Blogger Unknown said...

سلام آقای بهنود
فکر می کنم از روزی که خبر خودکشی دختر بیچاره در همدان را خوندین حسابی به هم ریختین
به امید روزهای بهتر

 
At October 25, 2007 at 1:38 AM , Anonymous Anonymous said...

نتيجه عدم وجود ساختار حزبي در ايران و عدم توجه واعتماد توده مردم به نظام حزبي واحزاب همين مي شود كه مي بينيد ، حضور گروهي در راس قدرت كه توانايي اداره يك شهر را هم ندارند و هدايت كشور به لبه پرتگاه

 
At October 25, 2007 at 2:43 AM , Anonymous Anonymous said...

به کشورهایی نظیر آلمان یا فرانسه با این ثبات و استحکام امروزی بنگرید. این کشورها در دوره ای از حیات خود مسیر افراط و تفریط را تا نهایت آن طی کرده اند.
حال به تبدیل تدریجی بسیاری از حکومت های مستبد در طی تاریخ به حکومت پارلمانی توجه کنید و آن را با انقلاب فرانسه مقایسه کنید. ما در این مورد از تیره و نژاد فرانسویان هستیم نه از نوع محافظه کاران انگلیسی.
به روحیه جنگ افروزی و سلحشوری هیتلر و ملت آلمان طی نیمه اول قرن بیستم بنگرید که چگونه کشور را تا پایین ترین درجات ممکن فلاکت به زیر کشید و آن را با روحیه و جهانبینی یک سوئیسی که چند قدم آن طرف تر زندگی می کند مقایسه کنید.

اگر بتوانیم این حقیقت را بپذیریم که به هر دلیل تاریخی, جغرافیایی, فیزیولوژیکی یا ... نژاد و طرز فکر اقوام مختلف با هم یکسان نیست و ما دست بر قضا از نژاد افراط و تفریط هستیم و آن را به عنوان یک جبر اجتناب ناپذیر قبول کنیم پس طبق گواهی تاریخ راهی جز عبور از تیره ترین روزهای فلاکت و بدبختی هم نداریم. و اینجاست که تفاوت شخصی مانند احمدی نژاد در سکان داری این کشتی با شخصی مانند خاتمی نه در انتخاب این مسیر بلکه در سرعت پیمودن آن مبرز می شود. زیرا مسیر افراط و تفریط مشخص و محتوم است و تنها تفاوت در این است که آنچه که باید ظرف 50 سال طی شود ظرف کمتر از 20 سال به انتها می رسد.

 
At October 25, 2007 at 10:21 AM , Anonymous Anonymous said...

بخندیم به این روز سیاه که گریه هامان در پیش است

 
At October 25, 2007 at 4:03 PM , Blogger Unknown said...

سلام
دوستانی که انتخابات را بی موقع تحریم کردند تماشا کنند معجزه هزاره سوم را.
زنده باشید.

 
At October 25, 2007 at 5:35 PM , Anonymous Anonymous said...

من هم می خواستم بگویم کسانی که وقتی آقای بهنود گلوی خود را پاره کرد و محترمانی مانند محمود دولت آبادی و دیهیمی به میان مردم رفتند و هشدار دادند که کاری کنید که این انتخاب نشود، چشم بستند و دهان گشودند که اینها فرستادگان هاشمی هستند چرا حالا خفه شده اند و درباره کار خود در به کرسی نشاندن معجزه هزاره سوم چیزی نمی گویند

 
At October 25, 2007 at 6:32 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام
آقاي بهنود مطالب ريز نوشته ميشه و خوندنش باعث آزار چشم ميشه . درصورت امكان نوشته ها رو مقداري بزرگتر انتخاب كنيد .
سپاس

 
At October 25, 2007 at 9:12 PM , Blogger سردار said...

be maani e aziz
hala lazem nist be kasaani ke be har dalil too entekhabat sherkat nakardan ya be ahmadinejad ray dadan sarkooft bezanim chon hadeaghal baes mishe ye teyfi az hamin harfaa dobare jebhe begiran.
behtar e ke ta mishe hazineye in entekhab ro yadavari konim va begim ke age kasi fekr mikone in hazine bikhode ta sandooghe ray chize ziyadi namoonde

 
At October 26, 2007 at 3:01 AM , Anonymous Anonymous said...

مشکل ملی گرایی ایران را کهنه دیپلمات امریکایی اقای ریچارد آرمیتاج که
مدتی هم در ایران اقامت داشته اینگونه در برنامه چارلی رز بیان کرده

ایران عجیب ترین کشور روی کره خاکیست انگاری دیروز کوروش و شاه عباس
در ایران حکومت میکرده تک تک مردم ایران خواهان ان مقام و منزلت گذشته

هستند در حالیکه ان دوران بسیار دور و گذشته است و امروز کشوری غیر قابل
توجه !!! دول بزرگ هستند ...یونانی ها و مصری ها و ایتالیایی ها قبول کردند

اما ایرانی ها قبول نمیکنند چه شاه در گذشته چه روحانیون امروزی دایم دنبال
صندلی ردیف اول هر نشست بین المللی هستند و چون انرا نمی یابند بهر نحوی

شلوغکاری میکنند و سر و صدا میکنند ....این مسئله غامضیست چکار باید کرد
تا بفهمند امروز روزگار دیگریست و قدرتها جای دیگر

 
At October 27, 2007 at 5:35 AM , Anonymous Anonymous said...

ایکاش برای حرف مفت هم میشد کنتوری درست کرد 0کما اینکه در ایران برای هر چیزی درست کرده اند ) آنوقت حساب آقای رئیس جمهور دیدنی میشد!
همکمنون...

 
At October 27, 2007 at 9:46 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود، متشکر از روشنگریتان
آن زمان که تلویزیون های بی غیرت در کمال حماقت در گوش مردم احساساتی ما تحریم انتخابات را فریاد میزدند کی، کجا و با کدام بینش سیاسی می توانستند این روزها را تصور کنند.

 
At October 29, 2007 at 9:24 AM , Blogger خیابان شماره 11 said...

با شما موافقم آقای بهنود. البته این اتفاق در زمان محمد خاتمی هم افتاد که ایشان جامعه مدنی را به «مدینه النبی حضرت رسول» تغییر دادند. حالا به احمدی نژاد که رسید بد شد؟ آقای بهنود فکر نمی کنید دلیل بی اعتمادی مردم به اصلاح طلبان که شما هم در سلک آنانید همین باشد؟ منظورم یک بام و دو هوای شماست.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home