Monday, October 22, 2007

مصاحبه با صدای آمریکا

به خواست دوستان لینک مصاحبه آقای فرهودی از صدای آمریکا را با خودم در این جا می گذارم یا اين جا تا اگر نظری دارید مجبور به گذاشتن پای پست های دیگر نباشید. ولی کماکان به من هر چه بگویئد قابل درج است اما به دیگران نه.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At October 22, 2007 at 11:54 AM , Anonymous Anonymous said...

کاش لینک های قبلی را به این جا منتقل می کردید. اما به هر حال من با آقاارژنک مخالفم . جوابش هم در کامنت خود ایشان آمده است.همان صدام و این و آن که نام برده تا استدلال شما رالق کند در زمانی که سرکار بوده اند امضایشان معتبر بوده و هنوز هم که هنوزست قراردادهائی که آن ها بسته اند رعایت می شود که اگر نمی شد نظم جهان به هم می ریخت. پس حرف آقای بهنود را گوش کنید. می گوید چه شما بخواهید و چه من مخالف باشم که هستم احمدی نژاد به عنوان نماینده ما به سطح جهان می رود و وقتی یک نفر به او توهین می کند در حالی که وی را به عنوان نماینده ما دعوت کرده ، این توهین به ماست.
این جا صحبت توهین است نه بدی های احمدی نژاد که کیست که نداند.

 
At October 22, 2007 at 12:27 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام. من همانم که نوشته بودم "از نوشته های شما خسته دارم میشوم..." و دوستان، منظور من را به درستی نفهمیدند الا یک نفر...اما آن شب ، از صدای امریکا دلگیر شدم و از اینکه کار آنها هم دست کمی از رییس دانشگاه کلمبیا ندارد گاهی...آخر برای آقایان نوری زاده و سازگارا هم آیا آن چنان ایمیل هایی از مخالفان شان را میخوانند که برای شما خواندند؟ احساس کردم آن شب "مظلوم واقع شده اید" ! وقدری همدردی داشتم با شما که هر چه نباشد، سعی دارید مثل دیگران از اصحاب هیاهو نباشید و این چه سخت است در این روزگار

 
At October 22, 2007 at 12:55 PM , Anonymous Anonymous said...

افتخار می کنم به شما. همین الان از دانشگاه برگشته ایم از امیرکبیر از گرفتاری . این ها چه می دانند از وضع ما می خواهند که ما برویم خودمان را به کشتن بدهیم که آن ها برنامه شان پر شود. به آن ها بگوئید از چشممان دور نمی شود که یا کسی مثل بهنود چه می کنید. آن وقت می خواهید ما فریبتان را بخوریم من از این آقای [...] نفرت دارم و می دانم که [...]

 
At October 22, 2007 at 12:55 PM , Anonymous Anonymous said...

آقا از کی تا به حال از [...] آمریکا خوردن هنر شده است.

 
At October 22, 2007 at 12:58 PM , Anonymous Anonymous said...

من تازگی ها از زندان بیرون آمده ام از تحصیل هم محروم شده ام نمی دانم چرا دیشب وقتی شما را دیدم گریه ام گرفت. از این که کسی حرف دلمان را می زد. کسی قصدش نوکری و بدبختی ما نبود. گریه کردم برای مظلومیت همه مان. همه ما ایرانی ها وقتی که در زندانیم و وقتی که با این [...] به اسم اوپوزیسیون روبرو می شویم

 
At October 22, 2007 at 12:58 PM , Anonymous Anonymous said...

مرد مانده ای آن جا چکار بیا برو زندان. برو کنار باقی. به خدا بهترست. با این مردمی که تو داری. با این صداقت که داری.

 
At October 22, 2007 at 12:59 PM , Anonymous Anonymous said...

من همانم که تماس گرفته بودم با صدای آمریکا و معتقدم که تو نوکر آخوندها هستی. خودت می دانی چرا

 
At October 22, 2007 at 2:03 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزيز، اول از همه از شما خواهش می‌كنم از هوادارانتان بپرسيد كه اگر مجری برنامه حق ندارد ای‌ميلی در مخالفت با آقای بهنود بخواند، و اگر چنين خطای عجيب و غريبی(!) مرتكب شود، آزادی بيان را نقض كرده است، آزادی بيان چه معنايی دارد. آقای بهنود گرامی، در برنامه‌ی ديشب رژيم جمهوری اسلامی را به خاطر عقب‌نشينی‌ها و مسيرعوض كردن‌هايش سزاوار سرزنش ندانستيد و چنين رفتاری را برای يك حكومت طبيعی دانستيد. بله، ديپلماسی پراگماتيك در راستای پاسداری از منافع ملی، از يك دولت متعارف پذيرفتنی‌ست. ولی فراموش فرموده‌ايد كه اين رژيم، حكومتی ايدئولوژيك، با چارچوب‌هايی معين است به گونه‌ای كه يك ملت را به زور اسلحه و ضرب چماق‌، و با وحشت‌آفرينی و اعدام و تجاوز به حريم خصوصی زندگی آنان، درون اين چارچوب به اسارت گرفته است، حال آنكه خود برای حفظ موجوديتش آماده است از هر چارچوبی بگذرد و هر ميثاقی را زير پا نهد. نه، چنين رفتاری نه تنها طبيعی نيست و نه تنها بد است، كه نفرت‌انگيز و منزجر كننده است. اما با عرض معذرت، چنين كارهايی(درگير شدن با عالم و آدم، و سپس در تنگنا عقب نشستن)، اگر از يك دولت متعارف هم سر بزند، ديپلماسی و پراگماتيسم ناميده نمی‌شود. آقای بهنود اگر فرض كنيم ارتشی بيگانه كشوری را اشغال كند و از طرف خود حاكمی برای آن سرزمين تعيين كند، آيا آن مردم بايد او را نماينده‌ی خود بدانند تنها به اين علت كه بر سرنوشتشان مسلط است؟ اين چه استدلالی‌ست كه چون احمدی‌نژاد پول نفت مردم را تاراج می‌كند، ايرانيان بايد او را نماينده‌ی خود بدانند؟ جناب بهنود وقتی ملتی با يك حكومت مبارزه و مخالفت می‌كند، معنايش اين است كه آن رژيم را نماينده‌ی خود نمی‌داند. و اين به كشورهای ديگر ربطی ندارد كه اين رژيم را نماينده‌ی آن مردم بدانند يا نه. و اساسا بخشی از مبارزه‌ی يك ملت بر ضد يك استبداد، اين است كه به دنيا نشان دهد كه اين دولت نماينده‌ی آنان نيست. چنين مبارزه‌ای بر عهده‌ی مردم همان كشور است و نه دولت‌های كشورهای ديگر. اين چه استدلالی‌ست كه چون كشورهای ديگر بر اساس منافع خود يا مقررات حقوق بين‌الملل، رژيمی را به رسميت می‌شناسند و با امضايش معامله می‌كنند، پس ملت ايران هم بايد از تندی به اجمدی‌نژاد ناراحت شود. نه، جناب بهنود، استدلالی‌ست بسيار سست كه تنها برای توجيه مقاله‌ی خود به‌كارش برديد. به آقای بهرام از تبريز هم بايد گفت وقتی رييس دانشگاه به احمدی‌نژاد می‌گويد كه تو ديكتاتوری هستی كه مردم خود را سركوب می‌كنی و نماينده‌ی مردم ايران نيستی، معنايش به سادگی‌ اين است كه او احمدی‌نژاد را نماينده‌ی ملت ايران نمی‌داند. من فكر می‌كنم اين موضوع نماينده‌ی ملت بودن احمدی‌نژاد موضوعی بی‌نهايت بی‌مزه و اساسا بی‌جاست. در آخر اين را هم بگويم كه خواندن كامنت‌هايی كه درباره‌ی برنامه‌ی ميزگرد نوشته شده است، مرا به ياد روزنامه‌ی كيهان و بخش نظرهای خوانندگانش انداخت. البته بلانسبت!

 
At October 22, 2007 at 2:29 PM , Anonymous Anonymous said...

با سلام به آقای بهنود از اینکه بعد از مدتی طولانی شما را درصدای آمریکا دیدم خوشحالم ولی از نحوه برخورد و موضع گیری جانبدارانه آقای فرهودی متحیر شدم( که با خواندن ایمیل های انتخابی و اضهار نظر بعد از صحبت بهنود عزیز بدون دادن حق توضیح بیشتر به ایشان وارائه آمار باور نکردنی از ماهیت ایمیل های ایرانیان به برنامه کاملا مشهود بود).حالا سوال اینست که آیا فرقی میان صدای آمریکا و صدا و سیمای جمهوری اسلامی هست؟ آیا امثال آقای فرهودی که حتی تحمل شنیدن یک دیدگاه معتدل را ندارند اگرروزی در موضع قدرت قرار گیرند دموکراسی را برای مردم به ارمغان می آورند؟. از دوستان عزیز که در اینجا کامنت گذاشته اند میخواهم که این کامنت ها را برای صدای آمریکا هم بفرستند

 
At October 22, 2007 at 2:46 PM , Anonymous Anonymous said...

باز این آقا حامد پیدایش شد و سوء استفاده از مدارای آقای بهنود برای گفتن حرف های سست . کجا صحبت مردم ایران است مگر این که حامد به آن مردک با کلاه گیس مقصودم بلینچر رییس دانشگاه است که [...] هم هست بگوید گذرنامه ایرانی داده باشدوگرنه صحبت این که ایرانیان می توانند چنین بگویند و نگویند نیست عموجان.

من به دولت احمدی نژاد و نظام دینی ایران مخالفم . و بارها از آقای بهنود در دفاع از دانشجویان و زندانیان مطالبی خوانده ام که کسی مانند این آقا معلوم نیست آن ها را بشناسد اما به خودش حق می دهد که توهین کند به کاربران این سایت. من واقعا بگویم که اگر مخالفان و جانشینان جمهوری اسلامی نظیر این آدم ها هستند من به جمهوری اسلامی رای می دهم . خلاص
محمدرستگار فرانکفورت

 
At October 22, 2007 at 2:47 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای حامد یک کمی دقت کند و اگر دفعه اول نتوانسته برنامه مصاحبه را یک بار دیگر گوش کند گر چه تصور می کنم که او تصمیم خودش را گرفته و [....] نیست

 
At October 22, 2007 at 4:50 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود عزیز،مدتیست که به این نکته توجه میکنم که در میان این قوم ایزانی که حتی بیشتر زعمای آن از هر مسلک و عقیده تندرو هستند. عجب نیست که می بینم در این کامنت ها نیز افراط و تفریط غوغا میکند. من شاید با تمام نظرات شما موافق نباشم، اما همواره از شنیدن بیان و منطق متین و میانه رواهن شما که در ایران و ایرانی کالایی کمیاب است لذت میبرم. امیدوارم که تحلیل نسبتا خوشبینانه شما درست باشد. سلامت و موفق باشید

 
At October 22, 2007 at 7:56 PM , Anonymous Anonymous said...

Dear benood
I just have a question.
What is the difference between Kayhan and VOA? Both of them are claiming they are broadcasting people's opinion. Both of them are being supported by the state money. What's the difference between Kayhans reader's culomn "Kayhan va khanandegan" and VOA Emails. Aren't they exactly the same? 100 percent of Kayhan readers called Ahmadinejad a hero and 100 persent of VOA emails called Bulliger a hero. And both of them are claiming these are just people's opinins without any change!!!!.THE big point is, if kayhan is sacrificing the truth,it is to secure a regime
but why VOA is doing so? To secure a monthly salary maybe!

 
At October 22, 2007 at 11:58 PM , Anonymous Anonymous said...

آقاي بهنود سلام با تشكر از صحبتهاي ارزشمند و منصفانه اتات در مصاحبه با صداي آمريكا.به هر حال از كساني كه سالها دور از ايران بودند و شرايط ايران را نميدانند بيشتر از اين هم انتظار نميرود تلوزيونهاي فارسي خارج هم اكثرشان از اين گروهند.به هر حال بينندگان فرق ادم منصف و غير منطقي را ميفهمند.مطلبي در وبلاگم نوشته ام خوشحال ميشوم مطالعه كنيد با عنوان از توهم تا واقعيت

 
At October 23, 2007 at 2:10 AM , Blogger Unknown said...

آقا بهرام؛ اين حرف يعني چه كه من اين مثالها را آورده ام تا استدلال آقاي بهنود را سست كنم؟ مثال آوردن يكي از ابزارهاي ابتدائي و طبيعي در هر بحث منطقي است ، كنايه زدن ندارد. من فقط يك سؤال مطرح كردم. آن هم اينكه روشنفكران و مطبوعات جهان در زمان سردمداري هريك از اين نام بردگان و امثال آنها شديدترين صفات را از خونخوار و جلاد گرفته تا وحشي و عقب مانده نثارشان كردند( كه نوش جانشان،حقشان بوده و هست) كافي است مصاحبه هاي خبرنگاران خارجي را با شاه ببينيد.مصاحبه گر فرانسوي به فيدل كاسترو مي گفت 35 سال است (در آن تاريخ) مثل اختاپوس بر سر ملت كوبا چمبره زده اي، كي مي خواهي رها كني؟.اما به غير از معدود اطرافيان و فدائيانشان چه كسي اين حرف ها را توهين به آن ملل دانسته؟ اين هم شده داستان صدا و سيماي ما، هروقت كسي مي گويد رژيم ايران تروريست است يا چه...اينها مي گويند فلاني «ايرانيان» را تروريت خواند!.حالا خوب شد كه به طرف گفتند «ديكتاتور كوچك» ،اگر مي گفتند ديكتاتور بزرگ كه به خودش مي گرفت و ديگر خدا را بنده نبود.

 
At October 23, 2007 at 3:35 AM , Anonymous Anonymous said...

بگذارید من نگویم نظرم را در مورد مواضع شما در برنامه ی میزگردی با شما که مهمانش بودید اما من فکر می کنم یک مجری حرفه ای و صادق چنین نمیکند که آقای فرهودی کرد.راستش من دلم تنگ شده بود برای دیدن و شنیدن حرفهایتان در رسانه ای مثل صدای آمریکا. مدت زیادی بود که نیامده بودید آنجا. آمدید اما کاش شایسته تر با شما رفتار می شد.خودتان می دانید چه می گویم.به هر حال برخی از مصاحبه ها برای روشنگری نیست و غرضی هست برای تخریب مهمان یا مصاحبه شونده.هدف آن شب آقای فرهودی بیش از روشنگری جبهه گیری بیجا بود نسبت به شما و مواضعتان.مثالش را هم بگویم.دادن آمار99/99٪ که ایشان گفتند،بیشتر شبیه لج بازی بود تا واقعیت...
سامان

 
At October 23, 2007 at 3:36 AM , Anonymous Anonymous said...

migooyand shah zamani gofte ke shahi be yek grooh bisavad va koor o kachal eftekhari niist. hala shodeh hekayate shoma va andak moridane FALANJE shoma ke taabe tahammole naghde morshed momken niist. ba taassof az toojihe safsate amizetan dar morede maghaleye "janjal dar NY",ettefaghan didim ke mihman navaziye mojriye barname bish az vazifeye asliye in agha barname ra pish bord,haman chizi ke raise daneshgahe colombia natavanest az ohdeash bar biyayad va yadesh raft ke ma iranian cheghadr mitavanim 2rooo bashim,.ALI

 
At October 23, 2007 at 4:17 AM , Anonymous Anonymous said...

باز من پيدايم شد و كسانی احساس كردند حتما بايد پاسخ دهند و كامنت‌هايشان پر از نقطه‌چين شد. عمو رستگار جان! من با برخی «ديدگاه‌»های آقای بهنود مخالفم و نه با «خود» ايشان و آنچه در رفتار آقای بهنود بيش از همه برايم احترام برانگيز است، همين رواداری اوست (مدارا معنای ديگری دارد)، يعنی نظر مخالف را به رسميت می‌شناسد و آماده‌ی شنيدنش است. ولی به‌طور كلی منظور پاراگراف اول كامنتتان را درنيافتم. مردك با كلاه‌گيس كيست و كلاه‌گيسش چه ارتباطی به بحث ما دارد و شخصی به نام «بلينچر» رييس كدام دانشگاه است؟ «بلينچر» البته آدم را به ياد «بالينجر» رييس دانشگاه كلمبيا می‌اندازد، بگذريم. به‌هرحال كمی مبهم است به‌خصوص كه گويا بدون توهين كردن نمی‌توانيد منظور خود را بيان كنيد و با آن نقطه‌چين، جمله‌تان نامفهوم‌تر شده. نفهميدم در كجای كامنتم توهين كرده بودم آن هم به كابران اين سايت. شايد منظورتان دوخط آخر و تشبيه كامنت‌ها با بخش نظرهای خوانندگان كيهان است. ولی عموی عزيز، همين كامنت‌گذاران و طرفدارانی مثل شما هستند با آن نقطه‌چين‌هايشان كه چنين شباهتی ايجاد می‌كنند. چرا به‌جای نوشتن چند جمله‌ی نامفهوم، به جمله‌جمله‌ی كامنت من پاسخ نداديد و نقدش نكرديد؟ چرا به كامنت پيش از من كه می‌تواند توهين تلقی شود واكنش نشان نداديد؟ آيا می‌دانيد اين‌ها نشانه‌ی چيست؟
عموی گرامی، در فرانكفورت نشسته‌ای و مردم ايران را تهديد می‌كنی كه به جمهوری‌اسلامی رای خواهی داد؟! نمی‌دانم تصورتان از دولت مدرن و تغيير حكومت‌ و شكل‌های مختلف حكومت چيست، ولی وقتی می‌گوييد اگر جانشينان(كدام جانشينان؟) چنين باشند به جمهوری اسلامی رای خواهيد داد، من اينگونه برداشت می‌كنم كه تابه‌حال عبارت‌های توتاليتريزم، استبداد، ديكتاتوری عرفی، دموكراسی و... به گوشتان نخورده است.

 
At October 23, 2007 at 4:17 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
لذت بردم از برنامه تان. اميدوارم رفتار مجريان جهت دارشان باعث نشود اين دريچه را به روي مردم ببنديد، آخر اكثر مردم اهل سايت و وبلاگ نيستند و اين تنها راهي است كه با خريدن به جان ناملايمتي امثال آقايان و بهارلو و فرهودي را از شما بهره مند شوند. به ويژه از مقايسه آقاي گنجي و خانم رجبي بسيار لذت بردم.
مثل هميشه بوديد،‌ آرام و محكم،‌ قوي و مظلوم،‌ رك و مودب،‌ بذله گو و متين،‌ شجاع و محتاط و ....
هر چند در جامعه معتاد به پلاريزاسيون ما زوج صفات فوق ممكن است تعبير به تضاد شوند ولي شما نشان مي دهيد كه چنين نيست و "يار ما اين دارد و آن نيز هم".
اميدوارم در اين اوضاعي كه بسياري از فعالان و نويسندگان جز تا نوك دماغ خود ،‌انتخابات،‌را نمي بينند شما افق هاي دورتري را بنمايانيد. و به نظر من در اين افق ها بايد قبل از هر چيز به نقد رفتار مردم-از جمله من و شما!- بپردازيم كه هر چه بر سر ما ميرود از ناهنجاري هاي خودمان است كه ارادت دوست نيز به حكم "لا يغير ما بقوم" بر آن قرار گرفته است.
تقاضا مي كنم بخشي يا مبحثي در سايت خود به اين موضوع اختصاص دهيد،‌نقد مردم.

 
At October 23, 2007 at 4:42 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
نکته جالب در آن مصاحبه آقای فرهودی بود زیرا ایشان در برابر جوابهای منطقی شما بسیار دستپاچه شده بود و به هر صورتی می خواست به مسولان آمریکایی آن شبکه ضد ایرانی بودن خود را اثبات کند مثلا در برابر فحاشی یکی از بینندگان گفت "ایرانی ها خیلی بی فرهنگ هستند"
یا در مورد بالینجر گفت 100 یا99درصد از بینندگانشان موافق بالینجر بوده اند.

 
At October 23, 2007 at 5:08 AM , Anonymous Anonymous said...

To all readers
just close your eyes and imagine that someone like Farhodi get power in Iran. what he would do then? I think at that time our greatest wish would be to find someone as liberal as Ahmadinejad!!!

 
At October 23, 2007 at 9:41 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام جناب بهنود عزیز
من یکی از افرادی هستم که در صدای آمریکا مشغول به کارم و می دانم که خواندن ایمیلهای گزینشی آن هم در جهت استفاده های شخصی از مجریان این شبکه تلویزیونی چه معنا و مفهومی دارد! آیا اگر مهمان برنامه از خاندان پهلوی بود و ایمیلی ایشان را به عنوان مثال نوکر سیا می خواند باز هم آقای فرهودی این اِمیل را باز گو می کرد؟ موفق باشِد

 
At October 23, 2007 at 11:36 AM , Anonymous Anonymous said...

راست می گوید نازنین کاش این آقای مجری اقلا قبل از برنامه از شما متانت و اجرای محکم و به جا را یاد می گرفت بابا خدا پدر احمد بهارلو را بیامرزد با خنده هایش. ده ها بار در این مواقع او را دیده ایم. احترام به بزرگ تر و مصاحبه شونده چی می شود. به نظر من آقای فرهودی یک [...] است و اصلا [....] ندارد و برعکس سایر دوستان از شما تقاضا دارم نروید به این برنامه ها . همین

 
At October 23, 2007 at 11:39 AM , Anonymous Anonymous said...

in harfaha chist dostan aghaye farhoodi khili ham khoob bod. amrikaeei ast. aghaye behnoud 40 sal ast tajrobeh darad, aslan moghaise ghalat ast. aye iran chenin mohlati be behnoud midahad. taze ou ra zendan ham kardeand. be har hal ham az aghaie behnoud ham az radio amrika motashaker

 
At October 23, 2007 at 11:39 AM , Blogger Unknown said...

این موضوع منظور توهین به رییس جمهور ایران حالا هر کسی باشد مثل موضوع هسته ای می باشد که من در مصاحبه های بعضی از افراد می دیدم که حتی حقوق اولیه هسته ای ایران را هم رد می کردند چه برسد به غنی سازی و استدلال انها هم این بود که جمهوری اسلامی سر کار می باشد نه اینکه عمل ایران خلاف می باشددر حالی که حقوق حقه ملت ایران ربطی به مرام و حکومت ندارد و همه باید از حقوق حقه دفاع بکنند البته در مورد غنی سازی در این شرایط مقداری انعطاف لازم می باشد اما نه به این شکل که چون مثلا من از جمهوری اسلامی خوشم نمی اید یا این حکومت را قبول ندارم پس در مقابل حقوق حقه ملی هم بی خیال یشویم حالا یکی از این موارد توهین به یکی از مقامات کشور به طرز بسیار زننده می باشد

 
At October 23, 2007 at 2:10 PM , Blogger Unknown said...

سلام. از ادب و خودداری شما و احترام فراوانی که به شعور بیننده ها میگذارید به عنوان یک بیننده بسیار ممنونم.
حالا یک سوال: آیا به عنوان مثال نظامیان برمه به عنوان تنها نماینده رسمی آن کشور باید در یک مجمع دانشجویی مورد احترام قرار گیرند؟ و آیا مردم برمه باید از توهین احتمالی آقای بالینجر غیرتی شوند؟

با درک کامل از این صحبت منطقی شما که حرکت آقای بالینجر دور جلسه را به طرز مضحکی به دست احمدی نژاد داد.

در ضمن با اینکه دوست ندارم افرادی چون آقای بهارلو روی اعصابتان و اعصابمان آفتاب بالانس بزنند ولی فرصت دیدار ما با میرزای شهرمان را از ما نگیرید.
زنده باشید.

 
At October 23, 2007 at 4:33 PM , Blogger Unknown said...

salam

 
At October 23, 2007 at 6:10 PM , Anonymous Anonymous said...

من ئی میلی به صدای آمریکا زده بودم و امروز که جواب شما را دربافت کردم از نوشته خود حجل شدم البته من از آن حرفها که آقای فرهودی می خواند ننوشتم فقط اشاره کردم که دلم می خواهد بداند چرا نویسنده توانائی مانند آقای بهنود از این جا هواداری می کند. حرف شما درست بود چناب بهنود. من امروز با تلفن از پدر و مادرم هم در ایران جویا شدم و دانستم که بیش تر مردم ایران مانند شما فکر می کنند. مرا ببخشید. من هم مثل شما دل خونی از این احمدی نژاد دارد و برایتان نوشته ام که ما در نیویورک چکارکردیم اما به هر حال معذرت می خواهم واقعا معذرت می خواهم

 
At October 23, 2007 at 6:13 PM , Anonymous Anonymous said...

دلم می خواهد به این آمریکائی های الاغ بفهمانم که اگر آن هفده و پنج میلیون دلارتان قرارست با دست این [...] ها هزینه شود من به عنوان یک آمریکائی راحت نیستم و مخالفتم . این آقای فرهودی و امثال او اصلا نمی دانند که آمریکا مملکت آزادی است و حق ندارند با پول مردم جهت های خود را اعمال کنند. واقعا آقای بهنود حرفه ای و نجیب است که چیزی نگفت من بودم شکایت می کردم. هنوز هم دیر نیست. این ها ئی میل دروغی خواندند و در برنامه سعی کردند که به مصاحبه شونده توهین کنند. ولی مانند [...] برگشت . شرم بر شما باد که ابروی مردم آزاد آمریکا را هم بردید

 
At October 23, 2007 at 6:18 PM , Anonymous Anonymous said...

من الان از اینترنت و سایت شما برنامه را دیدم . من آمریکائی هستم . به شما اطمینان می دهم آمریکا هیچ هیچ غلطی نمی تواند بکند. همه اش بلوف است. مردم شورش خواهند کرد.البته چینی چون دم مرگ است ممکن است نفت داران تگزاسی به دست او این پروژه را انجام دهنده اما بدبخت خواهند شد. این جنگ سوم می شود. من برای کشورم نگرانم اما فکر می کنم که آمریکا اینکار ها را م یکند که به قول آقای بهنود با احمدی نژاد مذاکره کند و میکند. تا آن وقت فقط یک مشت بدخبت و نفهم مثل همین [....] یا همان [....] خود شیرینی می کنند که سهمی از آن زهر مار میلیون دلاری را به خودشان اختصاص بدهند. شرم بر آن پولی که با مرگ هموطنان آدم به دست آید..

 
At October 23, 2007 at 6:21 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود آیا واقعا این رهبران ایران حرف شما را می شنوند. آیا اصلا این برنامه هار ا می بینند. اصلا شعورش را دارند.من که در این احمدی نژاد شعوری نمی بینم و نماینده من هم نیست.. اما کاش آدم هائی مانند شما داشته باشند. من دانشجوی شیمی هستم و به سیاست علاقه ندارم اما دو سه روز است نمی توانم درس بخوانم و همه اش نگران هستم برنامه روز دوشنبه دکتر نوری زاده نگران ترم کرد. چکار باید بکنیم

 
At October 23, 2007 at 7:58 PM , Anonymous Anonymous said...

آقا حامد عزيز،
من سعي مي كنم به جاي جملات پر از نقطه چين، به مطالبي كه مطرح كرده ايد پاسخ دهم و آنها را نقد كنم چون نقد "جمله جمله" ي كامنت شما كار دشواري ست و اصولي نيست زيرا گاهي چندين جمله ي شما كه بدنبال هم نوشته ايد، براي طرح يك مطلب و يك موضوع است و و بدون ارتباط با جمله يا جملات بعدي ناقص است و مفهوم خاصي را نمي رساند و قابل نقد كردن و اظهار نظر نيست.
- در مطلب اول از آقاي بهنود پرسيده ايد خواندن چند اي ميل از طرف مجري برنامه آيا نقض آزادي بيان است؟ خير، نقض آزادي بيان نيست. اما انتخاب گزينشي و جهت دار چند اي ميل هم نظر با مجري برنامه، با هدف مشخصي صورت گرفته است و "نخواندن" اي ميل هاي موافق مقاله ي آقاي بهنود هم همان سانسور كردن است، كما اينكه ارائه ي آمار 99.9 درصد و 100 درصد از طرف مجري برنامه مبني بر اينكه جوانان و مردم ايران و يا فرستانندگان اي ميل ها همه با تحليل آقاي بهنود مخالفند، حتما" دروغ است.
- در مطلب دوم (حدود بيست جمله) ، گفته ايد عقب نشيني و عوض كردن مسير رژيم از برخي مواضعش، چون رژيمي ديكتاتور و وحشت آفرين به ضرب چوب و چماق و اسلحه و اعدام و تجاوز و... است پس رفتاري نفرت انگيز و منزجر كننده است. منظورتان را نمي فهمم. اگر چنين رژيمي به دليل فشار داخلي يا خارجي يا هر دليل ديگري مثلا" در برهه اي حكومت خود از آدم كشي و نسل كشي و بقيه ي چيزهايي كه نوشته ايد عقب نشيني كرد و تغيير مسير داد، (بقول شما: درگير شدن با عالم و آدم، و سپس در تنگنا عقب نشستن) بايد سرزنشش كرد؟ يعني بايد گفت مثلا" اي رژيم دروغگوي پليد ! آزاد كردن فلان دانشجو يا اعدام نكردن مخالفين يا تمام كردن يك جنگ ويرانگر توسط تو نفرت انگيز است پس زنداني كن و بكش و باز هم بجنگ؟ راستي شما منظور آقاي بهنود را فهميديد؟ بهنود گفت "نفس عمل" ، يعني مثلا" پايان دادن به جنگ به هر دليلي و توسط هر كسي كه انجام شود، چه نوشيدن جام زهر باشد و چه خوردن هر چيز ديگري، كار درستي بود و قابل سرزنش نيست فارغ از اينكه اين پايان دادن به نسل كشي و آدم كشي به دست آدمهاي خوب انجام شود يا به دست جنايتكاران. اسمش هم هر چه مي خواهد باشد: "تغيير مسير"، "عقب نشيني" و ... . نمي دانم كجاي اين نظر و تحليل آقاي بهنود سست و بي اساس است.
- در مطلب سوم تان (متشكل از چندين جمله !) گفته ايد حرفهاي بالينجر به احمدي نژاد توهين به مردم ايران نيست چون احمدي نژاد بدلايل چه و چه نماينده ي مردم ايران نيست. از نظر من و شما و آقاي بهنود و عمده ي مردم ايران، بله، حق با شماست و احمدي نژاد نماينده ي "واقعي" مردم ايران نيست. (حتما" يادتان هست كه بهنود هم موقع انتخابات چقدر زور زد و نوشت كه در انتخابات شركت كنيد به احمدي نژاد راي ندهيد و به آن ديگري راي بدهيد.)، اما در مجامع بين المللي نماينده ي مردم ايران هست. از شما مي پرسم وقتي احمدي نژاد در جايي سر و كله اش پيدا مي شود، رئيس جمهور كدام كشور است؟ سوريه؟ لبنان؟ كلمبيا؟ كوبا؟ مي گوئيد امضايش در پاي قراردادها امضاي مردم ايران نيست. پس امضاي مردم كجاست؟ اگر سرمايه اي را به تاراج مي دهد سرمايه ي كدام مردم است؟ اگر نماينده ي من و شما نيست، چرا در راس قوه ي مجريه است و ما نظاره گريم؟ شما مي گوئيد "وقتی رييس دانشگاه به احمدی‌نژاد می‌گويد كه تو ديكتاتوری هستی كه مردم خود را سركوب می‌كنی و نماينده‌ی مردم ايران نيستی، معنايش به سادگی‌ اين است كه او احمدی‌نژاد را نماينده‌ی ملت ايران نمی‌داند". آيا همه ي مردم دنيا مثل بالينجر فكر مي كنند؟ آيا حرفهاي او نگاه جهان به مردم ايران را عوض كرده است؟ بگذاريد چند مثال برايتان بزنم. پسر من 14 سالش است. از طريق اينترنت گاهي در سايتها با افرادي از سراسر دنيا بصورت آن لاين بازي هاي كامپيوتري مثل فوتبال و شطرنج مي كند. البته ما در ايران زندگي مي كنيم نه فرانكفورت، و همبازيهايش از طريقIP او مي فهمند كه ايراني است. نه پسر من دولتمرد و سياسي ست و نه هيچيك از آناني كه آمده اند در آن فضاي مجازي با هم بازي كنند. بعضي وقتها پسرم افرادي را كه در اتاقهاي بازي هستند به بازي دعوت مي كند اما خيلي ها بخاطر ايراني بودنش با او بازي نمي كنند و هستند كساني كه حتي به او بخاطر ايراني بودنش فحشهاي ركيك مي دهند. قطعا" آنها پسر من را نمي شناسند اما احمدي نژاد را مي شناسند. اگر احمدي نژاد از نظر مردم دنيا نماينده مردم ايران نيست، چرا به پسر من، يك نوجوان ايراني، فحش مي دهند؟
نمي دانم شغل شما چيست. اما من در يك شركت كار مي كنم كه كارش تامين تجهيزات صنعتي از خارجي هاست. خيلي از شركتهاي خارجي جواب نامه ي من را نمي دهند. حتي مواردي بوده است كه فاكس يا اي ميل بي ادبانه اي نوشته اند و گفته اند برو گمشو ! ما به تروريست جنس نمي فروشيم. جنسي كه من مي خواهم تجهيزات هسته اي و راكتور و اسلحه نيست، واشر و اتصالات لوله هاي آب و گاز است. نه من احمدي نژادم و نه شركتي كه در آن كار مي كنم رژيم و دولت ايران است. اما آنها رژيم ايران و رئيس دولتش را نماينده ي مردم ايران مي دانند و به يك شركت ايراني جنس نمي دهند و به من شهروند ايراني فحش مي دهند. به ژست دولتمردان خارجي هم كه مي گويند ما مردم ايران را از حكومت ايران جدا مي دانيم توجه نكنيد. مدتي پيش براي طي يك دوره ي آموزشي از دولت ژاپن بورسيه گرفتم اما وقتي وارد فرودگاه توكيو شدم تمام وسايل چمدان من را براي بازرسي بيرون ريختند و لباسهاي من را درآوردند و با من چنان رفتار زننده اي كردند كه هرگز نمي توانم لطمه اي كه به غرورم وارد شد را فراموش كنم در حاليكه در همان فرودگاه براي اروپايي ها كه هيچ، براي پاكستاني ها و عراقي هاي زمان حكومت صدام و مصري ها و عربستاني ها و ... (كه بعدا" فهميدم همكلاسي هاي من هستند) 45 درجه خم مي شدند (بقول خودشان Bowing مي كردند.) از اين گونه رفتارها در ماموريت هاي كاري ام در سوئد و ايتاليا و فرانسه و آلمان هم كم نديدم. از ژست روساي دولتهاي خارجي كه بگذريم، شما بگوئيد چه كسي يا كساني به عنوان نماد و نماينده ي مردم ايران باعث شدند و مي شوند كه چنين رفتاري با مردم ايران بشود؟ شما حتما" اهل اينترنت هستيد و با سايتهاي اينترنتي سر و كار داريد. درست يك ماه پيش دعوت نامه اي از يك شركت انگليسي براي حضور در يك سمينار علمي- تحقيقاتي كه قرار است در لندن برگزار شود براي من فرستادند. براي من نوشتند كه بصورت آن لاين فرمهايي را پر كنم تا ثبت نام انجام شود. به صفحه ي دوم فرمها كه رسيدم در جايي بايد كشور محل اقامتم را انتخاب مي كردم. هر چه گشتم اسم ايران در ليست كشورها نبود. در حالي كه اسم عراق و افغانستان و پاكستان و عربستان و حيلي جاهاي ديگر كه از نظر تروريسم وضعشان در دنيا بهتر از ما نيست در ليست كشورها بود. خوب البته من قهر كردم و اي ميلي زدم و گفتم شما يك جريان علمي نيستيد و سياسي هستيد و من به سمينارتان نمي آيم. جوابي دادند و عذرخواهي كردند و سه روز وقت خواستند تا ايران را به ليست كشورها در فرمهاي ثبت نام آن لاين اضافه كنند. از وضعيت جبهه گيري رسانه هاي غربي هم نسبت به مردم ايران (و نه فقط دولت ايران) هم حتما" خبر داريد. حتي كارشان از مردم هم گذشته و به باورهاي مذهبي هاي ايراني ها هم (صرف نظر از درست يا غلط بودنشان) توهين مي كنند و كاريكاتور مي كشند. اينها كه ديگر توهين به احمدي نژاد و حكومت بدكاره ي جنايتكار تجاوزگر ضرب و زور و چماق و اسلحه و شكنجه و اعدام و ... نيست. به اين چند خبر كه در زير نوشتم توجه كنيد:
- انجمن شيمي عضويت 36 دانشمند شيميدان ايراني خود را لغو کرد.
- مقالات ايرانى چاپ شده در نشريات معتبر بين المللى (ISI) در ۲ماه گذشته ۴۰۰ مورد بوده است و اين در حاليست كه به گفته دبير كل كميسيون ملى يونسكو در ايران، هم اكنون دانشمندان ايرانى به علت فشارهاى سياسى غرب به سختى مى توانند مقالات خود را در ISI چاپ كنند.
- مصر‌‌‌‌‌‌‌‌ به دانشمندان ايراني ويزا نداد.
- گزارش"نيچر" از بازتاب اقدام سياسي فرانسه در جلوگيري از حضور محققان ايراني در كنفرانس نانوتكنولوژي.
- یك سال پس از نقض تحریم‌های دولت آمریكا در زمینه پذیرش و چاپ مقالات علمی محققان ایرانی با اعتراض و مقاومت انجمن‌ها و ناشران علمی، موسسه آمریكایی هوانوردی و فضانوردی (AIAA) دور جدیدی از محدودیت‌های علمی را علیه محققان ایرانی آغاز كرد.
هر چند احمدي نژاد گفته باشد براي تحريم ها و محروميت ها، هويج و تره هم خرد نمي كنيم. اما مگر جز او و نظاير او را به عنوان نماينده ي مردم ايران شناخته اند كه حتي مجامع علمي جهان هم با دانشمندان ما را چنين مي كنند؟
آقا حامد عزيز، دوباره بخوان ببين مسعود بهنود در آن مقاله ي بقول VOAجنجالي چه نوشته است:
" اگر رييس آن دانشگاه به جاى آن كلمات كه اصلا سئوال نبود و به قصد خودنمائى و توهين و فحش بر زبان آمد با پرسش هاى متين با ميهمان خود روبرو مى شد، آيا باز حاصلش همين بود كه هست. اگر او مى پرسيد آيا در كشور شما دانشگاهى مى تواند از پرزيدنت بوش دعوت كند به يك سخنرانى. چنين پرسشى دامى مى توانست بود براى آقاى احمدى نژاد. گرچه ترديد ندارم كه آقاى احمدى نژاد آماده شده بود كه اگر رييس دانشگاه چنين پرسيد پاسخ بدهد بله چنين كارى امكان پذيرست من همين جا از روساى دانشگاه هاى ايران دعوت مى كنم كه چنين دعوتنامه اى براى رييس جمهور شما بفرستند، شرط آن است كه ايشان هم به همه سئوالات دانشجويان جواب بگويد.
جا داشت رييس دانشگاه به جاى سخنانى كه از شان دانشگاه كلمبيا كاست موضوع دانشجويان اخراج شده و زندانى دانشگاه هاى ايران را پيش مى كشيد. از اعدام ها سئوال مى كرد. و چون پاسخ مى شنيد كه اعدام شدگان اخير همه بدكاران بوده اند، مى توانست بپرسد در مورد اعدام هاى دهه شصت نظرتان چيست، آن ها كه زندانى سياسى بودند. به همين تاويل مى شد موضوع مطبوعاتى را پبش کشید كه توسط دولت بسته مى شود. مامورانى كه هفته گذشته سايت نزديك به فرمانده سابق سپاه پاسداران را بسته اند، و از وضعيت حقوق بشر، سئوال كرد. اين چنين گردشى بالمال هم احترامى به ميهمانى بود كه به هر حال به دعوت دانشگاه به آن جا گام نهاده بود. هم پاسخ به مخالفان اين دعوت بود. هم چنين آسان سابقه آزادى بيان و استقلال دانشگاه ها در تنها كشور جهان كه از بدو تولد آزاد و مردم سالار بوده است، مخدوش نمی شد."
بهنود درست مي گويد. حرفهاي آقاي دانشمند رئيس دانشگاه بي منظور نبود و اصلا" احمدي نژاد در اندازه اي هست كه به دانشگاه كلمبيا راهش دهند، هر چقدر هم كه اصرار كند؟ احمدي نژاد چه حرفي دارد به اهالي علم و دانش بزند؟ دعوت از او شايد براي اين بود كه اين حرفها گفته شود كه گفته شد و بهتر است من و شما تحليل و تجليل خودمان را از اين حرفها كنار بگذاريم و بپذيريم كه نتيجه ي مستقيم اين حرفها به مطرح تر شدن احمدي نژاد، تبديل شدن او به موضوع اول رسانه ها، گستاخ تر شدن او در جنجال آفريني در صحنه ي جهاني، گنده گويي هايي كه ديگر از چشم مردم عادي كشور هاي جهان هم پنهان نخواهد ماندو در نتيجه توهين بيشتر و بيشتر به من و شما و مردم ايران و فرزندانمان خواهد انجاميد. اگر بالينجر، آنطور كه بهنود نوشت سخن مي گفت، بين مردم ايران و احمدي نژاد تفاوت قائل شده بود و از قضا اين تفاوت پس از پاسخ هاي احمدي نژاد، در رسانه ها بسيار برجسته تر مي شد و من و شما هم زورمان نمي آمد كه يك جوان بيست ساله ي كره اي به فرزند 14 ساله مان در يك فضاي مجازي آن هم براي يك بازي توهين كند.
حامد عزيز، آن جوان كره اي اگر حرفهاي بالينجر را شنيده باشد، كه شنيده است، خطابه اش را به تمام مردم ايران تعميم مي دهد كه چنان فحش هايي را نثار يك نوجوان 14 ساله ي ايراني مي كند. حالا من مانده ام و كوششي جانفرسا براي اينكه پسرم از ايراني بودن خود شرم نكند، و تو مانده اي و مطلب آخر كامنتت و دلخوري هموطنانت از تو، كه از اشتباه بلينچر ناميدن بالينجر هم نگذشتي، كه آنها را در رديف خوانندگان كيهان قرار داده اي، ... كه بلا نسبت !

 
At October 23, 2007 at 10:07 PM , Anonymous Anonymous said...

جناب از اسانلو ،معلمین مظلوم ودانشجویان در بند نیز بنویسید.

 
At October 23, 2007 at 10:20 PM , Anonymous Anonymous said...

آقاي فرهود بر اساس يك تماس تلفني تمام ايرانيان را بي فرهنگ اعلام كرد و بر اساس ايميل هاي دريافتي گفت 99.99% مردم ايران با صحبتها و توهين هاي آقاي بالينجر موافقند
آيا باز هم مي توان به آمار هاي شبكه تلويزيوني VOA اعتماد كرد چه فرقي ميان اين آمار ها با آمار هاي نظام جمهوري اسلامي است
چرا ما بايد به اين افراد و سخنان آنها اعتماد كنيم
كاش كاش كاش و كاش انصاف بين ما حكومت مي كرد
بزرگي گفته : افراد را با حق بسنجيد نه حق را بر اساس افراد
متشكرم

 
At October 23, 2007 at 11:06 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود هر چند که شما هم در انتخاب نظرات گزینشی عمل می کنید و تا حالا نظرات مرا منعکس نکردید ولی باید بگویم شما هم در نهایت مثل خاتمی طرفدار نظام هستید لطفاٌ به مردم آدرس بد ندهید .

 
At October 24, 2007 at 12:14 AM , Anonymous Anonymous said...

درود بر شما و نظرات متعادلتان

 
At October 24, 2007 at 2:51 AM , Anonymous Anonymous said...

احمدی نژاد هفده میلیون رای اورد و رقیبش رفسنجانی هم ده میلیون رای
اورد و تازه پانزده میلیون هم رای ندادند که بجایی بر نمیخورد در امریکا همیشه

صد میلیون رای نمیدهند لطفا رای نداده ها بپای اپوزیسیون نگزارید
گلی بگوشه جمال همین دمکراسی وطنی که از مصر مبارک و عربستان ملک
عبدالله و مشرف کودتا چی بهتر است از اسد و الهام علی اف هم بهتر است

اقای حامد نه رای شما نه تفکر جذم شما نمیتواند رییس جمهور بودن احمدی نژاد
را خدشه دار کند یاری گرفتن از سخنان رییس دانشگاه کلمبیا !! هم کوچکترین
تاثیر را ندارد امثال اقای بالینجر صد ها هزار هستند اما ایشان و شما و انها
رییس جمهور ایران انتخاب نکرده اند که با یک اشارت هم عوض کنند
پس عرز خود میبری و زحمت ما میداری......؟

 
At October 24, 2007 at 3:37 AM , Anonymous Anonymous said...

درود،
۱. با يك تحليل بدون ارزش گذاري، طبيعي است كه يك شبكه خبري با آن كه بارها اعلام كرده بي طرف است، در عمل ايده هاي ويژه خود را پيگيري كند، ولي اين كه آزادي بيان را با توهين به مهمان و مخاطب و با ارايه آمار غيرمنطقي زيرپا بگذارد، اخلاقي نيست. شايد آمريكا يكي از آزادترين كشورهاي دنيا باشد، اما هيچ چيز در اين دنيا ايده آل نيست، از اين رو انتظار نداريم رسانه اي كه بودجه و امكاناتش را از آن كشور گرفته، با وجود دشمني كه بين دو كشور هست، درباره ايران بي طرف باشد، اين هم پذيرفته نيست كه خود را دم به دم رسانه اي آزاد و بي طرف عنوان كنند.
۲. متاسفانه تمدن چنان پيشرفت نكرده كه كشورهاي آزاد، برون از مرزهاي جغرافيايي خود نيز آزادانه بيانديشند و رفتار كنند، ولي آن قدري هست كه آشكارا فريبكاري و به سادگي توهين نكنند. نيز هواداري از يك ايده و يا مخالفت با عقيده ديگر به خودي خود پذيرفته است، حتي اگر خيلي محكم و جدي ابراز شود، اما رعايت احترام در شنيدن عقيده مخالف و امانت داري در اطلاع رساني آن، به ويژه براي يك رسانه حرفه اي، ضروري است.
۳. با نظر آن كارمند صداي آمريكا درباره خواندن گزينشي ايملها موافقم، چرا كه وقتي به عنوان مثال آقاي اردشير زاهدي كه از عوامل اصلي كودتاي ۲۸ مرداد و نيز سفير دولت شاهنشاهي پيش و پس از كودتا در آمريكا بوده، در همين شبكه از همان كشور راه انداز كودتا كه تنها فرصت برقراري دموكراسي در ايران را گرفت، به روشني از برنامه هسته اي ايران و حتي حق داشتن بمب اتمي جانبداري كردند، مجري برنامه به هيچ روي با ايشان مخالفتي نكرد يا چنين ايميلهايي نخواند و چنان آماري ارايه نداد.
۴. متاسفانه بيشتر مردم ايران نمي توانند در عين طرفدراي از عقيده خود، به نظرهاي مخالف گوش دهند و آن را محترم بدارند، از آن بدتر نمي توانند به درستي، به دور از احساس و با منطق، دليل مخالفت خود را نشان بدهند.
۵. سابقه درازمدت شما در برخورد متين و منطقي و مهمتر از آن محترمانه با ديگر نظرات و عقايد روشن است، به عنوان مشتي از خروار به ياد دارم در ماجراي كاريكاتور آيت ا... م، هركسي به شدت از يك طرف هواداري مي كرد و تقريبا تنها كسي كه در اين ميان برخوردي عادلانه و از آن مهتر محترمانه داشت، شما بوديد. اما هواداري يك سويه مجريان شبكه گفته شده، در بسياري از جاها ديده شده و نمونه هاي آن بسيار است. مجري يك شبكه براي اطلاع رساني بي طرفانه، خود نبايد در بحثهاي كارشناسي وارد شود و براي اين كار بايد كارشناسان و با نظر متفاوت يا مخالف را به ميدان گفتگو وارد كند.

۶. رييس جمهور يك كشور با اين كه سوگند ياد كرده تا عزت و اعتبار ملتش را بالا ببرد و دست كم خدشه دار نكند، كارهايي مي كند و حرفهايي مي زند كه دنيا را برآشفته مي سازد، در اينجا مقصر اوست و تا حدي همه كساني كه به وي راي داده اند و گرچه كمتر اما هر ايراني كه خود را در سرنوشت كشورش مسوول مي داند. از سوي ديگر طبيعي است كه با چنين رفتاري ديگران انتقاد كنند و خرده بگيرند و حتي (تحليل بدون ارزش گذاري) به وي توهين كنند، اما توهين در هر صورت عملي غيراخلاقي است، حتي در برابر يك عمل غيراخلاقي و نادرست. بنابرين وي مقصر است، اما اين توجيه يا مجوزي براي توهين به وي نيست. شما مي توانيد هر دولتمردي را ديكتاتور بناميد و اين توهين نيست، اما جوجه حقير خواندن وي يك توهين است. اين يك اشتباه بزرگ است كه به جاي عملكرد يك مقام سياسي يا هر مقام ديگري با يك ديد منطقي، شخصيت وي را با ديدي احساسي نقد كنيم. مساله اين است كه ديكتاتور و ديكتاتوري بد است، هر كه و هر جايي كه مي خواهد باشد.
۷. اگر با فلان مقام سياسي به خاطر شخصيت و رفتار و گفتارش چنان رفتاري مي كنند، اين يك بحث است، اما هنگامي كه به دليل وجود وي و در نتيجه پذيرش او به عنوان نماينده رسمي يك كشور، رفتارهاي زشتي را با اتباع و منافع ملي آن كشور در پيش مي گيرند يك بحث ديگر است كه در عمل هم وقوع دومي را شاهد هستيم.

 
At October 24, 2007 at 7:58 AM , Anonymous Anonymous said...

هميشه از خواندن نوشته هاي شما نکات جديدي ياد گرفتم اينبار هم از ديدن مصاحبه با شما. خوشحال هستم که مجري برنامه چنين رفتار کرد تا بتوانم عکس العمل و پاسخهاي منطقي شما را ببينم هر چند با همه انها موافق نبودم. deaf_mute

 
At October 24, 2007 at 9:14 AM , Anonymous Anonymous said...

خودتان گاهی میگویید یک عکس کار صدها مقاله می کند میخواهم بگویم گفتگوهای چالشی شنیداری-دیداریتان کار صدها مقاله می کند. پوستتان راکلفت کنید! گوشتان به این حرفها نباشد که چرا شرکت کردید و الخ.

 
At October 24, 2007 at 9:49 AM , Anonymous Anonymous said...

بهنود عزیز
متاسفانه وقتی حرف درست هم میزنی به طرفداری از رژیم محکوم میشوی امان از تند روی

 
At October 24, 2007 at 11:17 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
بهنود عزیز این چه استدلالی است که
چون از جانب ما قرارداد می بندند ومعاهده امضا می کنند نماینده ما هستند؟بر فرض اگر حکومتی کشوری را اشغال کندحتی برای سالیان طولانی و از جانب انها قراردادهایی امضا کند نماینده ان مردم می شود؟مطمین باشید هر اشغالگری هم تعدادی مزدور و تعدادی معتقد دارد. حتی اگر تعدادی در سایر نقاط چنین بیندیشند ما هم باید تابع انها باشیم؟مگر کمند کسانی که در دنیا حکومتهایی چون ایرن و میانمار و... را نمایدگان مردمشان نمی دانند ؟
مگر همین بولینجر
در همین سخنان از خاتمی تمجید نکرد؟
این شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر و واضحتر از ان است که انان که در دنیا اندکی از سیاست میدانند از ان بی خبر باشند.جایی که ساز و کار دموکراسی وجود ندارد هیچگاه حاکمش نماینده مردم نیست حتی من که از ترس بدتر به هاشمی رای دادم او را هم نماینده خود نمی دانستم.

در ضمن کجای این سخنان توهین بود؟ مگر جز حقیقت بود؟جملات غیر واقعی وفحاشی ایشان را بگذارید من هم ببینم.( من دیکتاتور کوچک شنیدم نه جوجه حقیر. شما می توانید راهنمایی کنید

در مورد صدای امریکا هم یکی از مهمترین منابع اگاهی بخش عمومی است که در اختیار مردم ایران قرار داردو از حسن عملکردش همین بس که افرادی با اندیشه های کاملا متضادو با افکار متنوع با ان همکاری دایمی دارند و مثل هرکاری با نواقصی هم روبروست که باید در اصلاحش کوشید.در میان کسانی هم که من باهاشون سروکار دارم به خصوص قشر تحصیلکرده علی رغم انتقاداتی که دارند در مجموع می بسندندو دنبال میکنند.


در ضمن به عقیده من کمک گرفتن از امریکا یا هر کشوری که مردمش راه دموکراسی را طی کرده اند چه مالی وچه فکری عین منطق و ضروریست وحتی این کشورها کوتاهی نیز کرده اند و ما باید بر مبنای اهداف خود وفارغ از خواست انان نهایت بهره را ببریم و واجب است که در صورت موفقیت ما هم دست دیگران را بگیریم
به امید ان روز

 
At October 24, 2007 at 5:04 PM , Anonymous Anonymous said...

Shگرامی(كه بايد همان آقای رستگار باشيد)، از پاسختان سپاسگزارم. پس می‌توان گفتگو كرد. پس می‌توانيم مخالف ديدگاه‌های يكديگر باشيم ولی اهانت نكنيم و به يكديگر برچسب نزنيم. ولی دوست عزيز واقعا تعريف آزادی بيان و سانسور چيست؟ آيا فكر نمی‌كنيد معيارهای ما برای اين مفهوم‌ها بر اساس تجربه‌های استبداد‌زده‌ی ماست؟ چرا فكر می‌كنيد نبايد پرسش‌های يك مجری تلويزيونی جهت‌دار باشد؟ اصلا مگر آزادی رسانه‌ها به اين معنی نيست كه هر نويسنده‌ی روزنامه‌ای يا هر مجری تلويزيونی و به‌طور كلی هر رسانه‌ای در بيان ديدگاه‌های خود و گزينش پرسش‌هايش آزاد باشد؟ مگر آقای بهنود در آن برنامه‌ی خاص در پاسخ دادن و در بيان ديدگاه‌های خود آزاد نبود؟ اصلا چرا مجری بايد ای‌ميل‌های موافق آقای بهنود را هم می‌خواند؟ و اگر چنين می‌كرد آقای بهنود در پاسخ چه بايد می‌گفت؟ مگر او برای همين در برنامه حاضر نشده بود كه به انتقادهايی كه از او می‌شود هم پاسخ دهد؟ و مگر مجری وظيفه‌اش همين به پرسش كشيدن‌ها نيست؟ دوست عزيز، يك خاصيت زندگی در دموكراسی و تنفس در آزادی اين است كه در چنين حالتی آدم‌ها شخصيت دارند، بی‌طرف نيستند، در بيان اختلاف جهت‌های انديشه‌شان با ديگران آزادند و شجاعت چنين بيانی را هم دارند و از پرسش كردن نمی‌هراسند. يك مجری تلويزيونی هم بايد كه چنين باشد. حتا اگر آن مجری به آقای بهنود اجازه‌ی پاسخ دادن نمی‌داد، باز هم اصل آزادی بيان نقض نمی‌شد، زيرا بر اساس معيارهای يك محيط آزاد، آقای بهنود برای بيان نظرهای خود يا برای اعتراض و انتقاد، بسيار ابزارهای ديگر در دست دارد. اصلا همين است كه آدم‌ها در يك محيط دموكراتيك رواداری می‌كنند و شنيدن را بلدند و فرصت گفتن به ديگران می‌دهند. چون می‌دانند كه هيچكس نمی‌تواند فرصت سخن گفتن را از آنان بگيرد. البته شايد شما برخی پرسش‌ها را توهين‌آميز بدانيد و از اين نظر كار مجری را نادرست. ولی مبنای چنين برداشتی بيشتر سليقه است تا معياری مطلق. شايد كسانی مرز اهانت در پرسش را دشنامی مستقيم از طرف مجری به مهمان برنامه بدانند، پس آن پرسش يا پرسش‌ها را توهين‌آميز تلقی نكنند.
دوست گرامی، آنچه درباره‌ی رفتارهای رژيم ايدئولوژيك، وحشت‌آفرين و تجاوزكار گفتم اين بود كه به چنين رفتارهايی پراگماتيك گفته نمی‌شود و چنان سياست‌هايی را ديپلماسی نبايد خواند. اصلا تنها در چنين حكومت‌های ايدئولوژيكی‌ست كه پايان دادن به جنگ تبديل به نوشيدن جام زهر می‌شود. توجه كنيد كه اين جام زهر نوشی و تغيير مسير دادن، بدون هزينه نبود. هزينه‌اش شش سال به درازا كشاندن جنگ بود و صدها هزار كشته و هزاران معلول و ميلياردها دلار خسارت مالی و بی‌شمار آسيب روانی بر آدم‌ها و بر نسل‌ها. مسير عوض كردن‌های اين حكومت‌ها هزينه‌هايی چنين هراس‌آور دارد. اگر رژيم ايدئولوژيك تصميم به تغيير مسيرش بگيرد، جز بر دريايی از خون چنين كاری نخواهد كرد، و به اين رفتار پراگماتيسم گفته نمی‌شود. سرشت يك رژيم ايدئولوژيك، وحشت‌آفرينی‌ست. مطمئن باشيد پايان وحشت‌آفرينی، آغاز انحلال چنين رژيمی‌ست و چنين حكومتی برای انحلال خود هيچ مسيری را عوض نخواهد كرد. مطمئن باشيد روزی كه اين رژيم به قول شما دروغگوی پليد، آنقدر تغيير سياست داده باشد كه ديگر مخالفانش را اعدام نكند، روزی‌ست كه ديگر نيست. اين ديگر تغيير مسير نيست، تغيير حكومت است كه البته بايد كوشيد تغييری مسالمت‌آميز باشد.
دوست گرامی، رييس‌جمهور بودن احمدی‌نژاد يك موضوع است و نمايندگی ملت ايران را داشتن موضوعی‌ديگر. اگر او سرمايه‌های مردم ايران را تاراج می‌كند، پس چگونه می‌تواند امضايش همان امضای مردم ايران باشد؟ وقتی خارجی‌ها به علت گفتارها و رفتارهای احمدی‌نژاد به فرزند شما اهانت می‌كنند و شما را تروريست می‌خوانند، بهت‌زده و اندوهگين و خشمگين می‌شويد زيرا خود و فرزندتان را فرسنگ‌ها دور از آنچه احمدی‌نژاد می‌كند و می‌گويد می‌دانيد. پس چگونه همزمان او را نماينده‌ی خود هم می‌دانيد. اصلا من نمی‌فهمم مسئله چيست؟ آيا ما بايد احمدی‌نژاد را نماينده‌ی خود بدانيم؟ يا مشكل اين است كه ديگران او را نماينده‌ی ما می‌دانند؟ اگر ما بايد او را نماينده‌ی خود بدانيم پس اعتراض و انتقاد بی‌جاست و تروريست خواندنمان به‌وسيله‌ی ديگران هم نبايد ناراحت كننده باشد. اگر مشكل اين است كه ديگران او را نماينده‌ی ما می‌دانند، كه در كامنت قبلی پاسخ داده‌ام: " اساسا بخشی از مبارزه‌ی يك ملت بر ضد يك استبداد، اين است كه به دنيا نشان دهد كه اين دولت نماينده‌ی آنان نيست. چنين مبارزه‌ای بر عهده‌ی مردم همان كشور است و نه دولت‌های كشورهای ديگر". و البته به دولت‌های كشورهای ديگر، ملت‌هايشان را هم بايد اضافه كنم.
مقاله‌ی آقای بهنود را هم خوانده‌ام و اتفاقا به همين بخش از نوشته‌اش كه در كامنتتان آورده‌ايد پاسخ داده‌ام. لطفا كامنت‌های پايين آن مقاله را بخوانيد. آنجا اشاره كرده‌ام كه عنوان بخش اول از سخنرانی بالينجر پس از مقدمه، اين بود:
THE BRUTAL CRACKDOWN ON SCHOLARS, JOURNALISTS AND HUMAN RIGHTS ADVOCATES
پنج بخش بعدی آن سخنرانی نيز همه پرسش‌ها و انتقادهايی مشخص با زبانی روشن بود كه به‌طور طبيعی از طرف احمدی‌نژاد پاسخی نيافت.

دوست عزيز، من بلينچر ناميدن بالينجر را نشانه‌ای گرفتم از نخواندن و ندانستن، از اين كه بدون خواندن يا شنيدن سخنرانی بالينجر، به او اعتراض می‌كنيد، و چنين انتقادی را از آقای بهنود هم داشتم(كامنت‌های آن مقاله را ببينيد).
قصد دلخور كردن كسی را نداشتم و خودم هم از هيچ انتقادی دلخور نمی‌شوم چون معتقدم كه ديگر وقتش رسيده است كه ما ايرانيان ميان انسان و عقيده‌اش تفاوت بگذاريم. بياموزيم كه می‌توان مخالف عقيده‌ی يك انسان بود ولی همزمان او را دوست داشت، تنها به اين دليل كه انسان است. و ما در حال تمرين همين درس هستيم و به همين علت اطمينان دارم در آينده فرزندان ما، فرزندان اين سرزمين و هم فرزند نوجوان شما به ايرانی بودن خود افتخار خواهند كرد.

 
At October 24, 2007 at 6:38 PM , Anonymous Anonymous said...

توضیح آقای حامد اگر همه اش نظرش باشد و محترم ، آن قسمت که درباره مجری بود بی ربط است و دارد درباره حرفه ای که نمی داند اظهار نظر می کند. خلاف همه اصول پذیرفته شده جهانی. من دکترایم در همان آمریکا درباره ارتباطات جمعی است. به قاطعیت بگویم آقای بهنود می تواند از این مجری شکایت کند چنان که در موارد مشابه خیلی ها کرده اند که آقای حامد خبر ندارد . با بقیه حرف هایش مخالفتی ندارد. نظر ایشان است و محترم. گرچه بهتر بود سایتی درست می کردند و در آن مقاله می نوشتند نه در بخش کامنت های سایت دیگری. اما در مورد مدیا هیچ نمی دانند و اظهار نظرشان کاملا غلط بود. افسوس که به دلایل کاری و دانشگاهی نمی توانم اسمم را بنویسم

 
At October 24, 2007 at 6:41 PM , Anonymous Anonymous said...

نظر آقای حامد غلط و بدیع است اگر این طور باشد که هست قطعا در آن برنامه ها فقط کسانی شرکت می کنند که همفکر آقای فرهودی هستند. در حالی که این طور نیست. فکرش را بکن که اگر در بی بی سی و یا هر دستگاه محترم و معتبری قرار باشد گویندگان سلایق خودشان را بیاورند و بگویند آزاد هستیم چه غوغا و خردر خری می شود. نه جانم نمی دانی داری احتجاج بی جا می کنی و می خواهی تمایلات سیاسی ات را علم قطعی و نشانه آزادی جا بزنی. این همان کارست که جمهوری اسلامی هم می کند و در نهایت فرقی با هم ندارید کاش یک کم ازادی آقای بهنود را داشتید البته اگر داشتید از هر دو سو فحش می خوردید

 
At October 25, 2007 at 2:04 AM , Anonymous Anonymous said...

م.كارشناس گرامی
1.شما هم در مورد چيزی كه نمی‌دانستيد نظر داديد. آيا شما از رشته‌ی تحصيلی من و از آگاهی‌ها و دانسته‌هايم اطلاع داريد؟ و اساسا چه نيازی به دانستنش هست و چه نيازی‌ست كه شما هم رشته‌ی تحصيلی و نام خود را برای اثبات نادرست بودن نظر من بگوييد؟
2.ای كاش به‌جای عصبانيت شما هم نظر خود را می‌نوشتيد. اينكه منظورتان از "اصول پذيرفته شده‌ی جهانی" چيست. دوست عزيزم كه دكترای ارتباطات از آمريكا داريد، فلسفه‌ی كامنت گذاشتن همين است. از نظر شما بی‌طرفی رسانه‌ای چه معنايی دارد؟ مرزهای بی‌طرفی چگونه تعيين می‌شود؟ معيارهای اين بی‌طرفی چيست؟ چه نوع رسانه‌هايی بايد بی‌طرف باشند و چگونه؟
3.دوست گرامی، همه‌ی سخن من هم همين بود. اگر مجری تلويزيون جهت‌گيری كند و نظر خود را اعمال كند(كه می‌تواند و حق دارد و بايد چنين كند)، در يك محيط آزاد، آقای بهنود همچنان حق و ابزار اعتراض و شكايت و سخن گفتن دارد.
خانم مهناز گرامی، اساسا علت گستردگی و شلوغی و بی‌كرانگی زندگی در دموكراسی(همان كه غوغا و خرتوخری ناميده‌ايد)، همين است. كه برای ما البته گيج كننده و سرگيجه‌آور است.
از م.كارشناس و خانم مهناز و البته آقای بهنود عزيز اگر جايی را تنگ كردم و يا وقتی را گرفتم، و به خاطر مقاله‌نويسی در بخش كامنت‌های سايت عذر می‌خواهم.

 
At October 25, 2007 at 8:11 AM , Blogger Unknown said...

عمو بهنود قربونت برم الهي من بدبخت با اين سرعت اينترنت چند ساعت بايئ بشينم تا دانلودم تمام بشه
دوستتون دارم خيلي زياد

 
At October 25, 2007 at 8:47 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا حامد عزيز

1) من عمو رستگار نيستم. من Sh هستم و بس. پيشگويي نكنيد كه نوشته پر مغزتان را كم ارزش مي كند. آقاي بهنود از من اي ميل گرفته و مي داند من كي هستم اما بديايلي كه حدس زدنش براي شما سخت نيست نمي توانم مشخصات و اسمم را اينجا كامل بنويسم.
2) نوشته تان از نظر توهين نكردن به مخاطبين تحسين برانگيز است اما متاسفانه كماكان بر چيزي پافشاري مي كنيد كه راه حلش فقط در قضاوت بدون تعصب است.
3) من از برخورد ژاپني ها با يك ايراني و مدياي غربي و برخورد غربي ها با دانشمندان ايراني و ... هم نوشتم و شما از جواب طفره رفتيد و چسبيديد به دلخوري احتمالي من از برخورد چند خارجي با پسرم. اين جور نگاه كردن به مسائل نتيجهي نوع نگاه شما به مسائل است، همانطور كه به مقاله و مصاحبه ي بهنود نگاه كرديد. نمي دانم از كدام نسل هستيد:من 45 ساله يا نسل پسرم 14 ساله يا نسل بين ما. اما متاسفانه در نسل بين من و پسرم هستند بيشماري اند كه فكر مي كنم اگر آمريكا به ايران حمله كند بايد به آمريكا كمك كنند تا ايران را از چنگال رژيم فلان و فلان نجات دهند. اميدوارم شما از اين نسل نباشيد.
4) پاسخ بقيه حرفهايتان را در كامنت قبلي دادم و استدلالهلي شما متاسفانه كمي سست و بي اساس است. مجري برنامه بر خلاف نظر شما حق ندارد دروغ بگويد و نظرات يك سويه را بخواند. پاسخ بقيه مطالبتان را ساير كامنت گذاران دادند و خواهند داد.
موفق باشيد.

 
At October 25, 2007 at 4:13 PM , Anonymous Anonymous said...

Shعزيز،
1.ببخشيد كه شما را با كس ديگری اشتباه گرفتم.
2.به قضاوت كردن هيچ علاقه‌ای ندارم، اما بدون تعصب ديدن و انديشيدن را آرزو دارم.
3.درباره‌ی برخورد ژاپنی‌ها و غربی‌ها و رسانه‌ها با ايرانيان، فكر نمی‌كنم از پاسخ دادن طفره رفته باشم. مگر منظور شما گرفتاری‌های نماينده‌ی مردم ايران دانستن احمدی‌نژاد از طرف ديگران نيست؟ در كامنت‌ اولم به همين موضوع پاسخ داده‌ام و دركامنت سومم در پاسخ به شما باز هم تكرار كردم. نمی‌دانم چرا بعضی جمله‌هايم را ناديده می‌گيريد.
به‌هرحال فكر می‌كنم آنچه امروز ديگران با ما می‌كنند به علت ايرانی بودنمان نيست، به اين دليل است كه به «اشتباه» كسانی را نماينده‌ی ما می‌دانند، كه ما خود آن‌ها را نماينده‌ی خويش «نمی‌دانيم». من از نسل شما و پسرتان نيستم و خوشبختانه با گروه ميانی هم بيگانه‌ام.
4.معتقدم مجری تلويزيون حق دارد پرسش‌های جهت‌دار مطرح كند، ولی اين كجا و دروغ‌گويی كجا؟ نمی‌دانم چرا بعضی واژه‌هايم را با معنايی ديگر می‌بينيد.
استدلال‌هايم شايد بی‌اساس باشد، ولی با اهميت برای من همين گفتگوهاست.

 
At October 25, 2007 at 5:41 PM , Anonymous Anonymous said...

من در تعجبم از آدم درس خوانده ای مانند حامد که از استدلال هایش پیداست که باسواد و داناست که این همه بر یک امر باطل احتجاح می کند. عزیزم برادرم قانون اساسی مدیا می گوید گوینده و مجری باید بی طرف باشد. تنها در رسانه های ایدئولوژيک مانند هیتلر [یعنی گوبلز] و اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری اسلامی این ها مجازست و شریعتمداری معتقدست که حتی خبر هم باید اول از فیلتر نظر رد شود. اما آدم های متمدن این طوری نیستند. قانون است قانون حرفه ای . حالا شما مدام می گویید به نظر من ... نظر من و شما این جا چه کار دارد برادر. جای نظر نیست. مثل این که بگوئی به نظر من نباید ماموگرافی کرد. پزشگ می گوید نظر شما برای خودتان خوب است. من دستور از علم می گیرم نه از تو.

به هر حال نمی خواستم در این بخث شرکت کنم اما ناچار شدم و باید بگویم که آقای بهنود تسلط بی بدیلی که دارد و در عین خونسردی اش رد برابر میکروفن و دوربین بر چنین بچه بازی ها پیروزش می کند. چنان که کرد. این دفعه در ضمن کاملا پیدا بود که آقای بهنود به احمدبهارلو محبت دارد . چون با او همیشه ملایم بود. ولی این حریف آنقدر از حد خود خارج شد که میانه رو نرمی مانند استاد مرا هم به خشم و پاسخگوئی شیرین رساند. و آن اشاره [...] چقدر ما را خنداند. ریسه رفتیم همه

 
At October 26, 2007 at 12:18 AM , Anonymous Anonymous said...

در یک برنامه یک ساعته همه عیب وهنر یک شخص گفته نمی شود.این بسیار متداول است که یک موضوع مطرح شده توسط مهمان برنامه بیان سبس در طی یک ساعت کلیه انتقادات وارد به ان مورد سوال قرار میگیرد و با باسخ مهمان همراهست .چه بسا دل مجری هم با مهمان ویا اینکه خود نیز مخالف باشد .اما کاملا مرسوم است که سوالات با لحن انتقادی و تند برسش شود ودر اخر هم یک تشکر از شرکت او در برنامه... کسانی را که این فضا برایشان مانوس نیست به دیدن یک بار
BBC HARD TALK
ارجاع می دهم

 
At October 26, 2007 at 9:30 AM , Anonymous Anonymous said...

Dear Mr. Behnood,

First of all, I shall thank you for your interesting interview. I enjoyed it because:
1- You speak about facts and not your desires.
2- You don't care what others think about you by telling the truth.
3- You are fair to all. Even those you don't agree with, even Ahmadinejad.
4- Iran and Iranian people need to hear voices like yours. I hope all your listeners and site visiters express their opinions about what you said rather than your personality or VOA.
Mr. Farhoodi never insulted Iranians. He pointed to those who call and insult during a live show.
It's natural that VOA has an objective. They support the opposition and it's not a bad thing. It's Voice of America! So what? if there was no VOA how we could see Mr. Behnood or others. We should get over taking sides of different groups and start to think and analyse the words and thoughts not people.

God bless!
Navid from Canada

 
At October 26, 2007 at 11:22 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام
این دوستانی که از رفتار جانبدارانه گویندگان VOA مینالند، انگار فراموش کرده اند که این یک رسانه دولتی آمریکاست و کاملاً طبیعی است که خط مشی سیاسی دولت آمریکا را ترویج کند. اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. ولی آنچه که باعث تفاوت میان کشور دمکراتیکی مثل آمریکا با رژیمهای خودکامه میشود آن است که در آمریکا به غیر از VOA صداهای دیگر هم اجازه نفس کشیدن دارد و دولت اقتدار و اختیاری نسبت به رسانه های مستقل ندارد. جناب "دکترک. ا" این است تفاوت جامعه متمدن و غیر متمدن. بیطرفی و صداقت مورد نظر شما در سایه تضارب و تعارض آرا ایجاد میشود نه ماست بودن اصحاب رسانه. البته من هم معتقدم گاهی اوقان رفتار گردانندگان این برنامه مشمئز کننده میشود بویژه زمانیکه با کارشناسان مستقل و صاحبنظر روبرو میشوند. اما فراموش نکنید اینها با اشراف به دیدگاهها و نظرات افراد آنها را دعوت میکنند ولی باز هم از گذاشتن تریبون در اختیار افرادی که صد در صد تایید کننده اعتقادات آنها نیستند، ابا ندارند.

 
At October 26, 2007 at 12:22 PM , Anonymous Anonymous said...

بار اول كه بعد از ديدن بي.بي.سي با فيلترشكن به وبلاگ شما سر زدم قصد دادن نظر نداشتم، اما الآن كه بدون فيلترشكن اومدم و در كمال مسرت متوجه شدم مسئولان وبلاگ جنابعالي رو فيلتر نكردن، تصميم به دادن كامنت گرفتم.

1)آيا ديكتاتور خواندن صدام از هر تريبوني توهين به ملت عراق بود، آيا بايد ملت ايران به صدام به خاطر كشتن جوانان وطنم مدال ميداد؟آيا بايد ازش خواهش ميكردن پرزيدنت صدام خواهشن ديگه شيميايي نزن!.
چند نفر در دنيا بايد به خاطر ديكتاتور خواندن صدام محاكمه بشن؟
اين حرف شما چه تفاوتي با مسئولان رژيم داره كه هر انتقادي رو به بهانه‌ي توهين به مقامات نظام سركوب ميكنند؟
اگر احمدي‌نژاد نماينده‌ي شماست پس شما هم بلعكس مسئول و موافق جنايات و هتاكي‌هاي ايشون هستيد؟(همينطور كه فاطي رجبي هست.)
2)كداميك از مخالفان نظام در روزنامه‌هاي رژيم مطلب چاپ ميكنند؟
3)در مملكتي كه اصلاح طلب و معتدلش عباس عبدي باشه، بدون شك هم شما مخالف رژيمش نام ميگيريد

 
At October 26, 2007 at 12:36 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای رضا محترم. خود گوئی و خود خندی. برادر کی جناب بهنود ادعا کرد که مخالف رژيم است و خواست که جای مخالفان دلاوری مانند ساکنان [...] و [...] و [...] را تنگ کرد که چنین به نگرانی دچار شده ایم. اما برای اطلاع شما عباس عبدی اصلاح طلب هست. ممکن است به من بگویید که اگر اسم بچه های انقلاب را که نمی خواهند راه گذشته را ادامه بدهند چی باید گذاشت. لابد آن هم اسم شماهاست که از اول با جمهوری اسلامی مخالف بوده اید. می دانید در حقیقت فکر می کنم که فرقی ندارید با احمدی نژاد که خودش را شاگرد اول و دوم و سوم می داند. یعنی خیال توهین نه به شما و نه به او ندارم. همه از یک ریشه هستید. می خواهم بگویم تندروی از یک قرارست. اما اگر جنابعالی آقای بهنود را یک روزنامه نگار یا یک آدم میانه رو می خواندید هیچ مشکلی با شما نداشتم.

 
At October 26, 2007 at 12:39 PM , Anonymous Anonymous said...

برای آن که میزان آزادگی آن رادیو را بدانید همین برایتان بگویم که من در اول برنامه دو تا ئی میل فرستادم و در آن اشاره کردم به میزان اطلاعات آقای بهنود و در دومی از ایشان تقاضا کردم بیش تر در صدای آمریکا ظاهر شوند . اما گوینده محترم هیچ کدام از آن ها را قابل پخش ندانست و در انتهای برنامه ئی میلی را خواند که به فرض صحت نظر دولت آمریکا بود و جمع بندی بحث نبود و معلوم می داشت که دعوت از نظریات مختلف شوخی است.

 
At October 26, 2007 at 12:43 PM , Anonymous Anonymous said...

با مزه است که با این رفتارشان تازه از مسوولان جمهوری اسلامی دعوت می کنند که در برنامه آن ها شرکت کنند و نظرشان را بدهند. نمی دهند که جمهوری اسلامی خودش شش تا شبکه بیست و چهار ساعته هیچ احتیاجی به آن ها ندارد و مثل آن ها قبلا تصمیمش را گرفته است.

اما با همه این ها من با کسانی که از اقای بهنود می پرسند چرا موافقت کرده که با این دستگاه مصاحبه کند مخالفم. به باورم ما مردم ایران شاهد بودیم. هر چه [...] کنند باز هم ما احمق که نیستیم و می دیدیم که سخن آقای بهنود عین حقیقت است.
دردناک این است که آمریکا مهد آزادی است و مخالفتش هم با دولتی مانند جمهوری اسلامی به جاست اما این روشی که این دوستان ایرانی به نام بیجاره آمریکائی ها راه انداخته اند منحط است. مثل همان تلویزیون های [...] است. آدم هایش هم کم کم دارند همان ها می شوند.

 
At October 27, 2007 at 4:53 AM , Anonymous Anonymous said...

آقا جرا حمله بی جا می کنید. من از شخص آقای بهنود شنیدم که گفت برنامه عادلانه بود. حالا شما شده اید کاسه داغ تر از اش. آقای فرهودی یکی از بهترین برنامه سازان ایرانی است. و به نظرم هم آقای بهنود فوق العاده بودند و هم آقای فرهودی وظیفه خود را خوب انجام داد.
منیر از لندن

 
At October 27, 2007 at 8:23 AM , Anonymous Anonymous said...

خانم منیر ممکن است بگوئید آقای بهنود کجا به شما چنین حرفی را زد. من به ایشان میل زدم و در جوابم نوشتند " برنامه در مجموع به زیان من نبود. نظرات من همین هاست و جای انکار ندارد. و شما هم در حقیقت حرفتان با من نیست بلکه با صدای آمریکاست که می توانید به خودشان مراجعه بفرمائید"

من از این پاسخ به عادلانه خواندن برنامه نرسیدم و در تلگرامی به روسای آمریکائی هم با ذکر مثال نشان دادم که ما ایرانی ها با ازادی که ذات دموکراسی آمریکاست چه کار داریم می کنیم. هنوز البته پاسخی به من نداده اند.

 
At October 27, 2007 at 8:28 AM , Anonymous Anonymous said...

فکر کنم این شصتمین کامنت است و از آقای بهنود خواهش می کنم ختم مقال را اعلام دارند و صلوات بفرستند و قبول بفرمایند که آقای فرهودی گوینده خوبی است و در قیاس با دیگران دوستان که بعضی هاشان انگار پسرخاله چینی هستند، منصف ترست. آقای بهنود برای ما ساکنان تهران حرف می زند. رویش به ماست و ما هم او را می فهمیم و احترام می گذاریم. به همین جهت نباید انتظار داشته باشد که لوس آنجلسی ها هم بفهمند و هواداری کنند. البته من در سخنرانی سال گذشته آقای بهنود در لوس آنجلس بودم و بعد هم از آقای بهنود پرسیدم دیدید که سالم هستید و کسی کارتان نداشت و تشویقتان هم کردند. ایشان اول به شوخی گفت به همین دلیل باید بروم بررسی کنم که چه گفتم که سزاوار چنین تشویقی شدم و بعد هم جدی تر با عذرخواهی از شوخی خود گفتند در ميان ایرانی های ساکن لوس آنجلس دسته ای از بهترین و فهمیده ترین ایرانی ها هستند که دنیا به وجودشان افتخار می کند.. پس تکرار می کنم این بحث را ببندیم و صلوات.

 

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home