Wednesday, June 17, 2009

بیدار در بستر

آن چه زیر پوست جامعه شهری ایران در این روزها می گذرد، امیدوارم دوستانی که هوای انقلاب به دماغشان افتاده دچار اشتباه محاسبه نشوند، نه انقلاب است و نه براندازی است و نه تعطیل قانون. حتی با کسانی که این را جنگ قدرت می بینند و دنبال کاسه های زیر نیم کاسه می گردند مخالفم.

واقعیت از دید من این است که اتفاقی افتاده که در بسیاری از کشورهای جهان می افتد، حتی گاه در ممالک راقیه هم رخ داده است و کم نیست. از ماه ها و بلکه دو سال قبل دولت آقای احمدی نژاد نشان داد که قصد ماندن به هر ترتیب کرده است. برای این ماندن علاوه بر این که خزانه کشور را تهی کرده، علاوه بر آن که مصحلت دولت را فوق بر مصلحت کشور و جامعه قرار داده، در نهایت و در جریان مبارزات انتخاباتی هم با احساسات مردم بازی کرده و به زرد ترین شیوه برای رای گرفتن متوسل شده است.

آن چه آقای احمدی نژاد در دقیقه نود مبارزات انتخاباتی انجام داد همان کاری بود که در حد کوچک تر و ضعیف ترش چند روزنامه را تاکنون تعطیل کرده و هم الان عباس پالیزدار را به زندان انداخته است. درست بدان می ماند که رقیب انتخاباتی ایشان در مناظره انتخاباتی این سئوال را مطرح می کرد که آقای جنتی این ثروت را از کجا آورده است، رابطه شیخ محمد یزدی با لاستیک و جنگل های مازندران چیست و شیخ جعفر شجونی پرونده اش در دادگاه انقلاب و دادگاه روحانیون چیست. یا این که مطرح می کردند آقای علی آبادی و فرزند عزیزشان در سازمان ورزش این همه پول را چطور به جیب زده اند. یا مطرح می کرد که شوهر عمه رییس جمهور میلیاردها تومان را در این سه سال از کجا آورده است.

باید پرسید در آن صورت چه اتفاقی می افتد. مگر نه این که آسمان به زمین می رسید. مگر نه این غوغا می شد. اگر رقیب در مناظره زنده تلویزیونی فاش می کرد که مشاور رییس جمهور از بیست سال قبل گذرنامه آمریکائی دارد و تبعه آمریکاست و همین تازگی استاد میهمان دانشگاه تل آویو بوده است و همین سال گذشته هم به اسرائیل سفر کرده است، آن وقت مگر نه این که حتی روزنامه کیهان هم ردای ضد اسرائیل از تن به در می آورد و فغان سر می داد که چه می شود حرمت مردم و چه می شود امنیت حقوقی افراد که قرارست تا زمانی که در دادگاهی محکوم نشده اند، ایمن و مصون از تعرض باشند.

علاوه بر این رییس جمهور برای ماندن در قدرت و باز هم سوار ماشین روباز و هواپیمای اختصای شدن قوانینی را که به آن قسم خورده و قسم خورده که مراقب و ناظر بر اجرایشان باشد زیر پا گذاشته است. جدا از قوانین مصوب مجلس و مجمع که نادیده گرفته، با بی اعتنائی به قانون انتخابات، در وقت اضافی هم برای خود تبلیغ کرده است. شورای نگهبان که در انتخابات گذشته مراقب بود که دولت از بیت المال در روزهای منتهی به انتخابات هزینه نکند و مبادا عکس رییس دولتی که نامزد انتخابات است در نشریه ای چاپ شود، در این دور به کلی خود را به نابینائی زد. زیاده روی به جائی رسید که به جز هزینه کردن برای تبلیغات از بودجه مردم – که قطعا چیزی در حد دزدی است، شاید فراتر – خبرگزاری دولتی و روزنامه دولت را به ارگان ستاد تبلیغاتی خود تبدیل کردن، از بودجه شرکت های دولتی مخارج میلیاردی را تامین کردن و صدا در دادن که دیگران از کجا می آورند.

این ها همه را کنار هم بگذاریم بنا به قوانین جاری کشور به یک خواست معقول می رسیم. انتخابات را باید تجدید کرد. این نتیجه ای است که محتمل است. چنان که سخنگوی شورای نگهبان هم گفت از بررسی ها به دست آید. آن ها که در این روزها به خیابان آمده اند و به مدنی ترین زبان ها اعتراض خود را بیان کردند باید نشان دهند که جز این نمی خواهند. آتش زدن به ماشین پلیس، سنگ کوفتن بر سر جوان سرباز، هوس انقلاب کردن همه تخلف از موازین این بازی است، حتی اگر گروه مقابل تحریک کننده و برانگیزاننده اش باشد.

مثال ساده
یک مثال ساده. اگر هنگام بررسی های شورای نگهبان یک مهندس کامپیوتر پیدا شد و اعتراف کرد که هنگام برنامه نویسی برای کامپیوتر وزارت کشور، دور از چشم ناظران شورای نگهبان ترتیبی داده که آرای یکی از نامزدها ضرب در سه شود و این رقم به فلان ضریب از سه نامزد دیگر کسر گردد، آیا برای شورای نگهبان چاره ای جز اعلام ابطال و برگزاری دوباره انتخابات می ماند. حتما نه.

حالا در این وضعیت که در سی سال گذشته کاملا استثنائی است و هیچ انتخاباتی در گذشته این همه مدعی و شاکی نداشته است، دولت محترم، تصمیم گرفته است جوری وانمود کند که انتخابات تمام شده و برای دیگران راهی جز قبول نمانده و کسانی که قبول نکنند دشمن اسلام و پیامبر و ضد ولایت فقیه هستند. همه توجه دارند که در این راه چه ها دارند قربانی می شود. و از همین یک نشانه می توان دریافت که برای کسانی که دست به این کار زده اند چقدر اسلام و پیامبر و ولایت فقیه محترم بوده است.

اما از آن جا که قرارست مکر مکاران به خود آن ها برگشت داده شود، چند کار می کند که به علت زیادروی در آن کاملا محسوس و خود موجب سوء ظن است. اول آن هیاهوی جشن پیروزی. بعد آن که نامه تبریک رهبری را حکم حکومتی جا انداختن. بعد دیگر بامزه است.

دیروز روزنامه ایران عکس عده ای از سران کشورهای دست سه و چهار جهان را صفحه اول چاپ کرده بود یعنی که این ها به احمدی نژاد تبریک گفته اند. اولا چنین حقارت و عزت فروشی به خارجی ها بعیدست. در زمانی که صدها هزار نفر در خیابان هستند و به انتخابات شک دارند و شورای نگهبان مشغول بررسی است یعنی چه عکس سید حسن نصرالله و کارزای و مددوف را چنین تمسکی به دیگران امری یگانه است در تمام جهان. دوستان نمی دانند که در انتخابات قبلی آمریکا چند رهبر مهم جهان – از رهبران اروپا تا رییس جمهور ایران – به ال گور تبریک گفتند. اما بعد آرا را شمردند و جورج بوش اعلام شد که رییس جمهورست. و ای عجب از کسانی که این همه داد بیگانه ستیزی سر می دهند و از کیسه ملت فریاد می زنند، اما در چنین مواقعی دست خود رو می کنند. به اتفاق نیفتاده ملاقات شیراک و خاتمی مثلا خونشان به جوش می آید اما پایش که افتاد از کوچکی هیچ فروگذار نمی کنند، فردای تهدید نخست وزیر بریتانیا گروگان ها را با سلام و صلوات پس می دهند و انتظار دارند مردم باور کنند که عزت محفوظ ماند.

شوخی نیست اگر بعد ها نوشته شود تشنگان قدرت یا خدمت، برای ماندن چهار سال در دولت تا جائی رفتند که حتی سیادت را هم زیر سئوال بردند شعر ساختند "دلی که احمدی شد به تبارش چه حاجت است". و بعد هم شال سبز [ که همه می دانند برای چیست و مصادره شده کدام نشانه است] به گردن انداختن که من فرزند پیامبرم.

شعر ساختن که من فرزند رستم و فرهاد و آرشم – در جائی گفتم گیرم آقای احمدی نژاد را به رستم و آرش کمانگیر شباهت دادیم، فرهاد را چه کنیم. شیرین کیست، خسرو کجاست، رشته سر دراز دارد چون باید در جست و جو شکر و شیرویه هم برآمد. مهین بانوی ارمن را بگو.
البته همان زمان یکی از استادان دانشگاه برایم نوشت کسانی که خودشان سهم وطن از بحرخزر را به زیر 12 رسانده اند و در عمل میرزا آغاسی شده اند که نوشت کام دوست به آب شور خزر تلخ نمی کنیم. و مقصودش کام روس ها بود که همواره به این دریاچه سن پترزبورک بود، دم از شباهت به آرش ندهند که جان خود را بر سر محروسه ایران گذاشت در افسانه ها. کسانی که با نشستن زیر تابلو "شورای کشورهای عربی خلیج" هم گرفتن صفت فارس را از خلیج رسمیت دادند و هم عملا بیانیه آن اجلاس را تائید کرده اند که می گوید سه جزیزه متعلق به امارات است، دیگر دم از آرش نزنند.

اما من به این تندی نیستم که آن استاد دانشگاه بود و عرضم این است که این ها همه از بی طاقتی برای کسب قدرت و از شلختگی و کم سوادی است نه از سوء نیت. چنان که جا در جا از نهضت ملی نفت و دکتر مصدق یاد می کند آقای احمدی نژاد، در حالی که همه هوادرانش مانند آقای انبارلوئی هستند که پریروز نوشته بود در جریان مبارزات انتخاباتی دیدم که این جماعت [یعنی هواداران موسوی یا کروبی] عکس مصدق را به دست داشتند دانستم این ها فاشیست هستند. این در سرمقاله روزنامه رسالت بود. یکی به این ها نمی گوید که اگر مصدق فاشیست بود شما چرا از دولت آمریکا تشکر نمی کنید به خاطر آن که آن فاشیست را از سر ایران کم کرد. شاید هم می کنید در ظاهر ایرادتان به کودتای 28 مرداد است.

آخرین ترفند
از سخن دور نیفتم آخرین ترفند برای دهان کجی به مردم و قانون خبری است که امروز صبح منتشر شد که نشان می داد آقای احمدی نژاد گفته اند حماسه بزرگی بود 22 خرداد که در آن 25 میلیون نفر این روش مدیریت را در کشور تائید و در انقلاب تثبیت کردند.
این سخنان، باز هم بگویم، وقتی شورای نگهیان مشغول رسیدگی به کار صندوق هاست یعنی نومید کردن مردم معترض و کشاندنشان به سوی خشونت.
اما مردم ایران عاقل تر از این ها هستند که ادعای رهبری شان را دارند. این مردم اگر شده به پیشنهادی که دکتر مهاجرانی مطرح کرد به نماز جمعه بروند و اگر شده در برابر خشونت طلبان خون گریه کنند و هیچ نگویند، خواست خود را جز با آرامش دنبال نمی کنند. همان صدای نیمه شبان که خدا بزرگ است به تائید همه کسان که روزهای انقلاب را به یاد دارند قدرت طلبان را در بستر بیخواب می کند.

در آن زمان یکی از شب های الله اکبر، ژنرال هویزر چهار ستاره آمریکائی آمد تهران و رفت به خانه یکی از مستشاری نظامی آمریکا و گیلاسش را یخ رفت و چون برق رفته و خاموش شده بود با میزبانش رفت به پشت بام. ژنرال که شاه گمان داشت مانند کرومیت روزولت سوپرمن اوست و آمده که نظام پادشاهی را نجات بدهد نوشته است در آن تاریکی وهم آلود و صدای خشک موتوربرق های موقتی ناگهان الله اکبرها انگار روئید از زمین و همه آسمان را در برگرفت. دانستم که آن مرد در کاخش دارد می لرزد، من هم در بستر خوابم نبرد و از خودم پرسید چه کارش می شود کرد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At June 17, 2009 at 5:38 AM , Anonymous Anonymous said...

از جسارت و شهامت شما ممنونم. این میانه روی و متانت شما واقعا برای ما ضرب المثل است همه مان همین را می گوئیم اما نمی دانم چرا جرات گفتنش را نداریم. شاید علتش این است که مسعود بهنود نشده ایم

 
At June 17, 2009 at 5:39 AM , Anonymous نوید امیدوار said...

من هم مخالفم آقای بهنود وبه همین خاطر گفتم این حرکت ها راه بر میخواهد که شاخه شاخه نشود و به افراط و تفریط کشیده نشود
و معتقدم درنگ هم جایز نیست چون شعارهای معترضین که ابتدا به انتخابات در چارچوب شورای نگهبان قناعت کرده بودند ورأی داده بودند روز به روز تند تر و براندازانه تر میشود و رنگ خشونت میگیرد
من هم این را نمیخواهم

 
At June 17, 2009 at 5:50 AM , Anonymous Anonymous said...

سلام بر شما و دیگر عزیزان : عطف به نظر آقای دکتر مهاجرانی این هفته می توانیم بریم نماز جمعه ولی به رهبری اقتدا نکنیم! به همین سادگی

 
At June 17, 2009 at 6:01 AM , Anonymous حمید said...

سلام
مثل همیشه زیبا و البته راهنما به هدف. کاش اینجا بودید!

 
At June 17, 2009 at 7:29 AM , Anonymous Anonymous said...

Dear mr Behnoud, May God bless you,
i read your articles with much interst. You write so well,your voice is good and remind me of Iran.
This poem by our beloved master is for you and beautiful poeple of Iran.

An old musician
Hafiz

How
should
those who know of God
meet and
Part?

the way
an old musician
creets his beloved
instrument

and will take special care,
as a great artist always does,

to enhance the final note
of each
performance.

Dear noble writer,please write everyday,so we can go on.long live
my homeland.Iran
lara
London

 
At June 17, 2009 at 7:30 AM , Blogger soroush said...

مثل همیشه آرامش بخش بود

پایدار باشید

 
At June 17, 2009 at 7:32 AM , Anonymous نجدت said...

جناب بهنود
لطفاً محققانه و منطفی مطالب خود را به هم ربط دهید.از دزدی و بداندیشی جناب "خس و خاشاک" و حامیان او صحبت میکنید و بعد در یک چرخش آشکار همه اینها را نه به سوء نیت بلکه به بیسوادی و حماقت آنها نسبت میدهید. آیا مخاطبان خود را احمق فرض کرده اید؟ بعد هم با طرح مساله مهندس نرم افزار میخواهید راه حلی به این "بیسوادها" نشان بدهید؟ در جریان این درگیریهای چند روزه بیش از 30 نفر کشته شدند ان هم توسط کسانی که 90 درصد قدرت را در کشور در دست دارند و تنها برای 10 درصد باقیمانده دست به این جنایتها زدند و فاتحه جمهوریت نیم بند نظام را هم خواندند. بعد شما آنها را فقط بیسواد میدانید؟ اگر ما را احمق فرض کرده اید، فرق شما با احمدی نژاد و خامنه ای چیست؟

 
At June 17, 2009 at 7:39 AM , Anonymous Anonymous said...

آیا دروغ و تزویر مشروعیت زداست!
آقای احمدی نژاد از همان هنگام که قضیه هاله نور را در برابر چشم میلیونها بیننده تلویزیون انکار کرد و یا تهمت فساد مالی به دونفر از بالاترین مقامات منسوب رهبری وارد کرد و یا به طرز بسیار سخیفی پرونده تحصیلی و ارتقاء علمی همسر بکی از نامزدهای انتخاباتی را در برابر چشمان میلیونها بیننده تلویزیونی به سخره گرفت صلاحیت خود را بعنوان رئیس جمهور از دست داد و بایستی توسط مجلس به دلیل عدم کفایت از کار برکنار می شد.
اما دیدگاه دیگری وجود دارد که آقای احمدی نژاد را بهترین گزینه برای شرایط ایران تلقی می کند. چرا که اقدامات نامبرده به بهترین وجه به پولاریزه شدن جامعه که مقدمه قروپاشی است کمک نموده و تنها کسی که می توانست از داخل نظام همه گروههای دگر اندیش را با هم متحد ساخته و باعث اختلاف در بین مهمترین افراد شاخص نظام شود او بوده است. ایشان به بهترین وجهی در مقابل روحانیون ایستاده آن ها را به تمسخر گرفته و با رو کردن پرونده های فساد مالی آنان عملا آنها را خلع صلاح نموده است.

وقایع پیش از انتخابات نظیر استفاده از اموال عمومی، توزیع پول و نیز جانبداری آشکار رسانه ملی از ایشان همگی نشان از اراده پشت پرده ای داشت که خواهان ابقاء آقای احمدی نژاد در سمت ریاست جمهوری به هر طریق ممکن بود.
رمز اصلی تمامی این وقایع را در خواست قلبی مهره های اصلی که در دوران ریاست جمهوری نامبرده به منافع عمده ای دست یافته اند بایستی جستجو کرد.
اگر افرادنام برده شده در جریان مناظره ها دچار قساد مالی بوده اند این سوال مطرح است که نقش و سهم رهبردر ثروتهای به تاراج رقته چقدر بوده است و چرا ایشان علی رغم اطلاع از فساد آنان این افراد را درپستهای حساسی به کار گمارده بوده است. این سوال در اذهان عمومی هنوز وجود دارد که آیا دستور حمله به این دونفر توسط خود رهبر به دلیل کم و زیاد شدن سهم دریافتی ویا پیشنهاد سهمی بیشتربرای مثال از قبال درآمد حاصل ازفروش نفت و یا ثروت بادآورده وزیر محترم کشور صادر شده است؟
اگر چنین فرضیه ای صحیح نباشد و افراد متهم شده به فساد مالی نیز بی گناه باشند در این صورت با توجه به ویژگیهای درج شده درقانون اساسی کشوربرای فرد رهبر(از جمله عادل بودن) ایشان قبل از صدور اطلاعیه تبریک به آقای احمدی نژاد بایستی نامبرده را از مسئولیت بطور موقت تا زمان محاکمه در دادگاه به جرم افترا و به خطر انداختن ارکان نظام برکنار می کردند. در این صورت آقای احمدی نزاد حتی اگر پنجاه میلیون رای هم آورده باشند تا زمان محاکمه نمی توانند بر مسند ریاست جمهوری قرار گیرند.
به این ترتیب اذهان عمومی جامعه خواهان دریافت پاسخ به این سوال اساسی خود هستند که آیا رهبر از وظایف خود عدول کرده است یا آقای احمدی نژاد؟ پاسخ به این سوال ساده گره گشای بسیاری از ابهامات جاری خواهد بود.
خواست افراد جامعه در حال حاضر صداقت و روراستی از طرف مسولین است. اقبال گسترده افکار عمومی به یکی از کاندیداهای اصلاح طلب را نیز در صحبتهای صادقانه ایشان باید جستجو کرد چرا که بعد از بیست سال گوشه نشینی و عدم فعالیت سیاسی و نیز مواضع بسیار محافظه کارانه هیچ دلیلی یرای این استقبال گسترده از ایشان وجود نداشته است. تلاش برای حکومت بر قلب مردم بجای حکومت به زور سر نیزه پیام اصلی چنین دیدگاهی است.
هنوز این شبهه در افکار عمومی جامعه وجود دارد که آیا دست اندرکاران فعلی از ترس برملا شدن تخلفهای آشکار و پنهان در مصرف درآمدهای نفتی توسط یک دولت اخلاق مداراما غیر همسو به هر طریق ممکن خواهان ادامه فعالیت دولت فعلی هستند؟
تنها گذشت زمان به این سوالات پاسخ خواهد داد.

 
At June 17, 2009 at 7:43 AM , Blogger مسعود منور said...

شناخت بیشتر ماهیت لباس شخصی ها
شرایط دشواری برای همه پیش آمده. مردم و کل اجتماع آنقدر روشن(تر)شده اند و حقشان را میخواهند که حکومت به غلط کردن افتاده است. نه اینکه الان کوتاه بیاید و بگوید به رای مردم تسلیم شده بلکه مسیر خودکامگی ای که در چند سال گذشته و در غیاب افکار عمومی به سمت تمامیت خواهی طی کرده بودند و دستاوردهایشان کاملا زیر سوال رفته و ... به هر حال رای دادن مردم اگر همین دستاورد چند روزه را داشته باشد باز میتوان که گفت مردم برنده این جریان بوده اند. برخوردهای خشن و دستپاچه عوامل اطلاعاتی و سرکوب که در تقابل قراردادن مردم با بسیج شکل گرفته نتیجه این سردرگمی است. هماهنگی و تقسیم کار با سران نیروی انتظامی قرار است گردان عاشوراهای بسیج و ... با الگوی 18 تیر(کوی دانشگاه تهران)خودشان بزنند بشکنند بعد بیایند جلوی دوربین صداوسیما دایه دلسوز تر از مادر شوند. اگر منزل شما بر خیان یادگار امام باشد میبینید که گروههای 50-100 دو نفره موتور سوار ساعت 1-2 صبح و پس از اینکه ترتیب خانه و ماشین مردم و مجتمع های سعادت آباد و شهرک غرب را داده اند چماق بدست و در معیت گشت های پلیس دارند به پایگاههای بسیج جنوب شهر برمیگردند. این عده که البته نون و نمک احمدی نژاد را خورده اند و او را حتی بیشتر از رهبر قبول دارند ولی قربت الی الله به خانه و حریم زن و بچه مردم تجاوز میکنند. هرچند اکثر آنها سواد کمتر از ابتدایی و راهنمایی دارند( و از اینرو نمی توانند خوب تحلیل کنند) نمیدانند جزیی از سناریوی حذف مردم سالاری و آلت دست بعضی سران ناخالص ارشد سپاه شده اند. به آنها القا کرده اند جمعی بی دین میخواهند فساد و فحشا کنند و ... و چون بیشتر آنها به لحاظ مالی نیز جز اقشار ضعیفند راحتتر میشود آنها را جهت داد. طوری روی ماشین های مدل بالا و منازل زیبا و آدمهای مرتب و باکلاس موسوی زوم کرده و ضربه میزنند و حمله میکنند تو گویی با بعثی ها و آمریکایی های متجاوز میجنگند(احتمالا فکر میکنند ساکنان ولی عصر و سعادت آباد و ... همان قشری هستند که احمدی نژاد رابین هود قراره ترتیبشون را بده، اومدند کار را شروع کردند!). وقتی صداوسیما و روسای گردان مربوطه بسیج به آنها القا میکنند که مردم( با دست خالی و شعار لابد) به فلان پایگاه بسیج حمله کرده اند، مواظب باشید به شما نیز حمله میکنند و ... نمی دانند بازیچه دستان کثیف احمدی نژاد، سردار افشار و ضرغامی سانسورچی شده اند. خوشبختانه بسیجی های استخواندار و ایثارگر جبهه رفته موضوع را فهمیده اند و بر خلاف ماجرای کوی دانشگاه اکثرا خود را از این قائله کنار کشیده اند. بیشتر این اقدامات را شریعتنداری شکنجه گر کیهانی و حسینیان و محافل انصار حزب اله که کلاه های زیادی از قبل دولت احمدی نژادی بافته اند و هدایت میکنند. دوستان هشیار باشند. شعارهای ساختار شکن نظیر توهین به شخص رهبری و ... همان قدر بهانه به دست آنها میدهد که الله و اکبر آنها را خلع سلاح میکند هر چند مطمئن باشید خود خامنه ای هم در فشار و محاصره همان افراد فوق است وگرنه میتوانست راحت حکومت کند و اصلا لازم نبود اینقدر خودش را از چشم و دل ملت بیاندازد.
این جمع با این مشخصات همواره به جمع های کوچک مردم حمله کرده اند بنابر این پایان تجمعات و موقع تفرق بیشتر مراقبت نمائید . با توجه به رفتار نسبتا معقول پلیس افراد زرنگتر همین مجموعه که اتفاقا قیافه غلط انداز افراد عادی را هم دارند، در برابر پلیس خشونت میکنند و بعضی پلیسها را میزنند تا آنها هم به مقابه با مردم عادی و دانشجویان سبز بپردازند و سپس آنها صحنه را خالی میکنند تا تنها نیروی بدنام جامعه نباشند ( بخشی از مردم را با چوب پلیس میزنند) .
دوستانی که تاکنون از خود میپرسیدند القاعده با چه انگیزه و امیدی به خودش بمب میبنده و نمازگزاران شیعه و زن و بچه ها را منفجر کرده و میکشد با دیدن رفتار این افراد که به هرحال جزیی از ملت هستند، میتوانند ببینند اعتقادات مذهبی چه شمشیر دولبه ای است . یا علی چقدر در تنها حکومت شیعی تنهایی که با شعار حیدر حیدر شیعیان و دوستدارانت را میزنند و میکشند.!!

 
At June 17, 2009 at 7:59 AM , Anonymous Anonymous said...

مهدی کروبی بيانيه شماره ۳ خود را منتشر کرد. در اين فراخوان کروبی از مردم خواسته که ساعت ۱۱ صبح روز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با لباس سياه به نشانه سوگواری برای شهدا از ميدان ۷ تير تا محل برگزاری نماز جمعه تهران حضور يابند. کروبی بار ديگر اعلام کرد احمدی نژاد را به عنوان رئيس جمهوری به رسميت نمی شناسد. گروه کثيری از اهالی هنر و فرهنگ کشور بيانيه ای در حمايت از اعتراضات مردم نسبت به تقلبات انتخاباتی صادر کردند. اين هنرمندان در بيانيه خود عملکرد صداوسيما در رابطه با وقايع اخير را مورد انتقاد قرار داده و نوشته اند که رسانه ملی "از مواضع و ادبياتی دور از شان اين ملت بزرگ استفاده می کند." بنا بر آخرين گزارش ها، تجمع اعتراضی مردم از ميدان هفت تير تهران آغاز شده است و هم اکنون مردم در حال پيوستن به اين گردهمايی اند. اين راهپيمايی که تا ميدان وليعصر ادامه خواهد داشت با سکوت و به شکل مسالمت آميز برگزار خواهد شد. ميرحسين موسوی امروز با انتشار بيانيه‌ای از مردم ايران خواست برای همدردی با خانواده‌های شهدا و مصدومان وقايع اخير، روز پنج شنبه با نماد سوگواری در مساجد و تکايا اجتماع کنند و يا به راهپيمايی مسالمت آميز بپردازند. ديدار حساس تيم های ملی فوتبال ايران و کره جنوبی در سئول با نتيجه مساوی يک بر يک پايان يافت. در شروع بازی برخی از بازيکنان تيم ملی ايران با مچ بندهای سبز به زمين بازی آمدند! به نظر می رسيد که آنان نيز با اين تمهيد در اعتراضات مردم، خود را سهيم می دانند. با اين حال در نيمه دوم، اين بازيکنان مچ بندهای سبز خود را نبسته بودند. احتمال می رود فدراسيون فوتبال ايران مانع از اين حرکت بازيکنان شده باشد. [فراخوان کروبی][بيانيه هنرمندان] [اطلاعيه موسوی] [گزارش ديدار ايران - کره جنوبی]

 
At June 17, 2009 at 8:43 AM , Blogger Talented Moron said...

آقای بهنور چرا اصرار بر قلب واقعیات دارید؟ این داستان هیچ ارتباطی به آقای احمدی نژاد ندارد. مشکل شخص آقای خامنه ای است.

 
At June 17, 2009 at 9:11 AM , Anonymous Anonymous said...

من به عقب نشینی متقلبین ایمان دارم اما انتخابات مجدد با حضور متقلب و وزارت کشور متقلب بی معنا است ! این متقلبین باید محاکمه و زندان شوند چون خون جوانانی که در این چند روز ریخته شده با انتخابات مجدد بر نمیگردد

 
At June 17, 2009 at 9:11 AM , Anonymous Anonymous said...

نوشته های آقای بهنود بزرگ ترین حسنی که دارد این است که گوناگونی ما را نشان می دهد. نشان می دهد که چقدر دور از هم هستیم و چقدر صد در صدی .
خدا رحم کند و خدا ترا ای بهنود نگاه دارد

 
At June 17, 2009 at 9:28 AM , Anonymous Anonymous said...

من یک پیشنهد برای جمعه دارم. به جای اینکه بریم نماز جمعه تهران که به نفع رهبر بشه. میشه همه تهرانیها نماز جمعه برن یکی از شهر های اطراف . اینجوری هم جمعیت غیر عادی اونجا بیشتر به چشم میاد. هم احتمال تشنج کمتره . از همه مهمتر وزن طرفدارا مشخص میشه. مثلا بریم قم.فکر کنم امام جماعتش هم جوادی آملی هستش. که یه جورایی ضد حال به احمدی نژاده

 
At June 17, 2009 at 9:31 AM , Anonymous Anonymous said...

نوشته هایتان شعبده با واژه هاست تلفیق دلخواسته های شما در تاریخ قاجار و اوضاع زمانه است شما همواره مارا به تمرین دموکراسی دعوت می کنید با اسثقرار ناگزیر دموکراسی که الزام و اتیه چامعه ایران است نقش شما برای همیشه از دست می رود.

 
At June 17, 2009 at 9:56 AM , Anonymous ژوان said...

آقای بهنود
باورم نمیشه که برای جلوگیری از کتک خوردن برادر 18 ساله دوستم تقریبا داشتیم به یه غول بیابونی التماس میکردیم ...ولی افسوس که اون زبون مارو نمیفهمید !
عربی حرف میزد
خدایا ... امروز عصر اینقدر هوا برام سنگین شده بود که نمیتونستم نفس بکشم .
این بحران به کجا میره .
آقای بهنود عزیز .من خیلی به تفاسیرتون ایمان دارم ...از فردا بگید.

در ضمن ...دخترای وطن و زنان وطنتون تو جلوترین صف روبروی گارد ایستاده بودند و شعار میدادن این چند روزه
یادتونه یه بار گفتید که زنان ایران دارن سینه خیز مسیر سختی رو طی میکنن (عین جمله یادم نیست )
فکر کنم الان دیگه کلی وزنه به دسته و پامون وصل شده .ولی ما میریم .ادامه میدیم
خوشحالم که برای وطن و دموکراسی اون کتک خوردم ...
هرچند که انگار تن من بار اولش نبود که مردان وطنم کبودش کنن
همسرم قبلا همچین معامله بی شرمانه ای با من کرده بود ...
ولی من هنوز هستم ...

 
At June 17, 2009 at 10:01 AM , Anonymous Anonymous said...

بلحاظ سبک خاصتان مطالعه میکنم. یک سئول از محضرتان دارم که امیدوارم بدون ملاحظه کاری پاسخ دهید.شما نقش هاشمی رفسنجانی را در این بلوا جگونه ارزیابی میکنید؟ آیا می پدیرید که احتمالا بیش از 50% از آراء احمدی نژاد از حب علی نبوده واز بغض معاویه و فساد خاندان رفسجانی بوده است .تبختز تکبر وغرور و نخوت خاندان و اذناب او بر ایرانیان پوشیده نیست اگرازموسوی حمایت نمی کرد قطعا آراء موسوی همانند تهران ویزد و زاهدان و اردبیل فزونی داشت باوربفرماءید بغیر از جوانان خوب و دلشکسته و مابوس والبته احساساتی ما، دیگر شهروندان سایر نقاط ایران ما که "فائزه" آنهارا عوام می پندارد خیزو شر خودشان را تشخیص میدهند. شاد و سربلند باشید

 
At June 17, 2009 at 10:06 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب آقای بهنود با سلام و عرض ادب معمولا نوشته های شما را بلحاظ سبک خاصتان مطالعه میکنم. یک سئول از محضرتان دارم که امیدوارم بدون ملاحظه کاری پاسخ دهید.شما نقش هاشمی رفسنجانی را در این بلوا جگونه ارزیابی میکنید؟ آیا می پدیرید که احتمالا بیش از 50% از آراء احمدی نژاد از حب علی نبوده واز بغض معاویه و فساد خاندان رفسجانی بوده است .تبختز تکبر وغرور و نخوت خاندان و اذناب او بر ایرانیان پوشیده نیست اگرازموسوی حمایت نمی کرد قطعا آراء موسوی همانند تهران ویزد و زاهدان و اردبیل فزونی داشت باوربفرماءید بغیر از جوانان خوب و دلشکسته و مابوس والبته احساساتی ما، دیگر شهروندان سایر نقاط ایران ما که "فائزه" آنهارا عوام می پندارد خیزو شر خودشان را تشخیص میدهند. شاد و سربلند باشید

 
At June 17, 2009 at 10:08 AM , Blogger Mohammad - محمد said...

آقای بهبود، وقتی که ميليون ها هموطن در خيابان ها جمع مي شوند و عدالتخواهی مي کنند فقط مي توان اسمش را انقلاب گذاشت. چون موضوع فقط به اين انتخابات بر نمي گردد. موضوع به سي سال حکومت ج.ا. بر مي گردد که عده اي را با پول بادآورده خريد و خودي کرد و ديگران را ناخودی. آيا مي توان براي يک لحظه تصور کرد که خامنه اي در اين شبه کودتا يا هرچيزي که مي خواهيم اسمش را بگذاريم نقشي نداشته و صرفاً احمدی نژاد شعبده بازي کرده است. چطور خامنه اي روز بعد بدون اينکه منتظر نتايج شوراي فرمايشي نگهبان شود «رئيس جمهور منتخب» خودش را معرفي کرد و سخن از معجزه الهي گفت؟ چطور هنوز از احمدی نژاد به عنوان رئيس جمهور منتخب ياد مي کند. اگر اين مخالفت ها به نتيجه برسد و رژيم مجبور شود که رأي مردم را بپذيرد به سر احمدی نژاد چه خواهد آمد؟ به سر خامنه اي چه؟ تمام مشروعيت رژيم زير سوال رفته. چطور مي توانند اين موضوع را ماست مالي کنند. دولتي که در انتخابات تقلب کرده را چطور مي خواهند نجات دهند. آيا نبايستي که همه اعضاي دولت استعفا دهند و دولت موقت تشکيل شود؟ باور کنيد اين يک انقلاب است ، اگر به نتيجه برسد

 
At June 17, 2009 at 10:10 AM , Anonymous Anonymous said...

man nejadparast nistam,vali lezat bordam az loghate arabi fasele gerefteed!

 
At June 17, 2009 at 10:16 AM , Anonymous شهناز said...

محمد عزیز
اگر به نتیجه برسد انقلاب است . خب در این که کسی شکی ندارد. اما صحبت آقای بهنود درباره این است که این جریان به انقلاب نمی انجامد. ظاهرا شما هم موافقید با نظر ایشان

 
At June 17, 2009 at 10:23 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب بهنود مردم ایران به درستی در یافته اند که در دو نقطه از ایران نه امروز بلکه هیچ وقت هیچ تاکید می کنم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد .زیاد منتظرتان نمیذارم این دو نقطه جایی نیست جز یزد و گیلان

 
At June 17, 2009 at 10:24 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
استاد بهنود عزيز در ابتدا بايد بگويم من يك غذر خواهي بزرگ به شما بدهكارم در سالهاي دانشجويي ( ابتداي دهه 70 ) به دليل القائاتي كه در آن زمان توسط سازمانهايي چون صدا و سيما و مشابه آن وجود داشت اينجانب شما را عنصري وابسته مي دانستم بعدها كه وسايل ارتباط جمعي در دنيا گسترش يافت روزي بر حسب تصادف كتابي با نام شايد حرف آخر به دستم رسيد باور نمي كردم نويسنده اين كتاب شما باشيد با مطالعه كتب ديگري از شما ذهنيتم نسبت به شما و كساني كه توسط حكومت ايران مورد حمله قرار مي گيرند عوض شد و واقعا قبول كردم تا زماني كه حرف كسي را نشنيده اي نبايد در مورد او قضاوت كرد باور كنيد تا قبل از مطالعه كتابهاي شما اگر كسي به من مي گفت شما سابقه مبارزه عليه حكومت سلطنتي را داريد باورم نمي شد اميدوارم شما اين جوان نا آگاه ديروز را ببخشيد اما ادامه مطلب آقاي بهنود شما نويسنده كتب وزيني چون حروف . سه زن . نخست وزيران ايران . 257 روز با بازرگان و ... هستيد پس بهتر از هر كسي از عاقبت انقلاب مشروطه و نهضت ملي نفت خبر داريد انقلاب مشروطه به ديكتاتوري رضا خان رسيد و عاقبت نهضت ملي نفت هم كودتاي 28 مرداد حال حكايت انقلاب 57 هم همين است رسيدم به يك ديكتاتوري از نوع سياه خود صد رحمت به رضا خان حداقل دروغگو نبود يا به قول عبدالله انتظام كسي جرات دروغ گفتن به او را نداشت اما حالا به راحتي به نام اسلام هر دروغي را بخواهند به خورد مردم ميدهند بارها از خود پرسيده بودم كه چطور در تركيه مصطفي كمال پاشا مجبور شد يك حكومت لائيك را تشكيل دهد حالا علت را مي فهمم باور كنيد من هم به ايراني و مسلمان بودن خود افتخار مي كنم اما چه كنم كه با اوضاع فعلي داشتن گذرنامه ايراني باعث ننگ هر ايراني شده چه رسد به اينكه مسلمان هم باشد آقاي بهنود در صدر اسلام بني عباس به نام اولاد پيامبر بني اميه را ساقط كردند ولي خود هزاران بار بيشتر بر فرزندان پيامبر ظلم كردند آنهايي كه در اول انقلاب به خاطر ملت ادعاي جانفشاني داشتند امروز خون اين مردم و حتي همرزمان سابق خود را براي رسيدن به قدرت حلال مي دانند بله آقاي بهنود انقلاب 57 با تمام ارزشهاي آن روانه قبرستان تاريخ شده

 
At June 17, 2009 at 10:41 AM , Anonymous Anonymous said...

با سلام
جناب بهنود لطفا در خصوص روشهایی که می شود بدون خشونت اعتراض کرد نمونه هایی را ذکر کنید / بنده ÷یشنهاد میکنم هرجایی که احمدی نژاد سخنرانی دارد مردم به سویش لنگه کفش پرتاب کنند خصوصا خارج از کشور که بسیار بازتاب خوبی خواهد داشت

 
At June 17, 2009 at 10:53 AM , Blogger Unknown said...

Question:

When a wild animal like "hyena" is attacking you, you will stay and watch them. I do believe we must respond violence with the violence, fire with the fire. How many young students must be killed in "University of Tehran dorm" by these animal? Why don't we react like them.
(Please don't tell me because we are not like them... this policy would not stop them, WE MUST FIGHT)
Please email me if you are sure on your answer.

 
At June 17, 2009 at 11:05 AM , Anonymous Anonymous said...

تا امروز بر این باور بودم که هیچکدام از ورزشکاران مطرح کشورم لیاقت عنوان قهرمانی را ندارند، مخصوصا بعد از چاپلوسی های تهوع آور وزنه بردار طلایی کذایی برای صاحبان قدرت! و فکر میکردم که بایستی به همان جهان پهلوان تختی قناعت کرد. ولی امروز با دیدن چند نفر از اعضای تیم ملی فوتبال و موضع گیری آنها برای ملت و بر علیه زورگویان، نظرم عوض شد. لذت دیدن این صحنه از پیروزی در مسابقه هم لذت آورتر بود

 
At June 17, 2009 at 11:18 AM , Anonymous سید کاظم said...

دست مقام نسبتا محترم رهبری به خون جوانان این سرزمین آلوده است و لیاقت امامت جماعت روز جمعه را ندارند. مبادا به او اقتدا کنیم!

 
At June 17, 2009 at 11:21 AM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز یکی از کامنت گذاران شما سئوال خوبی مطرح کرده جدا شما نقش هاشمی رفسنجانی را در این رویداد تاریخی و سرنوشت ساز که یدون تردید تاثیرگذار در روند تحولات ایران است را جگونه ارزیابی می کنید و تحلیل شما چیست؟آیا در صورتیکه هرکس دیگری غیر از احمدی نژاد رئیس جمهور بشه از جنس خاتمی نیست که توان ایستادن مقابل هاشمی را نداشت . اگر قرار بود اگبر شاه و داردسته اش همجنان بر اریکه قدرت باشند که شاه خوش تیپ تر از این پدیده بود.تاکی مردم باید شاهد چپاول این خاندان باشند؟ بازم شاهامت احمدی نژاد.

 
At June 17, 2009 at 11:23 AM , Anonymous Anonymous said...

استاد با عرض معذرت و جسارتا یه سئوال دارم :شما مطمئن هستید که رییس جمهور وقت ایران به ال گور پیام تبریک فرستاد؟

 
At June 17, 2009 at 11:48 AM , Blogger تفنگ بازی said...

بانگ شبانه اله اکبر یادمان نرود.
هر شب

 
At June 17, 2009 at 11:53 AM , Anonymous Anonymous said...

If I were Mr. Ahmadinejad, I would have resigned now before it gets too late, before more people get killed, and before I lose complete control.

By doing this the Rahbar will not lose face, Ahmadi will be a semi-hero and will keep his chances of a return at a much later stage (when he grows up!), people of Iran will have a more democratic regime and more power.

After the recent bloodsheds all over Iran, Ahmadinejad can no longer be the legitimate president of Iran, he has no respect in international community or among Iranians. The Rahbar should have noticed the changes in slogans he hears since Saturday, the people of Iran are slowly moving towards other demands, and he should be aware that if demonstrations are continued at the same pace as now, he will soon hear some other slogans which he might really dislike.

 
At June 17, 2009 at 11:54 AM , Anonymous امیرتبریزی said...

سلام آقای بهنود عزیز
1- چرا مراجع قم اعلامیه ای نمی دهند ؟
2- پیش بینی خود را برای یک هفته ی آینده واضح در پست بعدی اعلام کنید
3- چرا لیدرهای اصلاحات مثل آقای خاتمی و...در این چند روز اطلاعیه ای نداده اند ؟
4- شما هم فکر می کنید این جنجال ها هدفی بیش از 4 سال ریاست جمهوری مجدد ا.ن است و به خبرگان رهبری نسبتی دارد؟
5- لطفا در پست بعدی و بین ستون به این سوالان پاسخ دهید

 
At June 17, 2009 at 12:03 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود، من هم در این 4 سال بیشتر کارهای احمدی نژاد را به بر بیسوادیش می گذاشتم تا سوئ نیت. اما حالا داستان فرق می کند.در روز رای گیری با آن قیافه کبود همچون برج زهرمار، نیک می دانست که یک بازنده تمام عیار است. حالا دم از تایید 25 میلیون میزند. این دیگر اسمش بی سوادی نیست.وقاحت است.

 
At June 17, 2009 at 12:17 PM , Anonymous Anonymous said...

هاشمی رفسنجانی آخرین فرصت را برای جدا کردن حسابش از زورگویان از دست داد! وی با توجه به اهمیتی که در صحنه سیاست دارد لااقل میبایستی به یاری کسانی که خواسته یا ناخواسته در مقابل مخالفان قسم خورده ایشان برخواسته اند میامد ولی دریغ از یک کلمه! ایشون هنوز هم بشدت محافظه کار و حسابگر هستند و بر خلاف منافع شخصی قدمی برنمیدارند

 
At June 17, 2009 at 12:19 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود من جز معدود تحریم کنندگان این انتخابات بودم حتی برای یک لحظه هم فکر نکردم ممکن از از صندوق رای جمهوری اسلامی آن چه من می خواهم بیرون باید. از روز جمعه تا حالا در تمام تظاهرات چه آرام چه غبر آرام شرکت کرده ام نه به خاطر موسوی یا کروبی بلکه به خاطر وطنم ولی حتی یک لحظه هم فکر نکردم ممکن است از این تظاهرات چیزی تغییر کند. شما چرا این عینک کدر خوشبینی به سرنوشت این مملکت را برنمی دارید از این الله اکبر ها و این سکوت ها چیزی تغییر نخواهد شما می دانید آخر این داستان هم همان اتفاقی خواهد افتاد که روز بامداد شنبه سیاه اتفاق افتاد
این بار دیکتاتور که هزینه داده است و زخمی هم هست به کسی رحم نخواهد کرد
بعد از این سرنوشت مملکت من غم انگیز است دیگر انتخاباتی هیجانی را شاهد نخواهد بود حتی اگر دیکتاتور بخواهد رای ها درست بشمارد دیگر اعتمادی نخواهد بود
اتفاقا من بر عکس شما فکر می کنم بازنده این بازی مردم بودند دیکتاتور که به آنچه می خواسته فقط هزینه اش بالا رفته این منم و هموطنانم که باید بعد از این در این دیکتاتوری نا امید روز به شب برسانیم
شما که در کنج عافیت نشسته اید چرا بیخود مردم را امید وار می کنید چرا بیهوده مردم امیدوار به رای شورای نگهبان دیکتاتور می کنید از اقتدا به قاتل می گویید.

هم من هم شما میدانیم انقلاب ایران اگر به جایی رسید با کشته ها یش بود آنهم چند کشته برای فراری دادن شاهی متمدن و خجول نه برای قاتل بالفطره و درنده ای مثل دیکتاتور ایران این گرگ رمیده را فقط ترس از جان می تواند رام کند پس بیهوده بر طبل سکوت نکوبید از این طبل صدایی بلند نخواهد شد

 
At June 17, 2009 at 12:36 PM , Anonymous Anonymous said...

لطفا از هاشمی رفسنجانی نگویید که از هر گرگی درنده تر است و منافع خود و خانواده اش را هرگز قربانی نخواهد کرد که هرچه می کشیم از گور این فاسد و فرزندانش است.

 
At June 17, 2009 at 12:37 PM , Blogger ایمان said...

سلام آقای بهنود به نظرم در این شرایط چنانچه از شکلگیری باند حجتیه و رابطه آنها با محمود احمدی نژاد صحبت کرده و موشکافی کنید بسیار مفید باشد

 
At June 17, 2009 at 1:32 PM , Anonymous bidari digar said...

چه کسی مسئول اصلی کشته هاسث. همان کسی که بدون سند خود را برنده خواند. انتظاری جز تحریک مردم پس از این بازی میتوان داشت.

 
At June 17, 2009 at 1:44 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام آقای بهنود، در خبرها آمده بود که آقای محسن رضایی لیست ۹۰۰،۰۰۰ نفر از کسانی‌ که که به ایشان رای داده‌اند را دارند. حالا سوال اینجاست دوستانی که در کارهای انفورماتیک وارد هستند آیا میتوانند ترتیبی بدهند که در عرض ۲-۳ روز لیستی از تمامی‌ رای دهندگان به آقای موسوی همراه با کد ملی‌ یا شماره شناسنامه تهیه کنیم؟

 
At June 17, 2009 at 1:53 PM , Anonymous Anonymous said...

ولی هر چه بیشتر هزینه بدهیم مطالباتمان هم بیشتر می شود و محدود به خواسته اولیه نخواهد بود

 
At June 17, 2009 at 2:18 PM , Blogger sh. Kermanshahani said...

آقای بهنود le voila!
من از خوانندگان همیشگی سایت شما و از ارادتمندان سرسخت به این همه تعادل، میانه روی و خردی هستم که در تمام موضع گیری های شما وجود دارد
من در این شرایط سخت از شما یک سوال واضح دارم. من و دوستانم دانشجوییم در خارج از کشور (یکی از شهرهای فرانسه). و درمانده ایم از اینکه تظاهرات در این شهر همگام با شعارهای مردم در ایران ایا کار درستی است یا خیر. تاریخ و خرد به ما می گوید دولت هایی اروپایی هیچ وقت به مردم ایران یا هر کشور دیگری فکر نکرده اند و به فکر منافع خویشند. راهپیمایی ما در اینجا چه نتیجه ای دارد؟ ایا به نفع مردم معترض در ایران است یا انکه ممکن است از ان به ضرر انها استفاده شود؟
خواهش می کنم جواب بدهید. بررسی این نکته برای ما و همه ایرانیان خارج از کشور به خصوص دانشجویان ضروری است. پاینده باشید از طرف چند تن از دانشجویان گرونوبل- فرانسه

 
At June 17, 2009 at 2:44 PM , Anonymous Anonymous said...

ملت شریف ایران

همانگونه که می دانید طی روزهای گذشته و در نتیجه برخوردهای غیرقانونی و خشونت بار با منتقدان و معترضان نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شماری از هموطنانمان مصدوم و تعدادی نیز به شهادت رسیده اند. اینجانب ضمن عرض تسلیت به خانواده های شهدا و همدردی با مصدومان و مجروحان از همگان درخواست می کنم بعد از ظهر روز پنج شنبه بیست و هشتم خردادماه به هرصورت ممکن، اعم از اجتماع در مساجد و تکایا و یا برگزاری راهپیمایی های مسالمت آمیز با استفاده از نمادهای سوگواری همدردی خود را با بازماندگان اعلام کنند و بدیهی است که خود نیز در این مراسم شرکت خواهم کرد.

میرحسین موسوی

 
At June 17, 2009 at 3:34 PM , Anonymous Anonymous said...

امروز صبح ساعت 6 به وقت ايران با تلفن يکي از رابط هام از تهران بيدار شدم . اين شخص بنا به دلائلي به بخشي از اخبار پشت پرده دسترسي داره و با اطمينان ميگفت که سران نظام با سران سپاه ، بسيجيها و سران لباس شخصي ها بعد از جلسات شبانه روزي که داشتند برنامه اي رو تهيه کردند که مورد مخالفت بعضي از سران سپاه قرار گرفت که منجر به بازداشتشان شد. برنامه چيده شده از اين قرار است که قبل از جمعه و رفتن خامنه اي به دانشگاه تهران به هر ترتيب که هست بايد کار يکسره شود. در راس کارها بازداشت آيت الله منتظري ،چند روحاني مخالف ديگر ، بازداشت سران و فعالان ستاد موسوي و کروبي و ايجاد در گيري هاي نمايشي جهت کشتار دسته جمعي مردم در تهران و شهرهاي بزرگ. اين طرح در حال حاضر تمام شب گذشته مورد بررسي بود چون با مخالفت بعضي از سران سپاه قرار داره.
تا اينجاي خبر ساعت حدود نصفه شب بدستم رسيد و بعد از چند تلفن در عرص صبح خبر را بدست دوستاني در ايران رساندم و بعد ازظهر خبر بعدي به شرح زير بدستم رسيد.
طبق گزارشی که از حلقه درونی نظام به بیرون درز کرده است، صبح امروز شانزده نفر از افسران ارشد سپاه پاسداران بازداشت شده اند. این افسران با تماس با تعدادی از افسران ارتش، در صدد پیوستن نیروهای مسلح به مردم بودند. این ان امروز به نقطه ی نامعلومی در شرق تهران انتقال داده شدند.شهناز

 
At June 17, 2009 at 4:45 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود به باورم رفتن به نماز جمعه یک خطای استرتژیک است که عواقب بدی دارد. بیشتر همان طبقه متوسط شهر نشین مورد اشاره شما حاضر به خواندن نماز پشت سر خامنه ای نیستند. این کار در صفوف معترضان تفرقه ایجاد می کند.

 
At June 17, 2009 at 5:01 PM , Anonymous Navid said...

.آقای بهنود، دوست دارم آنقدر خوشبین باشم که کل قضیه را دموکراسی خواهی مردم بدانم و نه جنگ قدرت. ولی چه کنم که فکر زد و بندهای آقایان بر سر تقسیم قدرت و نه مصالح مردم آرامشم را بر هم زده. می ترسم بهت بعدی آنقدر بزرگ باشد که سرخوردگی سیاسی عایدمان کند.

 
At June 17, 2009 at 5:19 PM , Anonymous Anonymous said...

Behnood e aziz,
Shoma dige chera hame chizo be ahmadi nejad rabt midid, in agha age khameneyee poshtesh nabood, az mooosh ham mitarsid.

 
At June 17, 2009 at 5:29 PM , Anonymous Esmaeil A said...

من نگرانم که مردم روز جمعه همان جایی بروند که آقای خامنه ای حضور دارد. از کجا معلوم که مردم را تهییج نکنند و بشود آنچه نباید بشود؟ این حرکت جقدر سنجیده است. من نگران این نیستم که آنها از چنین جمعیت عظیمی با هلی کوپتر فیلم بگیرند و به نام حمایت از خامنه ای تمامش کنند. بیشتر نگران خشونتی هستم که ممکن است رخ بدهد این تجمع چه بسا خطرناک تر از تجمع میدان ولیعصر باشد که اصلاح طلبان از حضور در آن منع شدند. اینجا نماز جمعه است و محل شعارهای غلاظ و شداد دادن و مرگ بر آمریکا و مرگ بر آشوبگر. امیدوارم به تله نیفتیم.

 
At June 17, 2009 at 5:57 PM , Blogger Unknown said...

با سلام به آقای بهنود خواهشا با آقای مهاجرانی تماس بگیرید و به ایشان گوشزد کنید روز جمعه این حرکت خطرناک است از دو جهت یک امکان درگیری خونین بین مردم و امکان استفاده تبلیغی به سود رژیم ولیت.

الان باید آقای کروبی با آقای موسوی هماهنگ عمل کنند. حرکت جداگانه ایشان به سود هیچ ایرانی‌ شریفی نمیباشد.

 
At June 17, 2009 at 6:52 PM , Blogger آرمين گيل said...

http://23khordad.blogspot.com/
خبر جالبي توش هست! يه سري بزنين

 
At June 17, 2009 at 6:53 PM , Anonymous shanbalileh said...

‫جناب آقای ضرقا می ایده الله

‫به حکم حکومتی مقرر میشودپخش فیلمهای سینمایی سکسی برای خانه نشین کردن گمراهان ضد انقلاب و جلوگیری از شرکت آنان در نماز جمعه موقتا مجاز میباشد.

مومنین تا اطلاع ثانوی خفقان بگیرند تا این چند صبا ح هم بگذرد، و حکومت اسلامی جایگزین جمهوری شود.
‫والسلام کمک آیت الله تجربی علی خا منه ای

 
At June 17, 2009 at 7:16 PM , Anonymous Anonymous said...

برادر حسین چند روزی است نخوابیده و روزی شش پاکت سیگار و دوازده تا قوری چای می نوشد که به کامش شیرین باد . گرچه سرعت کامپیوتر ها کند شده ولی در عوض سرعت تسیبح انداختن حسین خان ده برابر شده . امیر کبیر به حق گفت : اینها کسی نیستند اگر کسی بودند که ناکسی نمی کردند . امروزه هر جا که می روم از بیداری و شجاعت زنان و دختران سرزمینم می شنوم. صد آفرین

 
At June 18, 2009 at 8:33 AM , Anonymous Anonymous said...

جناب اقاي بهنود شما و افرادي مانند داريوش سجادي نشان داده ايد كه به نوعي پاسداران سياسي نظام در ميان اپوزيسيون هستيد. در زماني كه بچه ها هم مي دانند در اين نظام چه كسي قدرت اصلي را دارد و توطئه مي كند بر ضد مردم شما ساده انگارانه سعي مي كنيد همه مشكلات را به گردن احمدي نژاد نادان بيندازيد. يا مخاطبان خود را نادان فرض كرده ايد؟ نمي دانم اين همه اصرار شما و امثال داريوش سجادي براي اينكه در ذهن جوانان اين كشور حك كنيد كه نظام ولايت فقيه محكم است و نمي شود براندازي كرد و بايد با اين نظام سوخت و ساخت براي چيست؟ آيا وظيفه يك روشنفكر اين نيست كه راههاي برون رفت از نظام استبدادي و رسيدن به آزادي را به جوانان بياموزد؟؟؟؟؟؟

 
At June 19, 2009 at 10:50 PM , Anonymous Anonymous said...

آقای بهنود عزیز

شما اصلا عوض نشدید.دقیقا به همان شکلی‌ که نسل مرا در اول انقلاب با نام روشنفکر به انحراف کشاندید،حالا نیز میبینم که با جوانها در این برههٔ حساس چطور حرف میزنید و آنها را به اشکال مختلف می‌خواهید مایوس نمایید.ولی‌ بالاخره اینها نیز شما را خواهند شناخت

 
At June 25, 2009 at 12:49 PM , Anonymous Anonymous said...

رأی ماروُ بُردی ولی کورخوندی‏
حق ما را خوردی ولی کورخوندی

خیال نکن از اربابت میترسیم
روده هاشوُ درمیاریم کورخوندی

خامنه ای ضحّاک مار بِدوشه
ماکاوه ایم، نمیدونی، کورخوندی‏

گولّه زدی ندای ما روُ کشتی‏
بنام حق میکُشیمت کورخوندی

ملت ما همیشه برقراره
رفتنی هستین شماها، کورخوندی



رهبر ما نداست
پناه ما خداست

Neda Leader of Us
God Please Help Us

 
At July 3, 2009 at 6:47 AM , Anonymous نصرت اله said...

آقای بهنود عزیز
هر چند همیشه نوشته هایتان را میخوانم
ولی هیچوقت دوستی وپذیرش بی قید وشرط دوره سیاه قاجار را که در نوشته هایتان بی پرده عیان است را نمی توانم از یاد ببرم و همینطور دشمنی با کل پهلوی رااز ابتدا تا انتها. و این نوشته هایتان را به داستان هائی از یک نویسنده توانا ومطلع از وقایع ولی بی تعهد نزدیک میکندوگاهی اوقات نگاه سطحی شما وداستان گوئی از زمانهای دور که انگار شیفته آن هستید انسان را متعجب میکند

 
At July 3, 2009 at 6:50 AM , Anonymous نصرت اله said...

آقای بهنود عزیز
هر چند همیشه نوشته هایتان را میخوانم
ولی هیچوقت دوستی وپذیرش بی قید وشرط دوره سیاه قاجار را که در نوشته هایتان بی پرده عیان است را نمی توانم از یاد ببرم و همینطور دشمنی با کل پهلوی رااز ابتدا تا انتها. و این نوشته هایتان را به داستان هائی از یک نویسنده توانا ومطلع از وقایع ولی بی تعهد نزدیک میکندوگاهی اوقات نگاه سطحی شما وداستان گوئی از زمانهای دور که انگار شیفته آن هستید انسان را متعجب میکند

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home