Friday, April 6, 2007

سهام در راسته غرورفروشان

این مقاله کارگزاران پنجشنبه است. از آن جا که به علت اشکالات "ورد" که علامات را تغییر می دهد در نقل و انتقال، بعضی از علامت ها تبديل به حروف زاید شده است در متن سایت کارگزاران که در متن چاپی نیست و آن جا درست است. اصلش را هم اين جا می آورم که اگر نخواندید در روزنامه و یا خوانده اید و از دست اين حروف بی جا عصبانی شده اید، تصحیحی صورت گرفته باشد.

از میان جمله وظایفی که قوانین نوشته و ناننوشته جهان برای دولت ها و حکومت ها تعیین کرده اند، یکی هم غرور سازی است که گرچه چنین سرفصلی در قوانین اساسی جهان نیست اما در ضمن بندها و ماده های همه قوانین اساسی، چنین مفهومی درج است. هر جا به زبانی.

تاریخ معاصر جهان می گوید، اغلب دولت هایی که در کشورهای فقیر و در حال پیشرفت اعم از آسیایی و آفریقایی و آمریکای جنوبی بر سر کار می آیند، در دکان غرور فروشی شان جز شعار و تحریک احساسات مردمی نیست. گاه بدین منظور هزینه سنگینی هم بر دوش مردم می گذارند اما همین قدر که شرایط را فراهم می آورند که مردمشان گاه در خیابان ها به رقص یا تیراندازی هوایی، به صدا درآوردن بوق ها و گرداندن پرچم ها مشغول شوند، انگار به وظیفه خود عمل کرده اند، که ارزان ترینش پیروزی تیم های فوتبال است، چنان که برای برزیل و آرژانین، و گران ترینش نیرو بردن به جزائر اطراف مانند قبرس برای آجویت، فارلکند برای سرهنگان آرژانتینی.

از قرائن و گفته ها بر می آید که خواندن نوشته ای در همین باره شاه سابق ایران را به صرافت انداخت و چون دستور به وزیر دربار داد، از دلش جشن های دوهزار و پانصدمین سال شاهنشاهی، جشن های کوروش، جشن های پنجاهمین سال پهلوی بیرون آمد. یعنی حاتم طایی و برادر وی هر دو برای وراث خود نامی باقی نهادند که بدان مغرور شوند که گفته اند طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد.

در همین دوران نیم قرنه گاه دولت ها و حاکمان مستبد وظیفه غرورفروشی را با گذاشتن هزینه ای سنگین بر دوش نسل ها انجام داده اند.صدام حسین با حمله به ایران رفت که برای عراقی ها غرور بخرد - یادمان قادسیه هنوز در بغدادست - و اگر می توانست چنان که وعده داد ظهر ناهار را در تهران بخورد و بعد هم اروند رود را رود عراقی کند البته که عراقی ها به او مغرور می شدند، چنان که بی همه اینها هم، چنین نیست که عراقی ها از افعال صدام حسین بی غرورند که دیده شده مردم عقب نگاه داشته شده، گاه آسان تر از اینها مغرور می شوند. گیرم غرورشان مانند آن که مجیب الرحمان تعارف مردم بنگلادش کرد در مدتی کمتر از دو سال به چنان خشمی می رسد که دیدیم در داکار آجر به آجر دفتر و خانه قهرمان غرورفروش را به باد دادند.

جورج بوش به بهانه بازیافت غرور آمریکائی که بن لادن در یازده سپتامبر فروریخته بود، به افغانستان و بعد عراق حمله برد، در برابر چشم جهانیان ملاعمر و بن لادن را فراری داد و صدام را به زیر کشید. شب سرنگونی مجسمه صدام در بغداد چنان که آمار می گوید آمریکایی ها در یک شب فقط صد و یازده میلیون فقاع گشودند و در آن روزها هفتاد میلیون پرچم و میله پرچم خریدند. گیرم جشن ها در بین مردم برای یک منظور بود و در میان سران حکومت و سرمایه به خاطری دیگر.

گروه دوم در آن روزها پنداشتند آینده اقتصاد جهان، و ادامه برتری آمریکا، که در گرو تسلط بر خاورمیانه نفت خیز است، تضمین شد.معامله خرید و فروش غرور، در حقیقت زیر ساخت چالش ها و کشمکش های کشورها را می سازد، و به بیانی دیگر اتحادها و دوستی ها هم از همین دریچه معنا می پذیرد.

اتحاد واقعی جایی است که غرور مشترک پدید آید. مانند هم امروز که باید پرسید آیا اعراب با ایرانیان غرور مشترک دارند، چون پاسخ مثبت نیست نمی شود گفت اتحادی بین ما و دیگر مسلمانان برقرارست. انگلیسی ها با همه غری که مدام به دولت های آمریکا و عملکردشان می زنند، از آن جا که غرور آمریکا را غرور را خود می دانند - و جز یک استثنا که بحران سوئز باشد - همواره با آن کشور همرای و همتا می شوند در جنگ ها و بحران ها. چرا که حتی اگر زیان ببینند باز چون به یادها آورده می شود که غول آمریکا از داخل رحم این عروس پیر متولد شده است، برایشان غرور می آورد. در حالی که فرانسوی ها با وجود ربط وسیع بنیادگذاران استقلال آمریکا با انقلابیون فرانسوی، نه که چنین اشتراک غروری با آن سوی اقیانوس ندارند بلکه برعکس گاه به نظر می رسد که وقتی واشنگتن غرور می بازد، افکارعمومی و روشنفکران فرانسوی چشمکی هم می زنند.

پس می توان پنداشت که باریک است تشخیص این که چگونه باید برای مردم غرور خرید. و دولت ها تا کجا نماینده واقعی مردم هستند وقتی برای خرید غرور به بازار آشفته امروز جهان می روند. شیخ محمد حاکم دوبی غروری که برای ساکنان این منطقه کویری بدون نفت جنوب خلیج فارس خریده، برخلاف تصور ما ایرانی ها، در ارتفاع برج ها و عمارات عجیب نیست که ربط چندانی هم به مردم آن کشور ندارد، بلکه به شرایطی است که فراهم آورده و هر ماه به صورت هزارها دلار در کاسه دوبایی ها ریخته می شود.

خارجی ها برای حضور در بازار پرسود و آماده و فراهم دوبی باید نام یکی از محلی ها را قرض بگیرند و در مقابل به او پول بدهند. یکی هتل هیلتون است و یکی شرکت کوچک وارد کننده عدس. هر که به اندازه سهم خود. این می شود مستقیم ترین نوع یارانه و هیچ شباهتی به آن چه از دستان سلطان می ریزد در کاسه مردم کشور صاحب نفت برونیی ندارد. و این کاملا متفاوت است با آن که ماهاتیر محمد خرید برای مردم مالزی، یا ملاعمر برای افغان ها، یا آن که کاسترو نیم قرن است برای کوبایی ها خریده.

سوال اصلی این است ناظر بر این خرید و فروش کیست. کیست که مانع از آن شود که از کیسه نسل های آینده یک جامعه، دولتی غرورهای یک بار مصرف نخرد. پاسخش این است به جز مجالس قانونگزاری و ناظران قانونی، این جریان آزاد بیان، آزادی رسانه هاست که می تواند اطمینان دهد که غروری که دولت ها به مردم تعارف می کنند بسته بگیر و بنشان است یا به راستی مرواریدی است غلطان.

در یک فضای تبادل آزاد اطلاعات و نظرهاست که می توان مطمئن بود که در این خرید ها و فروش ها، غرور به چه بهایی به دست می آید. باخت و سرشکستگی - که دومی در مجامعی که اطلاعات و اخبار درشان گردش آزاد ندارد هرگز بیان نمی شود بلکه باز به هزینه ای سنگین در معامله ای با رقیب پنهان می ماند- تا کجاست. ورنه همواره راهی وجود دارد که بتوان خود را و احیانا جمعی از یاران را راضی کنند

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook

نظرات

At April 6, 2007 at 8:29 AM , Anonymous Anonymous said...

کمی فهمش برایم مشکل بود . دو باره و سه بازه خواندم اما وقتی که کشفش کردم که چه می گوئید خیلی لذت بردم. چه سخن به جائی . چه نکته مهمی . خواهش می کنم باز هم بنویسد و ما را روشن کنید

 
At April 6, 2007 at 8:31 AM , Anonymous Anonymous said...

باید در این باره عاقلان ده ها کتاب بنویسند. مردم را به هر نحو بفهمانند که به عنوان غرور چه اجناسی را به شما می فروشند و زندگی تان را می برند. راستش را بگویم من خودم تا همین اواخر از جمله کسانی بودم که گول می خوردم و می گفتم انرژی هسته ای حق مسلم ماست. یعنی من هم خریدار غرور قلابی بودم

 
At April 6, 2007 at 9:57 AM , Anonymous Anonymous said...

in dastaan ha dar sarzamin-e-ma IRAN ta zamani kharidar darad keh aksariat-e-mardom-e doost dashtani ma hatta bakhshi az roshanfekran tafakkor-e-ehsasi , mazhabi darand . hameh baayad chenan konim keh in tafakkor be moroor-e- zaman jaaye khod ra beh tafakkor-e-kherad varzi va mateghi bedahad vagarnah aash hamin o kaaseh hamin ast va mardom bazichehei baray hokmranan baghi mimanand chenankeh dar 3000 saale gozashteh boodeh va in nehzat motassefaneh hanooz edameh daarad.

az Ferdowsi nagl ast keh gofteh :

ze dehghaan o az torko az taazian
nejaadi padid amad andar mian
na dehghaan , na torko na taazi bovad
sokhan ha be kerdar baazi bovad

engaari hekayate emrooze mast

 
At April 6, 2007 at 11:21 AM , Anonymous Anonymous said...

دست مریزاد

 
At April 6, 2007 at 1:25 PM , Anonymous Anonymous said...

باسلام وتبريك سال نو نوشتهاي شما در تمام زمينها از نظر من بهترين ومتعادل ترين بوده است

 
At April 6, 2007 at 1:47 PM , Anonymous Anonymous said...

My Oponion, these type of Prides will cause some kind of delay in progress of Society's wisdom and unfortunately, majority of population of Iran (Except the minor Intelectual and/or developed mind peaople) follow those type of governore' proud. Some of those prejudice cause condemn of country by no choice.

 
At April 6, 2007 at 8:57 PM , Blogger Unknown said...

بهتر از این نمی شد غرور مصنوعی را توصیف کرد. پاینده باشید!

 
At April 6, 2007 at 8:59 PM , Anonymous Anonymous said...

توصیف بسیار زیبایی از غرور مغرورانه بود. پاینده باشید!

 
At April 7, 2007 at 2:24 AM , Anonymous Anonymous said...

"khob bood digar",hashiye neshini dar ghorbat nevisandehaye ma ra ham anchenan az masael door mikonad ke sar be akhar ba ESTEKHARE va INSHALLAH tahlil mikonand. bah bah

 
At April 8, 2007 at 11:36 AM , Anonymous Anonymous said...

آمریکایی ها در یک شب فقط صد و یازده میلیون فقاع گشودند

In az khodetaan bood yaa honar-e viraastaar-e Kargozaaraan ast?

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home